کافه تلخ

۱۳۹۴ مرداد ۸, پنجشنبه

آکاشیک


واژه ی آکاشا برگرفته از زبان 5000 ساله ی سانسکریت به معنای "کتابخانه ی پنهان" است (در منابع دیگر آن را به معنای  جوهر اولیه توصیف کرده اند که به نظر شخص من صحیح تر به نظر میاید). این تالار پنهان حاوی پرونده های خلقت که  می تواند توسط مدیتیشن و رفتن به اعماق ذهن ناخودآگاه آشکار شود. به زبان مبتنی بر تکنولوژی که امروز مرسوم تر است، می توان آن را همچون نوعی شبکه ی جهان گستر درونی (Internal World Wide Web ) دانست که هر کسی  می تواند در آن آزادانه به اطلاعات درباره ی هر کسی یا چیزی دسترسی پیدا کند.

اطلاعاتی که در آرشیو آکاشیک یافت می شود چیزی فرای یک غیب گویی ساده است. می توان آن را نگاهی به کل خط سیر ارواح و سرنوشت دانست. ما هر کدام مان به این اطلاعات دسترسی داریم چرا که هریک از ما تنگاتنگ مرتبط به کل جهانیم، اما از آنجا که ذهن ما غالباً بسیار اشتغال به مسائل دنیوی دارد ارتباط ما به این پایگاه بی نهایت داده ها قطع می شود. آکاشا واقعیت دارد؛ چیزی نیست جز ذرات بنیادی کوانتومی از حوزه ی  انرژی و امواج آگاهی که در هر چیز و هر کس در جهان موجود است. در واقع به نوعی بزرگراهی اطلاعاتی محسوب می شود که همه چیز و همه کس را در جهان به هم مربوط می کند. 

در هر موقعیتی که باشیم انرژی اکاشیک در آن حضور دارد. فقط باید مکث کرد و به آن موقعیت نگاه عمیقی انداخت. باید به زیر پوسته و به اعماق احساسات و افکار خزید. در آن صورت متوجه آگاهی ای می شویم که در عمق هر موقعیت نهفته است. ما همگی در تار و پود آگاهی جهانی بافته شده ایم و جزیی از آن هستیم و فهم این واقعیت آستانه ی دسترسی به آکاشا ست. وقتی که ما پای به روابط  ناخوآگاه می گذاریم و آنها را می گشاییم قادر خواهیم بود هر گونه اطلاعاتی را در باره ی هر گونه سیر روحی، هر مکان ، هر زمان، هر واقعه ای به دست آوریم.
آکاشا به سطح ناخودآگاه تعلق دارد ــ نوعی از هوشیاری که درست وقتی در دسترس شماست که در آستانه ی به خواب رفتن یا برگشتن به بیداری هستید. به جز این مواقع کوتاه تنها به روش مدیتیشن است که می توان حتی در حالت غی خواب و با حفظ آگاهی به اطلاعات این حوزه دست پیدا کرد. وقتی که ما از فضای ذهنی شلوغ و خودمحور روزمره ی خود فراتر برویم و به خود فرصت تجربه ی سکوت را بدهیم قادر به شنیدن، دیدن و لمس اطلاعات خواهیم بود، چنان واضح که گویا خود خدا آنها را برای ما به نجوا می گوید.

اطلاعات آکاشیک چگونه ذخیره می شوند؟

اطلاعات هر شخص را می توان از طریق تاریخ تولد دقیق و نام کامل او به دست آورد. اطلاعات شخص شما بر روی موج و فرکانس خاصی از انرژی سوار است که به لحاظ ارتعاشات  آن کاملا با امواج مربوط به هر شخص یا هر چیز دیگری متفاوت است. این خصوصیات درست مثل اثر انگشت شما تنها به شما تعلق دارد و سوابق آکاشیک شما براساس این تفاوت ها ذخیره و رمزگذاری می شود بنابراین با استفاده از آنها می توان تنها به پرونده ی خاص شما در آرشیو دست پیدا کرد. این " کتاب شناخت" یا پایگاه داده های اطلاعاتی ای است که مهم ترین و حیاتی ترین اطلاعات مربوط به  شما ، رسالت تان، مقصودتان و خط سیرتان را در طول زندگی در بر دارد.
برای شناخت درست مسیری که در آن گام بر می داریم کسب اطلاع از زمان گذشته ضرورت دارد. بدون شناختن گذشته ما نمی دانیم امروز چه کسی هستیم. با این حال برخی از ما چنان غرق گذشته می شوند و به شناخت آن دلبستگی نشان می دهند که به قول معروف از شدت تراکم درخت ها قادر به دیدن جنگل پیش رو نیستند. درست مثل اینکه فرد قادر به دیدن تخم چشم خود نیست چون خیلی نزدیک تر از آن است که دیده شود، ما برای آن که به درستی  جایگاه و ماهیت خود را بشناسیم نیاز به بازتابی گسترده تـــــر و آینه ای وسیع تر داریم که در مقابل آن بایستیم.

