کافه تلخ

۱۳۸۹ دی ۲۷, دوشنبه

قالب مثالى



قالب مثالى با این كه روح به او تعلق مى‏گیرد ،چگونه ضمن اینكه ماده است ،در عالم ارواح قبل از ورود به دنیاى خاكى با روح بوده و پس از طى مدتى كه یك انسان در كرۀ ارض به سر مى‏برد ،زمان رها ساختن جسد عنصرى نیز با روح به عالم ارواح باز مى‏گردد و چون مى‏دانیم عالم ارواح ،عالم تجرّد است ،قالب مثالى چگونه در آن مكان عالى وارد مى‏گردد؟
قالب مثالى كه به نامهاى جسد برزخى - جسد فلكى و اسپرى نیز نامیده مى‏شود ،طول و عرض و ضخامت ندارد ،اما در عالم رؤیا با دو بُعد طول و عرض مشاهده مى‏گردد ،چنانكه ما در مقابل آئینه قدى قرار گیریم ،خود را با طول و عرض مشاهده مى‏كنیم ،ضخامت ندارد ولى در عالم ارواح قابل رؤیت است و با روح مجرّد همراه است و روح قادر است در اثر سلوك و ریاضت‏هاى بسیار از عالم ملكوت كه اولین مرحلۀ عالم غیب است به عالم جبروت و به همین نهج تا به عالم هاهوت یا مقام نقطه یا مقام انسان كامل نایل گردد.
براى دیدار ارواح از همدیگر و فعالیتهاى روحى و هم جلیس شدن آنها ضرورت دارد كه روح با قالب مثالى همراه باشد.
قالب مثالى از لطایف عناصر كواكب به دست آمده و علوى‏تر از مادۀ خاكى است.
همان‏طور كه مردى سالك در طول زندگى هشتاد ساله‏اش سلوك مى‏كند و ارتقاء روحى مى‏یابد ،ذرات وجود مادى جسد او نیز تحوّل یافته و نسبت به ذرات وجودى قبل خود لطیف‏تر مى‏گردد تا شایسته مركوب بودن روح گردد.
اما افراد عادى قادر نیستند ،فرق جسد او را با دیگر اجساد دریابند ولى افراد روحى با نشانه هایى از بدن عنصرى و امواج فكرى وى را دریافته و بدون آنكه تكلم كند ،عارف كامل او را مى‏شناسد ،هر چند نتواند به زبان او تكلم كند ،ولى در مسائل روحى مى‏توانند با نگاه با هم تبادل نظر كنند چنانكه گویى با هم مكالمه مى‏كنند و گاهى یك طرف، طرف دیگر را قوی تر از خود یافته دیگر هماوردى نمى‏نماید و تسلیم او گشته ،بلكه در دل مى‏گذراند و از طرف مقابل استمداد روحى مى‏جوید.
در عالم ارواح جسد همراه روح نیست ،ولى قالب مثالى چون حدّ فاصل ماده و روح بوده در عالم ارواح تحت سیطره روح قرار گرفته و با وى همراه است.
قالب مثالى در طول مدتى كه با روح در دنیاى خاكى به سر برده چون مستقیماً تحت تصرف روح قرار گرفته ،لطیف تر شده و مادیت او به اقل قلیل مى‏رسد .
تذكر این نكته ضرورى است كه مادیت قالب مثالى هیچ گونه سنخیتى با ماده دنیاى خاكى ندارد و روح با قدرت خود او را در عالم ارواح با خود همراه و هم عنان مى‏سازد تا بتواند با ارواح دیگر در تماس شده و ادامۀ حیات در عالم ملكوت دهد.
در مباحث قبل گفتیم كه روح پس از سیر ادوار طولانى تعلقش را یكسره از كره زمین ،و سلطۀ خورشید جهانتاب رهایى داده و قالب مثالى را رها ساخته ،با قالب مثالى كوكب دیگرى در آن كوكب وارد مى‏شود.
