کافه تلخ

۱۳۹۰ دی ۵, دوشنبه

کشف کهکشانی که هر سال ۱۰۰ خورشید می‌آفریند؛ دو ایرانی در میان کاشفان





این کهکشان که توسط تلسکوپ‌های زمینی رصد شده‌است حدود سیزده میلیارد سال نوری با زمین فاصله دارد. 


اطلاعاتی که تلسکوپ‌های «اسپیتزر» و «هابل» به دست آورده‌اند به دانشمندان کمک کرده تا سرعت سرسام‌آور شکل‌گیری ستاره‌های جدید در این کهکشان را دریابند. برپایه این اطلاعات طی هر سال حدود ۱۰۰ ستاره مشابه خورشید در این کهکشان خلق می‌شود.
برای تصور بهتر ابعاد خلق ستاره‌های جدید در این کهکشان کافی است یادآوری کنیم که کهکشان راه شیری که منظومه خورشیدی در آن قرار دارد از نظر وسعت تقریبا ۱۰۰ برابر این کهکشان جدید است ولی تعداد ستاره‌هایی که سالانه در راه شیری شکل می‌گیرند ۳۰ برابر کمتر از این کهکشان دوردست است.
یکی از دانشمندان علوم فضایی در مرکز ستاره‌شناسی آمریکا در آریزونا می‌گوید: «کشف اطلاعات مربوط به این کهکشان جدید بسیار تعجب‌آور است چون در تمام پژوهش‌های قبلی اثری از کهکشان‌های متعلق به دوران اولیه شکل‌گیری فضا دیده نشده بود. شاید پژوهش‌های قبلی بسیار محدود بوده و نتوانسته بودند یک چنین کهکشان‌های دوردستی را رصد کنند.»
یک گروه بین‌المللی از دانشمندان علوم فضایی زیر نظر «ماسامی اوچی» از دانشگاه توکیو اولین بار وجود و موقعیت این کهکشان را کشف کردند. یکی از این دانشمندان می‌گوید که آنها در سه مرحله اطلاعات گردآوری شده از این کهکشان را طی دو سال گذشته تدقیق کرده و در هر سه مورد نتیجه تحقیقات یکسان بوده‌است.
به نظر می‌رسد که کهکشان «جی‌ان-۱۰۸۰۳۶» در نزدیکی اولین بخش‌ها از شکل‌گیری فضا قرار گرفته‌است. احتمالا این کهکشان حدود ۷۵۰ میلیون سال پس از شکل‌گیری نخستین ستاره‌ها و کهکشان‌ها به وجود آمده که ۱۳ میلیارد و ۷۰۰ میلیون سال پیش به وقوع پیوسته‌است. چون طبق فاصله‌ای که این کهکشان با کره زمین دارد مدت زمانی که طول می‌کشد تا نور آن به ما برسد حدود ۱۳ میلیارد سال است.