آن جهتی که در حال گام برداشتن به سوی آن اید در لحظه ای  بر شما آشکار می شود که بفهمید کیست اید. این امر باعث می شود که توانایی آن را به دست آورید که سکان کشتی خود را بگردانید و تغییر جهت دهید و رو به سویی بروید که منطبق با رسالت و قصد شماست. آینده را روی سنگ سخت حک نکرده اند هر چقدر در شناخت خودمان در گذشته موفق تر باشیم امکان آن که بتوانیم حال و آینده ی خود را از نو رقم بزنیم بیشتر است.


چگونه می توان به سوابق آکاشیک شخص دست یافت؟

راز قدم گذاشتن به قلمرو کهن بایگانی آکاشیک  همانا دست یافتن به ذهنی بسیار عمیق و متمرکز است. زندگی در این عمق ما را به یاد زندگی وال ها می اندازد. این موجودات خود را به عمق و سکوت  زیرلایه های  آب می -سپارند این آرامش و سکوت همان حالتی است که اگر ما خود را به آن برسانیم به اطلاعات آکاشیک دست پیدا می کنیم.
پیدا کردن اطلاعات شخص شما د ر این بایگانی درست مثل تنظیم موج رادیو بر روی یک موج یا فرکانس خاص است.  روح شما به طور مداوم در حال مخابره ی یک  " علامت" خاص با فرکانسی مشخص است که خواننده ی سوابق شما قادر به درک آن است و به کمک آن اطلاعات آکاشیک شما را رمز گشایی می کند. "احساس هم موج شدن " چیزی است که خواننده ی  بایگانی آکاشیک شما هنگام کار حس می کند. گاهی با یک بارتنظیم موج تمامی زندگی های متعدد شما در طول سفر روحی تان بر او آشکار می شود.

این اطلاعات معمولاً به صورت تصادفی و در لحظه ای که انتظارشان را نداریم بر فرد ظاهر نمی شود. بلکه دستیابی به آنها هنگامی مقدور است که فرد با جسم و روح آماده، با تصمیم قبلی، و متمرکز، خواهان بهترین و مهمترین اطلاعات مربوط به موضوع یا شخصی  باشد. آکاشا قادر است که چشم انداز آینده شما را در حالی که به بهترین روشن بینی دست یافته اید نمایان کند و همچنین رویدادهای گذشته ی شما را که به دانستن آن محتاج اید بر شما آشکار سازد. 

دستیابی به سوابق آکاشیک دانشی بسیار سودمند است که یک بار به دست آوردن آن اثرات مثبتی در پی دارد که تا آخر زندگی با شماست. این دانش همچنان که قادر به کمک کردن شما در به دست آوردن بینشی دقیق از مسیر مادی و دنیوی زندگی است، شما را در درک عمیق مفاهیم روحانی ای که در پس پرده ی  زندگی تان وجود دارد نیز یاری می کند.
ادگار کیسی، غیبگوی خفته




