هر چيزي شکلي دارد، ولي بجز شکل بيروني، آگاهي
درونيي وجود دارد که بر همه چيز حاکم است. اين آگاهي خاموش روح است.
نيرويي فراگير و جامع که خود را از طرق مختلف در
چيزهاي مختلفي متجلي ميسازد. و اين انرژي
با ما ارتباط برقرار ميکند. اين کار با گوشي دروني صورت ميپذيرد، اين همانيست که قادر است دستورات روح را تشخيص دهد.
وقتي نفس ميکشي به انرژي اجازه ميدهي که از گوشهايت جريان يابد.
وقتي نفست را بيرون ميدهي، توجهت را به گوشهايت
معطوف و از قصد و تمرکزت استفاده کن تا جريان را هدايت کني. از بينيات نفس را بيرون
بده و دهانت را ببند، در حاليکه نوک زبانت سقت را لمس ميکند. بدون صدا نفس را بيرون
بده.
صداي روح از هيچجايي نميآيد.
از اعماق سکوت، از قلمرو ناموجود ميآيد. صدا فقط هنگامي قابل شنيده شدن است که ما
کاملا آرام و متعادل باشيم
دو نيروي متضاد « مذکر و مونث،
مثبت و منفي ، روشن و تيره » که ما را حرکت ميدهد ، بايد طوري
به حالت تعادل نگاه داشته شود که در انرژي که ما را احاطه کرده است، شکافي ايجاد شود،شکافي
که آگاهي ما بتواند از ميان آن بلغزد. روح
خود را از طريق اين شکاف در انرژي متجلي ميسازد که ما را دربرگرفته است. آنچه در
پي آن هستيم، تعادل است، ولي تعادل صرفا به معناي مقدار مساوي از هر نيرو نيست.
بدين معناست که وقتي مقادير مساوي ميشود، ترکيب جديد و متعادل، نيروي حرکت آني را به دست ميآورد
و خود بخود شروع به حرکت ميکند.
کتاب گذر ساحران
تايشا آبلار