Draig – Sorcha
اژدهایان نور هستند . که همان عنصر پنجم آکاشا و یا روح میباشد . نام حاکمشان راکسور است .آنها بر روی اتر و تعادل حکمرانی میکنند. این نمونه حتی در استاندارد اژدهایان بسیار کمیاب میباشد . آنها مانند فرشتگانند و راکسور مانند یک فرشته مقرب والا مقام و قدرتمند است . که در همین حد باید با احترام با ایشان برخورد شود . این نمونه تقریبا هرگز در هیچ مراسمی جادویی بر انگیخته نمیشود . گزارشات نشان میدهد که بطرز خیره کننده ای سفید و درخشان با برقی زمردین لاجوردی و یاقوت فام میباشد .
Draig- Dorcha
اژدهایان تاریکی هستند . حاکمشان تیامت ( لویاتان ) نام دارد حاکم تاریکی شب هنگام . قلمرو ترس بی نظمی و نابودی اند
اطلاعت خیلی کمی از این گونه در دست است و مانند اژدهایان عنصر پنجم آکاشا نایابند و هیچ گزارشی از احضار شان در دست نیست . تنها گزارشاتی از ترسناکی و رنگ سیاهشان در دست است و هرگز نباید در مراسمی با نام تیامت و یا لویاتان موجودی را بر انگیخت .
فرمانروایان عناصر
فرمانروایان و ملکه های عناصر چهار موجود هستند که با استناد به سنتهای جادویی و مرموز بر روی ارواح عناصر حکمرانی میکنند . و ممکنه در رده فرشتگان و هم جنسشان باشند و البته برخی بر این باورند که قدرتی بالاتر از یک فرشته و در حد خدایان و یا فرشتگان مقرب مذاهب دارند . نام فرمانروای ارواح عنصر زمین گوب است و جهتش رو به شمال است . نام ملکه ارواح عنصر باد پارلادا میباشد و جهتش رو به شرق است . نام فرمانروای ارواح عنصر آتش جن djin میباشد و جهتش رو به جنوب است . و در آخر نام ملکه ارواح عنصر آب نکسا بوده و جهتش رو به غرب است .
پری یا ( جن) Fay *
موجودی اثیری است که در قلمرویی از سرزمین اثیری زندگی میکند که به آن سرزمین پریان میگویند
بخاطر وابستگی که به نیروی حیاتی زمین دارند ارتباط نزدیک و ورود و خروجی همیشگی به
سرزمین مادی داشته و بیشتر در جنگلها و مراتع بکر و دست نخورده دیده میشوند . و اغلب به شکل گوی های نورانی دیده میشوند و در بررسی دقیقتر جسمی شبیه انسان دارند . ..
اعتقاد به پریان ریشه و تاریخی برابر با خود انسان و عصر نوسنگی دارد. سلت ها " باور داشتند گونه ای از پریان که به فرزندان الهه دانو معروفند و توسط کشتی های بالدار و پرنده خیلی وقت پیشتر از موقعی که پای انسان به ساحل بریتانیا برسد به انجا رفته بودند. دارند اینگونه که همچنین به تاتها و یا سیده ها معروفند جنگهای زیادی را با گونه ها دیگر پریان داشته اند که از این گونه ها میتوان به فوموری ها و فیر بالگ ها که هر دو از قبیله های پریان تاریک و خبیث اند اشاره کرد. هنگامی که سلت ها به سواحل بریتانیا در دوران پارینه سنگی مهاجرت کردند تاتها شروع به منزوی شدن و دور ماند از انسانها نمودند . و این اعتقادات خیلی شبیه اعتقادات وایکینگها به موجودی به نام الف است . ( گرگ نقره ای :
و این اعتقادات خیلی شبیه به اعتقادات ایرانیان به موجودی به نام جن است ) و در اعتقادات گرمنیک ها هم موجودی با همین وضعیت به نام داسی یافت میشود
البته نباید این موجودات را با پریانی که در کتب کودکان به تصویر کشیده میشوند یکی دانست اینان موجوداتی از قلمرو اثیری هستند ولی توانی برون فکنی عالی در هر فرمی در جهان مادی ما را دارند . گزارشاتی از انواع فرمهای این موجود در کل جهان اعم از گوی های نورانی موجوداتی شبیه به بشر غبار و البته ابر و غیره بوده .
این موجود گفته میشه که خیلی برای جادو گران و کمک به آنها مخصوصا برای طلسمات و گماردن آنها به کارهای خاص خوب بوده و موارد استفاده فراوانی دارد .
البته کلا این موجود به هر فرمی باشد برای بشر ایجاد ترس خواهد کرد .و افرادی که مثلا در جنگلها بطور تصادفی با این موجودات برخورد داشتن یا ناپدید شدن و یا به جنون کشیده شده اند .
