آیا کمی با خود فکر کرده اید که چرا موجی نو که در ساخت و ساز بناهای مدرن در دنیا به وجود آمده بیشتر اشکار هندسی هرمی را در دنیا شکل داده است . از بقایای باستانی کشف شده در دنیا که خیلی ازآنها به بیش از 10 هزار سال قبل برمی گردد این بناهای هندسی محل جذب نیروهای مخرب و شیطانی بودند و محلی بوده اند که در آنجا ارتباط عالم روشنایی یعنی دنیای انسانها با عالم تاریکی یعنی دنیای جنی ها برقرار می گردیده است
هیچ به تخریب تدریجی معماری و بافتهای سنّتی شرقی و اسلامی و جایگزین معماری مدرن با اشکال هندسی مدرن اندیشه کردهاید؟ میان اشکال هندسی مقدّس، انرژیها و نیروهای معنوی و روحانی و معماری رابطة ویژهای وجود دارد. در هماهنگی میان انسانها، معماریهای خاص و نیروهای معنوی و تقاطع آنها، انسانها در زیر بارانی از نیروهای معنوی میبالند و از دسترس نیروهای شرور در امان میمانند و به عکس..
سخن امروز براي بسياري از گوشها غريبه و احتمالاً قابل انكار مينمايد و اگر برخي آن را حاصل توهّم توطئه فرض نكنند دستِ كم سودا و ماليخوليا را در آن بيتأثير نميشناسند و البتّه خودم به صاحبان اين گونه آراء حق ميدهم. سالهاست كه ميخواهند كه ما با سادهلوحي، بيخيالي و بيوضعي از كنار همه چيز بگذريم.
همه چيز و همة آمد و شدها و ساخت و سازها را حاصل اتّفاق و حادثه بشناسيم. آن هم در عصر و زماني كه نظام پيچيده، تو در تو، كنترل شده و البتّه مدرن رخصت از كنترل خارج شدن هيچ يك از مناسبات و معاملات را نميدهد. چه، در اين صورت، مدرنيته، فرهنگ و اقتصاد و سياست مبتني بر مدرنيته و از همه مهمتر «سيستم سازان» همة معني و هويّت خود را از دست داده و مجال طيّ مراتب تا آخرين مرحله را كه چيزي جز جهان تك حكومتي نيست از دست خواهند داد.
زماني نه چندان دور، چرچيل، نخست وزير انگلستان گفته بود: «ما شهرها را ميسازيم و شهرها نيز ما را ميسازند.» در عبارتي ساده، اين سخن بدين معناست كه، شهرها، پرورشگاه مردم مطابق طبع و ارادة شهرسازاناند، اين شهرها هستند كه در سكوت، ارادة معماران و شهرسازان را در تربيت و ساخت جماعت انسانها به هر نوع و گونه كه مطلوب بشناسيد كافي است كه بناي شهر را بر مداري استوار كنيد كه خودجوش و خودكار در خود و با خود انسانها را آن گونه كه شما ميخواهيد پرورش دهند.
شهرسازي، كاملترين عنصر تمدّني در همة ادوار تاريخ، مطابق ساختار فرهنگي و اعتقادي اقوام بوده و هست. در گذشتههاي نه چندان دور، هر يك از اقوام، متناسب و همنوا با دريافتهاي كلّي و فرهنگ مطلوب خود، شهرهاي خود را به گونهاي ميساختند كه در آن مردم نه تنها هماره از گستره و حوزة فرهنگي مقبول و مطرح در آن حوزه سير و سفر ميكردند، بلكه خود را هم افق با بافت آن شهر بر ميكشيدند. چنان كه نسل در نسل شهر و انسان صورت و سيرتي هماهنگ را بارز ميساختند.
اين نكتة ظريف از نگاه تيزبين هيچ یک از حكيمان و مشاوران و امينان اهل حكمت كه گرداگرد حاكمان را داشتند دور نبوده است. هيهات كه اين سنّت و اين دورانديشي طيّ سيصد و اندي سال گذشته و به تدريج از ميانة شرق اسلامي رفت و در واقع، در طيّ اين قرون، به دست اين اقوام «شهري» متناسب با خاستگاه فكري، اعتقادي و فرهنگي شرقي و اسلامي ساخته نشده است. به عكس، معماران تمدّن غربي شهرها را ساختند و به تبع آن، انسانها را. انسانهايي هم افق با شهرها، معماران اين شهرها و خاستگاهها و ايدئولوژيهايشان.