تلسکوپ‌های «اسپیتزر» و «هابل» با قدرت خارق‌العاده دید فروسرخ خود در سنجش و شناسایی سرعت تولید ستاره‌های جدید در این کهکشان نقش مهمی ایفا کرده‌اند. وسعت کم این کهکشان و قرار داشتن آن در اولین دوره‌های شکل‌گیری فضا باعث تعجب دانشمندان شده‌است. در اولین میلیارد سال شروع شکل‌گیری فضا و «انفجار بزرگ» معمولا کهکشان‌هایی که شکل می‌گرفتند بسیار کوچکتر بوده و میزان شکل‌گیری ستاره‌ها قاعدتا کمتر از میلیاردها سال بعدی بود.
بهرام مبشر: به احتمال زیاد این کهکشان در نورانی‌تر شدن فضا نقش مهمی داشته‌است
بهرام مبشر، دانشمند ایرانی و عضو هیئت پژوهشی دانشگاه کالیفرنیا، می‌گوید: «سرعت سرسام‌آور شکل‌گیری ستاره‌ها در این کهکشان نشان می‌دهد که حدود ۷۵۰ میلیون سال پس از مِهبانگ (انفجار بزرگ) و آغاز شکل‌گیری فضا، این کهکشان کوچک با سرعتی بسیار زیاد اجرام آسمانی خود را شکل می‌داده‌است.»
در این مرحله از شکل‌گیری فضا، پس از انفجار بزرگ اولیه که گرمای بسیار زیادی را تولید کرده بود، به مرور محیط فضا سردتر شده و اتم‌های هیدروژن لایه‌های گسترده و غبارگونه‌ای را تشکیل دادند که نوری بنفش‌رنگ تولید می‌کند. این دوران که به قبل از شکل‌گیری ستاره‌ها و نورانی شدن فضا برمی‌گردد اصطلاحا «دوران تاریک» نام گرفته‌است.
با شکل‌گیری اولین کهکشان‌ها چند صد میلیون سال پس از انفجار بزرگ و اولیه، به مرور آنچه که امروز فضا نامیده می‌شود نورانی‌تر شد و دلیل اصلی تولید این نور منجمد شدن توده‌های گاز بود. به احتمال زیاد کهکشانی که اخیرا کشف شده در این روند نقش مهمی ایفا کرده‌است.
بهرام مبشر یکی از کیهان‌شناسان مشهور ایرانی در جهان است. وی عضو عالی مؤسسه علوم تلسکوپ فضایی هابل و نماینده سازمان فضایی اروپا* در ناساست. او هم‌چنین عضو گروهی است که توانستند موقعیت تغییر کهکشان‌های کوچک را به تصویر بکشند.
این پژوهشگر و کیهان‌شناس ۵۲ ساله، که مدت‌هاست در آمریکا زندگی می‌کند پیش از این گفت: «احتمالاً در طول چهار یا پنج سال آینده باز هم تلسکوپ‌های تازه‌ای به فضا پرتاب می‌شوند، تلسکوپ‌هایی که می‌توانند خیلی عمیق‌تر به جهان نگاه کنند و ما به این وسیله ثابت می‌کنیم که واقعا کهکشان‌ها همان‌قدرند که ما در تخیل‌مان فکر می‌کنیم و آن را دقیقاً اندازه می‌گیریم.»