در گزارشاتی فراوان آمده که این موجودات بچه های تازه متولد شده را میربایند و به جای آن کودکی مریض را جایگزین کرده که بیشتر از چند روز دوام نمی آورد.
البته هدف این ربودنها چه کودکان و چه بزرگسالان بطور مشخص برای ما آشکار نیست و اعتقاد بر این است که برای تولید نسل از این افراد ربوده شده استفاده میشود که ممکنه نسلی دو رگه از بشر و این موجود ساخته شود . که به آنها پریزاد ( جن زاد ) میگویند .
اگر دقت شود اعتقاد به گوی های نورانی پرنده . موجودات عجیب و البته ناشناخته و این ربودن ها بینهایت شبیه به داستانها و اعتقادات بشر کنونی از موجودات فضایی و بشقاب پرندها است .
پدیده ای که امروزه توسط هزاران نفر تجربه شده البته این نظریه و شباهت ممکنه برای خیلی ها مضحک به نظر آید ولی شواهد و نزدیکی این دو پدیده و گزارشات خیلی شک بر انگیز است .
هرچه باشد پریان توسط انسانها دیده شده اند ولی الان گزارشات مبنی بر دیدن گوی های نورانی به بشقاب پرنده تبدیل شده و موجودات فضای که از نظر چهره خیلی شبیه به پریانی هستند که در زمانهای کهن دیده میشدند
( همان آدمهای کوتوله بدون مو با چشمانی تیره و بزرگ سری تاس و بینی که تقریبا دیده نمیشود) ( خیلی شبیه جن ایرانیان است :
گرگ نقره ای )) نباید از نظر دور داشت . و ممکنه این گزارشات متشابه در کل جهان به نامهای متفاوت تنها استناد به موجودی واحد باشد .
این گونه از موجودات در مراسم جادوی قابل احضار هستند - که اصلا کاری منطقی نیست - و ممکنه ازآنها به عنوان پیام رسان در قلمرو اثیری استفاده کرد البته این تماس تنها برای جادوگر ناراحتی به بار خواهد آورد و اصلا خوشایند نیست و در واقع این معامله ضرر ش بیشتر از منفعتش است .
برای جلب رضایتشان هدایای که شامل سبزیجات معطر و شیر و کلا میوه باشد میتواند کارساز باشد . این موجود تقریبا نشان داده که از آهن و هر چیز آهنی بیزار است ( این موارد هم خیلی شبیه به تمایلات وبیزاری های جن دارد : گرگ نقره ای ) . میدانیم آهن مثال بارز صنعتی شدن بشر بوده و این نشانه جدا شدن ا نسل بشر از این موجود شدیدا طرفدار نیروی حیاتی و بکر زمین است . و البته اعتقاد بر این است که از نور خیلی قوی و خیره کننده هم بیزارند
*گرگ نقره ای :
با کمال تعجب این موجود که در اصل Fay نام دارد و من پری ترجمه کردم که یک بار هم عرض کردم هر دو معنی در لغت نامه بود بسیار شبیه به جن ما ایرانیان و البته جن در اعتقادات مسلمانان است من احتمال میدم این دو موجود در واقع یک موجود با نامی متفاوت و شاید هزاران نام در کل کره زمین باشد .
ارواح سرگردان ( ارواح نوع بشر سرگردان )
روح سرگردان آن قسمت از بشر است که از گزند مرگ میگریزد و ممکنه بنابه دلایلی به محیطی در زمین فیزیکی متصل بماند . بسیاری از بازرسان پارانرمال بر این باورند ارواح سرگردان ارواح افرادی هستند که یا به طرز نامشخصی و معما گونه و ناحق جان باخته اند و یا کاری بسیار مهم را ناتمام گذاشته اند . در همچین مواقعی روح سرگردان با القا ها و تاثیراتی که روی بازرس پارانرمال دارد . او را به یافتن سرنخهایی از حادثه که باعث مرگ فرد شده رهنمون میکند . به همین خاطر شکار یک روح سرگردان باید با دقت و شمّ پلیسی قوی دنبال شود تا نتیجه دهد و همچون پرونده یک قتل و یا جنایتی موشکافانه دنبال گردد حتی اگر به ظاهر موضوع مرگ خیلی معمولی جلوه دهد .
. البته استفاده از جادو و مراسم جن گیری . (Exorcisms) برای اخراج همچین روح سرگردانی هم انجام میپذیرند. که تنها باید در مورد اواح سرگردانی که باعث ناراحتی هستند و به اصطلاح ارواح خبیث هستند اجرا گردد .. و اگر روح سرگردانی هیچ مشکلی را برای کسی ایجاد نمیکند و تنها با تاثیر بر روی مدیومها تماس دارد . یک بازرس باید سعی کند تا با ملایمت تماس گرفته ( توسط روشهای تماس با ارواح ) تا به سرنخهای واقعه نزدیک شود که در بسیاری از مواقع که مستند میباشند این روش بازرس را به بقایای جسد فرد یا وسیله قاتله ای که فرد به قتل رسیده رهنمون میکنند . البته این سرنخها بازرس را گاهی به دفترچه های روزانه فرد و گاهی هم به تکه ای نوشته از فرد متوفّی شده که این شواهد باعث حل موضوع میگردند و روح سر گردان بدین وسیله از این چفت شدن به محل فیزیکی راهی میابد .