از روي همين غفلت است كه ما نيز، نه تنها دستي در شهرهامان نبرديم بلكه، شهرهاي ويران شده طيّ سالهاي دفاع مقدّس را هم بر شالودههاي قبلي بر كشيديم و با نصب تابلوها و پلاكاردهايي مزيّن به جملات مذهبي و شعاير ديني به حاصل دست خود باليديم و خود را شهرساز شناختيم.
آيا هيچ گاه به اين موضوع انديشيدهايد كه گذشتگان ما، مساجد را در ميانة شهر ميساختند و همة اجزا و اركان شهر را در پيوند با مساجد مركزي تعريف كرده و اجازه نميدادند كه هيچ بنايي نسبت به مسجد ارتفاع و بلندي پيدا كند؟
در حوزة تمدّن اسلامي و شهر اسلامي، پيوند ناگسستني بين زندگي مادّي و معنوي وجود داشت. پیوندی که امکان جدا افتادگی میان انسانها، مذهب و تمدّن و شهر را نمیداد. از این رو، مساجد با گنبد و منارههایش، در خطّ آسمان و نقشهای هندسیاش در بافت شهر و قرارگیریاش در مهمترین مفصل شهری، نه تنها تعادل شهر را برقرار میکردند، بلکه امکان پیوند انسانها با عوالم ماورایی و نیروهای مثبت و معنوی منتشر را فراهم میآوردند و مجال انتقال و تبادل این نیروهای معنوی و انرژیهای مثبت را برای انسانهای ساکن در شهر فراهم میساختند.
در واقع، مساجد و ساختار ویژة معماری آنها، تمام شهر و ساکنانش را زیر چتری از نیروهای معنوی و آسمانی قرار داده و به آنها در برابر نیروها و موجودات منفی و شرور منتشر، مصونیّت میبخشیدند.
عالم مملو از موجودات پیدا و نهان شیطانی و رحمانی است که پیرامون انسانها را گرفتهاند و هر یک به نحوی و از طریقی خواست مثبت یا منفی خود را در صورتهای مختلف بر حیات فردی و جمعی انسانها مستولی میکنند. نیروهای شریر شیطانی و جنّی به عنوان مزاحم و باز دارنده و نیروهای رحمانی و روحانی به عنوان تقویت کننده و مصونیّتبخش جوامع انسانی را در سیر و سفر درازش همراهی میکنند.
همة دستورات و اوامر و نواهی در خورد و خوراک و خور و خواب و سفر و حضر و بالأخره ادعیه و اذکار هر کدام به گونهای ناظر بر وجود این نیروها و نحوة مصون ماندن یا آسیبپذیری انسان در قبال این نیروها هستند. در حالی که، انسانها به رغم گذشتگان سنّتگرا، نه تنها از این همه غفلت میورزند بلکه، نادانسته خود را در معرض تشعشعات و میدان عمل و حضور نیروهای شیطانی قرار میدهند.
امّا، در همین نزدیکیها، درست در سرزمینی که ما آن را نماد پیشرفتهترین نوع از حیات تکنولوژیک میشناسیم و ساکنان آن را منکر همة گفتوگوهای معنوی، ارتباط با عوالم غیبی، سحر و جادو میشناسیم. مردانی پنهان، با آگاهی از همة آنچه که در دایرة تصوّر ما هم نمیآید دستاندر کار حرکتی ظریف و موذیانهاند تا نه تنها انسانها از ارتباط معنوی و انرژیهای روحانی محروم بمانند در وعض، ار هر نوع حیله در میدان تشعشع نیروهای شرور و اهریمنی، مقهور آن نیروها و در خدمت آن نیروها درآیند.
