کافه تلخ

۱۳۹۳ خرداد ۸, پنجشنبه

سليمان تخيل يا حقيقت؟


آیا می دانستید که تا زمان اسکندر مقدونی کسی از تخت جمشید اطلاعی نداشته؟ و اینکه می گویم تخت جمشید نیمه کاره است یعنی اینکه مثلا قسمت هایی از کتیبه ها و یا سر ستون های آن نیمه کاره تراش خورده اند. تو شاهنامه اومده که جمشید اونجا رو ساخته و بقیه تو اون تخت حکومت خود را بر پا می کردند. طبق تواریخ اکادمی کنونی هرودوت که هم دوره ی این بنا است هیچ یادی از ان نمی کند چرا؟
به این مقاله مراجعه کنید:
 آیا می دانستید بین 900 تا 600 قبل از میلاد یک خلاء تاریخی در منطقه ی جنوب ایران وجود دارد و در واقع امپراتوری عظیم هخامنشی با کدام سربازان و کدام بنایان توانسته دنیا را قبضه کند و بناهای سنگی عظیم و شگرف بسازد؟
و این کتاب شباهت های زیاد جمشید و سلیمان رو بررسی کرده:
Persepolis: Discovery and Afterlife of a World Wonder
همچنین یک خلا تاریخی قبل از 600 قبل از میلاد این سوال را در ذهن می اورد که حکومت بزرگ هخامنشی کارگر بنا و لشگر از کجا اورده است؟
عبدالمجید ارفعی گفت آرامیها از حدود سال  1300 پیش از میلاد به میان رودان ( بین النهرین) آمده اند. وی گفت بین سالهای 1100 تا 900 پیش از میلاد یک دوره ی تاریک تاریخی در آسیای غربی ( ایران، ایلام، مصر، سومر، فلسطین و میان رودان) داریم که نوشته و کتیبه ای از آن زمان بدست نیامده است و پس از آن جابجاییهای عظیمی را می بینیم. برای نمونه، در این دوره ی تاریک است که  به ناگاه یهودی ها را در کنعان و فلسطین می بینیم و سکاها را در ناحیه ی قفقاز و مادها و پارس ها را در ایران. هیتی ها هم به سوی سوریه کشیده می شوند، قومی را می بینیم که به مصر رفته اند. پس از این جابه جایی هاست که آریایی ها هم میان رودان جنوبی و هم در بخش آشور ساکن می شوند دکتر عبدالمجید ارفعی در بخشی از سخنانش نظریه ی جدیدی ارایه داد و گفت سندی مبنی بر آتش زدن تخت جمشید توسط اسکندر مقدونی نداریم چرا که هیچکدام از کتیبه ها ی یافت شده بر خلاف تصور پخته شده نیست و همه خام است و اگر چنان آتش سوزی بزرگی اتفاق افتاده بود بایستی نشان سوختگی را روی دیوارها و ستونها می دیدیم ولیکن بسیار از جاها که جرز دیوارها از خشت بوده نپخته اند. وی افزود بنابر یافته های آقای میر عابدین کابلی از باستانشناسان ایران جنگ بسیار بزرگی در شوش در گرفته است. وی افزود از کاخهای شوش هیچ باقی نمانده است که شاید نشان دهد این  شوش بوده که توسط اسکندر به آتش کشیده شده است.
2. به نظر شما شباهت بین دین زرتشتی و یهودی ناشی از تاثیر دین زرتشت بر یهود است؟ به نظر من این حرف هیچ توجیهی ندارد. چرا که زرتشت خود زادگاهش و اینکه چه کسی است کاملا روشن نیست تنها سروده هایی سالها پس از مرگ او نگاشته و به او نسبت داده شده است. زرتشت ها به همان مسائلی که ادیان ابراهیمی اعتقاد دارند معتقدند و  مثلا به قیامت و خدای یگانه و فرشتگان (امشاسپندان) و خوبی و نیکی معتقدند بنابراین نتنها زرتشتی روی یهود تاثیر نداشته بلکه می شود گفت چه بسا همان یهودیت است!
 3. در اورشلیم و هیچ کجای اسرائیل چیزی مرتبط با سلیمان یافت نشده و در واقع من بر طبق قرآن می گویم : سلیمان از خدا حکومتی خواست که بعد از او به کسی داده نشود و طبق نص قران با این خواسته موافقت شد و اینکه طبق قرآن شیاطین و جنیان برای او بنایی می کردند و کتیبه و مجسمه و بنا می ساختند یهودی ها این را نمی دانند و حکومت سلیمان را محدود به فلسطین می دانند جالب اینجاست که یهود همچین چیزی که سلیمان بر دیوها و جنیان تسلط داشته و حکومت بزرگی داشته را نمی دانند و اینها در قرآن آمده است. البته پیدا نشدن آثار در اورشلیم هیت باستان شناسی را به این نتیجه رسانده که شاید حکومت سلیمان تخیل بوده است؟!!