ضمناً این نكته نیز قبلاً گفته شد ،كه عالم ناسوت مخلوق دنیاى ملكوت است و ادارۀ امورش با ارواح عالیه است.
ملكوت تابع و مخلوق جبروت بوده تا به همین نهج به عالم نقطه مى‏رسد و پس از آن ،بعد از آن كه وارد كوكب دیگر شود ،دیگر در ضابطۀ قانون و گفتار نیست.
چنانكه مولوى گفته:
از ملك پران شوم
آنچه اندر وهم ناید آن شوم
بایستى گفته شود كه شیطان قوۀ واهمه است و سالك در اثر تمرینهاى بسیار از تشتت فكرى و وهم خلاصى یافته و دیگر قوۀ واهمه در او تصرفى ندارد و ملائكه قواى روحى است ،نه مخلوقى خاص كه بال و پر داشته باشد و اینكه گفته شده ملایك به تسبیح و تهلیل مى‏پردازند ،اگر مراد آن باشد كه مخلوقى خاص در ملاء اعلاء به عبادت مى‏پردازد ،در عالم ارواح ریاضت و عبادت معمول نیست به تناسب حالت روحى و مصاحبت ارواح عالیه اندكى نسبت به دنیاى خاكى بالاتر گام بر مى‏دارد و به تناسب قدرت روحى از اسرار واقف مى‏گردد و در پایان سیرش و انقطاع از كره ارض آنچه را كه بایستى دریابد واقف شده و همچنان كه در مباحث قبل گفته شد مراتب روحى حدّ و اندازه ندارد چون باریتعالى حدّ ندارد.
لذا چون ما رو به بى حدّى مى‏نهیم ،پس هدف غائى ما لاحدّى خواهد بود.
روح متوفى اگر پاك باشد ،با جسد عنصرى چند دقیقه‏اى ظاهر گشته و به یكى از افرادخانواده یا دوستانش برخورد مى‏كند و آن فرد به بهت فرو رفته و قادر نیست كه دست متوفى یا یكى از اعضاء بدن وى را لمس كند و روح متوفى سخن نمى‏گوید ،پس از چند لحظه از دیدگاه محو شده و آن فرد تصور مى‏كند خیالات او تجسم یافته است و آن نه چنین است و این عمل نیز براى تنبه آن فرد انجام یافته تا به خود آید و به ظلم و ستمكارى دست نزند و در تجربه دیده شده كه اندكى تأثیر داشته است و حداقل دیگران كه مى‏شنوند به حقیقت عالم ارواح معتقد مى‏گردند.
این تجلیات عبث نیست بلكه تذكرى است به افراد تا به حقیقت عالم ارواح پى برند و متنبه گردند ناگفته نماند كه هیچ عملى از اعمال ارواح، عبث و هوس نیست یا خود تقاضا نموده یا مامور به انجام این كار شده‏اند.
قالب مثالى از عصارۀ ذرات مادى كرات همین منظومه شمسى تشكیل یافته و به تصویب ارواح عالیه كه متصرف در كرۀ ارضند رسیده ،اینكه قالب مثالى تحت سلطۀ روح در كدام مكان و در كدام خانواده و از كدام پدر و مادر به صورت زن یا مرد و با چه نحو اندامى زیبا یا زشت متولد مى‏شوند اینست كه:
اول روح تعیین شده ،بعد قالب مثالى به تناسب قدرت روحى تعبیه مى‏شود و به تناسب این دو از لطایف خاك كرۀ ارض جسد عنصرى فراهم مى‏گردد ،آن زمان باز هم با شور و تصویب دوایر عالیه ارواح شامخه تعیین مى‏شود كه فردى در جنگلهاى آمازون پا به عرصه وجود نهد ،یا در ارض آلاسكا یا در خاك پاك ایران متولد گردد بر سبیل تصادف نبوده و بدون ارادۀ مقامات عالیه روحى وقوعش امكان‏پذیر نیست.
بعضى ازمباحثى كه در این كتاب عرضه مى‏داریم ،بخشى از دریافتهاى روحى و اعتقادى این ناچیز است و قسمت دیگر نقل اقوال مكتبهاى روحى است.
