کافه تلخ

۱۳۸۹ آذر ۱۶, سه‌شنبه

ترکيه در انديشه مصادره شيخ ابوالحسن خرقاني



نويسنده : محمدحسين روانبخش

«مولا نا جلا ل الدين محمدبن شيخ بها»الدين محمدبن حسين بلخي» مشهور به مولوي، عارف و شاعر بزرگ ايراني و صاحب کتاب هاي شعر پرارزشي چون مثنوي معنوي و ديوان کبير، حالا  از نظر بسياري از مردم دنيا شاعر و عارفي متعلق به «ترکيه » است! مقبره مولوي در قونيه در خاک ترکيه قرار دارد و تبليغات مناسب اين کشور آنجا را به يکي از مهمترين جاذبه هاي توريستي اين کشور بدل کرده است.
برگزاري مراسم سماع در اين مقبره امروز شهرتي جهاني دارد و بر اثر تلا ش هاي مداوم ترکيه، سالي به نام مولا نا(يا به قول غربي ها رومي) نام گذاري شده است. در اين نامگذاري که از طرف يونسکو انجام شد، مولا نا از مفاخر فرهنگي و ادبي ترکيه عنوان شده; آن هم در شرايطي که حتي يک شعر به زبان ترکي هم ندارد.
ماجراي مصادره مفاخر فرهنگي و عرفاني ايران به همينجا ختم نشده و نمي شود. بعد از مولوي، حالا  به نظر مي رسد نوبت به «شيخ ابوالحسن خرقاني» عارف بزرگ قرن 4 و 5 است که به ترکيه اي ها منصوب شود،  آن هم در حالي که بر خلا ف مولا نا که مقبره اش در قونيه است، اين عارف در خرقان (در استان سمنان) مدفون است و بر اساس آنچه محققان مي گويند  او نه تنها به ترکيه پا نگذاشته بلکه در طول عمر خويش از حوالي خرقان خارج نشده بود (بعضي محققان عقيده دارند که تنها سفر شيخ ابوالحسن خرقاني حضور وي در خانقاه قصاب آملي از عرفاي بزرگ آن زمان براي شاگردي وي بوده که در آمل بوده است).
چندي پيش رسانه ها خبر دادند: مشاهدات حکايت از آن دارد که شهر «قارص» در ترکيه با بهره گيري از تربت و مسجدي منسوب به شيخ ابوالحسن خرقاني و نيز بر مبناي تلا ش هاي اخير دولت ترکيه براي توسعه زيرساخت هاي گردشگري در اين کشور، بعد از قونيه در مسير تبديل شدن به يک مقصد فرهنگي در آناتولي براي گردشگران ايراني است.
اين در حالي است که مقبره واقعي اين عارف نامدار در خرقان از توابع شاهرود مورد بي توجهي واقع شده است. ايراني ها خيلي کم شيخ ابوالحسن خرقاني را مي شناسند. چه رسد به اينکه مقبره او را مورد توجه قرار دهند!
سه سال قبل يکي از خبرگزاري هاي فرهنگي خبر داد که بناي آرامگاه شيخ ابوالحسن که قدمتش به قرن هشتم هجري بازمي گردد به مرور از ميان رفته و تنها محراب آن باقي مانده است.

