کافه تلخ

۱۳۸۶ آذر ۲۰, سه‌شنبه

اوستا و سيمرغ



نام سيمرغ در اوستا به گونه ي سَ اِن نَ saêna در پهلوي به گونه ي سين مورو يا sênmuru و در سنسکريت syêna و در آذري sâin و در ارمني sin مي باشد. 1

در اساتير چين نيز از پرنده اي به نام سي ان هو siên-HO ياد شده که نقشي شگفت انگيز و معجزه آسا دارد. در فارسي به آن دُرنا يا کلنگ گويند.2

برخي بر اين انديشه اند که سيمرغ, مرغ آهني معني مي دهد چرا که بخش نخست سن مورو, در پهلوي سن به معني آهن است که منظور از آن سفينه اي فضايي بوده که در آن هنگام به نقطه يي از ايران زمين نشسته است.3

يکی ديگر از پژوهشگران نوشتهاست: سن مورو, در اصل نامي براي کبک دري بوده, زيرا همچنان که در ميان چهارپايان سودمند, نيرومندترين آنها, اسب و گاو نر, مورد نيايش بوده اند, ناگزير از ميان پرندگان حلال گوشت هم, شکوهمندترين آن ها که کبک دري است مي بايست به فيض نيايش رسيده باشد! در چشم مردم روستاي نونل, در پاي برف هاي دائمي قله ي دماوند, سليم (همان سيبرنگ يا سيمرغ), همانند سيمرغ از نظر يا فره ي ايزدي برخوردار است. سيرنگ را نظر کرده و گوشت آن را تبرک مي دانند و نيز براي دسته ي پرکوتاه و شگفت آور آن, که به شکل يک جُقه ي خودرُسته, زير انبوده دم پنهان شده, خواص معجزه آسايي قائل هستند و از اين رو تا چندي پيش, آن را به عنوان تعويذ Amulet به گردن مي آويختند و يا با خود همراه داشتند. زيرا بر اين باور بودند که اين جقه ي خجسته, گزند ديوها و چشم بد را دور مي سازد و مايه ي خوش نظري مي شود.

در اين جا بايد گفت: بسياري از نشانه هاي مرغ همايون در اوستا, مرغي که در بلندترين چکاد در ره پنهان کوه ها و در ژرفاي دره ها چرا مي کند – بند 21 بهرام يشت – وصفي بي کم و کاست از زندگي طبيعي کبک دري است, نه پرنده ي ديگر.
واژي سيمرغ فارسي, همان سَ اِن ي اوستايي ست که از آن يک مرغ بسيار بزرگ شکاري اراده شده است.
در اوستا آمده که آشيانه ي سيمرغ در بالاي درختي است که در ميان اقيانوس فراخکرت برپاست6 در مينو خرد آمده: آشيان سيمرغ, در درخت دور کننده غم, بسيار تخمه است. 7
همچنين از سَ اِ نَ, در اوستا به عنوان نام اشخاص هم ياد شده است. در بند 97 فروردين يشت آمده: « سَ اِ نَ, نخستين کسي است که با صد نفر پيرو, بر روي اين زمين به سر برد»
يکي اين سَ اِ نَ همان است که به گفته ي دينکرد, صد سال پس از ظهور دين زردشت زاده شده و دويست سال پس از آن در گذشته است.
در بند 126 از يشت مذکور, از يک خانواده ي سَ اِ نَ ياد شده است.
در فرهنگ فارسي, سيمرغ اسم حکيم و دانايي بوده و اسم خاص سيندخت که درشاهنامه آمده, از س اِ نَ ي اوستايي ا ست. 4

ناميدن يک انسان فوق العاده و يک مرغ فوق العاده بدين واژه, نشان دهنده ي آن است که از نظر دستور زبان, معني صفتي اين واژه در اوستا و دينکرد وحتی شاهنامه،آشکارتر از معنی اسمی آن بوده وشايد مقصود از اين واژه, بيان صفت روحانيت و متافيزيکي آن مرغ و آن حکيم بوده است. 5

بنابر سخن فردوسي, سيمرغ موجودي نيکوکار بود و هنگامي که زال به نزد سام بازگشت, پر خود را به وي داد تا در هنگام سختي, آن را بر آتش افکند, تا وي به ياري زال شتابد. همچنين از سيمرغ در شاهنامه, چون پزشکي دانا ياد شده است. هنگامي که رودابه از درد زايمان به رنج بود, سيمرغ به ياري زال مي شتابد و روش رستم زاد يا رستمينه (سزارين) را به موبدي خردمند مي آموزد. سيمرغ در جنگ ميان رستم و اسفنديار نيز به ياري رستم آمده و به رستم مي آموزد که چگونه تيري دو سر درست کند و به جنگ اسفنديار برود.

در شاهنامه از سيمرغ ديگري هم, بجز سيمرغي که زال را پرورش داده بوده, ياد شده که اسفنديار در خوان پنجم آن را مي کشد.