مقاله حاضر به بررسی و نقد انديشههاي پائولو كوئيلو بر اساس تعاليم پيامبر اعظم می پردازد. در بخش های قبلی این مقاله شش محور اساسی اندیشه ی كوئيلو مورد بررسی قرار گرفت. همچنین محور های اول تا سوم اندیشه كوئيلو با استفاده از تعالیم نبوی مورد ارزیابی قرار گرفت. در این بخش نقد محورهای چهارم و پنجم اندیشه های کوئیلو ارائه می گردد.
● نويسنده: حمید رضا - مظاهری سیف
● منبع: سایت - باشگاه اندیشه
4- نداي درون و عملكرد درست
کوئیلو تنها پیروی از خواست دل را پیش نهاد می کند که این امر می تواند احساسی از کامیابی و لذت را برای مدت کوتاهی فراهم آورد. مثلاً در جایی که پائولو هوس می کند رفتار عجیت و غریب از خود نشان دهد یا به کاری بی سابقه نظیر همراهی با ولگرد ها و گدایی اقدام می کند. در این شرایط احساس آزادی به او دست داده، از افسردگي و ملالت تا حدودي رها ميشود. اما با گذشت زمانی چه ارزشی می توان برای این کار تصور کرد.
او ماجرايي را اين طور شرح ميدهد: با جوانانی روبرو شدم كه «لباس های عجیب غریب پوشیده اند ... لباس های کثیف اما بشدت ابتکاری... که از روی یونیفرم های نظامی یا فیلم های علمی تخیلی طراحی شده است. همة شان یک جای شان را سوراخ و حلقه ای از آن رد کرده اند. همه موهایشان را به شکلی متفاوت کوتاه کرده اند.» او به جمع این گدا نما ها وارد شده، ماجرا را این طور توصیف می کند: «یک بطری ودکا دوباره دور چرخید... همان چیزی را می خوردند که با گداها می خوردیم... جرعه ای نوشیدم.
تصور کردم اگر کسی مرا آنجا ببیند چه می گوید... فکر کردم می گویند: دارد در مورد موضوع کتاب بعدی اش تحقیق می کند. و با این خیال آرام گرفتم... بطری ودکا یک بار دیگر دست به دست گشت و من تنها کسی بودم که اصلاً احساس خوشی نداشت. اما من از خودم متعجب بودم: سالها بود که در خیابانی در پاریس روی زمین ننشسته بودم و این راضی ام می کرد.»
اگر این کار برای محبت به محرومان، شکستن نخوت و تکبر نرم کردن دل بود ارزشمند بود، همچنان که رسول اکرم با فقرا روی زمین می نشست، دعوت آنها را می پذیرفت و با آنها هم غذا می شد، بسيار ارزشمند بود. و رسول اكرم اين سبك زندگي فقيرانه را فخر خود ميدانست و از اين كه مردم او را در اين وضع ببينند هراس و نگراني نداشت.
زيرا اين عملكرد انقلابي در قبال هنجارهاي نادرست اجتماعي هم شخص را از رذالتهايي كه روح را سنگين و اسير ميكند، آزاد ميسازد و هم جامعه را از تبعيضها و بيحرمتيها به شخصيت محرومان پاك ميكند.
پائولو با کسانی همراه می شود که خود را انگشت نما کرده، و با خشونت رفتار می کنند. او برای یافتن همسر گمشدهاش که یکی از آنها نشانی از او دارد با آنها همراه شده است.
نگران آبروی خود بوده، احساس خوبی ندارد؛ اما چون کار متفاوت و عجیبی است و زندگی پوچ و یکنواخت را به تنوع و تلاطم می آورد، به این وضعیت رضایت می دهد.
