کافه تلخ

۱۳۸۹ مرداد ۲۵, دوشنبه

آدم و حوا در ادیان ابراهیمی


آیا داستان آدم و حوا واقعی است یا تمثیلی؟
به عبارتی وجود خارجی داشته‌اند یا نمادی از زن و مرد نوعی‌اند؟در کتاب مقدس، با اینکه میتوان اشاراتی به تمثلیثی و سنبلیک بودن داستان آدم و حوا یافت، اما هیچکجا ادعای صریحی در اینباره وجود ندارد.

نمونه ی این اشارات را میتوان در کتاب مکاشفه یافت. برای مثال "درخت حیات" یکی از عناصر داستان آدم و حوا میباشد که نویسنده ی مکاشفه، آن را به صورت یک سنبل بکار میبرد. در کتاب پیدایش می خوانیم:پس [یهوه خدا]‌ آدم‌ را بيرون‌ كرد و به‌ طرف‌ شرقي‌ باغ‌ عدن‌، كروبيان‌ را مسكن‌ داد و شمشير آتشباري‌ را كه‌ به‌ هر سو گردش‌ مي‌كرد تا طريق‌ درخت‌ حيات‌ را محافظت‌ كند. (پیدایش 3: 24)
این در صورتیست که در کتاب سنبلیک مکاشفه، این درخت حیات، به عنوان یک تمثیل، در کنار دگر تمثیل های این کتاب ،استفاده شده است:
آنگاه نهر آب حیات را به من نشان داد که همچون بلور شفاف بود و از تخت خدا و بره جاری می‌شد و از وسط میدان شهر می‌گذشت. در دو طرف نهر، درخت حیات بود که دوازده بارْ میوه می‌داد، یعنی هر ماه یک بار. و برگهای آن برای شفای قومها بود. و دیگر هیچ لعنتی وجود نخواهد داشت. تخت خدا و تخت بره در آن شهر خواهد بود و خادمانش او را خواهند پرستید. آنها روی او را خواهند دید و نام او بر پیشانی آنها خواهد بود. و دیگر شب وجود نخواهد داشت و آنها به نور چراغ یا خورشید نیازمند نخواهند بود، زیرا خداوندْ خدا به آنها روشنایی خواهد بخشید. و آنها تا ابد سلطنت خواهند کرد. (مکاشفه 22: 1-5)
بر این اساس، محتملا میتوان نتیجه گرفت که درخت حیات (حداقل در نگر نویسنده ی مکاشفه) یک سنبل است. پس منطقی خواهد بود تا درخت شناخت نیک و بد را هم یک سنبل بدانیم.
حال اگر درخت شناخت نیک و بد هم به نوعی تمثیل باشد، خوردن از آن توسط آدم و حوا و بکل داستان آدم و حوا داستانی تمثیلی خواهد شد.

آیا توبه آدم پذیرفته شد؟بله. طبق آموزه ی "کفاره" (atonement)، گناهان آدم و حوا توسط کفاره ی مسیح بخشیده شده است.

انسلم کاتنبری (Anselm of Canterbury)، نخستین فیلسوف سکالستیک (Scholastic) غرب، در اثر Cur Deus Homo؟ به واکاوی و بررسی گسترده ی این آموزه می پردازد. وی بیان میدارد که خدا نمی تواند یک گناه را همین گونه و بدون هیچ دلیلی، ببخشد؛ وگر نه صفت عدلش را نقض خواهد نمود.
بر اساس عدالت خدا، هر گناهی میبایست بر اساس پرداخت جریمه اش، بخشیده شود. میدانیم که گناه جریمه ای جز مرگ ندارد، در زبان پولس رسول "مزد گناه، موت است" (رومیان 6: 23) (وگر با سازش خدا با گناه میرسیدیم که مسلما ممکن نیست)

پس اگر بشر (و آدم و حوا) بخواهند تا گناهانشان بخشیده شوند، میبایست جریمه ی آن گناهان که موت باشد را به دوش خود بگیریند. در زبان ساده، باید بمیرند!

حال در اینجا صفت دیگری از ذات اقدس باری تعالی، به کار می آید که همانا صفت محبت اوست.
خداوند آنچنان به آفرینشش مهر ورزد که نمیتواند شاهد هلاکت مطلق آن باشد، پس وی، خود مجسم شده (یوحنا 1: 14) و بر صلیب، مزد گناه بشر را می پردازد:
چنانکه پسر‌انسان نیز ... آمد تا خدمت کند و جانش را چون بهای رهایی به عوض بسیاری بدهد. (متی 20: 28)

فیض و آرامش بر شما باد، از جانب خدا، پدر ما، و خداوندْ عیسی مسیح که جان خود را در راه گناهان ما داد تا ما را به ارادۀ خدا و پدر ما، از عصرِ شریرِ حاضر رهایی بخشد. او را تا ابد جلال باد. آمین. (غلاطیان 1: 3-5)

او گناهان ما را در بدن خویش بر دار حمل کرد، تا برای گناهان بمیریم و برای پارسایی زیست کنیم، همان که به زخمهایش شفا یافته‌اید. (اول پطرس 2: 24)

شما می‌دانید که او ظهور کرد تا گناهان را از میان بردارد. (رساله ی اول یوحنا 3: 5)
گناهان آدم و حوا نیز بر این اساس بخشیده شده اند.


اگر آری، چرا در هبوطش تاثیری نداشتمنظور از "تاثیر در هبوط" چیست؟

آیا انتظار میرود تا با بخشایش گناهان، هبوط دیگر به انجام نمی رسید؟

مسلما این قضیه غیر ممکن است چرا که هبوط از نزد خدا، "معمول بایسته و ذاتی گناه" (essential and necessary effect of sin) بوده پس بدون هیچ تاخر زمانی بر گناه، میبایست به وقوع بپیوندد.
در زبان ساده، بین گناه و هبوط دیگر زمانی برای بخشایش گناهان نیست که حال بخواهد از هبوط جلوگیری کند.


یا اینکه انتظار میرود تا از طریق بخشایش گناهان، انسان ساقط بار دیگر به نزد خدا برخاسته شود؟
این انتظار کاملا بجا و همسوی با سوتریولوژی (Soteriology) کتاب مقدسی است:
(مسیح فرمود: ) زیرا خواست پدر من این است که هر‌که به پسر بنگرد و به او ایمان آوَرَد، از حیات جاویدان برخوردار شود، و من در روز بازپسین او را بر‌خواهم خیزانید. (یوحنا 6: 40)


همانگونه که موسی آن مار را در بیابان برافراشت، پسر‌انسان نیز باید برافراشته شود تا هر‌که به او ایمان آوَرَد، حیات جاویدان داشته باشد.
«زیرا خدا جهان را آنقدر محبت کرد که پسر یگانۀ خود را داد تا هر‌که به او ایمان آوَرَد هلاک نگردد، بلکه حیات جاویدان یابد. زیرا خدا پسر را به جهان نفرستاد تا جهانیان را محکوم کند، بلکه فرستاد تا به‌واسطۀ او نجات یابند. (یوحنا 3: 14 - 17)