کافه تلخ

۱۳۸۶ آبان ۳۰, چهارشنبه

ایزدبانوان و تحلیلی درباره آنها



نكته‌ی سوم كه در این متون قابل توجه است، وجود خدایان و ایزدان مؤنث است. كه در جلسه‌ی قبل یك خانم از من سؤال كرد كه چرا پیامبران زن نداریم. در اینجا در سطحی بالاتر از پیامبران، بلكه در سطح خدایان هم می‌بینیم كه در كنار خدایان مرد، خدایان زن هم داریم. (البته من از ایشان پرسیدم چرا فیلسوف زن نداریم یا كمتر داریم؟ و یا شاعر زن كمتر داریم؟ این موضوع را به بحث انبیاء تقلیل ندهیم. ما در تاریخ هم فیلسوف و هم شاعر زن كمتر داشته‌ایم. همان جوابی كه به این سؤال می‌دهید به آن نیز می‌توان داد. ضمن اینكه در عهد عتیق، نبی زن هم داریم كه بعداً به آن خواهیم پرداخت).

در آسمان، الهه‌های زن و ایزدبانوان وجود دارند. این موضوع را در اوستا و در ریگ‌ودا و اوپانیشاد كه به دوران اسطوره‌ها نزدیك‌ترند، بیشتر می‌بینیم تا عهد عتیق و عهد جدید و قرآن كه از اسطوره‌ها بیشتر فاصله گرفته‌اند.

ایزدبانوان در این متون زیاد هستند. فمنیست‌ها از این ایزدبانوان به شكل خیلی اغراق‌آمیزی استفاده می‌كنند. البته به لحاظ اجتماعی خیلی خوب است كه از این برداشت‌ها كنند و اگر از این طریق یك سری رسوبات و جزمیات را بتراشند هم مهم نیست. ولی ما می‌خواهیم ساختار متن را تحلیل كنیم. اگر بخواهیم از متن هرچیزی دربیاوریم، خطرناك است. اگر ما این كار را بكنیم، به كسی كه سخنگو و متولی اصلی متن است هم مجوز می‌دهیم كه هر چه می‌خواهد دربیاورد. اگر از بیعت دموكراسی در بیاورید، آنها هم از اینكه حضرت علی هم قاضی و هم بازجو و هم دادستان بوده، دادگاه عام در می‌آورند و كل تجربه بشری در سیستم قضایی را نادیده می‌گیرند. پس اگر از متن استنباط‌های غیرروشمند كنیم در واقع به دیگران هم مجوز داده‌ایم كه همین استنباط‌های غیرروشمند را داشته باشند و باید هزینه‌اش را هم بپردازیم. حال در یك توازن قوای اجتماعی ممكن است زور آنها بیشتر باشد یا ما كه باید به آن توجه كنیم. از این نظر است كه باید روی روشمند بودن استنباط‌ها تأكید كرد.

درباره الهه‌های زن در این متون چند نكته دیده می‌شود كه می‌تواند نقطه ورود خوبی به متن باشد. از این منظر، می‌تواند بین سنت‌گراها و فمنیست‌ها كه شالوده‌شكنانه با متن برخورد می‌كنند بحث وجود داشته باشد. یك نكته این است كه همه جا گفته می‌شود «ای پدر آسمان و ای مادر زمین»، «ای آسمانی كه پدر هستی و ای زمینی كه مادر هستی»، «آسمان پدر و بوجودآورنده من است» و... ایزد آسمانی معمولاً پدر و ایزد زمینی زن است. در واقع ضمن اینكه این متون وجود ایزدبانوان را می‌پذیرد و می‌توانیم آن را به طور مثبت و به نفع زنان بازخوانی كنیم و از آن الهام بگیریم ولی تئوری كلی مبنی بر تفوق مرد بر زن كه گفتیم در شاكله‌ی همه متون وجود دارد، این جا هم مشاهده می‌شود و آسمان را پدر و به وجودآورنده‌ی خود می‌داند و می‌افزاید زمین وسیع مادر من است.