پیامبر اما فقر را فخر خود می دانست، با کسانی می نشست که به راستی فقیر و دردمند و محتاج محبت و تکریم بودند. او سنت ها طبقاتی و فرهنگ غیر اخلاقی ملازم آن را هدف گرفته بود و علناً با فقرا می نشست تا آنها را تکریم کند، به آنها عشقی نا مشروط و بی چشم داشتی را ارزانی ميداشت که تجلی رحمت و عشق الاهی به همه آفریدگان است. او سبک بار و راحت به نُرم های ناروا «نه» می گفت و تحولی را در جامعه دنبال می کرد که مردم را به عشق و آرامش و شادمانی می رساند.
عشقی به دور از چشم داشت، آرامشی به دور از تعلقات دنیایی و منیّت های موهوم، شادمانی در تواضع و آزادی از هر قید و بندی غیر از بندگی هستی بخش بی نیاز و مهربان.
کوئیلو هیچ معیاری برای عملکرد درست به دست نمی دهد، او می آموزد که باید به احساس خوب که همانا شور و هیجان در زندگی است رسید.
و برای آن مسلماً باید به خواسته های دل توجه و امیالش را دنبال کرد. دیگر هیچ اصل هدایتگری که فریب دل را از هدایتش جداسازد و یا در مواقعی برنامة عملی پیشنهاد کند و به طور کلی معیارهای درست و نادرست را در رفتار مشخص سازد معرفی نمیکند.
او به پیروی از آهنگ درون فراخوانده، با اینکه آن را گاهی فریبنده می داند، راهی برای یافتن درست و نادرست ارائه نمیدهد. اما رسول اعظم با لطافت و ظرافت تمایلات فطری و هوسهای نفسانی را جدا کرد و معیار شریعت را برای تشخیص و تمایز آنها به صورت برنامهای مدون و روشن به بشر ارائه نمود و انسانها را به مبارزه با هوسها و کشوفایی خرد و فطرت فراخواند تا آنها را به زندگی معنوی و نورانی و روحانی رساند.
عملکرد درست و خوب برای کسی که ایمانی روشن عقلانی دارد، بر اساس شریعت و آیینی کامل و روشن صورت میگیرد و معیار شریعت راهنمای تصمیم گیری و اقدام و عمل است. شریعت نبوی عمل و ارادة انسان را در مسیر ارادة خداوند قرار میدهد و از این طریق کمكم روح و جان را به الوهیت پیوند میدهد.
وقتی عمل انسان با امر الاهی منطبق شود، ارادة او نیز با ارادة خداوند یگانه میگردد و در نهایت میل و خواست او با خواست پروردگار دانا و مهربان هماهنگ میشود در این شرایط دل هیچ فریبی ندارد و هر چه بگوید انعکاس ارادة آگاه و خواست رحیمانة خداوند است. چنین دلی ارزش پیروی و شنوایی دارد. دلی که براستی واسطة میان انسان و خداوند و رابطی مقدس برای دریافت پیام پروردگار هدایتگر و حکیم است.
بدون شریعت راه روشن معلوم نمیشود و انسان میان رنج هوسهای خوشآیند و آرامش پایدار پیروی از خرد و فطرت سرگردان مانده و دست آخر معلوم نیست به کجا میرسد.
«چون قلب انسان میدان نبرد تمامی فرشتگان و شیاطین است.» در اين شرايط است كه شياطين بيروني و انساني خواستههاي خود را با هزاران شيوة تبليغاتي تلقين كرده، ذهنها و دلها را به ميل خود جهت ميدهند.
اگر انسان خود را به خواستههاي چنين دلي بسپارد و آنچه او مي گويد انجام دهد، پشيماني و رنج تمام روح اش را فراگرفته و روانش را آزار مي دهد تا جايي كه ناگزير بايد گذشته اش را از خودش دور كند.
به اين علت پائولو مي گويد: ‹سعي دارم فراموش كنم كي ام، نمي توانم بار تمام گذشته ام را بر دوش بكشم.› با پيروي از القائات شيطاني زندگي جايي براي افتخار و ماندگاري ندارد، بلكه بايد آن را يك سره به فراموشي سپرد و به زمان حال انديشيد و به آن دل خوش كرد.