لذا كلیه مطالب مندرجه در این كتاب ،مقدارى از مكتب روحى اسلام و بخشى از اقوال دیگر فرق است تا خواننده بتواند به كُنه كتب تدوین شده كلیه فرق كه مدعى مشى در سیر روحى هستند واقف شود.
عده‏اى از پیروان هوشنگ و براهمه معتقدند كه روح پس از بى نیاز شدن از عود به جهان خاكى در كواكب دخول نموده تا خود به صورت ستاره‏اى در آید ،هنگامى كه از قید كرۀ زمین رهایى یافت، قالب مثالى وى نیز تغییر مى‏یابد و به تناسب هر ستاره جسد عنصرى و قالب مثالى خواهد داشت.
بنا به اعتقاد پیروان تناسخ صعودى ،روح پس از بى نیاز شدن از عود به دنیاى خاكى ادوارى را كه در كرۀ ارض زیست نموده و در هر دورى مدتى را سپرى نموده است ،بایستى تمامى طول ایام اقامت در دنیا را با قالب مثالى در جهان ماوراء مادهّ‏ توقف داشته و بعد قالب مثالى را رها ساخته اگر به كهكشان دیگر یا به منظومه دیگر رو آورد و یا به شكل یك ستاره جلوه‏گر شود ،قالب مثالى و جسد عنصرى متناسب آن ستاره را در اختیار مى‏گیرد و این نكته را باز تكرار مى‏نماید كه به عقیده این ناچیز در عالم شهود مادّه وجود خارجى ندارد ،مادّه ثقالت و حدّ نازله روح است كه به نظر تجسد یافته است و لذا قابل ارتقاء و داخل شدن به عالم مجرّدات است.
اینكه چرا روح با قالب مثالى در جسد عنصرى وارد گشت ،بدان علت است كه جسد عنصرى حدّ نازله روح و قالب مثالى حدّ فاصل روح مجرّد و جسد عنصرى است یا به تعبیر دیگر لطیف‏ تر از جسد عنصرى مى‏باشد.
لذا براى آن كه جسد عنصرى تاب آن آورد كه روح بر آن سلطه یافته و سوخته نگردد ،قالب مثالى حایلى است كه روح او را ابزار و وسیله خود ساخته و بر جسد عنصرى فرمان مى‏راند و روح لطایف جسد عنصرى و لطایف قالب مثالى را بدست آورده و اگر چنین نكند ،ناكام از دنیا رخت بربسته است.
روح پس از رها ساختن قالب مثالى ،خود قالب مثالى تبدیل به امواج گشته و امواج آن جذب امواج متناسب وى مى‏گردد و به وظیفه دیگر اشتغال مى‏ورزد زیرا در جهان هستى هیچ چیز از نیستى به هستى نیامده ،هستى از هستى كل نشأت گرفته و باز تحول مى‏یابد و این تحول، تحول كمالى است نه آن كه نیست و نابود گردد.
در پایان این مبحث تذكر این نكته ضروریست كه ماده به طور كلى مخلوق روح بوده و وجود استقلالى ندارد ،جهان هستى نور محض است و به استناد آیه وافى‏الهدایه «الله نور السموات والارض» در عالم ارواح (مراد ارواح مجردند) سرور اندر سرور است و بهجت اندر بهجت.
ماده با غم هم عنان ،با ظلمت ،حیرت ،افسردگى ،رنج و درد دست به گریبان است.
همت والا خواهد تا طیران نماید و به سر منزل اصلى با پاكى تمام دخول كند والا با افسوس و ندامت دست به گریبان خواهد بود و ره به جایى نبرد ،عذاب است و ظلمت.
پس باید به هوش بود و دست به فتراك ارواح شامخین زد ،راه همین است و بس. 



