در این نوشتار مراحل و چگونگی خلقت جهان از دیدگاه قرآن کریم مورد بررسی قرار می گیرد.
● منبع: سایت - باشگاه اندیشه - به نقل از
اول:
«ان ربكم الله الذي خلق السموات و الارض في سنة ايام» [1]
«در حقيقت پروردگار شما آن خدايي است كه آسمانها و زمين را در شش روز آفريد.»
دوم:
«الله الذي خلق السموات و الارض و ما بينما في سنة ايام»[2]
«خدا كسي است كه آسمانها و زمين وآنچه بين آنهاست را در شش روز آفريد.»
تذكر: به نظر ميرسد كه مقصود از «سموات و ارض» مجموعه جهان هستي باشد يعني تعبير «آسمانها و زمين و آنچه آنهاست» كنايه از مجموعه هستي است.
سوم:
«قل أئنكم لتكفرون بالذي خلق الارض في يومين و تجعلون له اندادا ذلك رب العالمين و جعل فيها رواسي من فوقها و باركفيها و قدر فيها اقواتها في اربعة ايام سوآءً للسائلين ثم استوي الي السماء و هي دخان فقال لها و للارض ائتيا طوعا اوكرها قالتا اتينا طائعين فقضاهن سبع سموات في يومين و اوحي في كل سماء امرها و زينا السماء الدنيا بمصابيح و حفظا ذلك تقدير العزيز العليم»[3]
«بگو: آيا شماييد كه واقعا به آن كسي كه زمين را در دو هنگام آفريد، كفر ميورزيد و براي او همتاياني قرار ميدهيد؟ اين است پروردگار جهانيان. و در [زمين] از فراز آن [لنگرآسا] كوهها نهاد و در آن خير فراوان پديد آورد و مواد خوراكي آن را در چهار روز اندازهگيري كرد[كه] براي خواهندگان، درست [و متناسب با نيازهايشان] است. سپس آهنگ [ آفرينش] آسمان كرد، و آن بخاري بود. پس به آن و به زمين فرمود: «خواه يا ناخواه بياييد.» آن دو گفتند: «فرمانپذير آمديم.» پس آنها را [به صورت] هفت آسمان، در دو هنگام مقرر داشت و در هر آسمان كار[مربوط به] آن را وحي فرمود،و آسمان[اين] دنيا را به چراغها آذين كرديم و [آن را نيك] نگاه داشتيم؛ اين است اندازهگيري آن نيرومند دانا.»
«ءأنتم أشد خلقا ام السماء بناها رفع سمكها فسواها و اغطش ليلها و اخرج ضحاها و الارض بعد زلك دحاها اخرج منها ماءها و مرعاها و الجبال ارساهامتاعالكم و لانعامكم»[4]
«آيا زنده شدن شما [بعد از مرگ] مهمتر است يا آفرينش آسمان؟ خداوند آن را بنا كرد و برافراشت و منظم ساخت، شب آن را تاريك و روز آن را آشكار ساخت، و زمين را بعد از آن گسترد، آبهاي دروني آن و گياهان و چراگاههاي آن را خارج نمود، و كوهها را بعد از آن پا برجا ساخت، تا وسيله زندگي براي شما و چهارپايانتان فراهم گردد.»
تذكر: در آيات دسته اول يك مضمون تكرار شده است. و آن اينكه خداوند«آسمانها و زمين را در شش روز (يوم) خلق كرده است».
در آيات دسته دوم كلمه«بينهما» اضافه شد يعني خداوند آسمانها و زمين و آنچه بين آنهاست را در شش روز (يوم) خلق كرد.
در آيات دسته سوم(فصلت/9ـ12) مجموعا سخن از هشت روز(يوم) گفته شده است.