۱۳۹۰ آذر ۲۲, سه‌شنبه

خاکسپاری فروغ فرخزاد شاعره معروف- سال 1345

برخورد دهنده بزرگ هادرون - برایان کاکس












معرفی برخورددهنده هادرونی بزرگ به زبان ساده

دانلود ویدیو (۹۸ مگابایت): رپیدشر: LHC چیست؟ – مدیافایر: LHC چیست؟
دانلود ویدیو با فرمت و حجم بالای اصلی (۲۹۵ مگابایت): رپیدشر: LHC چیست؟
در این سخنرانی ترجمه شده، فیزیکدان ذرات، برایان کاکس (Brian Cox) کار برخورددهنده بزرگ هادرون (LHC) را
با زبان ساده شرح می‌دهد.
در این جلسه  روشن می‌شود که به چه علت این دستگاه را بزرگترین آزمایش علمی بشر لقب داده اند. این ماشین که بزرگترین در نوع خود است، شور و شوق بسیاری در میان علاقمندان به علم در سرتاسر جهان برانگیخته است. بسیاری آن را نمود پیشرفت علمی و مهندسی انسان در کرۀ زمین می‌دانند. 
امید است با استفاده از داده‌های به دست آمده از این دستگاه عظیم، درک انسان نسبت به ساختار بنیادین جهان گسترش یابد.
در مورد سخنران: برایان کاکس یک فیزیکدان راک استار است! (در واقع پیش از فیزیکدان شدن عضو یک گروه موسیقی راک هم بوده!)کار او از دو بخش تشکیل شده است:
۱. به عنوان یک فیزیکدان ذرات در بخش آزمایش اطلس (ATLAS) سرن کار می‌کند.
۲. وظیفۀ دیگر او آشنا نمودن مردم با علوم است. وی پرفسوری در دانشگاه منچستر است، و در برنامه‌های علمی  بی‌بی‌سی فعالیت مستمر دارد.
بخش‌های پایانی از این سخنرانی جالب:
کل داستان از این قراره. ما می‌دونیم که جهان ۱۳.۷ میلیارد سال پیش در یه حالت بسیار داغ و فشرده -کوچکتر از یک دانه اتم- در مهبانگ آغاز شده. بعد جهان شروع کرده به منبسط شدن و در یک میلیون بیلیون بیلیون بیلیون بیلیونیم ثانیه بعد از مهبانگ، جاذبه از نیروهای دیگه جدا شده. سپس، جهان زیر یه انبساط نمایی رفته که تورم نامیده میشه. در حدود نخستین بیلیونیم ثانیه، میدان هیگز وارد عمل شده، و بعد کوارک‌ها و گلئون‌ها و الکترون‌هایی که ما رو می‌سازنند دارای وزن شدند. انبساط و سرد شدن جهان ادامه یافته، و بعد از چند دقیقۀ کوتاه، هیدروژن و هلیم در جهان پدیدار شدند. همش همینه. اون موقع جهان تقریبا ۷۵ درصد هیدروژن بوده و ۲۵ درصد هلیم، هنوز امروزم همینه. گسترش جهان ادامه یافته تا حدود ۳۰۰ میلیون سال بعد. اون وقت نور شروع کرده به سفر کردن در داخل کیهان که اونقدر بزرگ بوده تا برای نور گذرا باشه. و این چیزیه که ما در تابش زمینۀ کیهانی شاهدش هستیم. و جرج اسموت اون رو به نگریستن به صورت خدا توصیف کرده. در حدود ۴۰۰ میلیون سال بعدش نخستین ستاره‌ها شکل گرفتند. و هیدروژن، و هیلیم شروع کردند به پختن و تبدیل شدن به عناصر سنگین‌تر.

پس عناصر حیات مثل کربن و اکسیژن و آهن، همگی عناصری که لازم داریم تا ما را بسازند در واقع در نسل اول ستارگان پخته شدند؛ که بعد سوختشون تموم شده و منفجر شدند و اون عناصر رو دوباره در سطح جهان پخش کردند. بعد اونا دوباره تو خودشون فروریختند، و نسل دوم ستارگان و سیارات رو بوجود اوردند. و در برخی از اون سیارات، اکسیژنی که برای اولین بار در ستارگان نسل اول درست شده بود با هیدروژن ترکیب شد و آب رو بوجود اورد. آب مایع بر روی سطح. در حداقل یکی و شاید تنها یکی از اون سیارات، حیات ابتدایی فرگشت [تکامل] یافت؛ که در طول میلیون‌ها سال تبدیل به چیزایی شد که روی دوپا راه می‌رفتند. و رد پاشون از ۳.۵ میلیون سال پیش باقیه. و سرانجام رد پایشون رو در جهان دیگری (ماه) برجای گذاشتند، و این تمدن رو به وجود اوردند.