هیچ به تخریب تدریجی معماری و بافتهای سنّتی شرقی و اسلامی و جایگزین معماری مدرن با اشکال هندسی مدرن اندیشه کردهاید؟
میان اشکال هندسی مقدّس، انرژیها و نیروهای معنوی و روحانی و معماری رابطة ویژهای وجود دارد. در هماهنگی میان انسانها، معماریهای خاص و نیروهای معنوی و تقاطع آنها، انسانها در زیر بارانی از نیروهای معنوی میبالند و از دسترس نیروهای شرور در امان میمانند و به عکس، در میان اشکال هندسی نامقدّس و تقاطع آنها با نیروهای شرور شیطانی، انسانها نه تنها همة نیروهای مثبت و روحانی را از دست میدهند، بلکه در رگبار وسوسهها، الهامات و آزارهای نیروهای اهریمنی مستعدّ گناه، اهل گناه، تردید دربارة مقدّسات، نفی باورها و قبول بندگی شیطان و خدمت به نیروهای اهریمنی میشوند.
چگونه است که همة ما در صحن و سرای مساجد و زیارتگاهها و طبیعت احساس آرامش، امنیّت و برخورداری معنوی میکنیم؟
چرا 99٪ همة مساجد، و معابد مذهبی شکلی یکسان، گنبدی و بر کشیده شده بر پایه های هشت وجهی ساخته شدهاند؟
این امر هیچ ربطی به شرایط اقلیمی و آب و هوایی ندارد.
آیا بروز نوعی خشم و عصبانیّت، جدال و مرافعه، میل به گناه، حیله و دسیسه در سطح کوچه و خیابان و شهر و در میان پیر و جوان و زن و مرد که دیگر به معمولیترین عادت و شیوة جاری در میان مردم ما شده شما را نمیآزارد؟
آیا آسیبپذیری شدید جوانان در شهرهای بزرگ در برابر وسوسهها شما را به اندیشه وا نمیدارد؟
این واقعه را چگونه تحلیل میکنید؟ آیا نمیتوان در کنار این همه تحلیل بیپایة اجتماعی، سیاسی و اقتصادی رویکردی دیگرگون نیز داشت؟
بیآنکه بدانیم یا بخواهیم، نیروهایی مرموز و نادیدنی، در کار و بار ما وارد شدهاند.
خود را بر فضای عمومی کوچهها، خیابانها و شهرهای ما حاکم ساختهاند و ما از آنها هیچ نمیدانیم. نه تنها ما، معماران و شهرسازان ما هم از آن بیخبرند چه، آنها همچون ما از رابطة میان اشکال هندسی، معماری، نیروهای رحمانی و شیطانی و حیات فردی و اجتماعی انسانها و حرکات و سکناتشان بیاطّلاعاند.
ساختمان «هتل بزرگ شيراز» که قسمت فوقاني آن به شکل هرم ناتمام است
آنگونه که در «مُهر بزرگ» آمريکا مشاهده ميشود
آنها همة حیات را در گسترة اشیا و مصالح صرفاً مادّی محدود و منحصر میشناسند. عموم خانوادههای سنّتی و مذهبی از اینکه فرزندان محصول نان حلال و مراقبت خود را در چهارراه تردید و گاه لاابالیگری سرگردان میمانند از تحلیل شرایط در میمانند.
این همه را تنها به کم رنگ شدن آداب و مناسک مذهبی و رفت و آمد به اماکن مذهبی و حتّی نان و خورش نمیتوان مربوط دانست.
مردانی پنهان و مأمور، با حیله و دسیسه، فضای پیرامونی و حیات ما را از طرق مختلف آلوده ساخته و ما را در محاصرة نیروهای شیطانی قرار دادهاند و ما از آن بیخبریم و به تدریج نیز حلقههای محاصره را تنگ و تنگتر میسازند.
آنها گونههای خاصّی از احجام و معماری را در گوشه گوشههای شهر و دیار ما برکشیدهاند. احجامی خاص که نه تنها محیط پیرامونی ما را از انرژیها و نیروهای معنوی تهی میسازند در مقابل از نیروهای شیطانی و اهریمنی نیز آکنده میسازند.
همان طور که ادیان برای هدایت انسانها در مسیر وحدت و رحمانیّت برنامهریزی کرده و با پیشبینی لازم همة امکان فرهنگی و مادّی را فراهم آوردهاند. ائمة کفر، ساحران، جادوگران و شیطانپرستان نیز به بیکار ننشسته و برای تأثیرگذاری بر انسانها و ارسال پیامهای شیطانی برنامهریزی کردهاند.