ابوالحسن خرقاني کيست؟

«هر که بدين خانقاه درآيد نانش دهيد و از ايمانش مپرسيد، چه آن که به درگاه حق به جان ارزد در سراي بوالحسن البته به نان ارزد». اين عبارت، معروف ترين سخن نقل شده از ابوالحسن خرقاني- و البته با تفاوت هايي در روايت هاي مختلف- است که مي گويند بر سر در خانقاهش نوشته بودند. براي بسياري از ما ايرانيان، همه دانسته ها از ابوالحسن خرقاني همين است و بس، اما ميراث و مرتبه او بسيار بيش از اين است اما اگر تنها همين هم بود، کافي بود تا او را از اوتاد و عرفاي بزرگ بشناسيم و نامش را به بزرگي ياد کنيم.
ابوالحسن علي بن احمد بن جعفر بن سلمان خرقاني(352-425 هجري قمري) متولد روستاي خرقان و متوفي و مدفون در همانجاست. خرقاني به تصريح خودش و تائيد مقامات بازمانده از او، مردي امي و درس نخوانده بوده، با اين همه بزرگ ترين عارفان زمانه همواره در اشتياق ديدار او بوده اند. داستان هايي که درباره ديدار او با ابن سينا، ابوسعيد ابوالخير و سلطان محمود غزنوي نقل شده- اگر چه به نظر بعضي صاحب نظران پذيرفتن  برخي از آنها آسان نيست- بزرگي و عظمت او را مي رساند.
بدخويي همسر خرقاني و رفتار تند و تلخ اين زن با او، ظاهرا از مسلمات زندگي او بوده و کشته شدن يکي از فرزندان او نيز داستاني است که روايات گوناگون آن را تائيد مي کنند. خرقاني همه عمرش را در روستاي زادگاهش و نواحي اطراف آن گذرانده و به هيچ شهري حتي نيشابور- ظاهرا- سفر نکرده است. او از راه دسترنج خود و از طريق کشاورزي زندگي مي کرده و مخارج خانواده و خانقاه خود را از اين رهگذر تامين مي کرده است. اين چيزي است که از زندگي خصوصي او نقل شده  اما آنچه از او اهميت دارد زندگي روحاني و تجارب قدسي او است که در ادبيات عرفاني جهان مي درخشد و همتا ندارد.
در ادامه اين مطلب برخي کرامات و سخنان نقل شده از او مي آيد

شيخ ابوالحسن خرقاني
و خانه خدا

شيخ ابوالحسن نه تنها خود به حج نرفته بلکه ابوسعيد ابوالخير را هم از رفتن بازداشت. داستان اين واقعه در «اسرار التوحيد» و در «مقامات خرقاني» به زيباترين صورت روايت شده است:
خاقاني در يکي از اشعارش به اين موضوع اشاره دارد:
«من مريد دل پيران خراسانم، از آنک
شهسواران را جولا ن به خراسان يابم
نزد من کعبه کعبه است خراسان که ز شوق
کعبه را محرم گردان به خراسان يابم»
لا زم است در ادامه اين نکته را يادآور شويم که اشاراتي در گفته ها و رفتار ابوالحسن خرقاني به اهميت حج ديده مي شود که تلقي او را از معنويت حج نشان مي دهد و با سلوک او معلوم است که وي مستطيع نشده و حج تمتع بر او واجب نشده است و آنچه ميان او و ابوسعيد ابوالخير اتفاق افتاده درباره حج عمره بوده است.

راه انسان به خدا

يک بار ابوسعيد در مجلس خويش و در حضور ابوالحسن خرقاني گرم سخن گفتن بود. کسي از ابوسعيد درباره «راه انسان به خدا» پرسيد. ابوسعيد گفت: «اين راهي است که عنکبوتان بر آن تار تنيده اند و روباهان آن را آلوده اند» . خرقاني در تکمله گفتار ابوسعيد افزود که«اين راه ماست به او. راه او با ما چيست؟»
 ابوسعيد اعتراف کرد که «اگر نه آن بودي که پير خرقان مرا بدان سخن دريافت والا  کار من با خطر بودي.»
مقصود ابوسعيد همان راه عقل بود و توضيح خرقاني درباره موهبتي بود که از سوي خدا به انسان مي رسد و به قول عرفا حق خود رابه بنده مي نماياند.

ديدار ابن سينا
و شيخ ابوالحسن

ابوعلي سينا بسيار مشتاق ديدار  شيخ خرقاني بود و بر اثر اين اشتياق به خرقان رفت. شيخ در خانه نبود. ابوعلي از همسر بدخو و بد زبان شيخ پرسيد که او کجاست؟ زن هم دشنام هايي نثار شيخ ابوالحسن کرد و گفت: به کوه رفته تا هيزم بياورد. ابن سينا هم در جهت کوه و مسير شيخ به راه افتاد.  از دور مردي را ديد که پشته اي هيزم بر شيري بار کرده و مي آورد.
چشم ابوالحسن که بر ابن سينا افتاد، بي هيچ پرسشي گفت: تا بار چنان گرگي را تحمل نکني، اين شير بار تو را برنخواهد داشت.
 نقل است که ديدار شيخ ابوالحسن خرقاني باعث دگرگوني احوال و افکار ابن سينا شد و او از عالم فلسفه به قلمرو عرفان روي آورد.

