قالب مثالى با این كه روح به او تعلق مىگیرد ،چگونه ضمن اینكه ماده است ،در عالم ارواح قبل از ورود به دنیاى خاكى با روح بوده و پس از طى مدتى كه یك انسان در كرۀ ارض به سر مىبرد ،زمان رها ساختن جسد عنصرى نیز با روح به عالم ارواح باز مىگردد و چون مىدانیم عالم ارواح ،عالم تجرّد است ،قالب مثالى چگونه در آن مكان عالى وارد مىگردد؟
قالب مثالى كه به نامهاى جسد برزخى - جسد فلكى و اسپرى نیز نامیده مىشود ،طول و عرض و ضخامت ندارد ،اما در عالم رؤیا با دو بُعد طول و عرض مشاهده مىگردد ،چنانكه ما در مقابل آئینه قدى قرار گیریم ،خود را با طول و عرض مشاهده مىكنیم ،ضخامت ندارد ولى در عالم ارواح قابل رؤیت است و با روح مجرّد همراه است و روح قادر است در اثر سلوك و ریاضتهاى بسیار از عالم ملكوت كه اولین مرحلۀ عالم غیب است به عالم جبروت و به همین نهج تا به عالم هاهوت یا مقام نقطه یا مقام انسان كامل نایل گردد.
براى دیدار ارواح از همدیگر و فعالیتهاى روحى و هم جلیس شدن آنها ضرورت دارد كه روح با قالب مثالى همراه باشد.
قالب مثالى از لطایف عناصر كواكب به دست آمده و علوىتر از مادۀ خاكى است.
همانطور كه مردى سالك در طول زندگى هشتاد سالهاش سلوك مىكند و ارتقاء روحى مىیابد ،ذرات وجود مادى جسد او نیز تحوّل یافته و نسبت به ذرات وجودى قبل خود لطیفتر مىگردد تا شایسته مركوب بودن روح گردد.
اما افراد عادى قادر نیستند ،فرق جسد او را با دیگر اجساد دریابند ولى افراد روحى با نشانه هایى از بدن عنصرى و امواج فكرى وى را دریافته و بدون آنكه تكلم كند ،عارف كامل او را مىشناسد ،هر چند نتواند به زبان او تكلم كند ،ولى در مسائل روحى مىتوانند با نگاه با هم تبادل نظر كنند چنانكه گویى با هم مكالمه مىكنند و گاهى یك طرف، طرف دیگر را قوی تر از خود یافته دیگر هماوردى نمىنماید و تسلیم او گشته ،بلكه در دل مىگذراند و از طرف مقابل استمداد روحى مىجوید.
در عالم ارواح جسد همراه روح نیست ،ولى قالب مثالى چون حدّ فاصل ماده و روح بوده در عالم ارواح تحت سیطره روح قرار گرفته و با وى همراه است.
قالب مثالى در طول مدتى كه با روح در دنیاى خاكى به سر برده چون مستقیماً تحت تصرف روح قرار گرفته ،لطیف تر شده و مادیت او به اقل قلیل مىرسد .
تذكر این نكته ضرورى است كه مادیت قالب مثالى هیچ گونه سنخیتى با ماده دنیاى خاكى ندارد و روح با قدرت خود او را در عالم ارواح با خود همراه و هم عنان مىسازد تا بتواند با ارواح دیگر در تماس شده و ادامۀ حیات در عالم ملكوت دهد.
در مباحث قبل گفتیم كه روح پس از سیر ادوار طولانى تعلقش را یكسره از كره زمین ،و سلطۀ خورشید جهانتاب رهایى داده و قالب مثالى را رها ساخته ،با قالب مثالى كوكب دیگرى در آن كوكب وارد مىشود.
ضمناً این نكته نیز قبلاً گفته شد ،كه عالم ناسوت مخلوق دنیاى ملكوت است و ادارۀ امورش با ارواح عالیه است.
ملكوت تابع و مخلوق جبروت بوده تا به همین نهج به عالم نقطه مىرسد و پس از آن ،بعد از آن كه وارد كوكب دیگر شود ،دیگر در ضابطۀ قانون و گفتار نیست.