شهرسازی، معماری و احجام خاصّ هندسی مورد نظر آنها، ابزاری هستند برای این تأثیرگذاری.
با این مقدّمة طولانی هیچ پرسیدهاید که چرا و از کجا طیّ هشت و نه سال اخیر و به بهانة ساخت و سازهای مدرن، بخش عمدهای از مراکز تجاری و اداری شهرهای بزرگ و کوچک، شکلی هرمی به خود گرفتهاند؟
چرا امکان مذهبی، در سایه و زیر این اماکن تجاری فرو غلتیده و در انزوا رفتهاند؟ چرا در نقاطی خاص بناهایی خاص و جملگی هرمی شکل و البتّه مشرف بر شهرها بر کشیده شدهاند؟
شمال، غرب و مرکز تهران و اکثر شهرهای بزرگ مثل مشهد و شیراز در محاصرة این بناهای هرمی شکلاند.
این همه، حادثه و واقعهای پیشبینی شده نیست.
به پشت اسکناس یک دلاری آمریکا که توسط فراماسونرها طرّاحی شده بنگرید تا به راز اهرام مصر، ساختمانهای هرمی شکل اطراف مشهد امام هشتم، هتل بزرگ شهر شیراز مشرف به تمامی قبور امام زادگان این شهر مذهبی، ساختمانهای بزرگ دروازهای شکل برخی از وزارتخانههای مهم، برجهای سه قلو و دوقلوی شمال و غرب تهران و ساختمانهای هرمی شکل پیرامون مصلّای بزرگ تهران، پی ببرید.
حجمهای هرمی، ستارة شش گوشه، چشمی در میانة یک مثلث، در زمرة قویترین علامات شیطانپرستی هستند که در کنار بسیاری از اعمال و مناسک ماسونی و شیطانپرستی، جاذب نیروهای شرور شیطانی و غلبة آنها بر حالات و احوال مردم میشوند.
برجهاي تجاري مکه (ابراج البيت)، که در واقع بايد «شاخهاي شيطان» خوانده شود، سرشار از نمادهاي ماسوني، بناي کعبه را به محاصره گرفته، کار لرد فاستر، معمار و ماسون نامدار،
در سال 2012، که از ديدگاه فرقههاي شيطاني شروع «نظم نوين دنيوي» است
ساختمان "ابراج البيت" به پايان ميرسد و کعبه چنين در سايه نمادهاي شيطاني قرار خواهد گرفت.
در اوج غفلت ما، کسانی دست در کار آوردند تا در سکوت و خفا، جان مردم شهر را در معرض انرژیها و تشعشعات نیروهای اهریمنی بیمار و آسیبپذیر کنند. این نیروها در شرایطی عمل میکنند که همة ما حیران و مات سر در پی شناسایی علل بسیاری از ناهنجاریهای اخلاقی رایج در میان مردم میگردیم.
این واقعه در عموم نقاط جهان اسلام رخ داده است.
همة کسانی که به دبی و حتّی عربستان سفر کردهاند این سخن را تأیید میکنند. مجتمع بزرگ تجاری وافی در دبی، دو برج شیطانی در دست ساخت مشرف به صحن بزرگ مسجد الحرام، تنها نمونههایی از این واقعهاند.
مجتمع بزرگ تجاری وافی در دبی
پیشتر از نقش و تأثیر نمادهای شیطانی در جان و روح کسانی که با آن نمادها و در کنار آنها به سر میبرند سخن گفتهام. این بار نیز میتوانید با نگاه روشنفکرانة جاری و ساری که طیّ سالهای دراز بر جان من و شما جاری ساختهاند این همه را حاصل ذهن و زبانی سودایی و مالیخولیایی مبتلا به سندرم توهّم توطئه فرض کنید یا از سوی دیگر میتوانید به مطالعة جدّی دربارة این موضوع مشغول شوید و آنگاه به قضاوت بنشینید. دستی پنهان جان ما را آماج تیرهای شیطان قرار داده است و ما بیخبر از همه جا از تماشای این همه برج در اقصانقاط شهر خود در عجب میمانیم و بر سازندهاش درود میفرستیم.
|