کافه تلخ

۱۳۸۶ آذر ۲۶, دوشنبه

« مشی ومشیانه »



تحلیل « آدم وحوا » ، « مشی ومشیانه » و« جمشید وجمک » سه گانه‌ی عشق محمدمحمدعلی
سامی صالحی ثابت

هر سه ی سرگذشت « آدم وحوا » ، « مشی و مشیانه » و « جمشید و جمک » به حکم قدمتشان روایتهایی هستند فراواقعی که بر قطعیت دانسته های بشر از آنها اطمینانی نیست. و از این میان اسطوره ی « آدم و حوا » به حکم سرمنشاء بودنش در میان اقوام یکتاپرست وضعیتی به مراتب مستحکم تر و قابل اعتمادتر نسبت به دو اسطوره ی آریایی ایرانی « مشی ومشیانه » و « جمشید و جمک » دارد.

پرسش اما این جاست؛ آنچه محمدمحمدعلی در سه کتاب « آدم وحوا » ، « مشی و مشیانه » و« جمشید و جمک » انجام داده آیا کار نویی ست؟! آیا چه نامی می توان بر این گونه از رمان نهاد؟! و آیا اصلاً این سه کتاب واجد تعریف رمان شده اند یا خیر؟! این نوشته با تکیه بر بررسی روند خلق این گونه از داستان و تحلیل و مقایسه ی آن با گونه های مشابه در ادبیات سعی به پاسخ گویی سه پرسش بالا دارد.

نکته: پیش از آغاز لازم به یادآوری ست؛ که تا رسیدن به نظری قطعی در همه جای این نوشته آنجایی که منظور سه اثر فوق الذکر است به جای واژه ی « رمان » از واژه ی « کتاب » استفاده می شود.

نویسندگان اساطیر:

در برخورد با گذشته ی نزدیک به ازل و گذشته های بسیار دور، نویسندگان به چند گونه رفتار می کنند: دسته ی اول: دستمایه ی کار خود را به زیور چاشنی ها و افزودنیهای تخیل می آرایند. دسته ی دوم: تحلیلی از پاره پاره ها را عرضه می دارند؛ بی آنکه اصراری به اثبات وجود ارتباطی منطقی بین داده هایشان داشته و یا حتی سعی به ایجاد چنین ارتباطی کرده باشند. دسته ی سوم: دست به آفرینشی مجدد، تازه و از آن خود؛ با توجه به زاویه ی دید خاصشان می زنند. اینان پاره پاره ها را تنها به عنوان خمیرمایه ی اثر خود در نظر می گیرند و از اینکه نتیجه چیزی جز اصل آن باشد ابایی ندارند و در برخی موارد حتی تعمدی این کار را انجام می دهند. دسته ی چهارم: تنها به دانسته های بشری تا زمان خود قناعت نکرده؛ خود درصدد اثبات درستی و نادرستی آنها برآمده و در برخی موارد جهت افزایش این دانسته ها دست به تلاشی تازه می زنند.
«رومن رولان» ( نویسنده ی زندگینامه های میکل آنژ، بتهون و تولستوی) و«عبدالحسین زرین کوب» ( نویسنده ی زندگینامه های مولوی، حافظ و دیگر بزرگان شعر و ادب فارسی) می توانند دو نمونه ی مناسب خارجی و ایرانی از این دسته افراد باشند. این دو بی آنکه از نیروی تخیل خود در جهت پر و بال دادن به « بهانه ی نوشتن» مدد بجویند؛ با استفاده از دانش اکتسابی که آنرا در جریان پژوهش و تحقیق کسب کرده اند و به لطف زیور هنر نویسندگی زندگی نامه ها و سرگذشتهایی مربوط به گذشته ی دور را آنچنان جذاب و البته مستدل به نگارش درآورده اند که گویی خود در آن زمان می زیسته و با صاحب نقل یار و هم نشین بوده اند.
محمدعلی در این سه کتاب نه تنها خود را جزو نویسندگان دسته ی چهارم قرار داده بلکه گامی فراتر از آنان نیز رفته؛ او به « اساطیر » پرداخته که زمانشان بسیار دورتر از زمان اشخاصی ست که بزرگانی چون رولان و زرین کوب به آنها پرداخته اند. جسارت هر هنرمندی در پرداختن به چنین دستمایه هایی ستودنی ست؛ چرا که« بهانه ی نوشتن» هرقدر مبهم تر و دور از دسترس تر باشد؛ درست و زیبا نوشتنش به مراتب سخت تر است!