و به محض گذر از زمان همه را دور ريخت اين زندگي زباله اي و دور ريختني هيچ معنايي ندارد غير از هيجان لذتي در زمان حال ندارد و همين لذت است كه رنجهاي آن را قابل تحمل ميسازد و ادامة زندگي را در كنار خاتمه دادن به آن كه ميتواند يك انتخاب باشد، تنها ترجيح ميدهد. اما حيات طيبه به راستي جريان معنا و حضور خداوندي پاك و ابدي است.
و هر لحظهاي كه به ياد او و با او سپري شود شادماني و كاميابي ابدي را به زندگي ابدي انسان ميبخشد.
كسي كه هوساش يا دلي كه شيطان در آن زنده است راهنماي اوست، رزمآور نور است كه براي كاميابي و لذتش ميجنگد و شايد حاضر شود كه ديگران را قرباني كند تا به كامروايي برسد.
چرا كه قابيل هم از دلش پيروي كرد و ميخواست كامروا شود. اما وقتي معيار شريعت در كار ميآيد ارادة شخص به جنگي كه در دل ميان شيطان و فرشتهاش برقرار است وارد شده و به ياري فرشتهاش ميرود تا شيطان را ازميان بردارد.
«چنانكه پيامبر فرمودند هر كس شيطاني دارد و شيطان من به دست من ايمان آورده است.» جهاد با نفس و مهار شيطان درون گذر به عالم عند الله راه و رسيدن به حيات طيبه است كه با صبر و پايداري و استقامت تحقق مييابد. «ما عندَکُم ينفد وَ ما عندَالله باقٍ وَ لنجزينَّ الذَّينَ صَبَروا اَجرَهم بِاحسنِ ما کانوا يعمَلون» آن چه نزد شماست نابود ميشود و آنچه نزد خدا ست پايدار ميماند و بدون شک کساني که صبر ورزيدند به نيکوتر از عملشان پاداش مي يابند . ( نحل / 96)
اين آية شريفه صبر را زمينه ساز ورود به عالم عندالله و بهرمندي از حيات طيبه معرفي نمود و از ساير فضايل نامي نياورد، زيرا صبر و بردباري پاية عزم و اراده ي قوي و کار آمد در صحنة مبارزه با نفس است.
صبر هنگامي معني دارد که نفسانيت در برابر فطرت ايستادگي کرده، عامل گرايش به دنيا با عامل گرايش به عالم عندالله رو در روي هم قرار ميگيرند و با بردباري و پايداري بر عهد فطري و ملکوتي، نفس از پا درآمده و عامل گرايش به عالم عنديت پيروز مي شود. هم از اينرو رسول خدا (ص) در شرح حال اهل آخرت در حديث معراج فرمودند: «يموتُ النّاس مَرَّةً وَ يموتُ اَحَدهُم في کُل يومٍ سَبعين مرَّةٍ مِن مُجاهدة انفُسَهُم وَ مخالفة هواهُم و الشَيطان الذّي يجري في عُروقهم ... فَو عِزّتي وَ جَلالي لاُحيينَّهُم حَياةً طَيبة» مردمان يک بار مي ميرند ،ولي اهل آخرت هر کدام روزي هفتاد بار شهد شهادت را در راه جهاد با نفس و هوس ها و شيطاني که در رگ هاي آدمي در حرکت است، ميچشند ... به عزت و جلالم سوگند انها را به حيات طيبه زنده ميکنم.
براي حضور در عالم عندالله و تحقق حيات طيبه بايد عوامل دروني وابستگي به حيات دنيا را از بين برد و لازمة اين توفيق، صبر و استقامت بر عهد عبوديت است که موجب آزاد شدن دل از قيد و بند دنيا ميگردد و پيش از فرا رسيدن مرگ طبيعي شهادت معنوي و حيات طيبه نصيب بندة بردبار و مجاهد في سبيل الله ميگردد. به اين منظور حضرت علي (ع) فرمودند: «دل هايتان را از دنيا خارج کنيد، پيش از آن که بدن هايتان بيرون برده شود.» و رسول الله (ص) فرمود: مُوتوا قَبلَ ان تَموتوا بميريد پيش از آن که بميريد.