بهترین اطلاعات موجود درباره ی سوابق آکاشیک را می توان در کارهای پیش گویانه ی ادگار کیسی (Edgar Cayce)پیدا کرد. ادگار کیسی ( 1945-1877) از اوان کودکــــی دارای قدرت های خاصی بود. وی ادعـا می کرد که با اعضای درگذشته ی خانواده در ارتباط است که البته کسی حرف هایش را باور نمی کرد. وقتی دبستانی بود یک بار هنگام درس خواندن روی کتابش خوابش برد و وقتی بیدار شد متوجه شد که تمام مطالبی را که قصد خواندنش را داشته ، می داند. مدتی بعد وی دچار بیماری ای شد که باعث شد صدایش را از دست بدهد و تنها قادر بود به نجوا صحبت کند. وقتی پزشکان از درمان او قطع امید کردند وی با رفتن به حالت خواب هیپنوتیک  درمان خود را یافت. از اینجا به بعد بود که وی هر وقت سوالی داشت به حالت خاص خواب فرو می رفت و پاسخ خود را دریافت می کرد. او در تمام 45 سال دوران بزرگسالی خود، با بیان ده ها مورد بیوگرافی کامل از اشخاص، و پاسخ به سوالات مردم با  شرح جزئیات درباره ی صد ها موضوع مختلف دسترسی خود را به منبع اطلاعاتی خارق العاده ای ثابت کرد. بیشتر این موارد ثبت و ضبط شده است. اطلاعاتی که کیسی به مردم می داد، به ترتیب فراوانی، شامل موارد زیر بود:
   اطلاعات جسمانی  (9603مورد )؛ شامل اطلاعات مربوط به وضعیت جسمانی و  سلامتی افراد بود و    همچنین ارائه ی روش های  درمانی برای آنها، او روزانه به موارد زیادی نامه از سوی مردم که خواستار حل مشکلات جسمانی شان بودند پاسخ می داد.
   اطلاعات مربوط به زندگی های قبلی(1920 مورد)؛ کیسی نه تنها قادر به گفتـن جزئیات زندگی فعلی افراد بود بلکه می توانست اطلاعات قابل توجهی از زندگی قبلی افراد در اختیار آنها بگذارد.   
  اطلاعات شغلــی (747 مورد)، وی در مواردی به افراد مشاوره های کاری می داد از جمله اطلاعاتـــی درباره ی شریک کاری، پیش گویی های مربوط به بازار و  مدل های اقتصادی آینده.
  تعبیر خواب (630 مورد)؛ کیسی معتقد بود هر فرد بهترین کسی است که می تواند خواب خود را تعبیر کند و افراد را به این کار توصیه می کرد. بارها شده بود که وی در هنگام  تعبیر خواب افراد قبل از اتمام سخنان آنها خواب را تا انتها تعبیر می کرد و قسمت فراموش شده ی خواب فرد را به او یادآوری می نمود! وی بر خلاف یونگ و فروید بیشتر به نمادهای فردی،و نه جمعی، در رویاها اهمیت می داد. از این رو، وی معتقد بود که هرکس بنابه مسائل جاری و خصوصیات فردی خود باید خواب خود را  خود تعبیر کند. وی علاوه بر قدرت تعبیر خواب، مردم عادی  را قادر به داشتن ارتباط با مردگان، یادآوری خاطرات زندگی های گذشته، پیش گویی حوادث آینده و موارد دیگری از اعمال ماورایی می دانست که مشروط به تمرین و یادگیری بود.
  موارد متفرقه ( 954 مورد)؛ این موارد شامل موارد خاصی است که در دسته بندی های فوق نمی گنجد، مثل پیدا کردن افراد یا اشیا گم شده، دیدن هاله ی افراد، پیش گویی های جهانی و ... .

یکی از عمده ترین موضوعاتی که وی درباره ی آنها به کاوش در منبع اطلاعاتی آکاشیک پرداخته بود موضوع تناسخ بود. وی در این باره مباحثات زیادی داشته است و در حالی که خود مسیحی معتقد و دوستدار واقعی مسیح بود اما تناسخ را مخالف با عقاید مسیحیت و هیچ مذهب دیگری نمی دانست.

از آنجا که کیسی همه ی این اطلاعات را در حالت خواب هیپنوتیکی به دست می آورد او را غیب گوی خفته  
  (sleeping prophet) نامیده اند. دکتر وسلی . ح. کچوم کسی بود که طبابت خود را با استفاده از علم آکاشیک کیسی پیش می برد . وی در توصیف روش کیسی می گوید : " نا خوآگاه کیسی ..در ارتباط مستقیم با ناخودآگاه تمامی اذهان دیگر بود. وی از طریق ذهن عینی خود قادربه تعبیر مسائل بود و آنچه به ذهن عینی دیگر افراد می رسید را به ذهن خود منتقل می کرد. با این روش وی قادر به جمع آوری و به کارگیری دانشی بی انتها متعلق به  ناخودآگاه اذهان بی شماری  بود." به این روش کیسی قادر به برداشت از ناخودآگاه جمعی جهانی بود، مدت های بسیاری قبل از آن که یونگ نظریه خود را درباره ی ناخودآگاه جمعی ارائه داده باشد.