خدایان ( مذکر و مونث )
امروزه بسیاری از نئو پاگانها به خدایان تمام فرهنگها و سنتها اعتقاد دارند .
گفته میشود که این خدایان کوچک تنها فرمان بردار خداوند بزرگ کیهان هستند که توسط انرژی گسترده در تمام کیهان قابل حس و همیشه میان ماست ( این همان خدای بزرگ ادیان است که واحد بوده و شریک ندارد ) .
برای جادوگران و کاهنان کابالا این نیرو به نام (Binah and Chokmah ) بود ه و برای جادوگران سنت ویکا به نام های Lord اسم برده میشوند .
یهودیان به ان هیوه میگویند مسیحیان به آن Holy Spirit.و God میگویند و مسلمانان به آن الله میگویند . این قدرت لایزال کیهان برای خود در امور کیهان وکلایی دارد که به تمام امور برسند که این وکلا همانا فرشتگان مقرب و فرشتگان ادیان و خدایان پاگانها میباشند .
در کل این وکلای خداوند هرچه که نامشان باشد جز گروه علوی و عرش الهی هستند .
زیبا رویان Graces
این زیبا رویان که ذاتی پاک و الهی هستند . مظهر زیبایی. خوشی و دلربایی هستند . آنها منبع الهامات هنرمندان و نقاشان و البته شعرا هستند در اصل آنها خدایان مونث باوری و طبیعت هستند که خیلی هم با اینکه ذاتی علوی دارند نزدیک و محسوس برای افراد جهان های زیرین هستند .
جوانترین این گونه اسپلندور نام دارد که گاهی به نام همسر هفستوس از او در متون یاد میشود نام دیگر خواهران مریت و تالیا ( الهه لبخند ) میباشد آنها در اساطیر یونان و رم به عنوان دختران زئوس و هرا شناخته شده اند و گاهی به متونی که میگوید اینها دختران ونوس و دینوسوس هستند بر میخوریم که اگر به هومر استناد شود آنها دختران ونوس ( الهه عشق و زنانگی ) و دینوسوس ( الهه انگور و شراب هستند )
این زیبا رویان در طبقه علوی در منزل پایین قرار میگیرند که در حد مقام فرشتگان مذاهب میباشد اینان در مراسم جادوی که برای شروع دوباره رفاقت .
خوش یومنی و یا مربوط به پاک کردن زخمهای و جراهات روحی و احساسی ناشی از ناکامی عاشقانه باشد احضار میگردند .
Grigori
عموما در کتب به نامهای فرشتگان پاسدار (Watchers) معروفند . و آن دسته از فرشتگانند که وظیفه پاسداری از نوع بشر را به عهده داشتند . کتاب انوخیان جلد اول میگوید که این گونه از فرشتگان در رابطه تنگاتنگی با بشر بوده اند که حتی باعث وسوسه شده و حتی گاهی زنهای فانی اختیار کردند . فرزندان این گونه از فرشتگان نیمه مطرود و انسان هستند و به نام نفلیمها ها معروف هستند ولی این فرشتگان حتی از این هم فراتر رفتند وبا حیوانات هم در هم آمیختن به استناد به کتاب اول انوخیان آنها با پرندگان حیوانات وحشی خزندگان و ماهیان در هم آمیختند و حاصل این وصلت تولید انواع مخوف از دیوها شد که در اکثر کتب حماسی و اسطوره ای از آنها یاد شده . این فرشتگان در واقع همانان بودند که به زنها آموختند که چگونه سحر و افسون کرده از ریشه های گیاهان بهره ها جویند و کلا جادوی گیاهان و بخورات را انجام دهد و به مرد آموختند که چگونه اسلحه ساخته و برای خود زیور الات درست کند ( کتاب اول انوخیان 1-7:2)
هنگامی که فرشتگان مقرب این را دیدند آنها برای تمام کردن این بی نظمی روی زمین دست به اقدام زدند سر فرشته اوریئل به نوح دستور ساخت کشتیش را قبل از طوفان بزرگ داد. و رافائل مأمور شد که ازازئل را در صحرای دودل محبوث کند . گابرئل مامور نابودی نیلف ها با فشار بر آنها برای جنگ علیه یکدیگر گشت. ( چون نیلف ها موجودی نیمه مادی بودند و با سالخوردگی نمیمردند ) و فرشته مقرب میکائیل دستور داد که سمیازا و همراهانش را در در های زمین تا روز قیامت اسیر گردانند . جالبه که فرشتگان پاسدار و اکنون نیمه مطرود و در بند( ازازئل و سمیازا و گریگوری) در بهشت زندانی نشدند و احتمال اینکه روزی محل زندانشان در زمین پیدا شود هست ولی هرگز نمیتوانند از این زندان تا روز قیامت آزاد گردند .