برداشت‌های مختلفی از آسمان و زمین در این متون شده است. یكی تلقی معنویت _ مادیت است. همیشه آسمان مقدس است و ایزدان در آسمان هستند. آسمان علامت معنویت و زمین علامت مادیت است. اما عموماً خدایان آسمان و یا خدای اصلی «مذكر» هستند. میرچا الیاده می‌گوید «برترین خدای آسمان مذكر است كه به او پدر می‌گویند. در مواقعی بس نادر، مادینه است (ص 68 رساله در تاریخ ادیان). پس تفوق مرد بر زن در نسبتی هم كه بین ایزدان و الهه‌گان برقرار می‌شود وجود دارد.

همچنین در این متون تصور آفرینش با تصویر رویش و كشاورزی مخلوط شده است. بر همین اساس گفته می‌شود اینها خدایان دوره‌ی كشاورزی‌اند. در اینجا همیشه نسبتی بین زن و زایش و زمین برقرار است. آسمان مردی است و زمین زنی است كه آسمان بر او قرار دارد. آمیزش و رویش صورت می‌گیرد. باران هم علامت این آمیزش و رویش است. در مناسك این دوره هم همین عنصر به چشم می‌خورد. در برخی از این مناسك زن عریانی را روی زمین می‌دواندند و می‌گفتند این كار باعث تحریك آسمان شده و با افزایش ریزش باران محصول بیشتر خواهد شد. در اینجا بین رویش بذر در زمین و زایش زن نسبتی برقرار می‌شود. چرا كه در اسطوره‌ها و تفكر بشر اسطوره‌اندیش برخلاف دنیای مدرن، همه چیز به همه چیز ارتباط دارد. در طالع‌بینی چرخش افلاك به سرنوشت انسان‌ها نسبت داده می‌شود. این بازمانده‌ای از دوران اسطوره‌ای است. (یك وجه علمی‌اش هم این است كه جذر و مد دریا با حركت ماه ارتباط دارد). در این روایت از آفرینش، آسمان و زمین را مرد و زنی می‌بینند كه آمیزشی صورت می‌دهند و «انسان»ی به وجود می‌آید.

نكته‌ی دیگر این است كه ایزدبانوان معمولاً قدرتمند یا ثروت‌مندند. شاید در اینجا بتوانیم آن را جامعه‌شناسانه تحلیل كنیم، (جامعه‌شناسی معرفت)، كاری كه شریعتی در رابطه با شرك و توحید می‌كند و می‌گوید خدایان آسمان انعكاس خدایان زمین هستند. ما تصویر از دربار قدرتمندان كه در زمین داریم را درآسمان هم تصور می‌كنیم. در آنجا یك (یا چند) خدای بزرگ قرار دارد كه دور و برش را ایزدان گرفته‌اند (كه بعداً تبدیل به فرشتگان می‌شوند). این همان دربار زمینی است كه به آسمان رفته است. در زمین پادشاهی وجود دارد كه روی یك تخت می‌نشیند (عرش) و یك زیرپایی قراردارد كه پایش را روی آن می‌گذارد (كرسی). خدای آسمان هم عرش و كرسی دارد یعنی بر تختی می‌نشیند و كرسی دارد كه پایش را روی آن می‌ گذارد. اگر با این نگاه، نگاه كنیم، ایزدبانوان آسمانی همان زنان (و مادران و خواهران) طبقات حاكمه هستند. آنها كه شوهرانشان پادشاهان بودند البته خود نیز قدرتمند می‌شدند. ما همین تصویر را به آسمان برده‌ایم. در ریگ‌ودا هم می‌بینیم در ستایش الهه اوشس می‌گوید «ای بانوی ثروتمند». شاید این تعبیر انعكاسی است از زن طبقه حاكمه كه از زمین به آسمان نقل مكان كرده است. این تصویر زنی از توده‌ها‌ی وسیع اجتماعی نیست.

شاید نكته‌ی جالب دیگر زن و شوهر بودن ایزدان است. یعنی ایزدان و الهه‌گان با هم زن و شوهر هستند و همین مناسبات كه در زمین وجود دارد، در آنجا هم هست. با هم معبد می‌روند و با هم نذر می‌كنند. در اسطوره‌های یونانی شوهر زن را تنبیه می‌كند. زئوس، حرا یا همان حوای یونانی را تنبیه می‌كند. و همین روابط اجتماعی زمینی به زن و شوهر آسمانی هم منتقل می‌شود. و نگاه مبتنی بر تفوق مرد بر زن در نسبت ایزدان مرد و زن هم دیده می‌شود.