چنانكه مولوى گفته:
از ملك پران شوم
آنچه اندر وهم ناید آن شوم
بایستى گفته شود كه شیطان قوۀ واهمه است و سالك در اثر تمرینهاى بسیار از تشتت فكرى و وهم خلاصى یافته و دیگر قوۀ واهمه در او تصرفى ندارد و ملائكه قواى روحى است ،نه مخلوقى خاص كه بال و پر داشته باشد و اینكه گفته شده ملایك به تسبیح و تهلیل مىپردازند ،اگر مراد آن باشد كه مخلوقى خاص در ملاء اعلاء به عبادت مىپردازد ،در عالم ارواح ریاضت و عبادت معمول نیست به تناسب حالت روحى و مصاحبت ارواح عالیه اندكى نسبت به دنیاى خاكى بالاتر گام بر مىدارد و به تناسب قدرت روحى از اسرار واقف مىگردد و در پایان سیرش و انقطاع از كره ارض آنچه را كه بایستى دریابد واقف شده و همچنان كه در مباحث قبل گفته شد مراتب روحى حدّ و اندازه ندارد چون باریتعالى حدّ ندارد.
لذا چون ما رو به بى حدّى مىنهیم ،پس هدف غائى ما لاحدّى خواهد بود.
روح متوفى اگر پاك باشد ،با جسد عنصرى چند دقیقهاى ظاهر گشته و به یكى از افرادخانواده یا دوستانش برخورد مىكند و آن فرد به بهت فرو رفته و قادر نیست كه دست متوفى یا یكى از اعضاء بدن وى را لمس كند و روح متوفى سخن نمىگوید ،پس از چند لحظه از دیدگاه محو شده و آن فرد تصور مىكند خیالات او تجسم یافته است و آن نه چنین است و این عمل نیز براى تنبه آن فرد انجام یافته تا به خود آید و به ظلم و ستمكارى دست نزند و در تجربه دیده شده كه اندكى تأثیر داشته است و حداقل دیگران كه مىشنوند به حقیقت عالم ارواح معتقد مىگردند.
این تجلیات عبث نیست بلكه تذكرى است به افراد تا به حقیقت عالم ارواح پى برند و متنبه گردند ناگفته نماند كه هیچ عملى از اعمال ارواح، عبث و هوس نیست یا خود تقاضا نموده یا مامور به انجام این كار شدهاند.
قالب مثالى از عصارۀ ذرات مادى كرات همین منظومه شمسى تشكیل یافته و به تصویب ارواح عالیه كه متصرف در كرۀ ارضند رسیده ،اینكه قالب مثالى تحت سلطۀ روح در كدام مكان و در كدام خانواده و از كدام پدر و مادر به صورت زن یا مرد و با چه نحو اندامى زیبا یا زشت متولد مىشوند اینست كه:
اول روح تعیین شده ،بعد قالب مثالى به تناسب قدرت روحى تعبیه مىشود و به تناسب این دو از لطایف خاك كرۀ ارض جسد عنصرى فراهم مىگردد ،آن زمان باز هم با شور و تصویب دوایر عالیه ارواح شامخه تعیین مىشود كه فردى در جنگلهاى آمازون پا به عرصه وجود نهد ،یا در ارض آلاسكا یا در خاك پاك ایران متولد گردد بر سبیل تصادف نبوده و بدون ارادۀ مقامات عالیه روحى وقوعش امكانپذیر نیست.
بعضى ازمباحثى كه در این كتاب عرضه مىداریم ،بخشى از دریافتهاى روحى و اعتقادى این ناچیز است و قسمت دیگر نقل اقوال مكتبهاى روحى است.
لذا كلیه مطالب مندرجه در این كتاب ،مقدارى از مكتب روحى اسلام و بخشى از اقوال دیگر فرق است تا خواننده بتواند به كُنه كتب تدوین شده كلیه فرق كه مدعى مشى در سیر روحى هستند واقف شود.
عدهاى از پیروان هوشنگ و براهمه معتقدند كه روح پس از بى نیاز شدن از عود به جهان خاكى در كواكب دخول نموده تا خود به صورت ستارهاى در آید ،هنگامى كه از قید كرۀ زمین رهایى یافت، قالب مثالى وى نیز تغییر مىیابد و به تناسب هر ستاره جسد عنصرى و قالب مثالى خواهد داشت.