Michio Kaku on the 'God Particle'بررسی امکان کشف ذره هیگز


* مدتی است شایعه کشف بوزون هیگز در شتابدهنده سرن  بر سر زبان‌ها افتاده است. ولی آیا به راستی کشف شده؟ در این مقاله، میچیو کاکو فیزیکدان مشهور این سوال را پاسخ می‌دهد.
برخورددهنده هادرونی بزرگ موسوم به LHC بزرگترین ماشین روی زمین است، و هنوز از تمام قدرتش استفاده نشده است. از سال ۲۰۰۸ فیزیکدانان سرن، به آهستگی به شدت برخورد ذرّات افزود‌ه‌اند، و با این کار هر بار رکورد قبلی خود را شکسته‌اند. همین چند روز پیش LHC دوباره در کانون توجه قرار گرفت، این بار به علت شکستن رکورد قدرتمندترین برخورد در تاریخ علم. این رکورد قبلاً از آن شتاب‌دهنده‌ی تواترون فرمی به قدرت 4.024E32.cm^-2.s^-1 بود تا اینکه در ۲۲ آوریل، حوالی نیمه‌شب به وقت ژنو، این رکورد توسط LHC به 4.67E32.cm^-2.s^-1 رسید. در نتیجه این برخورد پرانرژی، اطلاعات بسیار زیادی به دست آمده است و همین موفقیت بسیار بزرگی برای آزمایشگاه فیزیک سرن است.
با بیشتر شدن شدت برخورد ذرات، امید دانشمندان جهان هم فزونی می‌گیرد. آنها امیدوارند که این شتاب‌دهنده بلاخره بتواند به تعدادی از سؤالاتی که هزاران سال است پرسیده می‌شوند، مثل اینکه چرا جهان وجود دارد، پاسخ دهد. حتی شاید بتوانیم به پرسش‌هایی که معمولا در انحصار فیلسوفان و متالهان است، هم‌چون احتمال وجود جهان‌های موازی یا سفر در زمان و امثالهم پاسخ دهیم.
دو چیزی که احتمالاً از آغاز فعالیت LHC می‌شنیدید، احتمال ایجاد ماده تاریک و همچنین کشف بوزون هیگز -معروف به ذره خدا- است. از میان این جنگل شلوغ ذرّات کشف شده و مشاهدات و آزمایش‌هایی که تا کنون انجام شده است، همیشه قطعه اصلی ماجرا که بوزون هیگز باشد، کشف‌نشده باقی مانده است. فیزیک هنوز در مورد منشأ جرم یا چرایی جرم‌داشتن ماده پاسخی ندارد. کشف بوزون هیگز نه تنها مدل استاندارد ذرّات را تکمیل خواهد کرد، بلکه زوایای بنیادی نگاه ما به جهان را دگرگون می‌کند.
هفته گذشته، یک گزارش کار از چهار دانشمند LHC در اینترنت درز کرد و به سرعت پخش شد. در این گزارش مطرح شده است که شاید دیگر نیازی به جستجو برای کشف بوزون هیگز نباشد. در این گزارش از این عمل به عنوان «نخستین مشاهده قطعی فیزیکی فراسوی مدل استاندارد» سخن به میان آمده است، و مطرح می‌کند که آشکارساز ATLAS به‌احتمال زیاد نشانه‌هایی را دریافت کرده است که دانشمندان معتقدند رد پای بوزون هیگز در آن قابل مشاهده خواهد بود.
این گزارش می‌تواند حقه‌ای بیش نباشد. عده‌ای می‌گویند که مطالب مندرج در این گزارش به اندازه بوزون هیگز نایاب و گیج‌کننده هستند! این گزارش همچنین می‌تواند در مورد ذره کاملاً جدیدی باشد و اصلاً ارتباطی به هیگز نداشته باشد. برای اینکه مطمئن شویم، فعلا باید منتظر بیانیه رسمی سرن باقی بمانیم.
نوشته: میچیو کاکو / ترجمه: سیروس آزاداندیش / در وبلاگ مهبانگ
برای اطلاعات بیشتر:



نقل از الف

۱۳۹۰ آذر ۷, دوشنبه

تمرینات پیشرفته یوگا: درس 57: پرسش و پاسخ - استاد در درون من است؟

تمرینات پیشرفته یوگا: درس 57: پرسش و پاسخ - استاد در درون من است؟: پرسش و پاسخ - استاد در درون من است؟ پرسش: شما هر درسی را با عبارت "استاد در درون شماست" خاتمه می دهید. آیا این بدان معناست که من استاد خو...

تمرینات پیشرفته یوگا: درس 54: کندالینی یک کلمۀ رمزی برای انرژی جنسی (سکس...