یك نكته‌ی قابل تأمل هم این است كه سمبل و خدای عشق در ادیان هندی مرد است: «كام»، ریشه‌ی اصلی همان كه ما می‌گوییم ناكام، كامروا و كام‌جویی. «كام» كلمه‌ای سانسكریت و هندی و نمایانگر خدای عشق است. اروس (كه ما عروس می‌گوییم) خدای عشق یونانی است. كام كه خدای عشق است یك مرد است و ایزدی است كه به شكل مرد تجسم می‌شود.

یك نكته‌ی دیگر این است كه كارسپاری بخش‌هایی از امور جهان به ایزدبانوان (كه ما در اوستا و یا در ریگ‌ودا و اوپانیشاد می‌بینیم) از كارسپاری‌های زمینی ما مقداری بازتر و عادلانه‌تر است و این جا، جایی است كه فمنیست‌ها می‌توانند روی آن مكث كنند و مانور بدهند. ایزدبانوان در ریگ‌ودا و اوپانیشاد و اوستا كارهای مهمتری از كارهای خانه انجام می‌دهند. آنها فرضاً خدای رعد و برق، خدای دریا، ایزد رسیدگی‌كننده به یتیمان و... هستند. این تقسیم كار آسمانی بازتر، دوستانه‌تر و عادلانه‌تر است تا تقسیم كار زمینی. و این از جاهایی است كه در استمرار اسطوره به دنیای جدید قابل بازخوانی است. البته اگر ایزدبانوان را نماد آسمانی زنان طبقات حاكمه بگیریم، مسئله مقداری تفاوت می‌كند.

نكته‌ی بسیار مهم دیگری كه وجود دارد این است كه توجه‌ها و تجلیل‌هایی كه در اساطیر و برخی متون مقدس كهن‌تر (كه مجموعه‌ای از ایزدان در آنها وجود دارند)، از ایزدبانون شده بیشتر معطوف به مادران است تا همسران. یعنی تجلیل از زن به عنوان همسر نیست، بلكه تجلیل از زن به عنوان مادر است. خصیصه، كنش و كاركرد مادرانه مورد تجلیل، ستایش و بزرگداشت قرار می‌گیرد. بین ستایش، عبادت و پرستش هم در این متون فاصله‌ای وجود دارد. ما در ادیان سامی چندان ستایشی نداریم و ستایش مخصوص خداوند است ولی در آنجا ایزدان مختلف مرتب ستایش می‌شوند. برایشان قربانی داده می‌شود، تقریبا مانند كاری كه ما با امامزاده‌هایمان در فرهنگ شیعه می‌كنیم، دعا می‌كنیم، شفاعت می‌خواهیم و... هر چند این برخوردها را سنی‌ها قبول ندارند. فرهنگ شیعه حاوی برخی حالت‌های اسطوره‌ای است كه در اوستا و ریگ‌ودا هم وجود دارد.

ریگ‌ودا می‌گوید: «ای بهترین مادران، ای بهترین رودخانه‌ها، ای بهترین الهه‌ها»، و كلمه‌ی مادران، رودخانه‌ها و الهه‌ها هم زمان به كار می‌رود. همین حكایت در اسطوره‌ها هم وجود دارد. تجلیل از زن، تجلیل از مادر است نه همسر. از قضا تصویری كه گفتیم در تاریخ فلسفه و ادبیات وجود دارد و نشانگر تفوق مرد بر زن است و زن را «ضعیفه‌ی شریره‌ی لطیفه» می‌داند، مغایر با تجلیل از مادر نیست. در همان جا هم اشعار فراوانی در ستایش مادر وجود دارد.

