فرادرماني شاخه اي از درمانهاي مكمل مي باشد و ماهيتي كاملا عرفاني داشته، زير مجموعه اي از عرفان کیهانی (حلقه) به شمار مي آيد .
در اين شاخه ی درماني، بيمار توسط فرادرمانگر به شبكه شعور كيهاني
(شبكه آگاهي و هوشمندي حاكم بر جهان هستي، ر.ح القدس) متصل شده و ضمن ارايه اطلاعاتي از نحوه اتصال خود، از طريق گرم شدن، سرد شدن، درد گرفتن، تير كشيدن، ضربان زدن، تشنج و ... اعضاي معيوب و تنش دار بدن او مشخص شده و با حذف علايم، روند درمان آغاز مي شود.
نام فرادرماني از آنجا بر روي اين شاخه گذارده شده است كه از نوعی نگرش به نام فراكل نگري ناشي شده است. در اين نگرش به انسان، به وسعت و عظمت جهان هستي نگاه مي شود نه صرفا مشتي گوشت و پوست و استخوان.
جهان انسان شد و انسان جهاني
از اين پـاكيــزه تـر نـبود كــلامــي
در این نگرش، انسان مجموعه ای است از جسم، روان، ذهن و کالبدهای متعدد دیگر، مبدل های انرژی مختلف (چاکراها) کانال های محدود و مسدود انرژی (کانال های مطروحه در طب سوزنی)، حوزه های مختلف انرژی پولاریتی بدن، حوزه ی بیوپلاسما، شعور سلولی، فرکانس مولکولی ... و بی نهایت اجزای تشکیل دهدنده ی ناشناخته ی دیگر.
در این مکتب عرفانی برای درمان انسان، به همه ی اجزای وجودی او توجه شده و کل وجود، به طور هم زمان در ارتباط با شبکه شعور کیهانی قرار می گیرد تا با صلاحدید و هوشمندی آن، نسبت به رفع اختلال در اجزای مختلف، کارهای فرادرمانی لازم، توسط شبکه روی بیمار صورت گرفته و مراحل درمان را طی کند.
بنابراین، از این دیدگاه، براي درمان همه نوع بيماري مي توان اتصال به شبکه شعور کیهانی كمك گرفت و فرادرمانگر اجازه ندارد که هیچ نوع از انواع بیماری ها را غیر قابل علاج بداند، زيرا برای شعور و هوشمندی کیهانی هر نوع اصلاح و رفع هر اختلالی در بدن امکام پذیر می باشد.
توضیح اینکه شبكه شعور كيهاني، مجموعه هوش و خرد و يا آگاهي حاكم بر جهان هستي است كه به آن آگاهي نيز گفته مي شود و یکی از سه عنصر موجود در جهان هستی می باشد. نظر به اينكه آگاهي نه ماده است و نه انرژي، بنابراين، بعد زمان و مكان بر آن نيز حاكم نبوده و درمان به كمك اين شبكه از راه دور و نزديك امكان پذير است.
همچنين فاقد كميت بوده و قابل اندازه گيري نيست و همان گونه كه ذكر شد، فقط با ايجاد انگيزشهايي در بدن بيمار، نقطه ی اثر آن آشكار مي شود. بنابراين، درمانگر نمي تواند از بابت قدرت آن، چيزي را به خود نسبت دهد. سه عنصر فوق عبارتند از : ماده، انرژی و آگاهی.
نکته ی مهم در این مکتب این است که بر خلاف خیلی از روش ها، درمان توسط درمانگر انجام نشده بلکه از طریق اتصال به شبکه شعور کیهانی صورت می گیرد و درمانگر صرفا نقش یک واسطه را بازی می کند تا حلقه ای به نام (حلقه ی وحدت - حبل الله) که حلقه ی بسیار هوشمندی می باشد؛ تشکیل شود.
سعدی در مورد این حلقه چنین می گوید :
سلسله ی موی دوسـت، حلقه ی دام بلاســت
هرکه در این حلقه نیست، فارغ از این ماجراست
شرط اساسی برای نتیجه گرفتن از فرادرمانی، حضور بی طرفانه در این حلقه می باشد، درست مانند یک شاهد و نظاره گر و نیازی به داشتن اعتقاد و ایمان نیست و خارج بودن از این حلقه نیز، به معنی محروم بودن از فیض این حلقه می باشد.