از ديگر حکايات

نقل است که شخصي پيش شيخ آمد و گفت: دستوري ده تا خلق را به خدا دعوت کنم! شيخ گفت: زنهار تا به خود دعوت نکني! گفت:شيخ! خلق را به خويشتن دعوت توان کرد؟ شيخ گفت: آري، اگر کسي ديگر دعوت کند و تو را ناخوش آيد، نشان آن است که به خود دعوت کرده باشي.
نقل است که وقتي در باغ،  بيل در دست، کشاورزي مي کرد بيل به زر تبديل شد و خاک به جواهر و لعل. بيل را انداخت و به محل عبادت آمد و گفت: غره باد آنکه بدين غره شود و گفت: بر همه چيز کتابت بود نگر بر آب و  اگر گذر کني بر دريا، از خون خويش بر آب کتابت کن تا آن کز پي تو درآيد، داند که عاشقان و مستان و سوختگان رفته اند.

خرقاني و ترکيه؟!

زنجيره ارادت به شيخ ابوالحسن خرقاني  از زمان  حيات او و از ميان عرفايي چون خواجه عبدالله انصاري آغاز شده و قرن به قرن و نسل به نسل پيوسته در حال گسترش بوده است و در سراسر جهان اسلا م او را به عنوان يکي از اوليا»الله مي شناختند و مي شناسند.
دکتر محمدرضا شفيعي کدکني، استاد بلندمرتبه و محقق گرانقدر عصر ما در اين باره توضيح مي دهد که بر اساس همين ارادت هم اکنون در آفاق پهناور جهان اسلا م، در سرزمين هاي بسيار دور، مسجدها و خانقاه ها و انجمن ها به نام ابوالحسن خرقاني داير است که از آن جمله آرامگاه  و مسجدي است در شهر قارص ترکيه. بر اساس نوشته دکتر حسن چيف چي استاد دانشگاه ارز روم ترکيه از ديرباز در شهر قارص ترکيه تربت و مسجدي به اسم شيخ ابوالحسن خرقاني وجود دارد که در حال حاضر زيارتگاه  خاص و عام است و در عين حال انجمني نيز در شهر مذکور به اسم اين عارف بزرگ تشکيل شده است که به کارهاي فرهنگي و خيريه اشتغال دارد. در موضوعي که مزار خرقاني در قارص است دلا يلي هم وجود دارد که متاسفانه هيچ يک از نويسندگاني که درباره خرقاني کتابها و مقالا تي نوشته اند از آنها اطلا ع ندارند.
اين نوشته استاد ترکيه اي انگار به مرور زمان بر همه دلا يل و مستندات تاريخي رجحان داده شده و ترکيه مي خواهد مزار شيخ ابوالحسني که به نيشابور هم نرفته است در آن کشور اعلا م کند!
واقعيت اين است که براي بسياري از اولياي تصوف، مزارهاي متعدد در سراسر جهان اسلا م وجود دارد از جمله به نام بايزيد بسطامي متجاوز از هفت مزار در گستره جهان اسلا م مي توان يافت. در مورد شيخ ابوالحسن خرقاني هم چنين اتفاقي افتاده است، به طوري که مزاري هم در جلگه رخ در نزديکي کدکن وجود دارد که به نام «پير خرقن» معروف است و مردم به زيارت آن مي روند و بعضي عقيده دارند که پير خرقن همان شيخ ابوالحسن خرقاني است. با اين همه اين از مسلمات است که مزار با يزيد بسطامي  در بسطام و مزار شيخ ابوالحسن در خرقان  است. بنا به آنچه گفته شده، شيخ ابوالحسن را به دستور خود او 30 ذرع پائين تر از سطح زمين دفن کرده اند تا بالا تر از مقبره با يزيد در بسطام قرار نگيرد. مردم خرقان معتقدند آرامگاه شيخ ابوالحسن بوي مشک و عنبر مي دهد و اين را يکي از کرامات وي مي دانند. مردم همچنين معتقدند بايزيد بسطامي از آمدن شيخ ابوالحسن خبر داده و درباره او گفته بود: «خرقاني در سه مورد از من بالا تر است: ازدواج مي کند، کشاورزي مي کند و درخت مي کارد».
شيخ ابوالحسن خرقاني در روز عاشورا در سال 425 هجري درگذشت.
در پايان اين نوشته لا زم است اين توضيح داده شود که در تهيه اين مطلب بيش از هر مرجعي از کتاب ارزشمند «نوشته بر دريا» اثر تحقيقي دکتر محمدرضا شفيعي کدکني که پيرامون زندگي و آثار شيخ ابوالحسن خرقاني تهيه شده، استفاده شده است.