بنا به اعتقاد پیروان تناسخ صعودى ،روح پس از بى نیاز شدن از عود به دنیاى خاكى ادوارى را كه در كرۀ ارض زیست نموده و در هر دورى مدتى را سپرى نموده است ،بایستى تمامى طول ایام اقامت در دنیا را با قالب مثالى در جهان ماوراء مادهّ توقف داشته و بعد قالب مثالى را رها ساخته اگر به كهكشان دیگر یا به منظومه دیگر رو آورد و یا به شكل یك ستاره جلوهگر شود ،قالب مثالى و جسد عنصرى متناسب آن ستاره را در اختیار مىگیرد و این نكته را باز تكرار مىنماید كه به عقیده این ناچیز در عالم شهود مادّه وجود خارجى ندارد ،مادّه ثقالت و حدّ نازله روح است كه به نظر تجسد یافته است و لذا قابل ارتقاء و داخل شدن به عالم مجرّدات است.
اینكه چرا روح با قالب مثالى در جسد عنصرى وارد گشت ،بدان علت است كه جسد عنصرى حدّ نازله روح و قالب مثالى حدّ فاصل روح مجرّد و جسد عنصرى است یا به تعبیر دیگر لطیف تر از جسد عنصرى مىباشد.
لذا براى آن كه جسد عنصرى تاب آن آورد كه روح بر آن سلطه یافته و سوخته نگردد ،قالب مثالى حایلى است كه روح او را ابزار و وسیله خود ساخته و بر جسد عنصرى فرمان مىراند و روح لطایف جسد عنصرى و لطایف قالب مثالى را بدست آورده و اگر چنین نكند ،ناكام از دنیا رخت بربسته است.
روح پس از رها ساختن قالب مثالى ،خود قالب مثالى تبدیل به امواج گشته و امواج آن جذب امواج متناسب وى مىگردد و به وظیفه دیگر اشتغال مىورزد زیرا در جهان هستى هیچ چیز از نیستى به هستى نیامده ،هستى از هستى كل نشأت گرفته و باز تحول مىیابد و این تحول، تحول كمالى است نه آن كه نیست و نابود گردد.
در پایان این مبحث تذكر این نكته ضروریست كه ماده به طور كلى مخلوق روح بوده و وجود استقلالى ندارد ،جهان هستى نور محض است و به استناد آیه وافىالهدایه «الله نور السموات والارض» در عالم ارواح (مراد ارواح مجردند) سرور اندر سرور است و بهجت اندر بهجت.
ماده با غم هم عنان ،با ظلمت ،حیرت ،افسردگى ،رنج و درد دست به گریبان است.
همت والا خواهد تا طیران نماید و به سر منزل اصلى با پاكى تمام دخول كند والا با افسوس و ندامت دست به گریبان خواهد بود و ره به جایى نبرد ،عذاب است و ظلمت.
پس باید به هوش بود و دست به فتراك ارواح شامخین زد ،راه همین است و بس.
روایتی دیگر
كتر حسين حقانى زنجانى
از بررسى آيات و روايات معتبر در مساله مربوط به «عالم برزخ» در مقالات گذشته به اين نتيجه رسيديم كه انسانها بعد از مرگ مثل ساير موجودات مادى فانى نشده، از بين نمىروند و در عالمى به نام «عالم مثال» زندگى مىكنند و «عالم مثال» قالبى است كه روح انسانها در آن قالب تا روز قيامت زندگى خود را خوب يا بد، در فردوس و يا عذاب و گرفتارى، ادامه مىدهند . اين عالم به نام «عالم برزخ» يا «قالب مثالى» ناميده مىشود .
اين قالب مثالى، جرم ندارد و مادى نبوده، داراى حجم و وزن نيست و عالم خواب، نمونهاى كامل از عالم مثال است و براى تصوير عالم برزخ، تصوير كيفيتخواب ديدن و جريان و احوال آن كافى است چنانكه از پيامبر گرامى اسلام نقل شده است كه فرمود:
«النوم اخ الموت كما تنامون تموتون و كما تستيقضون تبعثون» .