در اينجا چند پرسش مطرح ميشود كه بايد در ضمن مباحث آينده روشن شود:
1ـ منظور از «سموات و ارض» چيست؟
2ـ منظور از «يوم» چيست؟ آيا قبل از خلقت خورشيد و زمين و پديدامدن شب و روز ميتوان سخني از آفرينش جهان در شش «روز» (فاصله طلوع تا غروب خورشيد) گفت؟
3ـ اگر مراد از يوم روز معمولي است، تعارض اين مطلب با يافتههاي علمي 0چگونه حل ميشود؟ كه ميگويند جهان در طي ميلياردها سال بوجود آمده است.
4- اگر مقصود از «يوم» شش دوره است اين دورهها از نظر علمي كدام است؟
5ـ تعارض آيات سوره فصلت كه سخن از هشت يوم ميگويد با آيات دسته اول و دوم كه خلقت سموات و ارض را در شش يوم ميداند چگونه حل ميشود؟
6ـ با توجه به اينكه قدرت خدا نامحدود و مطلق است پس چرا جهان را در يك لحظه نيافريد و در شش روز يا شش دوره خلق كرد؟
مباحث لغوي و اصطلاحي:
الف ـ يوم در لغت و قرآن:
اصل اين لغت به معناي زمان محدود مطلق است چه كم يا زياد، مادي يا ماوراء مادي، روز يا اعم از روز و شب. و اين واژه «يوم» در قرآن در لغت حداقل در چند معنا استعمال شده است:
1ـ از طلوع خورشيد تا غروب آن: مثل:
«فمن لم يجد فصيام ثلاثة ايام في الحج»[5]
«و هر كس كه [قرباني حج] نيافت [بايد] در هنگام حج سه روز روزه [بدارد].»
2ـ مقداري (دورهاي) از زمان: مثل
«فذكر هم بايام الله»[6]
«و روزهاي خدا را به آنان يادآوري كن»
«تلك الايام نداولها بين الناس»[7]
«ما اين روزها [ي شكست و پيروزي] را ميان مردم به نوبت ميگردانيم.»
در حديثي از اميرالمومنين علي (ع) آمده است:
«الدهر يومان يوم لك و يوم عليك.»[8]
«روزگار دو روز (دوره9 است يك دوره به نفع تو و يك دوره بر عليه توست.»
و در روايتي زير آيه 54 سوره اعراف از معصوم (ع) نقل شد كه فرمودند:
«في سنة ايام يعني في سنة اوقات.»[9]
«در شش روز يعني در شش وقت.»
تذكر: با توجه به سياق آيات خلقت آسمانها و زمين در شش يوم، مقصود از «يوم» همان دوره يا مرحله است. و از اينجا پاسخ پرسش سوم(تعارض بين يافتههاي علمي در باب خلقت جهان در ميلياردها سال با آيات مربوط به خلقت آنها در شش روز) روشن ميشود. چرا كه اگر مقصود آيات شش دوره يا مرحله خلقت باشد و مقصود شش روز معمولي (از طلوع تا غروب نباشد ديگر تعارضي پيدا نميشود. و يافتههاي علمي با آيات خلقت جهان در شش دوره قابل جمع است.
3ـ زمان خارج از مفهوم مادي مثل: اليوم الاخر، يوم القيامة و...[10]
ب: سماوات و ارض در لغت و قرآن:
در لغت به بالاي هر چيزي «سماء» گويند و پايين هر چيزي را «ارض» گويند.[11]اما آسمان و زمين در قران به معاني متعددي بكار رفته و يا به مصاديق گوناگون اطلاق شده است (كه توضيح همه آنها از موضوع اين قسمت نوشتار خارج است)[12]و فقط به چند معنا و مصداق اشاره ميكنيم.
1ـ آسمان به معني جهت بالا و زمين بمعني پايين (ابراهيم /4).
2ـ آسمان به معني جو اطراف زمين (ق/9).
3ـ آسمان به معني كرات آسماني و زمين به معني كره زمين (فصلت /11).
4ـ آسمان به معني مقام قرب و حضور الهي و زمين به معني مراتب نازل وجود. (سجده/5) كه شامل آسمان معنوي ميشود.