با توضیح فوق مشخص می شود که فرادرمانی به انرژی و مهارت درمانگر بستگی نداشته و نیازی به داشتن استعداد و قدرت و انرژی خاصی نمی باشد، بلکه درمان، توسط هوشی بسیار برتر هدایت می شود و قابلیت های فردی تاثیری در انجام آن ندارد.
در نتیجه، فرادرمانگر نیز دچار هیچ نوع عارضه ای مانند خستگی و تحلیل جسمی نمی شود و نیازی به جبران انرژی از طبیعت و غیره را نخواهد داشت. در ضمن وجود لایه ی محافظ فرادرمانگر را از خطر تشعشع شعور معیوب سلولی و سایر تشعشعات منفی بیمار و همچنین از تداخل موجودات غیر ارگانیک، محافظت می کند.
نکته ی مهم دیگر در این مکتب این است که شخص با سعی و کوشش و تلاش خود درمانگر نمی شود بلکه اجازه ی درمانگری و تجهیز به لایه ی محافظ، پس از مکتوب نمودن سوگندنامه به او تفویض می شود.
به سعی خود نتوان پی به گوهر مقصود
خیــال بـود که این کــار، بی حـواله بـود (حافظ)
در این مکتب، فرد از تمام توانایی ها و قابلیت های فردی کاکلا خلع سلاح شده و بدون داشتن هیچ گونه وسیله و روشی که بتواند آن را به خود نسبت دهد با تفویض اتصال و لایه محافظ، اقدام به درمانگری می نماید و در این راستا برای درمان و درمانگری از هیچ نوع تمرکز، تصور و تخیل، ذکر و مانترا، ترسیم سمبل، تلقین و روش های خود هیپنوتیزم و ... استفاده نمی شود.
همچنین در این مکتب اعتقاد بر این است که انسان در این رابطه می تواند از توانمندی های معنوی بسیار زیادی برخوردار باشد که توان فرادرمانگری یکی از آن ها است و از این اتصال می توان در شناخت گنج های درونی بهره برداری نموده و به روشن بینی که به معنای روشن دیدن و اشراق، رسیدن به وضوح، فهم و درک روشن از جهان هستی می باشد، رسیده و زمینه ی ارتقاء روح فردی و جمعی جامعه را فراهم نماید و این خود می تواند باعث اعتلای انسان شده و از درد و رنج او بکاهد.
زیرا درد و بیماری شایسته ی انسان، همان اشرف مخلوقاتی که خداوند برای خلق او به خود تبریک گفت، نیست و تلاش برای رهایی از درد و رنج و خفت و خواری، نه تنها کارمایی (عکس العمع منفی) برای او به وجود نمی آورد بلکه جزء رسالت انسان نیز می باشد؛ خصوصا این که علت برخی از دردها و بیماری ها صرفا ناشی از طرز فکر و بینش های غلط او می باشد.
درمان به عنوان یک روش عرفانی، در راه رسانیدن درمانگر به اهداف زیر، مورد استفاده قرار می گیرد :
- شناسایی و آشنایی عملی با هوشمندی و شعور الهی
- شناختن گنج درون و رسیدن به دانش کمال
- رهایی از گرفتاری در خویشتن
- خدمت به خلق و آشنایی با عبادت عملی و امکان تحقق بخشیدن به آن.
فرادرمانی برای بیمار نیز به عنوان یک حرکت عرفانی برای متحول نمودن او به کار گرفته می شود. زیرا، در این مکتب شفای جسم بدون تحولات مثبت درونی، فاقد ارزشهای لازم می باشد و اتصال بیمار به شبکه شعور الهی، توجه او را به منبعی هوشمند جلب نموده و او را به حقیقتی شگرف اشنا می کند که به دنبال آن، زمینه ی ایجاد تحولات درونی او را فراهم می سازد.
ساقیا بده جامـی، زان شراب روحانـی
تا دمی بیاسایم، زید حجاب جسمانی (شیخ بهایی)
نکته ی خیلی مهم : سن، جنسیت، ملیت، میزان تحصیلات، مطالعات، تعالیم و تجارب عرفانی و فکری، استعداد و لیاقتهای فردی و ... همچنین نحوه و نوع تغذیه، ورزش، ریاضت و ... در کار با شبکه شعور کیهانی هیچ گونه تاثیری ندارند. زیرا، این اتصال و برخورداری از مدد آن، فیض و رحمت عام الهی بوده که بدون استثنا شامل حال همه ی انسان ها می باشد.
بیا که دوش به مستی، سروش عالم غیب
نویـد داد که عـام است، فیــض رحـمــت او (حافظ)
منبع: http://11-interuniversal.persianblog.com