این گونه از موجودات را که به Watcher ها معروفند نباید با گونه ای که به آن Watchtower ها میگویند اشتباه شوند هرچند اینان استفاده از سحر و جادو را به نوع بشر آموختند و حتی نباید آنها را در رده شیاطین و فرشتگان مطرود قلمداد کرد . و در واقع میشه گفت آنها فرشتگان نیمه مطرود هستند و نباید این سه سر فرشته نیمه مطرود یعنی ازازئل و سمیازا و گریگوری را جز دسته ای از فرشتگان قرار داد که ملازم لوسیفر شدند آنها همیشه مطرود بوده و در جهنم هستند .
در اسطورها اشاره شده که خدایانی به انسان سحر و جادو را آموختند و به او راه پیشرفت و صنعتی شدن را نشان دادند آنها کار با فلزات و آتش را به بشر آموختند آنها نیز سه موجود بودند به نامهای هکاته هرمس و پارماتئوس و متون زیادی در باره گرفتن همسر فانی توسط این خدایان هست . هرچند هنوز این دو نوع موجود ماورایی اشاره شده به هم آنچنان جز در موارد فوق الذکر مرتبط نیستند . در هیچ متنی از مجازات و به بند کشیدن این خدایان حرفی به میان نیامده.
لارو ها
لارو ها کرمهای جهان استرال هستند . خوشایند نیستند هرچند کلا یک کرم هیچ وقت موجودی خوشایند نبوده و نیست . لارو غذایش را از نیروی حیاتی استرال تمام موجودات چه مرده و چه زنده تامین میکنند
که اغلب باید گفت لارو ها پوشش اتریک باقی مانده در موجودات مرده را متلاشی میکنند و می بلعند دقیقا همان عملی که گونه های مادی کرم با اجساد انجام میدهند .
پس با این وجود آنها نقش مهمی را در محیط استرال با تمیز کردن این اضافات انجام بازی میکنند . که همانا تمیز کردن محیط اتریک از این باقیمانده های اتریک است . البته یک لارو توانای تغذیه از نیروی اتریک افراد در قید حیات مادی را هم دارد و در این مورد است که خطر اصلی نهفته میباشد .
باید این واقعیت را همیشه در نظر داشت که مانند یک کرم .لارو ها هم از هیچگونه شعوری برخوردار نیستند و تنها دنبال منبعی اتریک جهت تغذیه میباشند و برای همین است که در اکثر مواقع لارو خود را به کالبد اثیری افرادی می چسباند که در کارهای مربوط به مرگ و زمان مرگ هستند . مانند مرده شورها .
کلا پرسنل قبرستانها و حتی پزشکان که گهگاهی با پدیده های مربوط به مرگ برخورد دارند و در بادیه جادوگری هم جادوگران نکرومانسر و کلا جادوگران هنرهای تاریک در تیر رس این لاروها قرار دارند . حتی دیده شده که لاروها به انرژی اتریک تولید شده در مراسم جادویی هم حمله میکنند .
علایم ناشی از حمله این موجود روی فرد را میتوان سرگیجه و منگی فرد . خستگی ناگهانی ومفرط . گاهی ناامیدی و احساس تهی بودن و حتی یاس و سرد شدن احساسات را در فرد که هیچ کدام منشأ فیزیکی ندارند مشاهده نمود .
نمونه های بسیاری هم موجود است که بیمارانی که این علائم را داشتند و به نظر پزشکان نوین هیچ دلیلی برای بیماریشان نبوده که در واقع در مرض هجوم لارو ها بوده اند و برای دور کردن لارو مراسم مخصوص انجام شده و فرد علاج یافته .
لارو توسط افراد با دید ماورایی قابل رویت است . جادوگرانی که به جهان های موازی توسط برونفکنی کالبد اختری ورود و خروج میابند هم میتوانند این موجود را رویت نمایند البته با کمک مراسم جادویی خاصی هم میتوان این موجودات را دید .
هنگام مشاهده برای جادوگرد لارو در قالب یه موجود ترسناک و اغلب شبیه کرمی بزرگ و یا موجودی به شکل زالو که به کالبد اثیری چسپیده و مشغول تغذیه از آن است رویت میشود . میتوان لارو را با استفاده از بخورات و گیاهان همانند مراسم جادویی دور ساخت این بخورات اغلب بخورات سرکه . سیر و یا سایر بخورات خوشبو و محرک میباشند .
Muses
اینان الهه های هنر و دانش هستند . با استناد به اساطیر یونان آنها الهه میباشند ولی در مکاتب سری مدرن و مذاهب .