شک ؛ اساس این تحلیل:

شک اول: « علم رجال » و « علم درایه » دو مبحث اصلی در علوم حدیثند*. علم رجال دانشی ست که در آن از حالات راوی، از نظر برخوردار بودن و نبودن او از شرایط قبول خبر، بحث می گردد (1). اما علم درایه دانشی ست که در آن از سند و متن و چگونگی فراگیری و آداب نقل حدیث بحث می شود(2). با آنکه می دانیم لازمه ی رمان بودن رعایت جانب انصاف و واگویی حقایق نیست لیکن با وجود این و با توجه به قصد اصلی محمدعلی از خلق سه گانه ی عشق؛ یعنی آفرینش مرجعی موثق از اسطوره ها؛ در اینجا پرسشی مطرح می شود ؛ با توجه به مضمون دو علم رجال و درایه ، و با توجه به تشابه تلاش محمدعلی با راویان حدیث چرا باید به نوشته های او اعتماد کرد؟! پاسخ:
گوئی خود نویسنده چنین پرسشی را پیش بینی می کرده؛ چرا که در چاپ دوم « جمشید و جمک » منابع مطالعاتی خود را آورده است. محمدعلی از معتبرترین مدارک و اسناد نظیر قرآن، تورات، اناجیل ، بندهش، اوستا، تاریخهای طبری، بلعمی، یعقوبی ، بیهقی، ثعالبی، مرصادالعباد، مروج الذهب، دایرة المعارف تشیع ، دایرة المعارف بزرگ اسلامی، آدم در الست و بسیاری منابع معتبر دیگر بهره جسته که تنها دستیابی، مطالعه، تطبیق و یافتن نقاط تضاد و نقاط مشکوک و سست استدلال این منابع نیازبه صرف وقت و انرژی بسیار زیادی دارد. این دومین امتیاز هنر محمدعلی ست.
شک دوم و سوم: محمدعلی تا انتخاب نامی بهتر گونه ی کار خود را« رمان پژوهشی » نامیده است: «... مجموعاً تا هر سه اثر به زیر چاپ برود، پانزده سال وقت مرا گرفت... چون برای اولین بار در ایران چنین رمان پژوهشی درمی آمد هنوز جمعی مانده اند که چه بنامند. خود من، فعلاً نام «رمان پژوهشی اسطوره ای» روی آن گذاشته ام و منتظرم علمای این رشته نام بهتری به آن اختصاص دهند(3)...» حال با توجه این گفته ی محمدعلی ، آیا این سه اثر رمان هستند؟! و آیا لفظ « پژوهشی» انتخاب مناسبی ست؟!
پاسخ: اطلاق واژه ی « رمان پژوهشی » به این سه اثر از محمدعلی نمی تواند مناسب باشد؛ چرا که واژه ی پژوهشی بسیارعام و کلی ست. از طرف دیگرهمه نیک می دانیم اغلب مشاهیر نویسندگی از تمامی مکاتب و در تمامی گونه ها اصل تحقیق و پژوهش را پایه و اساس نوشتن آثار خوب و ماندگار خود قرار داده اند. حتی خود محمدعلی نیز در چهار رمان پیشین اش همین رویه را دنبال کرده و ردپای پژوهش و تحقیق در آن آثار نیز کاملاً مشهود است. به عنوان نمونه رمان « باورهای خیس یک مرده » بدون دانسته های کافی درباره ی سنت حفر قنات و حرفه ی مقنی گری به طور حتم به این قوام و پختگی از آب در نمی آمد. اما در مورد رمان بودن یا نبودن این سه گانه؛ نسبت به رمان بودن این سه اثر تردید وجود دارد. موجوداتی فرا زمینی، دنیاهایی ماورائی، رخدادهایی پهلوانی و افسانه ای - به خصوص در« مشی ومشیانه » و « جمشید و جمک »- اگر نگوئیم مختص قالب قصه که از ارکان اصلی آن محسوب می شوند. با این حال هنوز نبایست به قطعیت حکمی در این مورد صادر کرد.