تمرینات پیشرفته یوگا: درس 54: کندالینی یک کلمۀ رمزی برای انرژی جنسی (سکس...: کندالینی یک کلمۀ رمزی برای انرژی جنسی (سکس) تعداد بیشماری از مجامع معنوی که امروزه در سراسر جهان پراکنده شده اند ، به کرات از کلمۀ کن...

تمرینات پیشرفته یوگا: درس 55: مولاباندا - روح بخشیدن به انرژی جنسی و حرک...

تمرینات پیشرفته یوگا: درس 55: مولاباندا - روح بخشیدن به انرژی جنسی و حرک...: مولاباندا - روح بخشیدن به انرژی جنسی و حرکت دادن آن به طرف بالا اکنون ما آماده هستیم که چند جزء جدید به تمرین جلسات پرانایاما ی خود بیفزا...

۱۳۹۰ شهریور ۱۵, سه‌شنبه

رمان الف، اثر پائولو کوئلیو، با ترجمه آرش حجازی، به طور رایگان در اینترنت منتشر شد



رمان الف، اثر پائولو کوئلیو، ترجمه آرش حجازی
رمان الف، اثر پائولو کوئلیو را همان طور که قول داده بودم به فارسی ترجمه کردم. پائولو کوئلیو تصمیم گرفت این اثر را به رایگان منتشر کند. امیدوارم از خواندنش لذت ببرید.
متاسفانه خواندن فایل یا پرینت لذت خواندن کتاب چاپی را ندارد، اما پیشنهاد می کنم  عادت کنید.
این اثر به رایگان منتشر شده، اما اگر قصد حمایت از نویسنده و مترجم را دارید، به کتابفروشی محله تان بروید و کتابی اثر پائولو کوئلیو بخرید. حتی اگر این کتاب را دارید، به دوستی هدیه اش بدهید. اگرنه که، ما که پی گیری نمی کنیم.
آن هایی هم که خارج هستند، اگر مایلند حمایت کنند، می توانند کتاب خاطرات من، نگاه آهو را سفارش بدهند.
فایل را می توانید از وبلاگ پائولو کوئلیو (اینجا) یا از وب سایت آرش حجازی (اینجا) دانلود کنید. فرقی نمی کند.
اگر آی پد یا کتیبه های دیگری دارید، می توانید فایل ePub را از اینجا دانلود بفرمایید.
ارادتمند
آرش حجازی





۱۳۹۰ اردیبهشت ۶, سه‌شنبه

ده مورد از عجیبترین ساخته های دست بشر!



1-اهرام ثلاثه:

مجموعه اهرام جیزه نام مجموعه اهرام تاریخی ساخته شده در دوران مصر باستان است که در حاشیه شمالی شهر قاهره کنونی واقع شده است. هرم بزرگ جیزه یکی از اهرام در مجموعه اهرام جیزه و تنها بازمانده عجایب هفت‌گانه جهان محسوب می‌شود.[۲] قدمت اهرام جیزه به سلسله چهارم مصر می‌رسد که نام‌های آنها عبارتند از هرم خوفو، هرم خفره و هرم منکور. که خوفو بزرگترین شان و یکی از عجایب هفت گانه است.
 

2-دیوار چین:

این دیوار در نقشه جغرافیایی چین ۷۰۰۰ کیلومتر امتداد یافته است. این اثر سال ۱۹۸۷ در "فهرست میراث جهانی" ثبت شد.
این ادعا که این دیوار تنها پدیده انسانی است که از فضا قابل رویت می باشد، بارها تکذیب شده است ولی هنوز در باور عوام جا دارد.
تاریخ ساخت دیوار چین به قرن ۹ قبل از میلاد باز می گردد. حکومت وقت چین برای جلوگیری از حملات ملیت‌های شمالی، برجهای آتش برای خبر رسانی و یا قلعه‌های مرزی برای حصول اطلاعات دشمن را در ارتباط با دیوار و بر روی آن ایجاد کرد . در دوره حکمرانی سلسله‌های بهار و پاییز و کشورهای جنگجو، میان دوک‌ها جنگ بر پا شد و کشورها با استفاده از کوه‌های مرزی به ساخت دیوار پرداختند تا سال ۲۲۱ قبل از میلاد، امپراتور چین شی خوان پس از به وحدت رساندن چین، دیوارهای دوک‌ها را به هم متصل کرد که به صورت دیوار بزرگ در مرزهای شمالی بر روی کوه‌ها در آمد . او می خواست با این کار از حملات دشمن به مراتع شمالی جلوگیری کند.
 


3-تاج محل:

آرامگاه زیبا و باشکوهی است که در نزدیکی شهر اگرا و در ۲۰۰ کیلومتری جنوب دهلی نو پایتخت هند واقع شده‌است. این بنا به دستور شاه جهان، پنجمین امپراتور گورکانی هند به منظور یادبود همسر ایرانی محبوبش ممتاز محل که در سال ۱۶۳۱ (میلادی) به‌هنگام وضع حمل فوت کرد بنا شده‌است. شاه بنا به وصیت همسرش تصمیم گرفت با ساخت بنایی زیبا، مجلل و عظیم، همسرش را جاودانه کند. از این‌رو آرامگاهی زیبا بر روی قبر او بنا نهاد.
 

4-ماچو پیچو:

به معنی قلهٔ قدیمی، یک محوطه باستانی به جا مانده از آثار دورهٔ اینکاها می‌باشد که در ارتفاع ۲٬۴۳۰ متری از سطح دریا در دامنهٔ کوه در بالای درهٔ اوروباما در کشور پرو و در ۷۰ کیلومتری شمال کوسکو قرار گرفته‌است. اغلب اوقات از آن به‌عنوان «شهر گمشدهٔ اینکاها» یاد می‌شود. ماچو پیچو احتمالأ شناخته شده‌ترین نماد امپراتوری اینکاها می‌باشد.

این شهر در حدود سال ۱۴۵۰ میلادی ساخته‌شده و صدها سال پیش در زمان فتح اینکاها توسط اسپانیایی‌ها متروک شده‌است. برای قرن‌ها فراموش شده‌بود و به جز عده‌ای از مردم محلی کسی از آن نامی به خاطر نداشته است. این اثر در سال ۱۹۱۱ میلادی توسط هیرام بینگهام، تاریخ‌شناس آمریکایی به جهانیان معرفی‌شد. پس از آن، ماچو پیچو به یکی از مناطق جذب توریست تبدیل شد و در سال ۱۹۸۱ میلادی در فهرست آثار کشور پرو و در سال ۱۹۸۳ میلادی در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت رسید. این اثر هم اکنون به عنوان یکی از عجایب هفتگانه جدید شناخته می‌شود.
 


5-بالی:

بالی جزیره‌ای است واقع در کشور اندونزی که از مراکز گردشگری مهم جهان به شمار می‌رود. مختصات آن ۸° ۲۵′ ۲۳″ جنوبی و ۱۱۵° ۱۴′ ۵۵″ شرقی است. جزیرهٔ بالی جزو یک رشته‌جزایر است که جزیرهٔ جاوه در غرب آن و جزیرهٔ لومبوک در شرق آن قرار گرفته‌است. هنرهای گوناگون همچون رقص، تندیسگری، نگارگری، چرمگری، فلزکاری و بویژه موسیقی سبک گامِلان در این جزیره در سطح بسیار بالایی قرار دارند.
 



