کافه تلخ

۱۳۹۲ تیر ۲۱, جمعه

انسان از جنس آگاهي

 

قابليت هاي ما در اثرگذاري بر حواس ديگران تنها محدود به حالات حاصل از هيپنوتيزم نمي شود. در يك سري آزمايش هاي معروف، هرولد پوت هاف و راسلِ تارگ فيزيكدان به اين كشف نايل آمدند كه هر كه را مورد آزمايش قرار مي دادند ظرفيت آنچه را كه آنها دورنگري مي ناميدند دارا بود. يعني توانايي توصيف دقيق آنچه يك داوطلب ديگر، دور از او، مي ديد. پژوهشگران دريافتند كه همه ي افراد تحت آزمايش،‌يكي پس از ديگري قادرند دورنگري كنند؛ كافي است آرام گرفته و به توصيف هرگونه تصويري كه به ذهنشان مي آيد بپردازند. كشفيات پوت هاف و تارگ را يك دو جين آزمايشگاه در سراسر جهان كپي برداري كرده اند و اين خود نشانگر آن است كه دورنگري شايد قابليت خفته ي بسيار متداولي در همه ي ما باشد.
آزمايشگاه تحقيقات آنومالي پرينستن نيز كشفيات پوت هاف و تارگ را تاييد كرده است. در يكي از اين تحقيقات، خود يان به عنوان گيرنده[ي امواج] كوشيد دريابد كه همكارش در پاريس چه چيزي را مشاهده مي كند، شهري كه يان هرگز نديده بود. علاوه بر ديدن خياباني شلوغ، تصوير شواليه اي زره پوش به ذهن يان آمد. بعدها معلوم شد كه فرستنده ي امواج روبروي ساختماني دولتي مزين به مجسمه هايي از شخصيت هاي ارتشي تاريخي ايستاده بوده كه يكي از آنها شهسواري زره پوش بوده است.
بنابراين به نظر مي آيد كه ما به نحو ديگري هم عميقا از درون به هم پيوسته ايم، موقعيتي كه در جهان هولوگرافيك چندان هم غريب نيست. افزون بر آن، اين درون پيوندها حتي وقتي هم كه از آنها خبر نداريم متجلي مي شوند.
بررسي ها نشان داده اند كه هرگاه به شخصي در اتاقي شوك الكتريكي مي دهند، روي نوشته هاي پلي گراف شخص ديگر در اتاقي ديگر هم ضبط مي شود، و نوري كه به چشم داوطلب مورد آزمايش تابيده مي شود، در برگه هاي الكتروآنسفاگرافي داوطلب اتاق ديگر هم ضبط مي شود،‌ و حتي حجم خون انگشت يك داوطلب نيز _آن طور كه با دستگاه هاي حجم نگار اندازه گيري مي كنند_ بسته به اينكه از ميان ليست اسامي ناآشنا، نام كدام فرد آشنا براي فرد فرستنده در اتاق ديگر برده شود تغيير مي كند. (ادامه دارد...)

جهان هولوگرافيك _‌بخش دوم(جيبي پر از معجزه)