دانش ستارهشناسي در ايران باستان از پيشرفت و گستردگي فراواني برخوردار بوده كه متأسفانه امروزه بدست فراموشي سپرده شده است. دستاوردهاي ايرانيان در اين زمينه به ميزان فراواني بر آگاهيهاي نجومي مردمان سرزمينهاي ديگر، افزوده، و در پيشرفت علم مفيد بوده است. از آنجا كه امروزه در رسانههاي گروهي و كتابهاي درسي، كمتر در اينباره سخن ميرود؛ نگارنده كوشش ميكند در اين سلسله مقالهها كه روزهاي يكشنبه هر هفته در صفحه علم روزنامه شرق منتشر ميشود؛ در حد بضاعت خود، به موضوع ستارهشناسي باستاني و نيز باستانستارهشناسي (تأثير رخدادهاي كيهاني بر زندگي و باورهاي مردم) بپردازد. نگارنده آمادگي دارد تا هر هفته در باره نامهها و پيامهاي رسيده خوانندگان گفتگو نمايد و از اهل نظر خواهشمند است ديدگاههاي خود در اين زمينه را گوشزد فرمايند.
ميدانيم كه اثبات گردش زمين بدور خورشيد كه ناقض نظريه «زمينمركزي» پيشينيان بوده، به يوهانس كپلر (سده هفدهم ميلادي) منسوب است. اما پيش از او گاليله و كوپرنيك (هر دو در سده شانزدهم) به فرضيه خورشيد مركزي اعتقاد داشته، اما موفق به اثبات آن نميشوند. در نتيجه افتخار اثبات رياضي اين پديده از آنِ كپلر است. كوپرنيك در كتاب «درباره گردش افلاك آسماني» صادقانه بيان ميكند كه تحت تأثير افكار «ابن شاطر» قرار داشته است.
منابع موجود ايراني نشاندهنده اين است كه هر چند ايرانيان موفق به اثبات حركت زمين نشده بودند (و يا دستكم منابعي در اين زمينه در اختيار ما نيست)؛ اما گروهي از دانشمندان ايراني بر چنين نظريهاي اعتقاد داشتهاند كه در واقع خورشيد ثابت بوده و زمين بر گرد آن در چرخش است. يكي از شواهد مكتوب، كتاب «اعلاقالنفيسه» نوشته ابنرسته اصفهاني (قرن سوم هجري/ نهم ميلادي) است كه تنها يك جلد از هفت جلد آن باقي مانده است. (اين كتاب با ترجمه دكتر حسين قرهچانلو توسط انتشارات اميركبير، و همچنين توسط كراچوفسكي و ديگران به زبانهاي ديگر منتشر شده است.) ابنرسته، هفتصد سال پيش از كوپرنيك مجموعهاي از نظريههاي دانشمندان ايراني را گرد آورده است كه برخي از آنان قائل بر يك يا دو حركت وضعي و انتقالي زمين بودهاند.
زمين در هر شبانهروز، يكبار بر دو قطب خود ميگردد كه از مشرق آغاز و ظرف بيست و چهار ساعت با گذشتن از آنسوي زمين به همانجا ميرسد (ص 17). «گردشي كه از ستارگان به نظر ميرسد، در واقع حركت زمين است، نه فلك خورشيد ص 33 .
ابوريحان بيروني نيز در كتاب «قانون مسعودي» به معرفي دانشمندي به نام عبدالجليل سجزي (سيستاني) ميپردازد كه به نظريه گردش زمين به دور خورشيد اعتقاد دارد و بر همين پايه استرلابي معروف به «زورقي» (شناور/ گردان) ساخته است. بيروني شرح ميدهد كه «رد نظريه سجزي كار سادهاي نيست» (قانون مسعودي، متن عربي، بكوشش عبدالكريم الجندي، بيروت، 2002 ميلادي، جلد دوم، فصل ششم، ص 142. موجب تأسف است كه اين كتاب مهم بيروني هيچگاه در ايران ترجمه و نشر نشده است.) بيروني همچنين ششصد سال پيش از كپلر به صراحت مدار حركت سيارگان را نه دايره كامل، بلكه «بيضوي» دانسته است (همان، ص 148). هر چند بيروني به اثبات رياضي اين ادعا نميپردازد؛ اما وجود چنين باوري ميتواند جالب توجه باشد.
اما صدها سال پيش از بيروني، سجزي و ابن رسته، يعني در دوره ساساني، گروهي از سيستانيان پيرو آيين ميترا (احتمالاً به دليل سختگيريهاي موبدان ساساني) به سرزمينهاي پيرامون رود سند (هند آنروز و پاكستان امروز) مهاجرت ميكنند كه در بين آنان ستارهشناسي بنام «ورازمهر» (در هندي «وراه ميهر) بوده است. Sitaram دانشمند هندي نقل كرده است كه اين گروه را در هند با نام «شكاديپي» (منسوب به سكا/ سيستان) ميشناختهاند و كتاب نجومي معروف «سيدهانتا» كه عموماً اثر هنديان شناخته ميشود در اصل نوشته ورازمهر سيستاني بوده است. ورازمهر در اين كتاب شواهد و دلايلي عرضه ميدارد كه بموجب آنها نتيجه ميگيرد «زمين متحرك و آسمان ثابت است». نظريه ورازمهر در همان هنگام مورد نقد و بررسيهاي علمي واقع شده و نمونهاي از آن مباحثات او و «براهماگوپتا» است. (براي آگاهي بيشتر نگاه كنيد به les Penseurs de Islam نوشته Baron carra de vaux؛ تاريخ علم در ايران، دكتر مهدي فرشاد، انتشارات اميركبير، جلد اول، 1365؛ سهم ارزشمند ايران در فرهنگ جهان، عبالحميد نير نوري، انجمن آثار و مفاخر فرهنگي، جلد دوم، 1377؛ و مقاله Iranian Influence on Indian Culture نوشته K. N. Sitaram در نشريه انستيتو كاما (Cama Institute Journal).
در پايان به اين نكته نيز بايد اشاره كرد كه كتاب اعلاقالنفيسه ابنرسته اصفهاني از بسياري جهات ديگر نيز ارزشمند است. او نقل ميكند كه نخستين كسي كه «عربي» نوشت؛ آن خط را از مردمان شهر «انبار» كه در «دل ايرانشهر» واقع بود؛ فرا گرفته بود. او محدوده خليج فارس را نه تنها خليج فعلي، بلكه همراه با درياي عمان ميداند: «اول خليج فارس در مصب دجله و آخر آن، مكران است در اول هند». او همچنين روايتهايي به نقل از دانشمندان زمان خود در اندازه جرم، قطر و فاصله خورشيد، ماه و سيارگان از زمين را ميآورد كه برخي از آنها با دانش امروزي برابري ميكند
رضا مرادی غیاث آبادی