کافه تلخ

۱۳۹۱ بهمن ۵, پنجشنبه

دوگانگی



 


در ما دوگانگي وجود دارد.
 ذهن بخش فاقد استحکام و بي‌جسم است و جسم بخش واقعي و ملموس است. اين تقسيم‌بندي انرژي ما را در حالت جدايي آشفته‌اي نگه مي‌دارد و مانع از يک‌پارچگي مي‌شود. منقسم بودن وضع بشري ماست. اما تقسيم بين ذهن و جسم نيست، بلکه بين جسمي است که ذهن يا نفس را جاي مي‌دهد و کالبد اختري که آوند انرژي بنيادي ماست.
   قبل از تولد اين دوگانگي تحميل شده وجود ندارد. ولي از لحظه‌ي تولد دو قسمت توسط کشش قصد بشريت از يکديگر جدا مي‌شوند. يک قسمت به‌طرف بيرون مي‌گردد و کالبد جسماني مي‌شود،‌ديگري به‌سوي داخل و کالبد اختري مي‌گردد. 

هنگام مرگ قسمت سنگين‌تر ؛ يعني جسم به زمين باز مي‌گردد تا جذب آن شود و قسمت سبک‌تر؛‌يعني کالبد اختري آزاد مي‌شود، ولي متاسفانه از آن رو که کالبد اختري هنوز کامل نشده است، با آزادي فقط براي لحظه‌اي روياروي مي‌گردد؛ يعني قبل از آن‌که در جهان پخش شود.
  اگر ما بي‌آن‌که دوگانگي کاذب جسم و ذهن را از بين برداريم، به مرگ معمولي خواهيم مرد. ما مي‌ميريم چون امکان اين‌که مي‌توانيم تغيير شکل دهيم، در بينش ما وارد نشده است. به اين دگرگوني بايد در خلال زندگي‌مان دست يابيم و موفق شدن در اين وظيفه  تنها هدف واقعي است که هر فردي بايد داشته باشد. تمام موفقيت‌هاي ديگر زندگي گذرا هستند، زيرا مرگ آن‌ها را به نيستي مبدل مي‌کند.
   اين دگرگوني مستلزم تغييري مطلق است و اين توسط مرور دوباره انجام داده مي‌شود؛ يعني نخستين سنگ بناي هنر آزادي است.





کتاب گذر ساحران
تایشا آبلار