«خواب برادر مرگ است، همانطور كه مىخوابيد مىميريد (و به عالم برزخ و عالم مثال وارد مىشويد) و همانطور كه بيدار مىشويد، برانگيخته مىشويد (و قدم به عالم آخرت و عالم سؤال و جواب و عالم بررسى اعمال گذشته در دنيا يعنى روز قيامت وارد مىشويد» (1) .
در قرآن مجيد در سوره زمر آيه 42 چنين مىفرمايد:
«الله يتوفى الانفس حين موتها و التى لم تمت فى منامها ...» .
«خداوند نفوس (انسانها) را هنگام مرگ آنها مىگيرد و نيز نفوسى را كه در عالم خواب نمرده است» .
از آيه و روايتبالا نتيجه مىگيريم كه اصولا خداوند خواب ديدن را براى انسانها به اين جهت قرار داده است كه بر آنان احتجاج كند كه ارواح شما نيز بعد از مرگ چنين خواهد بود .
روايتى از امام موسى كاظم عليه السلام بر اين امر دلالت دارد و آن روايت چنين است:
«انه روى فى الكافى باسناده عن ابى الحسن الكاظم عليه السلام انه قال فى قصة لمنكرى المعاد من الامم الماضية فاحدث الله فيهم الاحلام و لم يكن قبل ذلك فاتوا نبيهم فاخبروه بما راو و ما انكروا من ذلك فقال: ان الله تعالى اراد ان يحتج عليكم بهذا هكذا تكون ارواحهم اذا متم و ان بليت ابدانكم تصير الارواح الى عقاب تبعث الابدان» .
«ثقةالاسلام مرحوم كلينى در اصول كافى به سند خود روايتى از امام ابوالحسن امام كاظم عليه السلام نقل مىكند كه آن حضرت در بيان داستان منكرين روز قيامت از امتهاى سابق چنين فرمود: خداوند خوابديدن را در ميان آنها قرار داد در حاليكه آنان در مقابل گفتار پيامبرشان به او مىگفتند كه در مورد آنچه مىگوئيد كه در آينده بعد از مردن رخ خواهد داد، نمونههائى نشان بده، در پاسخ آنان فرمود:
«خداوند اراده كرده استبر شما از طريق خواب ديدن احتجاج كند بر اينكه ارواح نيز بعد از مردن هم چون خواب ديدن از بدن خارج مىشوند و باز با اراده خداوند به هنگام برپائى روز رستاخيز به بدنها بر مىگردند تا عقاب الهى را ببينند» .
سؤال و پاسخ
اين سؤال قرنها قبل از ظهور اسلام نيز همواره مطرح بوده است كه ارواح بعد از مرگ به كجا مىروند؟ و چه كيفيتى دارند؟
«مرحوم كلينى» در كتاب «اصول كافى» به سند صحيح از امام هفتم امام موسى كاظم عليه السلام چنين نقل مىكند:
«انه قيل له يرون ان ارواح المؤمنين فى حواصل طير خضر حول العرش» يعنى به آن حضرت گفته شد كه گروهى چنين عقيده دارند كه ارواح بعد از مرگ در چينهدان پرندگان سبز در اطراف عرش الهى جمع مىشوند! و در آن جاى مىگيرند! آيا به نظر شما اين عقيده صحيح است؟
در پاسخ اين سؤال امام معصوم روايتى از پيامبر گرامى اسلام چنين نقل فرمود:
«لا، المؤمن اكرم على الله ان يجعل روحه فى حواصل طير و لكن فى ابدان كابدانهم» (2) .
«پيامبر فرمود: نه، مقام مؤمن بالاتر از اين است كه خداوند روح او را در چينهدان پرندگان قرار دهد بلكه در بدنهاى مثالى مثل بدنهاى دنيائى قرار مىگيرند» .