پس هميشه آسمان و زمين در قرآن به معناي مادي نيست. تا بخواهيم آن را در مورد خلقت جهان مادي و مراحل تشكيل و تكون آن حمل كنيم. هر چند كه ظاهر آيات 9ـ12 سوره فصلت همين آسمان و زمين مادي است. اما برخي مفسران در مورد آيات 4ـ5 سوره سجده احتمال آسمان معنوي را تقويت ميكنند.[13]
تذكر: بيان تعداد آسمانها(سموات سبع) و رمز عدد هفت يك بحث مستقل ميطلبد و لذا در اينجا متعرض نميشويم.[14]
تاريخچه:
پيدايش جهان هستي و مراحلي كه گذرانده است يكي از پرسشهاي ديرين بشريت بوده و هست. هر گاه انسان به آسمان پرستاره، كوهها، درياها و... خيره ميشود با خود ميانديشد كه چه كسي و چگونه اينها را بوجود آورد و چه دورانها و مراحلي را گذرانده است.
در اين رابطه اديان الهي، فلاسفه و متخصصان كيهانشناس و زمين شناس اظهارنظرهائي كردهاند كه در اينجا به برخي از آنها اشاره ميكنيم:
الف ـ پيدايش جهان در نظر فلاسفه يونان:
1ـ «تالس» (640قبل از ميلاد) كه او را نخستين فيلسوف يوناني دانستهاند معتقد بود كه: جهان هستي از آب بوجود آمده و همه تغييرات جهان در اثر عناصري است كه در آب تأثير ميگذارد تختهسنگها، آبهاي يخ بستهاي است كه سالها از انجماد آنها گذشته است.
خاكريزهها در اثر تغييرات هوا پيدا شده است و هوا آبي است كه به صورت بخار در آمده است و آتش از برخورد اجسام منجمد شده كه از آب بوجود آمده است پيدا شده است.
ابرها كه از بخار آب تشكيل شده با بخارهاي جديد برخورد ميكند و در نتيجه آتشي از آنها بوجود ميآيد كه برق ميناميم و اين آتش به طرف فوقاني جهان متصاعد ميشود و سوراخهايي ايجاد ميكند كه اين سوراخها نوراني هستند و ستارگان ناميده ميشوند.[15]
2ـ اناكسيمندر شاگرد تالس ميگفت: اصل هستي، مبهم يا بيانتها است و مقصود او هوا و خلأ نامحدود بود. در آن همه چيز ظاهر ميشود و ناپديد ميگردد و اين عمل در أثر حركت دائمي است. او جهان را به صورت سه لوله (ديوار جامد تو خالي) تو در تو تصور ميكرد كه لوله اولي سوراخي دارد كه ما آنرا به صورت آفتاب مشاهده ميكنيم.
3ـ «لوسيت» و «دموكريت» مكتب اتمي را پايهگذاري كردند و گفتند: خلأ جهان، آكنده از ذرات مخفي است است كه به چشم در نميآيد و اين ذرات ازلي است و جوهر آن تغيير ناپذير است. آسمان و زمين از آنها پديد آمده است.
4ـ «اناگزارگور» معتقد بود كه عناصر جهان چهار چيز است: آتش، آب، هوا، خاك. كه همگي ازلي هستند.
5ـ «هراكليت» ميگفت: اصل ستارگاني كه ما ميبينيم بخارهايي است كه متراكم و سنگ شده است.
ب ـ پيدايش جهان از نظر كتاب مقدس(تورات):
در سفر پيدايش مراحل خلقت را اينگونه ميبينيم:
روز اول: خدا آسمانها و زمين را آفريد. و شب و روز را آفريد. (نور را ايجاد كرد).
روز دوم: خدا گفت فلكي باشد در ميان آبها و آبها را از هم جدا كند. خدا فلك را آسمان ناميد.