اين مرگ يا شهادت معنوي زمينه و مقدمه ي حياتي برتر و پاکيزه است. اولياي خدا با زدودن غبار کدورت ها و تيرگي ها از جان و دل، قلب و روح خويش را از حيات دنيايي ميرانده و از عالم دنيا خارج کرده و به درک عالم نور و نصرت و رحمت و سلامت و نامتناهي و ماندگار عندالله رسيده اند.
5- خدای حکیم و خداي خطاكار
در انديشة كوئيلو خداوند خطاكار است و آمرزنده ما هم بايد همانند او باشيم. خطاكار كه هستيم پس بايد بخشنده هم باشيم. تا از رهگذر اين بخشندگي يعني پذيرش بخشش خداوند و بخشيدن ستمها و آزارهاي او، به آرامش و شادماني و نشاط دست يابيم. بدون ترديد بخشيدن كسي كه در حق ما ستمي روا داشته و رنجشي ايجاد كرده، اندوه زدا و آرامش بخش و شادي آفرين است. از اين رو كوئيلو خدايي خطاكار را باور دارد كه با وجود او آسوده تر با ناملايمات زندگي و گناهكاري خود كنار مي آيد.
در حالي كه شناختن خداي كامل و حكيم بسيار آرامش بخش تر و در رابطه با رنج هاي زندگي گوارا كننده تر است. اگر همه ناملايمات با برنامه اي حكيمانه و در تدبير پروردگاري دانا و مهربان شناخته شود، همواره در پي آنها رشدي، توفيقي يا شادكامي و سروري خواهد بود.
به اين ترتيب فاصلة ميان رنج و لذت، خوشي و گرفتاري و آرامش و نگراني برداشته شده، رنج و گرفتاري مقدمه و پيشاهنگ كارواني از كاميابي ها قلمداد مي شود.
بدين سان رنج در كار نيست مگر اينكه مبشر شادماني و لذت است و اينجاست كه به جاي بخشش خداوند در تعاليم متعالي رسول اكرم (ص) مفاهيم صبر و رضا و تسليم به ميان ميآيد.
صبر دوران کمین کردن و آرام گرفتن زندگی برای آغاز تغيير و کوشش براي کامیابی است. «مطمئنا سیه روزی های پایانی ندارد که ناگریز به آن می رسند، پس وقتی که بر یکی از شما دشواری و گرفتاری حکم شود، باید آن را بپذیريد و بردباری کنید تا بگذرد. براستی که چاره اندیشی در آن هنگام که روی اورده موجب افزایش ناخوشایندی و رنج می شود.» صبر مقدمه تحول و دگرگون کردن اوضاع است، نه تسلیم همیشگی برابر سختی ها و رنج ها که به بی تحرکی و افسردگی و عادت به آن می انجامد.
بردباري در برابر ارادة خداوندي دانا و توانا و مهربان كه تقدير كاميابي و طرح خوشبختي و موفقيت ما را تدبير ميكند، آرامش پیش از طوفان و انتظار شوق انگيز شروع يك جشن بزرگ است.
صبر مثل سدی است که جلوی جریان قدرت را گرفته و به ظاهر انسان را ناتوان و شكست خورده مینمايد، تا پس از ذخیره قدرت به اندازة لازم براي دستيابي به موفقيت آن را به کار گیرد. درست است که هم هنگام خشکسالی و هم وقتي که سدی بنا می شود در هر دو صورت رودخانه تهی می گردد.
اما خشکسالی مثل بی تابی کردن نیرو و نشاط را ميسوزاند و از بين ميبرد. در حالي که بناي سد موجب تمرکز و اندوختن منابع براي استفاده در موقع لازم ميشود.