نسبت فرد با مادر به نسبت ارتباط فرد با همسر كوتاه‌تر است. همچنین این نسبت یگانه و یكطرفه است. مهر مادری، مهری یك طرفه و بی‌توقع است. اما در مورد همسر یا زنان كاملاً دوطرفه و مدتش هم طولانی‌تر است. همچنین هر مردی فقط یك مادر دارد. اما با صدها زن مواجه است. همسرش یا زنان دیگر. نسبتی كه او با مادرش دارد را با زنان دیگر ندارد. شاید بر این اساس است كه نگاه منفی به زن بر نگاه مثبت به مادر غلبه می‌كند. حال هم می‌توانیم بگوییم ناشی از تبعیض بوده، یا ناشی از توطئه و ستم و تحلیل فمنیستی بكنیم، و هم می‌توانیم بگوییم این روند و دوصدایی بودن ذهن بشر روی زن (مادر _ همسر) یك امر طبیعی (به معنای عادی) بوده است. این هم می‌تواند یك روایت باشد. یعنی جایی كه از ایزدبانوان تجلیل یا ستایش و پرستش و قربانی می‌كند، با نگاه به حس مادرانه است. و نه ترس و حسی كه بخواهد خشم آن ایزدبانو را بخواباند و یا با او معامله بكند و بگوید من این را قربانی می‌كنم، تو هم این مابه‌ازاء را به من بده. این‌ها هم در اساطیر و برخی متون مقدس در نسبت و خطاب به ایزدبانوان وجود دارد. ما هم می‌رویم در امامزاده یا حرم امام رضا نذر می‌كنیم، فلان مقدار پول می‌اندازیم و می‌گوییم تو هم فلان كار را برای من بكن. اینجا در واقع ما با امام‌رضا معامله می‌كنیم و آنها هم با ایزدان و ایزدبانوان. اما رابطه با مادر یگانه، یكطرفه، كوتاه و موقت است و فقط با یكی است. اما رابطه با همسر وزنان دیگر رابطه‌ای متكثر، دوطرفه و طولانی‌مدت است. از اینجاست كه می‌توان گفت آن قرائت و تصویر ضعیفه شریره‌ی لطیفه قرائت غالب می‌شود و تعارضی هم با تصویر متضاد مادرانه ندارد.

یك نكته‌ی دیگر در متون هندی این است كه یكی از مهم‌ترین ایزدبانوان الهه‌ای به نام «شكتی» است كه زن شیواست. شاید او مهم‌ترین ایزدبانوست و قدرت زنانه‌ی خداوند تلقی می‌شود. نواندیشان هند از الهه شكتی برداشت‌های مثبتی كرده‌اند. در كتاب مذهب هندو به توجه نواندیشان به الهه شكتی اشاره شده است. این‌ها قرائت‌های از قرن 19 به بعد است. این كتاب می‌گوید «نواندیشان از شاكتی به عنوان مظهر زنانگی خداوند برای مبنای مشروعیت برای صلاحیت زنان مثلاً برای گورو (معلم مقدس و روحانی) شدن استفاده كرده‌اند» (ص 147).

نیروی زنانه‌ای در خداوند وجود دارد كه سمبل آن الهه شكتی است كه زن شیواست. اما جالب است كه الهه‌ی شكتی را كه بعداً خواهیم گفت الهه‌ی خشن و خونریز هم هست، یك نواندیش مذهبی یا ملی و بومی‌گرا چگونه بازخوانی می‌كند. البته كارخوبی هم می‌كند. در جامعه‌ای كه زنان ساتی می‌شوند و همزمان با مرگ شوهرانشان می‌كشند، اگر كسی بگوید زن هم آدم است و بخشی از سرشت خداوند در وجود زن هم تجلی دارد، خدمت بزرگی كرده است. ما در اینجا به این كاركرد كار نداریم ولی برای ما كه ایرانی و مسلمان هستیم، جالب است كه این قرائت و بازخوانی را از چه متنی برداشت كرده است.

در ترجمه اوپانیشادها (ص 521) آمده است: «دیوی (همان دیو فارسی) یعنی مهادیو (یعنی دیوبزرگ)، آن الهه عظمی همسر شیواست». سپس توضیحاتی داده و بعد می‌گوید «این الهه به صورت درگا (كه یكی از نام‌های الهه شكتی است) زن زیبای زردرنگی است كه بر ببر غضبناكی سوار است به صورت كالی (یكی دیگر از چهره‌ها و نام‌های اوست)، زن سیاه‌چرده و زشت و وحشتناك و خون‌آلود است كه مارها و جمجمه‌ی انسان از اطراف او آویخته است».