شک چهارم: آیا محمدعلی بی آنکه تحلیلی از اساطیر ارائه کند؛ تنها قصد آفرینش مرجعی موثق از دانسته های پراکنده و گاه متناقض را داشته؟! پاسخ: در مورد « آدم و حوا» پاسخ مثبت است. در این اثر محمدعلی اصراری به برتری دادن و برجسته کردن نقش و جانبداری از هیچ یک از شخصیتهای داستانش ( آدم و حوا) ندارد. در مورد دو کتاب دیگر اما با قطعیت نمی توان این موضوع را اثبات کرد. چرا که « جمشید و جمک » کتابی مردسالار و « مشی ومشیانه » تا حد افراط زن سالار است! این امر یعنی اتخاذ موضعی معین و مشخص در رمان شرط جایز و حتی الزامی ست. اما اینها سبب شده تا محمدعلی در این دو کتاب در مقام راوی بی طرف از موضع عدالتش خارج شود. اما چرا این اتفاق افتاده است؟!
نکته اینجاست؛ این خروج از اعتدال ناشی از سه عامل است که هرسه به یک میزان در ایجاد چنین حالتی مؤثرند. عامل نخستین؛ زاویه ی دید نویسنده به عنوان یک رمان نویس. دومین عامل ؛ شرایط و فضای تثبیت شده ی تاریخی حاکم بر سرنوشت اساطیر؛ محمدعلی چون به تاریخ و اسطوره وفادار مانده به ناچار از اعتدال خارج شده است. به عبارت واضح تر چون خمیرمایه و ماده ی اصلی روایت محمدعلی در « مشی ومشیانه » و « جمشید و جمک » با «آدم وحوا» متفاوت بوده به ناچار نتیجه نیز یکسان نبوده است. سومین عامل اما سبک روایت اوست:

سبک روایت و راوی در سه اثر « آدم و حوا » ، « مشی و مشیانه » و « جمشید و جمک » :