مطابق روايات ديگر وارد شده از ائمه عليهم السلام، زندگى در عالم مثال مثل زندگى در عالم دنيا است و هر كارى كه در اين دنيا انجام مىدهيم در آن دنيا نيز با بدنهاى مثالى، آنها را انجام خواهيم داد چنانكه در روايتى از امام صادق عليه السلام چنين وارد شده است:
«فاذا قبضه الله صير تلك الروح فى قالب كقالبه فى الدنيا فياكلون و يشربون، اذا قدم عليهم القادم عرفوه بتلك الصورة التى كانت فى الدنيا و الآخرة» .
«هنگامى كه خداوند روح انسان را قبض مىكند، روح او را در قالبى قرار مىدهد مثل قالب دنيائى، پس مىخورند و مىآشامند و هنگامى كه فرد جديدى از عالم دنيا، نزد آنها برود او را به همان صورت دنيائى مىشناسند (يعنى قالب مثالى آنها به قالب دنيايىشان شباهتخواهد داشت) .
و در دنباله روايت قبلى از امام صادق عليه السلام چنين وارد است:
«ان الارواح فى صفة الاجساد فى شجرة الجنة تتعارف و تتسائل فاذا قدمت الروح على الارواح تقول دعوها فانها قد اقبلت من هول عظيم ثم يسئلونها ما فعل فلان و ما فعل فلان فان قالت لهم تركته حيا ارتجوه و ان قالت لهم قد هلك قالوا قد هوى هوى ...» (3) .
يعنى: «ارواح در عالم مثال صفات و ويژگىهاى اجساد را دارند و در كنار درختان بهشتى قرار مىگيرند (گرچه خود اجسام و جرم آنها را ندارند) و در آنجا همديگر را مىشناسند و از حال هم سؤال مىكنند، هنگامى كه روحى تازه بر ارواح وارد مىشود ارواح به هم مىگويند او را به حال خود بگذاريد زيرا او تازه از هول و هراس بزرگ و عظيمى (سختى مرگ) خلاصى يافته است .
[پس از آرامش روح تازهوارد] از برخى اشخاص اسم مىبرند و از حالات آنها در دنيا مىپرسند، روح تازهوارد (در قالب مثالى) اگر در جواب آنها بگويد هنوز زنده است، اظهار اميد به ملحقشدن وى به آنها را مىكنند و اگر بگويد هلاك شده و مرده است مىگويند كه به آرزوى نفس خود رسيده است .
از اين روايت و روايات ديگر شبيه به آن به وضوح استفاده مىشود كه انسانها بعد از مردن در قالبى شبيه قالب بدن جسمى زندگى مىكنند منتها قالب مثالى جرم مادى نداشته، اجزاء و حجم و وزن و ... ندارد .
پىنوشت:
1) كلمات مكنونة من اهل الحكمة و المعرفة، مرحوم ملا محسن فيض كاشانى، ص139 - 140 .
2) همان، ص140 - تفسير الميزان، استاد علامه طباطبائى، ج15، ص80 - 81 .
3) همان، ص141 .
روایتی دیگر
قالب مثالى چیست؟
چنانکه بیان شد، روح انسان همواره باقى است و فنا در آن راه ندارد. پس از مرگ، آنچه که از انسان جدا مىشود، قالب مادى اوست و روح در عالم برزخى به واسطه قالب مثالى -که با آن جهان، سنخیت دارد- سیر خود را ادامه مىدهد.
مرحوم «فیض کاشانى» در اینباره چنین مىنویسد:
روح به واسطه مرگ، تغییر نمىکند؛ بلکه قالب مادى و اعضاى ظاهرى بدن دگرگون مىشود. روح پس از مرگ باقى است؛ رنجها و لذّتها را همانند دنیا (لیکن با قالب درونى و مثالى) درک مىکند.
قالب درونى و مثالى از جنس ماده نیست؛ بلکه مجرد(خالى) از طول و عرض (و دیگر خواص ماده) است». (۵)
با آوردن دو مثال، کیفیت قالب مثالى را نسبت به قالب مادى بیان مىکنیم؛ تا فهمِ عبارات دقیق و حکیمانه فوق، آسانتر گردد:
مثال اول: سوار کارى را در نظر بگیرید که پس از مرگ استرش، مرکب دیگرى را بر مىگزیند.