روز سوم: خدا گفت آبهاي زير آسمان در يك جا جمع شود و خشكي ظاهر گردد و خشكي را زمين ناميد. و خدا گفت زمين نباتات بروياند.(علف و درخت و ميوه و...)
روز چهارم: خدا دو نير(شيئي نوراني) بزرگ ساخت نير اعظم را براي سلطنت روز و نير اصغر را براي سلطنت شب و ستارگان. و خدا آنها را در فلك آسمان گذاشت.
روز پنجم: خدا گفت آبها به انبوه جانوران پر شود(نهنگها و خزندگان و...) و پرندگان بالاي زمين بر روي فلك آسمان پرواز كنند.
روز ششم: پس خدا حيوانات زمين بهايم و حشرات زمين را به اجناس آنها بساخت. پس خدا آدم را به صورت خود آفريد.[16]
روز هفتم: خدا از همه كار خود كه ساخته بود فارغ شد و آرامي گرفت. پس خدا روز هفتم را مبارك خواند.[17]
«مستر هاكس» در قاموس كتاب مقدس در مورد مقصود از واژه «روز» در مراحل خلقت مينويسد:
«اما بايد دانست كه قصد از لفظ روز نه همين بيست و چهار ساعت معتاد ميباشد. بلكه قصد از مدت مديد و طويلي است.»
و سپس در مورد تعارض مطالب سفر پيدايش با يافتههاي علوم تجربي مينويسد:
«اگر كسي به ديده اعتراض بنگرد و در باب اول سفر پيدايش نظر كرده بگويد اينها به هيچ وجه با قواعد علم هيئت و معرفة الارض و علم نبات و حيوان مطابقت نمينمايد.
جواب گوئيم اولاً مطلب و قصد از اين مطالب علمي نيست.
ثانيا نيك واضح است كه با علوم رئيسه بخوبي مطابقت مينمايد و ما را فرصت گنجايش آن مطالب در اينجا نميباشد.»[18]
اما دكتر موريس بوكاي فرانسوي در اين مورد مينويسد:
«حكايت كتاب مقدس بدون هيچ ابهامي آفرينش را در شش روز كه يك روز استراحت (روز سبقت) در پي دارد. (با تشبيه به روزهاي هفته) نقل ميكند:
بنابر استباط از كتاب مقدس، كلمه «روز» فاصله زماني واقع بين دو طلوع متوالي يا دو غروب متوالي خورشيد براي ساكن زميني است روزي كه بدين ترتيب تعريف شود، تابع دوران زمين به دور خودش ميباشد، بديهي است كه بنابر منطق محض نميتوان از روزهايي كه اينچنين تعريف شده سخن گفت و حال آنكه سازماني كه باعث پديد آمدن آن گرددـ يعني وجود زمين و گردش دور خورشيد ـ طبق حكايت مقدس در نخستين مراحل آفرينش هنوز مستقر نشده است.»[19]
مراحل خلقت از منظر قرآن كريم و علم:
در مورد مراحل شش گانه با توجه به يافتههاي علمي و برداشتهايي كه از قرآن ميشود احتمالات متعددي ميتواند مطرح شود.
1ـ علامه طباطبائي (ره) در الميزان زير آيه 9 سوره فصلت مينويسند:
«مقصود از «يوم» در «خلق الارض في يومين» برههاي از زمان است نه روز خاص معهود يعني مقدار حركت كره زمين به دور خودش كه اين (احتمال دوم) ظاهر الفساد است و اطلاق كلمه «يوم» بر قطعهاي از زمان كه حوادث زيادي را در بردارد، زياد است و استعمال شايعي است».
و سپس به آيه 140 سوره آل عمران و 102 سوره يونس استشهاد ميجويند و مينويسند:
«پس دو روزي كه خداوند زمين را در آن دو خلق كرد دو قطعه زمان است كه زمين در آن دو مرحله كامل شد. و اينكه يك روز نفرمود دليل اين است كه دو مرحله متغاير بوده مثل مرحله مذاب بودن و جامد يا مثل آن.»