آنها را جز فرشتگان میدانند . اینان الهام بخش شعرا موسیقی دانان و نویسندگان و فلاسفه میباشند . در متون گزارشاتی از وجود9 تا از این فرشتگان به میان آمده که نام هایشن عبارتند از کالیوپه . کلیو . اراتو . اتروپ . ملپومه پولیمنیا. ترپوسیکور . تالیا و یورانیا . البته گاهی سه نام دیگر هم در موتون یافت میشود که عبارتند از ملته . مانامه و عوده .
نفلیم ها Nephilim
اینان فرزندان گریگوری ( برای اطلاعات بیشتر به بخش Grigori رجوع شود ) و زنان مادی هستند . با استناد به تورات بخش 6:4 میخوانیم " نفلیمها در زمین جولان داده - و حتی در آینده هم خواهند داد – هنگامی که فرزندان خداوند با دختران بشر فرزندانی را به دنیا آورند . آنان قهرمانان بشر خواهند بود" .
به استناد به انوخیان اصل طوفان نوح برای نابود کردن نفلیمها و این بی نظمی بوده هرچند در تورات نوشته شده که تنها نوح و خانواده اش از نسل بشر از این طوفان نجات یافته اند . ولی ما در تورات بخش 13:30 می خوانیم که گماشتگان موسی بعد از برگشت از سرزمین کنعان گزارش میدهند که نفلیم ها را در آن سرزمین رویت کرده اند . این گماشتگان میگویند : " ما نفلیم را در آن سرزمین دیدیم .ما به نظرمان در برابرشان شبیه مارمولکهای کوچک بودیم ." اگر به تورات استناد شود نفلیم و بازماندگانش ممکنه از طوفان جان سالم بدر برده باشند . و یا ممکنه اصلا این گونه از نفلیم منشا بعد از طوفان بزرگ داشته باشند و بعد از سیل عظیم بوجود آمده باشند .
گلایف و برادرانش گفته میشود که از نسل نفلیم ها بوده اند . این دیوها که در تورات از آنها نام برده شده و میتوان به نامهای چون رافایت . امیت . اناکیت اشاره کرد و گمان میروند که از بازماندگان و نسل نفلیمها باشد . البته میزان زمانی که نفلیم و نسلش دوام آوردند را ما نمیدانیم . آخرین موردی که از دیدن این موجودات گزارش شده به
جنگی باز میگردد که در سرزمین گات ( سرزمین گلایف و برادرانش ) بر علیه برادران گلایف در گرفته است . هرچند ممکنه که این بازماندگان با ازدوان با بشر در هر نسل نسبت به نسل پیشینش بیشتر به بشر شباهت پیدا کرده و اکنون میان نسل بشر در فرم انسان در حال زندگی باشند . و ما هرگز دیگر نتوانیم نوادگان این دیوها را با شباهتی که به انسان دارند . تشخیص دهیم . اگر این نظریه درست باشد . ممکنه نوادگان این دیوها هنوز درمیان ما باشند هرچند خودشان هم از این قضیه چیزی نداند . البته جادوگرانی بر این باورند که افرادی که دارای قدرتهای ماوریی درونی مانند دید ماورایی و قدرتهای اسرار آمیز دیگر و یا هوش بالای غیر عادی و حتی دارای بدنی مافوق معمول و قوی هستند ممکنه خویشاوندان نسبی نفلیمها باشند که این قدرتهای ماورایی نسل به نسل نسبت به اسلافشان نقصان میابد .
عفریته شب the Night Hag ( بختک )
این موجود یکی از ترسناک ترین نیروهای شیطانی است ک فرد میتواند تجربه کند . این موجود از دسته ارواح خبیث و خوناشامی روحی است . و در متون و گزارشات ساحران از این موجود به نامهای ساکاکابا س و اینکاباس
هم نام برد شده . این موجود تنها توسط قربانیانش احساس میشود . اولین برخورد هنگامی روی میدهد که قربانی این موجود از خواب بیدار شده و این موجود را روی خود دیده ودر این زمان نه توانایی حرکت دارند و نه واکنش ( فریاد ) . البته گاهی هم قربانی این موجود را هنگام نزدیک شدن به خود میبیند و گاهی هم اصلا این موجود دیده نمیشود . ولی در هر شرایطی که اولین بر خورد صورت گیرد مابقی واقعه در تام موارد یکسان گزارش میشود .
بختک خود را روی سینه قربانی می اندازد و شروع به تخلیه قدرت حیاتی فرد میکند . بانوان ساحری که این مورد رو تجربه کردن اغلب گزارشاتی از رویت موجودی مذکر و البته به شکل سایه و نامشخص ارائه کرده اند (اینکاباس ) . و در موارد کمتری میتوان گفت جادوگران مرد هنگام تجربه این حمله این موجود را شبیه زنی ترسناک و عجوزه دیده اند . و در مواردی واقعا نادر گزارش شده که این موجود به شکل زنی زیبا و دلبر بر قربانی ظاهر شده ( ساکاکاباس یا لیلیت ) که اغلب در نهایت این بانوی زیبا به عفریته تغییر فرم میدهد .