 6-
انکگور وات:

انگکور وات نام مجموعه‌ای از معابد است که در اوایل سدهٔ دوازدهم برای شاه سوریاوارمان دوم در انگکور در کامبوج ساخته شد تا پرستشگاه حکومتی و پایتخت او قرار گیرد. این معبد که در ابتدا معبدی هندو بود و به ویشنو، خدای هندیان تقدیم شده بود پس از ورود آیین بودا به معبدی بودایی بدل شد. انگکور وات که تا به‌امروز به‌خوبی حفظ شده است هنوز هم تنها پرستشگاهی است که از زمان ساختش تا کنون به عنوان یک مرکز مذهبی استفاده می‌شود.

این معبد بزرگترین بنای مذهبی در جهان است و معماری اصیل خمری را می‌توان در آن مشاهده نمود. انگکور وات که اصلی‌ترین جاذبهٔ گردشگری کامبوج است، نشان ملی آن کشور نیز به‌شمار می‌آید و طرح آن بر روی پرچم کامبوج نیز نقش بسته است.

«انگکور وات» ترکیبی امروزی به معنای «پرستشگاه شهر» است. «انگکور» شکل بومی کلمهٔ نوکور است که از واژهٔ سانسکریت ناگارا (नगर) به‌معنای پایتخت یا شهر گرفته شده و «وات» نیز واژهٔ خمری برای معبد است. پیشتر این معبد به Preah Pisnulok شناخته می‌شد که لقب پس از مرگ بنیان‌گذارش شاه سوریاوارمان دوم بود.

 

7-شهر ممنوعه:

شهری قدیمی در منطقه پکن، پایتخت کشور چین است و یکی از مهمترین دیدنی‌های تاریخی این کشور بشمار می‌آید.

شهر ممنوعه به روایتی وسیع‌ترین و کامل‌ترین مجموعه معماری چوبی در جهان بشمار می‌رود.

احداث شهر ممنوعه در سال ۱۴۰۶ میلادی با دستور جو دی دومین امپراتور سلسله مینگ آغاز گردید و ظرف ۱۴ سال ساخته شد. تا سال ۱۹۱۱ میلادی و نابودی سلسله چینگ (قریب ۵۰۰ سال) جمعا ۲۴ امپراتور در این شهر ممنوعه اقامت کرده و بر چین فرمان رانده اند. از سال ۱۹۲۴ بازدید از این مجموعه به عنوان کاخ موزه برای عموم آزاد گردید و ممنوعه بودن آن پایان پذیرفت.

این اثر نادر با ساختگاهی مستطیل شکل مساحتی حدود ۷۲ هکتار را در برمی گیرد. ابعاد آن ۹۶۱ متر طول در امتداد شمال به جنوب و ۷۵۳ متر عرض در امتداد شرق به غرب است. دیواری با ارتفاع ۱۰ متر و خندقی با عرض ۵۲ متر دورتا دور مجموعه را فراگرفته است. دیوار در هر ضلع خود یک دروازه را جای داده است. بر روی ضلع جنوبی «دروازه نیمروز» (Meridian Gate) و بر روی ضلع شمالی «دروازه نیروی ایزدی» (Gate of Divine Might) قرار دارد. دیوارها ضخیم هستند و طوری طراحی شده اند که در برابر آتش توپخانه آن زمان مقاومت کنند.
 

8-معابد باگان پاگودا:

مجموعه معابدذ بودایی است که مربوط به قرن 11 تا 13 میلادی است .
 

9-معبد کارناک:

معبد بسیار بزرگی در کنار رو نیل است که کانون مذهبی مصریان در زمان مصر قدیم بوده است.
 

10-تئوتیهواکان

نام مکان باستانی بزرگی‌است در حوزهٔ آبگیر مکزیک که بزرگترین هرم‌هایی که پیش از درون‌شد اسپانیاییان بدین سرزمین ساخته‌شده‌است در آن جای دارد.

تئوتیهواکان از نیمه نخست هزارهٔ یکم در اوج و بزرگترین شهر قاره آمریکا پیش از اکتشاف این قاره به دست اروپاییان بود. در اوج خود این شهر ۱۰۰ هزار باشنده را در خود جای می‌داده‌است. این شهر بر سراسر آمریکای میانه نفوذ داشته‌است. مردمان آن به احتمال از گروه‌های نژادی ناهوا، اتمی و توتوناک بوده‌اند.