.      کوروش چرا به جنگ حاکم بابل  اژی دهاک (ضحاک) رفت و چرا به یهودیان در بند او که آزادشان کرد بهای خاصی داد؟ چرا  استر در همدان دفن است و در اورشلیم دفن نشده؟ استر کیست و چه جایگاهی داشته که توانسته نگارش تورات کند؟ آیا از خاندان مهمی نیست؟ استر کیست که پادشاه ایران حاضر به ازدواج با او می شود/ ایا یک یهودی پاپتی است که از زندان آزاد شده ؟ و یا از یک خاندان مهم است؟
 آیا داستان کوروش و عبور از رود و جنگ با اژی دهاک و ازاد کردن خاندان استر و ارج نهادن بر آنها و به زنی گرفتن آنها برای پسرانش منطبق با داستان فریدون و عبور از اروند و جنگ با ضحاک در بیت المقدس و ازاد کردن خواهران جمشید از بند او و ارج نهادن بر انها دقیقا بر این داستان منطبق نیست؟
حرف من اینست که تخت جمشید را داریوش و هخامنشیان نساخته اند بلکه آنها -همان فریدون و پسرانش- در آنجا حکومت کرده اند و در واقع شاهنامه هم همین را می گوید. همچنین طبق شاهنامه اسکندر یک ادم خونریز که تخت جمشید را اتش زده باشد نیست بلکه او نیز یکی از اهالی خاندان ابراهیم نبی - بنی اسرائیل - است که در مکه نوادگان اسماعیل را بر تخت می نشاند و در ایران که می آید دارای داراب را برادر - یا عمو زاده- خود می داند! در واقع اسکندر یک شخصیت مصری است و نه یونانی.
۵- همه می گویند : در زمان حمله مسلمانان، برای جلوگیری از تخریب این آثار ایرانی ها به اعراب میگفتند، این ها مربوط به سلیمان است" اما سوال : اولا ایرانی ها از کجا می دانستند که در نزد اعراب سلیمان آدم مهمی است و اینکه یه دلیلی دارد که این همه بناهای سنگی بزرگ به سلیمان نسبت داده می شود و دیگر اینکه اگر اسکندر تخت جمشید را اتش زد پس ایرانی ها نگران خراب شدن خرابه های سوخته بودن که به اعراب می گفتن اینجا مال سلیمان است؟
 یا واقعا داستان حمله اسکندر و آتش زدن تخت جمشید صحت دارد؟ ایا این دلیل که ایرانی ها برای جلوگیری از خراب شدن این اثار به اعراب می گفتن اینها اثار سلیمان است حرف چرتی نیست؟
 طبق شواهد تاریخی جمشید همان سلیمان نبی است و نماد معروف به فروهر سلیمان سوار بر قالی پرنده است و  زرتشت همان داوود نبی است که کوهها با او به تسبیح بودند و کتاب اوستا در واقع همان زبور داوود است البته اوستا زبور واقعی نیست بلکه دچار تحریفاتی شده است و اگر به سایت کلیمیان سری بزنید خواهید دید که می گویند شباهت های فوق العاده ای بین دین زرتشت و یهودیت وجود دارد چون در واقع اینها یک ریشه دارند. و کوروش همان فریدون در شاهنامه است. . ازی دهاک همان ضحاک ماردوش است که توسط کوروش یا همان فریدون به بند کشیده شد و یهودیان ازاد شده از حکومت او همان خاندان سلیمان هستند. و کتاب استر همان کتابی است که احتمالا یکی از اهالی خاندان سلیمان نبی نوشته است که فریدون آنها را از بند ضحاک نجات داد.
طبق متون تاریخی در 2000 قبل از میلاد عده ای از آسیای میانه به سمت ایران و هند سرازیر شدند= یهودیان مهاجر.  اندکی بعد آنها پر جمعیت شدند و حکومت بابل یا اشور که بت پرست بود را سرنگون کرده و منطقه را بدست گرفتند. سر حلقه این داستان طالوت و داود هستند  که جالوت را از میان برداشتند. در واقع داوود همان طهمورث دیوبند پدر جمشید است. جمشید هم صاحب دیو و پری و انگشتری است. در واقع با مطالعه ی شاهنامه می فهمیم که جمشید همان سلیمان نبی است که حکومتی عظیم داشته و در واقع آنچه که امروزه به فروهر معروف شده همان سلیمان و قالی پرنده است.