روایتی دیگر



 كتر حسين حقانى زنجانى

از بررسى آيات و روايات معتبر در مساله مربوط به «عالم برزخ‏» در مقالات گذشته به اين نتيجه رسيديم كه انسانها بعد از مرگ مثل ساير موجودات مادى فانى نشده، از بين نمى‏روند و در عالمى به نام «عالم مثال‏» زندگى مى‏كنند و «عالم مثال‏» قالبى است كه روح انسانها در آن قالب تا روز قيامت زندگى خود را خوب يا بد، در فردوس و يا عذاب و گرفتارى، ادامه مى‏دهند . اين عالم به نام «عالم برزخ‏» يا «قالب مثالى‏» ناميده مى‏شود .

اين قالب مثالى، جرم ندارد و مادى نبوده، داراى حجم و وزن نيست و عالم خواب، نمونه‏اى كامل از عالم مثال است و براى تصوير عالم برزخ، تصوير كيفيت‏خواب ديدن و جريان و احوال آن كافى است چنانكه از پيامبر گرامى اسلام نقل شده است كه فرمود:

«النوم اخ الموت كما تنامون تموتون و كما تستيقضون تبعثون‏» .

«خواب برادر مرگ است، همانطور كه مى‏خوابيد مى‏ميريد (و به عالم برزخ و عالم مثال وارد مى‏شويد) و همانطور كه بيدار مى‏شويد، برانگيخته مى‏شويد (و قدم به عالم آخرت و عالم سؤال و جواب و عالم بررسى اعمال گذشته در دنيا يعنى روز قيامت وارد مى‏شويد» (1) .

در قرآن مجيد در سوره زمر آيه 42 چنين مى‏فرمايد:

«الله يتوفى الانفس حين موتها و التى لم تمت فى منامها ...» .

«خداوند نفوس (انسانها) را هنگام مرگ آنها مى‏گيرد و نيز نفوسى را كه در عالم خواب نمرده است‏» .

از آيه و روايت‏بالا نتيجه مى‏گيريم كه اصولا خداوند خواب ديدن را براى انسانها به اين جهت قرار داده است كه بر آنان احتجاج كند كه ارواح شما نيز بعد از مرگ چنين خواهد بود .

روايتى از امام موسى كاظم عليه السلام بر اين امر دلالت دارد و آن روايت چنين است:

«انه روى فى الكافى باسناده عن ابى الحسن الكاظم عليه السلام انه قال فى قصة لمنكرى المعاد من الامم الماضية فاحدث الله فيهم الاحلام و لم يكن قبل ذلك فاتوا نبيهم فاخبروه بما راو و ما انكروا من ذلك فقال: ان الله تعالى اراد ان يحتج عليكم بهذا هكذا تكون ارواحهم اذا متم و ان بليت ابدانكم تصير الارواح الى عقاب تبعث الابدان‏» .

«ثقة‏الاسلام مرحوم كلينى در اصول كافى به سند خود روايتى از امام ابوالحسن امام كاظم عليه السلام نقل مى‏كند كه آن حضرت در بيان داستان منكرين روز قيامت از امت‏هاى سابق چنين فرمود: خداوند خواب‏ديدن را در ميان آنها قرار داد در حاليكه آنان در مقابل گفتار پيامبرشان به او مى‏گفتند كه در مورد آنچه مى‏گوئيد كه در آينده بعد از مردن رخ خواهد داد، نمونه‏هائى نشان بده، در پاسخ آنان فرمود:

«خداوند اراده كرده است‏بر شما از طريق خواب ديدن احتجاج كند بر اينكه ارواح نيز بعد از مردن هم چون خواب ديدن از بدن خارج مى‏شوند و باز با اراده خداوند به هنگام برپائى روز رستاخيز به بدنها بر مى‏گردند تا عقاب الهى را ببينند» .
سؤال و پاسخ

اين سؤال قرنها قبل از ظهور اسلام نيز همواره مطرح بوده است كه ارواح بعد از مرگ به كجا مى‏روند؟ و چه كيفيتى دارند؟

«مرحوم كلينى‏» در كتاب «اصول كافى‏» به سند صحيح از امام هفتم امام موسى كاظم عليه السلام چنين نقل مى‏كند:

«انه قيل له يرون ان ارواح المؤمنين فى حواصل طير خضر حول العرش‏» يعنى به آن حضرت گفته شد كه گروهى چنين عقيده دارند كه ارواح بعد از مرگ در چينه‏دان پرندگان سبز در اطراف عرش الهى جمع مى‏شوند! و در آن جاى مى‏گيرند! آيا به نظر شما اين عقيده صحيح است؟

در پاسخ اين سؤال امام معصوم روايتى از پيامبر گرامى اسلام چنين نقل فرمود:

«لا، المؤمن اكرم على الله ان يجعل روحه فى حواصل طير و لكن فى ابدان كابدانهم‏» (2) .

«پيامبر فرمود: نه، مقام مؤمن بالاتر از اين است كه خداوند روح او را در چينه‏دان پرندگان قرار دهد بلكه در بدنهاى مثالى مثل بدنهاى دنيائى قرار مى‏گيرند» .