در مواردی که برای رسیدن به مطلوبها و آروزها و اهداف زندگی نیاز به تمرکز و انباشدن نیرو داریم خداوند با مشکلات و دشواری ها سدی بنا می کند و انسان باید پیام حکیمانه خداوند را بفهمد و تا وقتی که به اندازه کافی انرژی و نشاط اندوخته نشده در برابر حكم حكيمانة خداوند سر فروآورده، بردباری پیشه سازد.
با بيتابي ناگواری و تلخی شرایط دشوار افزون تر شده و آنچه خداوند به اندازه تحمل انسان مقدر کرده، از حد توان فرد فراتر می رود و پیش از آنکه به اندازه لازم نیرو برای کامیابی اندوخته شود، سد درهم مي شكند. و نتیجه موردنظر به دست نیامده، رنجی بیحاصل و بيشتر به شخص بی تابی کننده تحمیل می شود. پس در گرداب گرفتاري ها و مشكلات آرام و خشنود و بردبار باشي و « از جزع خودداری کن زیرا رشته امیدواری را می گسلد و توان عمل را می کاهد.
و اندوه برجا میگذارد.» بنابراين باید بر نظام روانی و رفتاری خود آرامش و رضايت را حاكم كرد تا مبادا سد شكسته شود و در اثر رنج مضاعفي كه به بار مي آورد، نتايج مطلوب بر باد رود.
درباره کنترل کلامی پیامبر اکرم (ص) می فرمایند: دو صداست که خداوند از آنها بیزار است: یکی شیون و فریاد در پیشامدهای ناخوشایندی و دیگری آواز و آهنگ به هنگام خوشی و نعمت. در بعد مهار رفتارها نيز فرموده اند: از ما نیست کسی که به صورت بزند وگریبان بدرد.
حضرت علی نیز فرمودند: «کسی که درمشکلات دست روی ران های خود بکوبد اجرش را از دست داده است.» عدم کنترل رفتارها و کلام ، روان انسان را در وضعیت ناپایدارتر و شکننده تر قرار می دهد و مشکلات را چند برابر بزرگتر و سنگین تر می کند و آنگاه سد فرو می شکند و افسردگی و شکست روانی به دنبال می آید.
نظام عالم بر این است که «پیروزی و موفقیت همراه بردباری و گشایش همراه گرفتاری و با هر سختی آسانی است.» بهای خوشبختی و کامیابی ، تحمل سختی و بردباری است. هم از اين رو «با صبر به خواسته ها دست یافته می شود.» هر چه صبر کامل تر باشد به حظ و بهره بیشتری ازاهداف و آرزوها می توان رسید.
و «کسی که بسیار بردبار است به هدف نهایی و تمام آرزوهایش می رسد.»
كوئيلو به جاي صبر در هنگام مشكلات و سختي ها، بخشش خدا بعد از آن را پيش نهاد ميكند. و به اين ترتيب وضعيت «در رنج» را بدون توصيه رها ميسازد. اين فاصله و گپ بين رنج و بخشش خداوند، پر از عصبانيت، ناآرامي، افسردگي، بيرحمي و ساير احساسات نامطلوب است كه به عقيدة او اين ها واقعيات زندگي است و راهي غير از تحمل آنها وجود ندارد. البته بخشش خدا در لحظة بخشش آرامشي را پديد ميآورد ولي اين آرامش در آن هنگام كه شخص در گيرودار مشكلات و گرفتاري هاست و بيش از هر زمان به آن نيازمند است به كمكش نيامده، پس از لحظة بخشش هم چون خداي خطاكار تعهدي نسپرده است كه ديگر مشكلي براي او پيش نيايد، چندان پايدار نخواهد ماند و شخص هر لحظه خود را در معرض خطايي ديگر و خيانتي تازه از سوي خداي كوئيلو ميبيند. از اين رو آرامشي كه با اعتقاد به خداي خطاكار و از راه بخشش او ايجاد ميشود مثل سرابي است كه دقايقي به نظر ميآيد در حالي كه نه از پيش بوده و نه از اين پس به جاي خواهد ماند.