 اگر متون کهن را نگاه کنید می بینید که جمشید بزرگترین حکومت تاریخ را داشته و دیوها برای او بنایی می کردند. و از طرفی شواهد  تاریخی دال بر این است که تخت جمشید یک بنای نیمه کاره بوده و در واقع هرودوت هم چیزی راجع به ان نمی دانسته! و اینکه مردم نمی دانند سرنوشت جمشید چه بوده است همه ی اینها در قرآن آمده است که سلیمان در حالی که دیوها و جنیان برایش بنایی می کردند می میرد و طبق قرآن فقط جنیان از مرگ او آگاه می شوند و مردم نمی دانند او کجا مرده فقط سرنخ اینست که سلیمان وقتی مرد بنای اش نیمه کاره می ماند و جنیان با آگاهی از مرگ او فرار می کنند و اینها همان فری میسن ها هستند. و کار ناتمام می ماند. و بعد طبق قرآن مردم بابل (مرکز  پادشاهی سلیمان یعتی حول و حوش خوزستان کنونی) فکرمی کنند سلیمان کافر شده و با این تفکر به یادگیری سحر از هاروت و ماروت مشغول می شوند و همینها در شاهنامه مطرح می شود که جمشید چند وقتی ناپدید شد و بعد ضحاک نامی که شخصی همدست شیطان است حاکم شد و بعد فریدون نامی از رود اروند می گذرد و به کاخ ضحاک در نزدیکی کنگ دز هوخت یا بیت المقدس می روند و خواهران جمشید را از اسارت ضحاک رها می کند و پس از چندی سه پسر خود را به پادشاهی می رساند که ایرج یا Airiya را حاکم ایران می کند اما با حسادت برادرانش کشته می شود و بعد نوه ی فریدون، منوچهر به کین خواهی پدر  بر می خیزد. این شخصیت های اخیر مترادف کوروش=فریدون – و دیگر شاهان هخانشی هستند و داریوش همان منوچهر است که عموهای خود را می کشد و حکومتش سراسری می شود. در واقع اینها سازنده ی تخت جمشید نیستند بلکه به گواه شاهنامه و خود کتیبه های کنده شده در تخت جمشید یا بیستون یا شوش اینها بناهای ساخته شده توسط جنیان و دیوهای در بند جمشید است که در واقع سلیمان است .  در واقع پادشاهان بعدی به دلیل تقدس این مکان در همان جا به تخت می نشستند.