کافه تلخ

۱۳۸۹ تیر ۱۰, پنجشنبه

ذهن بیگانه، متجاوز خارجی




بهترین راه برای اشاره به کیفیت بیگانه ذهن پرسشی ساده است :
وقتی تنها هستید چه می کنید ؟
هر فردی پاسخی یکسان به این پرسش می دهد :
" با خودم حرف می زنم " .
ساحران تولتک اشاره می کنند که در حقیقت این ما نیستیم که با خود حرف می زنیم بلکه موجودی بیگانه است که نه با ما بلکه با خودش حرف می زند .

در واقع کسانی که سکوت درونی را به شکلی موثر تجربه کرده اند عنوان می کنند که انسان همچون بقیه موجودات خود اندیشی ناچیزی آنهم به هنگام ضرورت یا دفع خطر بیرونی دارد .
در بقیه موارد سکوت غالب است .
چیزی درست بر خلاف حالت فعلی که ما معمولا در باره همه چیز و همه کس اندیشه و قضاوت می کنیم . به هر حال ما در سطحی ناخود آگاه از این موضوع با اطلاعیم .
از اینرو مسلک های بیشماری وجود دارند که هر یک به نوعی از مراقبه یا اعمالی که در آنها ذهن باید خالی از فکر باشد یا بر معنویت و پروردگار متمرکز شده باشد پشتیبانی می کنند .

بنا به نظر ساحران فریب بی نقص است ، از این رو همه صدای ذهن را افکار خود تلقی می کنند . تاکید گفتگوگر بیگانه بر منافع شخصی آنها را قانع می کند که این صدای خودشان است :

بجز خود ما چه کسی ممکن است در بند منافع ما باشد ؟
این شکل سوء استفاده از خودبینی بشری برای ما بسیار گران تمام شده است



متجاوز خارجی
اين عامل خارجي گونه خاصي از موجودات غير ارگانيك شرح داده شده است كه بومي زمين نيستند اما كشفي خوشايند آنها را به اينجا كشيده است . اين كشف خوشايند آگاهي بينظير اما بي حفاظ انساني است .
از اينجا عجيبترين ، غير قابل باورترين و در عين حال اساسي ترين اعتقاد قوم تولتك پاي پيش مي گذارد.اين اعتقاد كه در فصل "سايه هاي گلي" از آخرين كتاب كاستاندا شرح داده شده است بر اين اصل استوار است كه اين نوع خاص از موجودات آلي براي استفاده دائمي و بي انقطاع از انرژي انسانها آنها را تحت نوعي سلطه درآورده اند .

از آغاز اين سلطه كه ظاهرا در گذشته هائي فوق العاده دور رخ داده است انسانها انرژي ذاتي و بي بديل خود را از دست داده اند و به اصطلاح به خاك سياه افتاده اند . ما در اين وبلاگ اين موضوع را بررسي ميكنيم :

آيا واقعا ممكن است اين انديشه غير قابل باور ساحران ردي در واقعيت داشته باشد ؟

تولتکها سالکان را "جنگاور" و "جنگجو" می خوانند . آنها هر چیزی در زندگی یک انسان را نوعی "مبارزه" می دانند .

هنگامی که من برای اولین بار با عبارت جنگجو مواجه شدم از خود پرسیدم طرف دیگر مبارزه کیست ؟ حتی در جایی از کتابها ، کاستاندا آن را مبارزه با دشمنان یک ساحر می پندارد ، چیزی که بلافاصله رد می شود . بناچار هنگامی که جواب روشنی برای این پرسش پیدا نشد آن را به مبارزه با نفس تعبیر کردم .

همچنین آنها برای توصیف مانع درونی ما از عبارت "گفتگو" استفاده می کنند ، و تاکید می کنند که انسان مدام با خودش در گفتگویی درونی است . گفتگویی که توقف آن ، کلید دنیای ساحری است .



فصل سایه های گلی را می توان گشاینده رمز این مفاهیم به حساب آورد .
آنطور که به نظر می رسد اندیشه وجود پروازگران نه فقط در میان تولتک ها بلکه در تمام آئین های شمنی قاره آمریکا اصلی اساسی محسوب می شده است .
به همین جهت در تمام این آئین‌ها سالکان جنگجو ، و در حال مبارزه برای آزادی نامیده شده اند که اشاره ای به تلاش برای خلاصی از چنگ پروازگر دارد . آنها عنوان می کنند که

افکار ما حاصل گفتگوی پروازگران است .

به این جهت وضعیت اصلی ذهن انسانی را در غیاب پروازگر ، سکوت درونی می خوانند .

آنها هر چیزی در زندگی بشر را نوعی مبارزه می دانند چرا که اعتقاد بر این است که کل دنیای بشری که ما می شناسیم از اثر سلطه این موجودات شکل گرفته است .

این رمز گشایی ما را وا می دارد که کتاب ها را با مفاهیمی نوین تعبیر کنیم :

خاموشی گفتگوی درونی عبارتی که بارها در کتابهای کاستاندا تکرار شده همان خاموش کردن ذهن بیگانه است .
مبارزه سالک مبارز ، مبارزه برای پس زدن ذهن بیگانه است .
آزادي که هدف هر سالک مبارز ذکر شده آزادی از چنگ پروازگر است .

به نظر می رسد که نقطه اتکای جدیدی برای ما مهیا شده است تا علل نامتوازن بودن زندگی بشری را با استناد به امکان وجود پروازگران توضیحی دوباره دهیم .



بنابر عقيده تولتكها نياز بشر امروز نه وضع قوانين اصلاحي ساخته و پرداخته ذهن ، بلكه بازپس گرفتن آگاهي به يغما رفته است . عملي كه دگرگوني بي نهايت شگفت انگيزي ايجاد مي كند