هر سه ی این کتابها به سبک « محمدعلی » نگاشته شده اند؛ یعنی از زبان اول شخص مفرد و به همان شیوه ی معروف او که نویسنده خود را پس دو یا تعداد بیشتر راویی پنهان می دارد. این اولین ترفند او برای ایجاد حس باورپذیری ست. اما دو نکته ی بارز در سبک روایت محمدعلی اینهاست: 1) استفاده ی زیاد و قابل توجه از خواب و رؤیا برای نقل و ادامه دادن داستان. بخش زیادی از عمر انسان در خواب می گذرد اما هنوز جای خالی پرداختن به این وجه از حالات و فعالیتهای انسانی در ادبیات داستانی بسیار محسوس است. از این رو این بخش از کار محمدعلی نیز شایسته توجه و تأمل است. 2) راویان زن: محمدعلی شنیده های شخصیتی صبور؛ که الزامی به واقعی بودنش هم نیست؛ از سه زن را به نثر داستانی درآورده و سه گانه ی عشقش را آفریده. در واقع راویان اصلی این سه زن هستند؛ « اقلیما» دختر آدم وحوا، « جمک» خواهر و همسر جمشید و « مشیانه » همزاد و همسر مشی. موجه ترین دلیل انتخاب زنان در این سه گانه،« جزئی نگر» بودن آنهاست. رمان نیاز به جزئی نگری دارد ؛ حال آنکه اسطوره ذاتاً کلی نگر است. بدین ترتیب محمدعلی با علم به این نکته در این سه گانه حرکتی ضد اسطوره ای انجام داده است . اما « عشق »، عشق در این سه اثر تنها بهانه ای ست برای روایت. حتی با توجه به روند و ترتیب چاپ و انتشاراین سه کتاب می بینیم که عشق در سیر از « آدم وحوا» به « جمشید و جمک » و در انتها به « مشی و مشیانه » کم رنگ و کم رنگ تر شده و چیز یا چیزهای دیگری جای آنرا گرفته است. اما چه چیز؟! در آدم و حوا گویی قداست این دو شخصیت نزد مخاطب یکتاپرست- ایرانی محمدعلی را واداشته تا با موضوع مورد علاقه اش دست به فاصله گذاریی بزند. او با قرار دادن دو واسطه ی « مهران صبور» و « اقلیما» خود را از بار اتهام رؤیا پردازی و خیال بافی درباره ی مقدسات می رهاند. ضمن اینکه در این کتاب به صراحت و در همان ابتدا بر نام « مهران صبور» و «اقلیما» و روند نقل داستان از آنها به محمدعلی تأکید می شود تا خواننده بداند که محمدعلی اینها را از خود نساخته. در اینجا نویسنده بسیار متعادل تر با همه چیز برخورد می کند. کفه ی همه چیز را همواره تا به انتها در تعادل نگاه می دارد. اما در« جمشید و جمک » اتفاق دیگری رخ می دهد؛ جمشید افتخار آریائیان و ایرانیان است و حفظ اعتبار او وظیفه ی هر آریایی- ایرانی راستین. در اینجا نیز محمدعلی با محدودیتی دیگر از نوعی دیگر مواجه است. او با تاریخ روبروست. در اینجا اما تنها یک واسطه کافی ست؛ و « کامران صبوری » این نقش را به عهده می گیرد.درکتاب « جمشید و جمک » با آنکه محمدعلی دست به دامان جمک شده تا نگذارد جمشید تصویری فرازمینی و دست نیافتنی از خود ارائه کند اما به هر رو نمی تواند جمک را از سلطه ی جمشید خارج سازد. جمشید پادشاه آریائی هفت اقلیم است و تنها مجالی اندک برای خودنمایی جمک باقی می گذارد. عشق دراینجا معنای دلباختگی جمک به جمشید بی همتاست. اما سومین کتاب؛ در« مشی و مشیانه » محمدعلی از هر قید و بندی رهاست. نه قداستی هست و نه تعصبی تاریخی! و البته که دیگر نیازی به هیچ واسطه ای جهت نقل روایت هم نیست. هرچند محمدعلی شرط احتیاط را در اینجا هم رعایت کرده و در انتهای کتاب در توضیحی کوتاه یادآور می شود که تمامی شنیده های شخص دومی ( شاید « صبور»ی دیگر ) را از زبان مشیانه به رشته ی تقریر در آورده است. در « مشی و مشیانه » هر آنچه را راوی زن در دو اثر پیشین نتوانسته به دست آورد و انجام دهد؛ مشیانه در اینجا دارد و انجام می دهد. به آن حد که مشی ؛ قهرمان مرد کتاب جز هاله ای، سایه ی ابری گه گاه پیدا و ناپیدا در چندجا بیشتر نمی تواند خودنمایی کند. سیطره ی حضور مشیانه به حدی ست که به سرعت حضور اندک مشی را محو می کند. در اینجا دیگرعشق معنای دلباختگی نیست؛ جدال است؛ نزاع و در واقع نیاز به همراه بودن یا نبودن!! به واقع اسطوره ی آریائی- ایرانی آفرینش؛ « مشی ومشیانه » اشاره به بدویانی دارد که قرار است آرام آرام کامل شوند و نه مثل آدم وحوا که از روز نخست کامل هستند. « مشی ومشیانه » حالت بینابینی ست میان نظریه ها ی خلقت انسان در نزد مادیون و الهییون! پس عشق به آن معنا که درعرفان اسلامی– سامی ست در اینجا معنا نمی شود؛ هرچند مشیانه به طورغریزی عاشق است.