مطابق روايات ديگر وارد شده از ائمه عليهم السلام، زندگى در عالم مثال مثل زندگى در عالم دنيا است و هر كارى كه در اين دنيا انجام مى‏دهيم در آن دنيا نيز با بدنهاى مثالى، آنها را انجام خواهيم داد چنانكه در روايتى از امام صادق عليه السلام چنين وارد شده است:

«فاذا قبضه الله صير تلك الروح فى قالب كقالبه فى الدنيا فياكلون و يشربون، اذا قدم عليهم القادم عرفوه بتلك الصورة التى كانت فى الدنيا و الآخرة‏» .

«هنگامى كه خداوند روح انسان را قبض مى‏كند، روح او را در قالبى قرار مى‏دهد مثل قالب دنيائى، پس مى‏خورند و مى‏آشامند و هنگامى كه فرد جديدى از عالم دنيا، نزد آنها برود او را به همان صورت دنيائى مى‏شناسند (يعنى قالب مثالى آنها به قالب دنيايى‏شان شباهت‏خواهد داشت) .

و در دنباله روايت قبلى از امام صادق عليه السلام چنين وارد است:

«ان الارواح فى صفة الاجساد فى شجرة الجنة تتعارف و تتسائل فاذا قدمت الروح على الارواح تقول دعوها فانها قد اقبلت من هول عظيم ثم يسئلونها ما فعل فلان و ما فعل فلان فان قالت لهم تركته حيا ارتجوه و ان قالت لهم قد هلك قالوا قد هوى هوى ...» (3) .

يعنى: «ارواح در عالم مثال صفات و ويژگى‏هاى اجساد را دارند و در كنار درختان بهشتى قرار مى‏گيرند (گرچه خود اجسام و جرم آنها را ندارند) و در آنجا همديگر را مى‏شناسند و از حال هم سؤال مى‏كنند، هنگامى كه روحى تازه بر ارواح وارد مى‏شود ارواح به هم مى‏گويند او را به حال خود بگذاريد زيرا او تازه از هول و هراس بزرگ و عظيمى (سختى مرگ) خلاصى يافته است .

[پس از آرامش روح تازه‏وارد] از برخى اشخاص اسم مى‏برند و از حالات آنها در دنيا مى‏پرسند، روح تازه‏وارد (در قالب مثالى) اگر در جواب آنها بگويد هنوز زنده است، اظهار اميد به ملحق‏شدن وى به آنها را مى‏كنند و اگر بگويد هلاك شده و مرده است مى‏گويند كه به آرزوى نفس خود رسيده است .

از اين روايت و روايات ديگر شبيه به آن به وضوح استفاده مى‏شود كه انسانها بعد از مردن در قالبى شبيه قالب بدن جسمى زندگى مى‏كنند منتها قالب مثالى جرم مادى نداشته، اجزاء و حجم و وزن و ... ندارد .

پى‏نوشت:
1) كلمات مكنونة من اهل الحكمة و المعرفة، مرحوم ملا محسن فيض كاشانى، ص‏139 - 140 .
2) همان، ص‏140 - تفسير الميزان، استاد علامه طباطبائى، ج‏15، ص‏80 - 81 .
3) همان، ص‏141 .