وی خود درباره ی منبع اطلاعاتش از دو مورد نام می برد: ذهن ناخودآگاه فردی که برای او اطلاعات را کسب می کند و دیگری، بایگانی آکاشیک. وقتی از وی می خواستند که درباره ی تاریخ روحی فردی یا زمان و مکان زندگی فرد خاصی صحبت کند وی روی کاناپه ی خود می خوابید چشمهایش را می بست و دو دست را روی شکم قرار می داد سپس به حالت خواب یا ترانس فرو می رفت و با این جمله آغاز می کرد:" بله، حالا سوابق فردی به نام ... را پیش روی خود داریم." در پاسخ به چگونگی این عمل او می گوید:

   " من خود را همچون نقطه ای می بینم خارج از وجود خود که ساکن و بی حرکت در مقابلم قرار دارد. من را در میان تاریکی مطلق حس می کنم و درتنهایی مطلق. ناگهان شعاع نور سفیدی را می بینم. نقطه ی کوچک من در پی نور سفید بالا می رود به طوری که گویا اگر چنین نکند در سیاهی گم خواهد شد.
همان طور که پی این مسیر نورانی می روم از وجود سطوح گوناگونی آگاه می شوم که در آنها حرکت وجود دارد. در سطح اول به اشکال هندسی غریبی بر می خورم چنان که گویا به کابوسی تعلق دارند. سپس در اطراف اشکال به هم ریخته ی انسان هایی را می بینم بدون تناسب اعضای جسمانی. دوباره تغییری صورت می گیرد و من هیکل هایی را می بینم ملبس به ردایی کلاه دار و خاکستری رنگ که از بالا به پایین می آینــــد. کم کم رنگشان روشن تر می شود. بعد این هیکل ها به سمت بالا تغییر جهت می دهند و با تغییر جهتشان رنگ ردای آنها به سرعت روشن تر می شود. بعد از این مرحله در دو طرف خطوط محوی از خانه ها، دیوارها و درختان شکل می گیرد. همه چیز بی حرکت است. همین طور که به جلو می روم نور و حرکت بیشتری به چشم انداز دو طرف اضافه می شود تا آن که همه چیز شکل یک شهر واقعی را به خود می گیرد.  با بیشتر شدن میزان حرکات صداها را نیز درک می کنم ابتدا صدا به صورت تق و توق هایی ابتدایی ولی بعد به صورت موسیقی، صدای خنده و صدای آواز پرندگان. نور بیشتر و بیشتر می شود و رنگ ها بسیار چشمگیر می شوند و صدای موسیقی واقعا شنیدنی است. خانه ها را پشت سر می گذارم جلوی رویم تنها ترکیبی از رنگ و صداست. به یک باره خود را در تالار بایگانی پرونده ها می یابم. تالاری بدون دیوار، بدون سقف، ولی به حضور پیرمردی آگاهم که کتابی را به من می دهد. این پرونده ی خاص آن فردی است که من به دنبال اطلاعات او هستم."
اما هنوز کاری باقی مانده است، از میان این همه اطلاعات کیسی باید مفیدترین و بهترین اطلاعات را انتخاب کند که به موضوع یا مشکل فرد متقاضی مربوط باشد. 
کیسی پیش گویی های بسیاری داشته است که بسیاری از آنها در طول تاریخ درست از آب در آمده اند. البته مواردی هم بوده که به واقعیت نپیوسته است. خود کیسی در این باره می گوید که آنچه از آینده می گوید تنها صورت بالقوه ی اتفاقاتی است که می افتد و این اختیارات انسانی است که در به فعلیت رساندن این احتمالات نقش برجسته ای دارد. وی معتقد است که  نقش موثر یک پیشگو دقیقاً این است که با پیشگویی خود کاری کند که مردم ا ز اتفاق افتادن مصایبی که در راه است به کمک اختیار انسانی خود جلو گیری کنند. در این صورت پیشگو در به انجام رساندن رسالت خود موفق بوده است. او معتقد است که نه تنها او بلکه موجودات و اساتید روحانی بسیار برتر از او که در راس امورند نیز قادر نیستند بگویند که دقیقا چه پیش میاید چرا که این خاصیت اثربخشی قدرت اختیار انسان هاست که برای هیچ رویدادی ثبات باقی نمی گذارد. وی با اشاره به کتاب مقدس می گوید حتی خود مسیح نیز که وعده ی بازگشت می دهد از زمان آن بی اطلاع است. 
در پیشگویی های کیسی موارد شنیدنی و جالب توجه درباره‌ی حیات زمین و انسان بر روی آن بسیار است. وی در اطلاعاتی که به دست آورده بود به کم کردن موارد  خواب هیپنوتیکی خود توصیه شده بود. به او گفته شده بود که اگر در روز بیش از دو بار به این حالت فرو رود سلامت جسمانی خود را از دست خواهد داد. ولی از آنجا که در روز ده ها نامه برای گرفتن کمک از او به دستش می رسید قادر به کم کردن فعالیت خود نبود. یک بار در حالت ترانس گفت که در 4 روز آینده  بدنش به خاک سپرده می شود و این چنین شد. 
 وی درباره ی زمان و مکان و برخی جزییات زندگی آینده اش نیز اطلاعاتی داده است.