راویان سه گانه ی عشق و شهرزاد:

نمی توان سه گانه ی عشق محمدعلی را خواند و به یاد « شهرزاد » و « هزار و یکشب » نیفتاد. بعید نیست در این سه گانه محمدعلی « هزار و یکشب » را الگوی کار خود قرار داده باشد. استفاده از موجودات و رخ دادهایی فراواقعی ، زن بودن راوی، زن سالاری و فصل بندی قصه ها از نقاط مشترک سه گانه ی محمدعلی با هزار و یکشب است. اما نیک می دانیم که تفاوت این دو آشکار و بسیار است. تفاوت از آنجائی ست که محمدعلی رمان نویس است. بین فصلهای کتابهایش پیوستگی وجود دارد؛ کتابهایش واجد طرح و دیگر ارکان رمان هستند و اینها چیزهایی ست که هزار ویکشب به عنوان یک کتاب قصه فاقد آن است . در « هزار و یکشب » هر فصل (قصه) استقلالی تام دارد؛ هرچند در بعضی جاها راوی به ضرورت تعلیق و حفظ جان خود از ادامه دادن قصه سرباز می زند و آنرا به قصه ی دیگری پیوند می زند. در این میان شبیه ترین زن از سه زن راوی در سه گانه ی محمدعلی به شهرزاد؛ مشیانه است. مشیانه خود را مادر تمامی زنان قصه گو معرفی می کند؛ و این را موهبت و وظیفه ای می داند که از جانب اهورا نصیب او شده است. شباهت دیگر مشیانه با شهرزاد دلیل قصه گویی اوست؛ هر دو برای برابری مقابله و حتی سلطه بر یک مرد قصه می گویند! ناگفته نماند روح حاکم بر هر سه اثر بیانگر اعتراضاتی ست که زنان در تمامی اعصار؛ از ازل تا کنون ؛ از ابتدای درک تفاوتشان با مردها همواره سر داده اند!

جامعیت و مرجعیت:

با وجود همه ی مواردی که برشمرده شد در هر سه اثر؛ خلق اثری جامع و قابل ارجاع؛ اثری که از این به بعد منبع شناخته شود؛ امتیاز کار محمدعلی ست. محمدعلی تا حدود زیادی راوی بی نظر اما عالـِمی ست که تمامی دانسته های عالمان پیش از خود را جمع کرده؛ با زبان و ابزار خود یعنی هنر رمان نویسی آنها را غربال نموده و قالب ریخته است. سعی کرده دست به ایجاز و فشردگی و البته رمزگذاری بزند. هرجمله یا بند در این سه کتاب اشاره به سند یا واقعه ای از یک منبع معتبر و موثق تاریخی- مذهبی- اسطوره ی دارد. « داستان سرایی دانشمندانه » ؛ که البته نویسنده هیچ ادعایی بر دانشمند بودن خود ندارد. او چیزی را تعمیم می دهد که پیش از این تنها خواص، آن هم به میزان کم و به اندازه ی نیاز از آن اطلاع داشتند. و نتیجه ی تلاش او می رود تا جزو دانش عمومی شود؛ چون به قالب رمان روایت شده و البته که رمان یکی از مردمی ترین گونه های ادبی است.