و سپس شش روز بودن خلقت آسمانها و زمين را متذكر ميشوند و بيان ميكنند كه چهار مرحله آن در سوره فصلت بيان شده است دو مرحله در مورد خلقت زمين و دو مرحله در مورد خلقت آسمان(از مرحله دخان بودن تا تسويه آسمانهاي هفتگانه) و سپس توجيه خاصي براي «اربعة ايام» (فصلت/10) ميكنند كه در مبحث بعدي ذكر ميكنيم.[20]
2ـ استاد مصباح يزدي در مورد شش روز (ستة ايام، اعراف /54) دو احتمال را مطرح ميكنند:
الف ـ شش روز هفته (روزهاي معمولي):
ايشان متذكر ميشوند كه در ميان بنياسرائيل و اهل كتاب بويژه يهود اين مطلب شهرت داشت كه خداوند آفرينش را از يكشنبه آغازيد و در جمعه به پايان برد و شنبه را به استراحت پرداخت. و سپس متذكر ميشوند: ظاهرا اين احتمال خيلي بعيد است زيرا «روزها» از نظر علم جغرافيا عبارتند از مدت حركت زمين به دور خودش (حركت وضعي) و در لغت گاه روز را در برابر شب به كار ميبريم كه در عربي«نهار» ميگويند. و يوم: اعم است از روز تنها يا شبانهروز. قبل از پيدايش زمين و خورشيد و آسمان تصور روز ممكن نميبود. و شنبه و يكشنبهاي در ميان نبود. اگر نص قاطعي نيز در اين مورد ميداشتيم در نهايت ميتوانستيم گفت كه: روز در اين مورد يعني زماني به اندازه بيست و چهار ساعت ولي چنين نصي نيز نداريم.
ب ـ شش دوره خلقت:
ايشان، با بررسي واژه «يوم» در قرآن ميگويد كه «يوم» در معاني غير از «روز» هم به كار رفته است و آيات يوسف / 54، نحل/8 و حج /47 و معارج /4 و حديثي از نهجالبلاغه را شاهد ميآورد. و سپس نتيجه ميگيرد كه: از بررسي اين همه ميتوان گفت كه احتمال اينكه منظور از شش روز، شش دوره خلقت باشد بعيد نيست.
و سپس با ذكر آيات 9ـ12 فصلت مينويسند: ميتوان احتمال داد كه منظور از دو روز، در آفرينش آسمان دو مرحله خلقت باشد: در يك مرحله به صورت گاز يا دود(دخان). و مرحله بعدي به صورت آسمان هفتگانه.
در زمين نيز به همين قرار: يك روز به گونه گاز يا مايع و روز ديگر مرحلهاي كه به صورت جامد درآمده است(كه هنوز مركز زمين مايع است).[21]
3ـ استاد مكارم شيرازي[22]با توجه به آيات 54 سوره اعراف و 9-12 سوره فصلت و يافتههاي علمي، دورانهاي احتمالي شش گانه خلقت را اينگونه مطرح كردهاند:
اول: مرحلهاي كه جهان به صورت توده گازي شكل بود.
دوم: دوراني كه تودههاي عظيمي از آن جدا شد و بر محور توده مركزي به گردش درآمد.
سوم: مرحلهاي كه منظومه شمسي تشكيل يافت(از جمله خورشيد و زمين).
چهارم: روزي كه زمين سرد و آماده حيات گرديد.
پنجم: مرحله بوجود آمدن گياهان و درختان در زمين.
ششم: مرحله پيدايش حيوانات و انسان در روي زمين.
ايشان در تفسير آيات 9-12 سوره فصلت چند نكته را يادآوري ميكنند:
الف ـ استعمال «يوم» و معادل آن در فارسي (واژه روز) و در لغات ديگر به معني «دوران» بسيار رايج و متداول است.