البته یک همچین تجربه ای در برون فکنی های ناقص ممکن است توسط جادوگران به هنگام برگشت کالبد اثیری و هوش به کالبد فیزیکی قبل ار بیداری کالبد فیزیکی روی دهد که نباید این دو مورد که تقریبا مواردی مشابه از نظر رویه رخدادهای موارد برای فرد است را یکی دانست .
افرادی ممکنه برای یک بار در زندگی همچین تجربه ای داشته باشند و افرادی ممکنه خیلی با این حملات مواجه باشند و در مواری کاملا نایاب هم گزارشاتی مبنی بر حملات شبانه بصورت مداوم در مدت زمانی مدید بوده است. جن گیران همیشه در مراسم دور کردن این موجود موفق عمل کرده اند و مراسم این جن گیری در اکثر کتب جادویی برای عموم در دسترس است و به راحتی توسط افراد و جادوگران انجام شده و نتیجه مطلوب حاصل
میگردد.البته برای محافظت و جلوگیری از رویارویی با چنین موجودی میتوان بر روی فرد یا منزل طلسمات محافظ و یا سپر مدافع ایجاد کرد .
ارواح شریر( Poltergeist)
این واژه ریشه آلمانی داشته و به ارواح که باعث حرکت اجسام میشوند اطلاق میشده . اکثرا این پدیده برای نوجوانان در حال بلوغ و دارای مشکلات روحی چون افسردگی درون گرای مفرط و در مواردی دارای مشکلات جسمانی که باعث افسردگی میشود رخ داده و در نزدیکی این افراد اجسام شروع به تکان خوردن کرده و از ایجاد این پدید ها فرد دچار ترسی فراوان میشود . در این زمانه و عصر حاضر این اعتقاد در بازرسان پارانرمال به وجود آمد ه که این پدیده اصلا کار ارواح شریر نیست و در واقع باعث و بانی این پدیدهای غیر عادی ریشه خارجی ندارد و نیروی رها شده سایکیک و تلکنسی خود فرد است . و هنگامی که این انرژی بطور کنترل نشده از فرد آزاد میشود باعث حرکت اجسام میشود . درهای منزل به هم کوبیده میشوند .صدای تق تق و وز به گوش میرسد ممکنه باعث حتی نسیم شود .
که تمام این موارد بوجود آمد ممکنه باعث خرابی اجسام و وسایل منزل گردد و حتی ممکنه باعث اسیب به خود فرد گردند . این موارد چون توسط ارواح ایجاد نمیشود و منشا خود فرد است هرگز نمیتوان با مراسم جن گیری همچین پدیدهای رو متوقف کرد . برای متوقف کردن این پدیده ها اولین قدم همانا تشخیص این مقوله است که آیا با پولترگایست رو برو هستیم یا واقعا ارواح سرگردان ( به بخش ارواح سرگردان همین مقالات مراجعه شود ) و هنگامی که کاملا مجاب شدیم که با پدیده پولترگایست طرف هستیم . تمام افراد داخل منزل باید بازرسی شوند تا فرد مورد نظر تشخیص داده شود .
و روشهای درمان بیماریهای روحی را روی فرد جهت بالا بردن روحیه و کنترل و تشخیص این قدرت ها برای فرد در نظر میگیرند. . البته باید خیلی محتاط بود چون این دو پدیده یعنی پولتر گایست و ارواح سرگردان به راحتی با هم اشتباه گرفته میشوند . البته میتوان از جراحات روی افراد هم این تشخیص را داد بدینگونه اگر با پدیده پولترگایت طرف باشیم جراحات افراد همیشه فرم جراحت ناشی از برخود اجسام را دارند ولی در مورد ارواح سرگردان وشریر جراحات اغلب شبیه جراحات ناشی ناخن و گاز گرفتگی و کلا جای ضربات بدنی است نه اجسام .
اساس وقدرتهای خداوندی
این اساس و قدرتهای الهی یکی از سوال بر انگیز ترین جنبه های تجسم خداوند میباشد که بر روی شرایط انسانها و البته روی کل کیهان و طبیعت تاثیر قابل ملاحظه ای دارد .
در مسیحیت به آن تثلیث میگویند که توسط فرشتگان همراهی میشود . برای پاگانها محترم بوده و به آن قدرتهای خداوندی طبیعت میگویند . یگانه قدرت کیهان و مالک تمام امورات که هم به آینده مرتبط است هم حال را میسازد و هم بر گشته حکمرانی میکند ( فارق از زمان و مکان ) و این چنین قدرت یگانگی برای تماس چنان بزرگ و دست نیافتی است که اکثرا برای تماس از قسمتی از این قدرتها بهره میجویند .
