کافه تلخ

۱۳۹۱ آذر ۱۸, شنبه

دنياي مبارزان



" دنياي مبارز تنهاترين دنيايي است که وجود دارد. 
حتي هنگامي که چندين کارآموز با هم متحد مي‌شوند تا مسير قدرت را با هم بپيمايند،
 هر کدام ميداند که تنها است،
 اينکه نمي تواند هيچ چيزي از  ديگري انتظار داشته باشد، و نه اينکه به ديگري وابسته باشد. تنها چيزي که ميتواند انجام دهد اين است که مسيرش را با همراهش قسمت کند.
"تنها بودن نياز به تلاش بزرگي دارد، زيرا که ما هنوز ياد نگرفته‌ايم که چگونه بر فرمان هاي ژنتيکي اجتماعي بودن پيروز گرديم. در شروع کارآموز بايد اگر که نياز باشد توسط آموزگارش با دامهايي مجبور  شود. اما پس از مدتي ياد ميگيرد که چگونه از آن لذت ببرد. اين طبيعي است که ساحران سکوت را جستجو ميکنند در خلوت کوه‌ها و يا در بيابان‌ها و اين‌که آنها در طول دوره‌هاي طولاني تنها زندگي  ميکنند.

کسي چنين اظهار داشت که اين يک چشمانداز ترسناک است.
کارلوس پاسخ داد که:
"ترسناک اين است که سالهاي پيريمان را مانند بچه‌ها به گريه بگذرانيم!
"يکي از ويژگيهاي زندگي مدرن اين است که هرچند ارتباطات بيشتر توسعه يافته‌اند، ما احساس تنهايي بيشتري مي‌کنيم. بودش معمولي انسان يکي از دلخراشترين گونه تنهايي‌ها است. به دنبال همراه  ميگردد، اما نميتواند او را بيابد.

 عشقش تنزل پيدا کرده است، 
روياهايش خيالپردازي محض است.
 حس کنجکاوي شخصاش تبديل به توجه شديد به خودش شده است و تنها چيزي که باقيمانده است  وابستگي‌هايش است.
"از سوي ديگر، تنهايي مبارز مانند عقبنشيني عاشقان است، جايي براي آناني‌که به دنبال گوش‌هاي هستند تا شعري براي عشقش بنويسد.

 و عشق مبارز در همه‌جا هست، زيرا که عشقش زمين است،
 جايي که  او براي چنين زمان کوتاهي در آن سرگردان ماند. 
بنابراين هر جايي که برود، مبارز به معشوقش تسليم است. 
 به طور طبيعي گاهگاهي از بودن در اجتماع گريزان است، سکوت دروني تنهايي است.
 


ملاقات با ناوال
کاستاندا