ان در سه اثر « آدم و حوا » ، « مشی و مشیانه » و « جمشید و جمک » :

دیگر نکته ای که این سه اثر را با رمانهای گذشته ی محمدعلی متمایز می سازد ادبیات خاص آنهاست؛ که بدون استفاده از لغات مهجور و دور از ذهن جذابیت و غنای شنیداری خاصی را ایجاد کرده است. زبان در این سه کتاب ؛ اینبار به ترتیب نگارش؛ از« آدم و حوا » به « مشی ومشیانه » و بعد « جمشید و جمک » سلیس تر و به زبان نگارشی امروزی نزدیک تر می شود ؛ و البته شاید این ما هستیم که به مرور به آن عادت می کنیم! اما نکته ی قابل توجه در این سه اثر ارجاعات و جاسازیهای بینامتنی ست که به خصوص با گلستان سعدی، قرآن ، احادیث قدسی** و ضرب المثلهای ایرانی بسیار اتفاق می افتد. که البته باز هم با توجه به ترتیب نگارش این تکنیک از « آدم و حوا » تا به « جمشید و جمک » رفته رفته کم رنگ و کم رنگ تر می شود.




بر این تلاش محمدعلی چه نامی می توان نهاد؟!

کاری که محمدعلی در مورد اسطوره ها در سه کتاب « آدم و حوا » ، « مشی و مشیانه » و « جمشید و جمک » انجام داده؛ در گونه ی دیگر ادبی مصادیقی پرشکوه و درخشان دارد. نظم! « شاهنامه ی حکیم فردوسی » و « نسخ معتبر تعزیه » نمونه های درخشان آفرینش و بازسازی اسطوره ها هستند. « شاعر اسطوره نویس » و « شاعر تعزیه نویس »؛ محمدعلی چون اینان به منظور دست یابی به نسخه ای معتبر از اسطوره ها دست به تحقیق، تحلیل ، تطبیق، تخلیص ، ایجاز و در نهایت آفرینش زده. بازگشت به شیوه ی قصه گویی فاخر سلیس و البته عامه فهم ، بکارت موضوع به علت کمی دانسته ها؛ مجتمع و یکجا جمع نبودن دانسته ها؛ اینها همگی می توانسته سبب و انگیزه ی خوبی برای تهیه ی یک « نسخه » جامع از سرگذشت انسانهایی اساطیری باشد. « نسخه ی جامع داستانی اسطوره ها » عنوانی بی ربط برای این سه کتاب محمدعلی نیست؛ اما از آنجا که سه گانه ی او بسیاری از شرایط تعریف رمان را نظیر داستان، طرح، شخصیت پردازی ، سبک ، انگاره و فرابینی احراز کرده اند؛ و با توجه به استناد نویسنده به منابع و مدارک موثق و مستدل؛ از این رو شاید اطلاق عنوان « رمان مستند اسطوره ای » بتواند مناسب ترین عنوان برای این سه اثر باشد.

منابع ــــــــــــــــــــــــــــــ

(1) تنقيح المقال فى علم الرجال، علامه المامقانى، ج1، ص173

(2) الوجيزة مع تعاليق مفيدة، الشيخ البهائى ، انتشارات الرسول المصطفى(ص)، ص2

(3) مجله رودکی، شماره 11، گفتگو با محمدمحمدعلی

... نویسنده این مقاله در برخی جاها از کتاب « رمان به روایت رمان نویسان » نوشته ی میریام آلوت؛ ترجمه ی علی محمد حق شناس؛ نیز استفاده برده است.

توضیحات ــــــــــــــــــــــــــــ




* آنچه که از قول یا فعل یا تقریر معصوم حکایت کند، حدیث می نامند، و بر آن خبر و سنّت و روایت نیز اطلاق شده است.( دایرة المعارف تشیع )

* * حدیث قدسی، حدیثی است که پیامبر از قول خداوند حکایت میکند، بدین صورت که معنا و مضمون آن به وسیله الهام، یا در خواب و غیره به پیامبر القا شود، و پیامبر با لفظ خود آن را ادا نماید. ( دایرة المعارف تشیع )