و صد البته برای مقاصدی خاص از بینهایت قدرت یگانه کیهان تنها جنبه ای خاص فراخوانده میشود مثلا برای درمان برای محافظت برای ایمنی در سفر برای همچین مقاصدی فرد دست به دعا بر میدارد و مثلا قدرت درمانگری اعظم را فرا میخواند و برای محافظت از محافظ اعظم مساعدت میجوید و برای سفر از خرد لایتناهی تقاضا میشود . که در مکاتب پاگان هرکدام نام خداوندی کوچکتر است .
و اینچنین است که قدرتها و اساس خداوندی بصورت خدایانی کوچکتر برای پاگانها تجسم میشود . مانند قدرت و یا خداوند ماه و خورشید . قدرت مهر و دوستی قدرت دریا ها که هرکدام یا نام قدرت خداوندی هستند و یا نام خداوندانی کوچک در اصل هرچه خوانده شود اساس یکی است . این اساس قدرت لایتناهی که به هزاران نام در مکاتب گوناگون خوانده همیشود اساس آفرینش کیهان و حاکم کل امورات آن فارق از زمان و مکان است. از نامهای متفاوت این قدرت لایتنهاهی میتوان به نمونه های مشهوری اشاره کرد . مانند ین و یانگ . بیناه و چکماه . روز و شب و ماه و خورشید . در طول دوران بشر برای این قدرتهای اساسی کیهان اسامی متفاوتی برای تماس و کمک انتخاب کرده.
(برای اطلاعات بیشتر از این موضوع پیشنهاد میشود مقاله طبیعت خداوندگاری را مطالعه بفرماید زیرا این مقوله خود مقاله جدا میطلبد ).
والکری ها Valkyries
این موجودات زنانی مجهز به کلاه خود و نیزه هستند و سوار بر مرکبی بالدار . در اساطیر نروژی آمده که برای جنگ رگناروک اودین محتاج لشکری از جنگجویان قوی و نترس است .
و این والکری ها مامور میشوند تا از تمام جنگهای که در زمین در میگیرد روح جنگجویان قوی را انتخاب نمایند . و آن جنگجوی قوی را به سمت بهشت اودین معروف به والهالا همراهی نمایند . والکری ها پیام رسان اودین هم هستند . و هنگامی که بر روی مرکبشان از شمال به زمین در حال حرکتند از بارقه زرهشان انواری زیبا تولید میشود که به آن انوار سرزمین شمال میگوید . برخی از والکری ها به اسم خواند میشوند مانند برینهیلدر . غول . غوندال . غانون .
هرفخوتور و هیلدر و هالدغونور . هولوک . سیگردریفا . سیگرن و سوافا . در بسیاری از جهات والکری ها خیلی شبیه پری ( جن ) هستند و مراسم احضار آنها همانند این موجود است .
خوناشامان Vampires
این موجود که زمانی ترسناک و اکنون حدوداً دارای شخصیتی رمانتیک در اذهان عمومی است هرچه باشد همیشه بشر را در عین حال که ترسانده به خودش هم جلب کرده .
تمام گزارشاتی که در تاریخ برای این موجود ثبت شده است یا نشان از بشر فانی در آن است و یا نشانه از موجودی نامیرا و غیر انسانی که توان مردن را ندارد. هرچه باشد نمونه های تاریخی و مستند خوناشامان بشر فانی بوده که دست مایه اعتقادات قرون وسطا در باره موجودی ماورایی شده اند . اغلب این داستانهای آن دوران از دو موجود صحبت میکنند که یکی خوناشامانند و دیگری گرگینه ها .
همچنین دارای توانایی های ماورایی و تغییر فرم که در نهایت این موجود را به شیطانی تشنه به خون انسان تبدیل کرده است . برخی از داستانها به این میپردازد که افراد گناهکاری که در شرایط و خیمی دچار مرگ میشوند بعد از خاک سپاری از تابوتهایشان بیرون آمده و به شکار شبانه میپردازند . و البته این داستانها هم هست که افرادی که توسط خوناشام گاز گرفته میشوند خود تبدیل به این موجود میشوند .
و تنها مورد و نظریه که قابل احترام بوده و از قالب داستان خارج میشود به آقای مونیگ سامرز در کتاب خوناشامانش برمیگردد که این ایده را ارائه میدهد که در واقع خوناشام تجسد فیزیکی از روح نا آرامی فردی است که در طول زندگی خود به هنرهای تاریک میپردازد و به شیاطین و پرستششان پناه میبرد. حال کدام نظریه بیشتر قابل تایید است هنوز معلوم نیست
مونیگ سامرز در کتابش به روشهای کلاسیک طرد و مقابله با این موجود ماورایی میپردازد که اولین آن فرو کردن چوبی در قلب این موجود است . البته با جدا کردن کامل سرش هم میتوان او را نابود کرد. و بهترین آن همانا سوزاندن این موجود است . که بدین سان وجود ناپاکش توسط آتش از زمین زدوده میگردد.