ب: در مورد كلمه «ثم» «ثم استوي الي السماء»[23]كه ظاهرا خلقت آسمانها را پس از خلقت زمين و متعلقات آن قرار داده است مينويسند:
تعبير «ثم» (سپس) معمولاً براي تأخير در زمان ميآيد ولي گاه به معني تأخير در بيان ميباشد. اگر به معني اول باشد مفهومش اين است كه آفرينش آسمانها بعد از خلقت زمين صورت گرفته است ولي اگر به معني دوم باشد هيچ مانعي ندارد كه آفرينش آسمانها قبلاً صورت گرفته و زمين بعد از آن، ولي به هنگام بيان كردن، نخست از زمين و ارزاق، كه مورد توجه انسانهاست شروع كرده و سپس به شرح آفرينش آسمانها پرداخته است.
معناي دوم گذشته از اين كه با اكتشافات علمي هماهنگتر است با آيات ديگر قرآن نيز موافقت دارد. و سپس به عنوان شاهد آيات 27ـ33 سوره نازعات «ءأنتم اشد خلقا ام السماء بناها رفع سمكها فسواها و اغطش ليلها و اخرج ضحاها و الارض بعد ذلك دحاها» را ذكر ميكنند. كه روشن ميسازد مسايل مربوط به زمين بعد از آفرينش آسمانها بوده است.
سپس مطالبي راجع به آسمانهاي هفتگانه و آسمان دنيا و «اربعة ايام» در آيه 10 سوره فصلت بيان ميكند كه در جاي مناسب مطالب ايشان را ذكر خواهيم كرد.[24]
4ـ آقاي دكتر موريس بوكاي در مورد مراحل شش گانه خلقت پس از توجه به اين نكته كه: در تورات سخن از شش روز متعارف است كه خدا در روز هفتم (روز شنبه كه آن را «سبت» ميخوانند) به استراحت ميپردازد. و اين روز همين فاصله زماني واقع بين دو طلوع يا دو غروب متوالي خورشيد براي ساكن زميني است. متذكر ميشود كه: در قرآن كريم كلمه يوم بكار رفته كه بمعناي دوره ميآيد و سخن از روز هفتم استراحت نيست و اين نكته از عجايب علمي قرآن است ايشان سپس آيات 54 سوره اعراف و 9ـ12سوره فصلت را مطرح ميكند و به بحث ميپردازد.[25]
سپس در مورد مراحل خلقت از نظر علوم جديد مينويسد:
«دانش نو ميگويد كه جهان از جرم گازي با دوران كند تشكيل شده و جزء اصلي آن هيدروژن و بقيه هليوم بود سپس اين سحابي به پارههاي متعدد با ابعاد و اجرام قابل ملاحظهاي تقسيم شد... و همين جرم گازي بعدها كهكشانها را تشكيل داد... و در اثر فشارها و نيروي جاذبه و پرتوهاي وارده باعث شروع واكنشهاي (گرما ـ هستهاي) شد و از اتمهاي ساده اتمهاي سنگين بوجود آمد و هيدروژن به هليوم و سپس كربن و اكسيژن تبديل ميگردد تا به فلزات و شبه فلزات منتهي ميشود.» [26]
نتيجهگيري ميكند كه: جريان كلي خلقت دو مرحله داشته است:
الف: تكاثف و تراكم تودهاي گازي در حال چرخش.
ب: انفكاك آن به صورت پارههائي با استقرار خورشيد و سيارات منجمله زمين.[27]
سپس يادآور ميشود كه طبق آيات 9ـ12 سوره فصلت نيز همين دو مرحله لازم بود تا اجسام آسماني و زمين تكوين يابد. اما در مورد چهار دوره بعد كه مربوط به زمين و گياهان و حيوانات است يادآور ميشود كه زمين چند عصر و دوره زمينشناسي دارد كه انسان در عهد چهارم پديد آمد.[28]