و در صفحه 568 می‌گوید: «شكتی الهه قهر و غضب نیز می‌باشد و عبادت او با تقدیم قربانی‌های حیوانی و گاهی انسانی به عمل می‌آید. ]در گذشته‌های دورتر انسان كه معمولاً یا كودك یا زن بوده را در معبد الهه شكتی قربانی می‌كرده‌اند[ و در معبد او باید همیشه خون جاری باشد تا قهر و غضب او فرو نشیند. در صورت كالی با چهره‌ای سیاه و دهانی خون‌آلود و حمایلی از استخوان جمجمه‌ی آدم كه بر روی تن شوهر خود، شیوا، دیوانه‌وار به رقص اشتغال دارد، نشان داده می‌شود». یعنی بزرگ‌ترین و قوی‌ترین الهه‌ی زن الهه شكتی زن شیواست. پرواضح است كه به شكتی هر چه بتوان نسبت داد نمی‌توان مهر و محبت و نوع‌دوستی و ایثار زنانه (مادرانه) نسبت داد. آنچه در او به عنوان نیروی زنانه خداوند خوانده می‌شود بیشتر مظهر قهر و خشونت خداوند است نه مهر و محبت او و در اینجا نیز وجه و تصویر «شریره»ای از زن مشاهده می‌شود.[4]

گاه گفته می‌شود اگر جهان و جهان سیاست را به دست خانم‌ها بدهیم جهان صلح‌آمیزتری خواهیم داشت. به نظر من الزاماً این گونه نیست. برخورد با تجمعی كه در میدان هفت تیر بود هم این را نشان داد. خانم‌هایی كه كتك خوردند این كتك‌ها را از خانم‌ها یعنی از پلیس‌های زن خوردند. البته بیشتر مجرمین زندان‌ها و بیشتر جرم و جنایت و خشونت در مردان است. (به صورت آماری می‌توان آن را نشان داد). اما این‌ها را نباید ذات‌گرایانه تحلیل كرد. هرجا قدرت و قداست با هم پیوند بخورند، فاجعه به وجود می‌آید و زن و مرد هم نمی‌شناسد. كتك‌هایی كه خانم‌های نیروی انتظامی می‌زدند، با آنچه كه آقایان می‌زدند خیلی فرق نمی‌كرد. كسانی كه در صحنه بودند یا عكس‌‌هایش را دیده‌اند این را می‌دانند.

از ایزدبانوان نمی‌توان برداشت فمینیستی مطلقی انجام داد. البته به برخی بحث‌ها و بخش‌های كاركردی‌اش در اینجا كاری نداریم و ما آن را برای جزمیت شكنی و مقابله با كلیشه‌ها چیز مثبتی هم می‌دانیم. اما این‌ها را نمی‌شود با برداشت‌های غیرروشمند و با دستاویز قرار دادن هرمنوتیك انجام داد. یعنی بگوییم یك الهه شكتی به عنوان نیروی زنانه خداوند وجود دارد و به بقیه مطالب كاری نداشته باشیم. و تنها این دو جمله را گزینش كنیم و شروع كنیم مثل راماكریشنا با استناد به الهه شكی به نفع زنان حرف زدن. خوب آن روحانی هندو هم می‌گوید الهه‌ی شكتی آن نیست كه شما می‌گویید بلكه این است كه من می‌گویم. برخورد گزینشی با متن می‌تواند آن پیامدها را هم داشته باشد.

به هرحال تا این جا می‌توان، حداقل در دو، سه مورد مثل دو روایت در آفرینش، الهه‌های زن و واژه‌شناسی كه كردیم، هم برخی دو صدایی‌ها و هم تصویر تفوق مرد بر زن را در متن ریگ‌ودا و اوپانیشادها مشاهده كرد. اما برای ما مهم این است كه با چه متدلوژی‌ می‌توانیم با آن برخورد كنیم. این امر می‌تواند برای نهضت زنان ایرانی و تئوری‌هایی كه باید پشتوانه جنبش زنان باشد درس آموز باشد. البته این تئوری‌ها می‌توانند از نقطه‌ عزیمت‌های مختلفی حركت كنند. اما اگر این نقطه‌عزیمت‌ها، نقطه‌عزیمت‌هایی نباشد كه معقول و منطقی باشد، این جریان _ البته نه همه طیف‌ها بلكه بخش‌های تندروتر _ را به خط حاشیه تبدیل می‌كند كه زیاد نمی‌تواند با جامعه ارتباط برقرار كند.