خداوند متعال در سوره انبياء، آيه 16 مىفرمايد: «و ما خَلَقنا السَّماءَ و الارضَ و ما بَينَهُما لعِبينَ»؛ و آسمان و زمين و آن چه را كه ميان آن دو است به بازيچه نيافريديم.
و در آيه 85 سوره حجر مىفرمايد: «و ما خَلَقنا السّموتِ و الأرضَ و ما بَيْنَهُما إلا بالحَقِّ...»؛ خداوند آسمان و زمين و آن چه را كه ميان آن دوست، جز به حق نيافريد.
در خلقت و آفرينش، دو هدف مىتوان تصور نمود: نخست هدف متوسط، دوم هدف غايى و عالى. با مراجعه به آيات قرآن و روايات اهل بيت (عليهمالسلام) روشن مىشود كه هدف متوسط، خلقت براى عبادت و بندگى خداست؛ اين مطلب در همه پديدههاى عالم سارى و جارى است. خداوند در آيه 44 سوره اسراء، درباره همه اشياء مادى عالم مىفرمايد: «... و إن ِمن شىٍإلاّ يُسَبِّح بحمدِهِ ولكن لا تَفقهُون تَسبيحَهُم...»؛ همه موجودات تسبيح خدا مىگويند، اما شما تسبيح آنها را نمىفهميد.
و درباره انسان و جن نيز در سوره ذاريات، آيه 56 مىفرمايد: «وَ مَا خَلقتُ الجِنَّ و الإنسَ إلاّ لِيَعبُدُونِ»؛ آفرينش انسان و جن براى بندگى است.
بنابراين از ديدگاه وحى، همه هستى تسبيح گوى ذات او هستند و مشغول عبادت، و عبادت هم هدف متوسط خلقت است.1
اما هدف عالى و غايى، وصول به مبدأ نور هستى است. يعنى منتهى اليه سير مخلوقات، اوست: «وَ أَنّ إلى رَبِّكَ المُنْتهى»؛2 انتهاى سير انسان به سوى پروردگار است.
«إنَّ إلى رَبّكَ الرُّجْعى»؛3 برگشت به سوى خداست.
«إنا لِله و إنا اِلَيه راجِعون»؛4 كه همگى اين آيات، غايت سير را روشن مىكنند. پس روشن شد كه هدف غايى خلقت، به كمال رسيدن همه موجودات و رسيدن انسان به مقام قرب الهى است.
در اين جا دو مطلب ديگر را نيز بايد مورد توجه قرار داد: نخست اين كه خداى تعالى، فياض به تمام معنا است، و باران رحمت او بر سر بندگان، هميشه مىبارد و مانعى هم براى آن نمىتوان تصور كرد. به ديگر سخن، مقتضى موجود و مانع مفقود است، پس بايد خلق كند؛ چون لازمه ذات او خلاقيت و فياض بودن است.
دوم اين كه آيا خدا در آفرينش ذى نفع است يا نه؟ در پاسخ بايد گفت: منفعت و سود به خلق برمىگردد، نه به خالق؛ يعنى خدا ذى نفع نيست، يا به عبارت ديگر، ناقص نيست كه با اين كار به كمال برسد، بلكه سود به مخلوق برمىگردد.
من نكردم خلق تا سودى كنم
بلكه تا بر بندگان جودى كنم
به ديگر سخن، آفرينش نوعى احسان و فيض است از جانب خدا نسبت به مخلوقات؛ و چنين آفرينشى حُسن ذاتى دارد؛ و قيام به انجام فعلى كه ذاتاً پسنديده است، جز اين كه خود فعل زيبا باشد، به چيز ديگر نياز ندارد. بنابراين اگر كسى سؤال كند كه چرا خالق منان دست به چنين كار پسنديده بالذات زده است؟
در پاسخ بايد گفت: خداوند كه فياض على الاطلاق است، با توجه به اين كه مىتوانست موجودى را خلق كرده و به كمال برساند، اگر چنين نمىكرد، جاى پرسش داشت كه چرا خداوند متعال با اين كه مىتوانست موجودى را خلق كرده و به كمال برساند، اين كار پسنديده را انجام نداده است؟5
ممكن است اين پرسش نيز در ذهن انسان مطرح شود كه مگر خداوند نيازمند پرستش بندگان است؟
در پاسخ مىگوييم: همان طور كه مىدانيد، هدف از فعل، در خداوند متعال و انسانها متفاوت است. هدف در افعال انسان عبارت است از: فايدهاى كه هنگام فعل، انسان در نظر مىگيرد و براى رسيدن به آن تلاش مىكند. يعنى هدف انسان از فعاليتهايش رفع كمبودها و نيازمندىهاى خودش مىباشد.