در کتابش سامرز همچنین مینویسد. این جانور هنگامه که کشته میشود چون مدت مدیدی از مرگش میگذرد و در واقع چون زمان برایش گذشته ولی خود در این وضعیت مانده بوده بعد از کشته شدن به ناگه جسدش تبدیل به خاک میگردد .
که به این نتیجه میرسیم که هر وقت خوناشامی کشته شود باید سریعا به خاک بدل گردد. سامرز در کتابش این گزارش را هم ثبت کرده که آب مقدس مانند اسید وجود این موجود را میسوزاند . این موجود از نشانه صلیب میهراسد .این وسیله و وسایل مقدسی نظیر این. این موجود را ضعیف میکند . البته این موجود از گیاهان و درختان خاصی هم بیزار است که در میان این ها مشهور ترین سیر است همچنین در این کتاب آمده که این موجود نسبت به فلز نقره ضعیف بوده و گلوله ای نقره ای که توسط کشیشی تبرک شود کشنده ترین صلاح برای این موجود است .
تنها باید محتاط بود که در زیر نور ماه در شبانگاه و مخصوصا هنگام بدر کامل این عملیات انجام نشود چون این موجود در قوی ترین حالت خود بوده و سریعا خود را ترمیم خواهد کرد . البته در عالم جادوگری رابطه فلز نقره و ماه کاملا مشخص است و میدانیم که تابش نور ماه روی فلز نقره تمام خاصیت این فلز را خنثی کرده و تا حدودی به سمت عکس هم پیش میبرد . شایان ذکر است که کتاب سامرز تنها مورد کتابی است که از دوران قرون وسطی اروپا از این موجود و روشهای مبارزه با آن به ما اطلاعات میده و صحت و سقم این مطلب با خود نویسنده است
در گزارشات مستند تاریخی مهمترین نمونه خوناشامی فردی به اسم والاد دراکولا پسر دراکول نام دارد . که در زمان معاصر به چنین فردی صفت سادیستی حاد اطلاق میگردد تا خون آشام . قابل تذکر است که هیچ گزارشی از نوشیدن خون انسان و یا خوردن گوشت انسان از این پرنس ترنسیلوانیا ( واقع در رمانی کنونی ) در دست نمیباشد . ولی گزارشات متعددی از تدارک بزم و مراسم شام در میان قربانیان که غرقه در خون و بر روی سر نیزها بودن موجود است . در حالی که نمونه بارز دیگر که "کنتس الیزابت باتوری " است بیشتر شبیه خوناشام است .مستند است که در سال 1560 در همان مکان یعی ترانسیلوانیا بدنیا آمده و زن یکی از نوادگان والاد دراکولای افسانه ای بوده . این خانم برای اینکه طراوت و جوانیش را از دست ندهد به این نتیجه میرسد که باید از خون بانون جوان استفاده کند بری این منظور او ندیمگان زن زیادی را استخدام میکند که هیچ کدام آنها بعد ها دیده نمیشوند و مفقود میگردند . شاهدان عینی گزارش داده اند که در قصر این بانوی خوناشام این دختران بخت برگشته مورد شکنجه قرار میگرفتند . قطع عضو شده و خون آنها بصورت کامل از بدنشان کشیده میشد .
که کنتس روانی ما بعد در حمامی که توسط این خونها جمع آوری شده از دختران جوان به پا میشد استحمام میکردن و اغلب هنگام استحمام از این خون هم می آشامیدن .
در بین سالهای 1600 و 1610 حدود 600 تا 650 دختر جوان توسط این کنتس سلاخی شدند که این رکورد کنتس الیزابت را به بزرگترین قاتل زنجیره ای تمام دوران کره زمین تبدیل میکند . این واقعه تا هنگامی که دختران طبقات اشرافی شروع به ناپدید شدن کردن در پرده ای از ابهام بود و تنها در آن زمان بود که حکومت بلغارستان نیروی که توسط یکی از خویشاوندان خود الیزابت رهبری میشود به نام کنت کیورگی تورزو به قصر این کنتس جهت شبی خون گسیل می کند . ترس و وحشتی که آنها موقع حمله هنگام رویا رویی با چنین صحنه ای تجربه کردند بینهایت جانکاه و وصف ناپذیر بوده . تمام دست اندر کاران این جنایت در همان قصر اعدام میشوند و خود کنتس روانی در یکی از اتاقهای قصرش برای ابد زندانی میگردد .
به هر حال هر دوی این نمونه ها خانم کنتس الیزابت و والاد دراکولا خوناشامان مستند تاریخی بوده و هر دو بشر فانی بوده اند و نه موجودی ماورایی و یا موجودی نامیرا . و شاید همین واقعیت است که این هیولاها را بیش از پیش ترسناک کرده است .
__________________