مثال دوم: شخصى جامهاى به تن دارد، پس از مدتى که کهنه و فرسوده شد، جامهاى دیگر مىپوشد.
روح انسان نیز پس از مرگ، بدن و قالب مادى را همانند استر مرده و لباس فرسوده کنار مىگذارد و سوار بر اسبى تازهنفس مىشود و جامهاى نو به تن مىکند که از آن به قالب مثالى(بدن مثالى، قالب درونى و بدن برزخى) تعبیر مىشود.
علامه مجلسى(رحمت الله علیه) در «بحار الانوار»، بدن مثالى را به اجسام جن و ملائکه تشبیه نموده است؛ (۶) یعنى، همانگونه که جن و ملائکه از قالبى لطیف(حتى لطیفتر از هوا) برخوردارند، قالب مثالى انسان در برزخ نیز به همین صورت است.
براى تبیین سیمایى روشنتر از قالب مثالى، روایاتى را در اینباره یادآور مىشویم:
از امام صادق (علیه السّلام) چنین سؤال شد: آیا درست است که مىگویند: «روح مؤمن، در سنگدان مرغهاى سبز رنگ قرار دارد؟»
امام صادق (علیه السّلام) فرمود: «خیر مؤمن ، در نزد خدا عزیزتر از آن است که روحش را در قیافه یک مرغ جلوه دهد؛ بلکه در بدنهایى همانند دنیاشان قرار مىگیرند». (۷)
امام صادق (علیه السّلام) فرمود: «هنگامى که خداوند، مؤمنى را قبض روح کند او را در قالبى همانند دنیا قرار مىدهد که با آن مىخورد، مىآشامد و اگر تازه وارد آشنایى بیاید، او را به همان شکل که در دنیا بوده است، مىشناسد». (۸)
امام صادق (علیه السّلام) فرمود: «همانا ارواح مؤمنان در برزخ، مانند اجساد دنیاشان از نعمتهاى بهشتى برخوردارند و کسانى که در دنیا با هم آشنا بودند، اینک همدیگر را مىشناسند و هنگامى که تازهواردى از دنیا به دیار آنان قدم نهد، ابتدا گویند: رهایش کنید؛ زیرا او اکنون راه سخت و دشوارى را پیموده است.
(پس از اینکه قدرى استراحت کرد) از او پرسند: فلان کس چطور است؟ فلان کس چه شد؟
اگر پاسخ دهد که او را زنده ترک گفتم، امید پیوستن به ایشان را دهند؛ و اگر پاسخ دهد که او مرده است، گویند: هاى! هاى! هلاک شد». (۹)
پاداش و کیفر حقیقى
عالم مِثال (برزخ)، برزخى است میان موجودات مادى دنیا و موجودات مُجرّد آخرت؛ یعنى، مانند این عالم مادى نیست؛ لیکن به صراحت تجرد آخرت هم نمىباشد و برخى از لوازم ماده (همچون شکل و عرض فعلى) را داراست.
از اینکه گفته مىشود «برزخ ماده ندارد»، برخى مىپندارند که پاداش و کیفر جهان برزخى، وَهم و خیالى بیش نیست و هیچگونه وجود خارجى ندارد! این پندار هم فىنفسه باطل است و هم انحرافى است در درک مقصود. (۱۰)
على اىّ حال، وضع برزخ همان است که در گفتارهاى پیشین بیان داشتیم و اینک، به چند حدیث که حقیقى و واقعى بودن پاداش و کیفر برزخ را با صراحت بیشترى بیان مىدارد، اشاره مىکنیم:
امام صادق (علیه السّلام) فرمود: «ارواح مؤمنین در خانههاى بهشتى زندگى مىکنند، از طعامهاى بهشتى مىخورند و از شربتهاى آن مىآشامند». (۱۱)
امام صادق (علیه السّلام) فرمود: «درى از آتش جهنم به روى مجرمین و کفار گشایند و آنها را در آب گرم جوشان اندازند». (۱۲)
ابوبصیر گوید که از امام صادق (علیه السّلام) پرسیدم: ارواح مشرکین در برزخ چگونه است؟
امام صادق (علیه السّلام) فرمود: «در آتش، عذاب مىشوند». (۱۳)