اما درباره خداوند نمىتوان گفت كه هدف از فعل او تأمين نيازمندىها و رفع نواقص است؛ زيرا خداى متعال به چيزى نياز ندارد تا براى تأمين آن كارى انجام دهد. او كمال مطلق است و هر كس هر چه دارد و هر بهرهاى كه از هستى داشته باشد، از او گرفته است و در ذات خود فاقد چيزى نيست تا با انجام دادن كارى كامل شود؛ بلكه هدف از افعال خداوند، تناسب با ذات الهى داشتن يا رفع نياز بندگان است.
عبادت هم جزو اهداف آفرينش است و از اهداف متوسط براى رسيدن به كمال نهايى و غايى مىباشد و فايده عبادت، تنها عايد بنده مىشود و او را پرورش داده، از نقص به كمال مىبرد و در عبادتِ بنده هيچ فايدهاى براى خداوند متصور نيست.
بنابراين، همان طور كه اشاره شد، هدف غايى از آفرينش انسان، تكامل و وصول به رحمت الهى است و افرادى مىتوانند از اين رحمت و فيض الهى استفاده كنند كه به نهايت درجه تكامل رسيده باشند. از اين رو، اثر تكامل، آرامش در سايه سار رحمت الهى است.
خداوند در آيه 118 و 119 سوره هود مىفرمايد: «وَ لا يَزالُونَ مُخْتَلِفينَ* إلاّ مَن رَحِمَ رَبُّكَ و لِذلِك خَلَقَهم»؛ آنان همواره در اختلافند؛ مگر آن چه پروردگارت رحم كند و براى همين (رحمت) آنان را آفريد.
كه اين باعث ورود به بهشت و زندگى جاويدان در آن جا مىشود.6
چنان كه مولاى متقيان مىفرمايد: «بى گمان، خداى سبحان دنيا را مقدمهاى براى زندگى پس از آن قرار داده است و آن را براى مردم بوته آزمونى شمرده است تا هر آن كه را نيكوكارتر است، باز شناسد. اين است كه ما براى دنيا آفريده نشدهايم و مأموريت مان تلاش در جهت آن نيست، بلكه براى آزمايش در دنيا نهاده شدهايم.»7
در پايان، مناسب است به «هدف نهايى» در كارهاى انسان نيز اشارهاى كنيم:
از ويژگىهاى هدف نهايى اين است كه هر چه باشد، چون و چرا نمىپذيرد. توضيح اين كه اگر از دانش آموزى بپرسيم: براى چه درس مىخوانى؟ مىگويد: براى اين كه به دانشگاه راه يابم.
باز اگر سؤال كنيم: دانشگاه را براى چه مىخواهى؟ مىگويد: براى اين كه دكتر يا مهندس شوم. مىگوييم: مدرك براى چه مىخواهى؟ مىگويد: براى اين كه فعاليت مثبتى انجام دهم و درآمد خوبى داشته باشم.
باز اگر بپرسيم: درآمد خوب را براى چه مىخواهى؟ مىگويد: براى اين كه زندگى آبرومند و مرفهى داشته باشم و سرانجام مىپرسيم: زندگى مرفه و آبرومند براى چه مىخواهى؟
در اين جا مىبينيم، لحن سخن او عوض مىشود و مىگويد: خوب براى اين كه زندگى مرفه و آبرومندى داشته باشم. يعنى همان پاسخ سابق را تكرار مىكند و اين پاسخ نهايى او به شمار مىرود. دليل آن هم اين است كه او همواره بر پاسخ پايانى خويش تأكيد خواهد كرد.
در اين جا هم وقتى گفته مىشود: هدف از آفرينش چيست؟
مىگوييم: براى تكامل انسان و دريافت رحمت خدا. اگر پرسيده شود: تكامل و قرب پروردگار براى چه منظورى است؟ مىگوييم: براى قرب به پروردگار! يعنى اين هدف نهايى است و همه چيز را براى تكامل و قرب مىخواهيم. اما قرب و دريافتِ رحمت، ذاتاً ارزشمند است و ماوراى آن خوبى ديگرى نيست.8
پىنوشتها:
1- ر.ك: ترجمه تفسير الميزان، ج 18، ص 614 - 612.
2- نجم/ 42.
3- علق/ 8.
4- بقره/ 156.
5- همان، ج 8، ص 64-60.
6- ر.ك: آيتالله مصباح يزدى، معارف قرآن، 3-1، ص 179 - 155.
7- عبدالمجيد معاديخواه، فرهنگ آفتاب، (فرهنگ تفصيلى نهج البلاغه)، ج 1، ص 77.
8- ر.ك: آيتالله مكارم و ديگران، تفسير نمونه، ج 22، ص 393.