روایتی دیگر




قالب مثالى چیست؟
چنانکه بیان شد، روح انسان همواره باقى است و فنا در آن راه ندارد. پس از مرگ، آنچه که از انسان جدا مى‏شود، قالب مادى اوست و روح در عالم برزخى به واسطه قالب مثالى -که با آن جهان، سنخیت دارد- سیر خود را ادامه مى‏دهد.
مرحوم «فیض کاشانى» در این‏باره چنین مى‏نویسد:
روح به واسطه مرگ، تغییر نمى‏کند؛ بلکه قالب مادى و اعضاى ظاهرى بدن دگرگون مى‏شود. روح پس از مرگ باقى است؛ رنجها و لذّتها را همانند دنیا (لیکن با قالب درونى و مثالى) درک مى‏کند.
قالب درونى و مثالى از جنس ماده نیست؛ بلکه مجرد(خالى) از طول و عرض (و دیگر خواص ماده) است». (۵)
با آوردن دو مثال، کیفیت قالب مثالى را نسبت به قالب مادى بیان مى‏کنیم؛ تا فهمِ عبارات دقیق و حکیمانه فوق، آسان‏تر گردد:
مثال اول: سوار کارى را در نظر بگیرید که پس از مرگ استرش، مرکب دیگرى را بر مى‏گزیند.
مثال دوم: شخصى جامه‏اى به تن دارد، پس از مدتى که کهنه و فرسوده شد، جامه‏اى دیگر مى‏پوشد.
روح انسان نیز پس از مرگ، بدن و قالب مادى را همانند استر مرده و لباس فرسوده کنار مى‏گذارد و سوار بر اسبى تازه‏نفس مى‏شود و جامه‏اى نو به تن مى‏کند که از آن به قالب مثالى(بدن مثالى، قالب درونى و بدن برزخى) تعبیر مى‏شود.
علامه مجلسى(رحمت الله علیه) در «بحار الانوار»، بدن مثالى را به اجسام جن و ملائکه تشبیه نموده است؛ (۶) یعنى، همانگونه که جن و ملائکه از قالبى لطیف(حتى لطیف‏تر از هوا) برخوردارند، قالب مثالى انسان در برزخ نیز به همین صورت است.
براى تبیین سیمایى روشن‏تر از قالب مثالى، روایاتى را در این‏باره یادآور مى‏شویم:
از امام صادق (علیه السّلام) چنین سؤال شد: آیا درست است که مى‏گویند: «روح مؤمن، در سنگدان مرغهاى سبز رنگ قرار دارد؟»
امام صادق (علیه السّلام) فرمود: «خیر مؤمن ، در نزد خدا عزیزتر از آن است که روحش را در قیافه یک مرغ جلوه دهد؛ بلکه در بدنهایى همانند دنیاشان قرار مى‏گیرند». (۷)
امام صادق (علیه السّلام) فرمود: «هنگامى که خداوند، مؤمنى را قبض روح کند او را در قالبى همانند دنیا قرار مى‏دهد که با آن مى‏خورد، مى‏آشامد و اگر تازه وارد آشنایى بیاید، او را به همان شکل که در دنیا بوده است، مى‏شناسد». (۸)
امام صادق (علیه السّلام) فرمود: «همانا ارواح مؤمنان در برزخ، مانند اجساد دنیاشان از نعمتهاى بهشتى برخوردارند و کسانى که در دنیا با هم آشنا بودند، اینک همدیگر را مى‏شناسند و هنگامى که تازه‏واردى از دنیا به دیار آنان قدم نهد، ابتدا گویند: رهایش کنید؛ زیرا او اکنون راه سخت و دشوارى را پیموده است.
(پس از اینکه قدرى استراحت کرد) از او پرسند: فلان کس چطور است؟ فلان کس چه شد؟
اگر پاسخ دهد که او را زنده ترک گفتم، امید پیوستن به ایشان را دهند؛ و اگر پاسخ دهد که او مرده است، گویند: هاى! هاى! هلاک شد». (۹)

پاداش و کیفر حقیقى
عالم مِثال (برزخ)، برزخى است میان موجودات مادى دنیا و موجودات مُجرّد آخرت؛ یعنى، مانند این عالم مادى نیست؛ لیکن به صراحت تجرد آخرت هم نمى‏باشد و برخى از لوازم ماده (همچون شکل و عرض فعلى) را داراست.
از اینکه گفته مى‏شود «برزخ ماده ندارد»، برخى مى‏پندارند که پاداش و کیفر جهان برزخى، وَهم و خیالى بیش نیست و هیچگونه وجود خارجى ندارد! این پندار هم فى‏نفسه باطل است و هم انحرافى است در درک مقصود. (۱۰)
على اىّ حال، وضع برزخ همان است که در گفتارهاى پیشین بیان داشتیم و اینک، به چند حدیث که حقیقى و واقعى بودن پاداش و کیفر برزخ را با صراحت بیشترى بیان مى‏دارد، اشاره مى‏کنیم:
امام صادق (علیه السّلام) فرمود: «ارواح مؤمنین در خانه‏هاى بهشتى زندگى مى‏کنند، از طعامهاى بهشتى مى‏خورند و از شربتهاى آن مى‏آشامند». (۱۱)
امام صادق (علیه السّلام) فرمود: «درى از آتش جهنم به روى مجرمین و کفار گشایند و آنها را در آب گرم جوشان اندازند». (۱۲)
ابوبصیر گوید که از امام صادق (علیه السّلام) پرسیدم: ارواح مشرکین در برزخ چگونه است؟
امام صادق (علیه السّلام) فرمود: «در آتش، عذاب مى‏شوند». (۱۳)