این بخش تاریخی امروزه در شهرداری سن خوان در ایالت مکزیکو جای‌گرفته‌است و در حدود ۴۰کیلومتری شمال خاوری شهر مکزیکو. این بخش تاریخی ۸۳ کیلومتر مربع گتردگی دارد و از ۱۹۸۷ در فهرست میراث جهانی یونسکو ثبت‌است







ریشه شناسی "جهنم"




 


 "جهنم" شکل عربی شده ی واژه ی "گِهینُّم" [Gehinnom] در زبان عبری است — زبان ِ کهن تر و از همان شاخه ی زبان های سامی در منطقه ی بین النهرین — و به معنی:

"دره ی پسر هینّوم" [“Valley of the Son of Hinnom”]

این دره در شهر اورشلیم، و در جنوب کوه صهیون واقع است، که در زمان های قدیم محل سوزاندن زباله های شهر بوده. بعد ها، افراد آن منطقه، بر اساس اعتقاد خود، جنازه ی کسانی را که از رستگاری نومید شده بودند، مثل آدمهایی را که دست به خودکشی می زدند، در این مکان می سوزاندند.

اما اتفاق های دیگری هم در این منطقه رخ می داد. محل عبادت آن دسته از قوم بنی اسرائیل هایی بود که به دین های کنعانی و فنیقی ایمان داشتند و پیکره هایی از خداهای آنها را — مانند، "مُلِک" [Molech] و "باآل" [Ba’al] — در این دره ساخته بوده و عبادت می کردند.



ولی اندک اندک، نادانی قوت گرفت و منجر به پی آمدهای دهشناکی شد، و آنها در آن مکان، قربانی کردن را شروع کردند، و روزی، شخصی به نام هینّوم [Hinnom] ، فرزند خود را در آنجا قربانی کرد، و از آن پس، آن نقطه را

"دره ی پسر هینّوم" نامیدند.

Gey Ben-Hinnom /ĝ-ben-hinnōm/

"valley of the son of Hinnom"

 بعدها، واژه ی "پسر" [ben] نیز از آن کم شد، و به "گِهینُُّم" ]"دره ی هینّوم" [Gehinnom] کوتاه شد.

اینکه در ابتدا، آن دره، برای مردم، محلی برای از بین بردن زباله های خود بوده، و بعد، از روی خرافات و نادانی، آن را به عبادت گاه و قربان گاه تبدیل کرده اند؛ یا اینکه، بر عکس، از عبادتگاهی به زباله دانی پیشرفت کرده، خیلی آشکار نیست، و بسته به گمان و بینش ما دارد.

اما، شاید نکته مهم این باشد که کل این ماجرا ها، بعد از سلیمان و داودِ قصه های سامی ها شروع می شود که مربوط به سه هزار سال پیش اند، و می توان منشا "گِهینُّم" را در زبان پارسی کهن یافت. چرا که بسیاری از واژگان و آئین های زبان و فرهنگ آریایی، در دوران های بعدی، به زبان و فرهنگ ِ مردم منطقه های دیگر از جمله یونانی و عبری راه پیدا کرد.

واژه ی اوستایی گَئِثانَنی [gaeθānani] که در زبان ِ کهن ِ سانسکریت هم با کمی دگرگونی ِ آوایی وجود دارد، در بر گیرنده ی ریشه ی واژگانی مانند "گیتی"، "کیهان" و "جهان"، و به معنای "جهان های زیرین" است که به باور آریایی ها به هفت طبقه بودن دنیای مردگان اشاره دارد که مکانی است سرد — که خود انعکاس دهنده ی ذهنیت ایرانی ها ی باستان است که با توجه به موقعیت جغرافیایی زندگی خود، زمستان و سرما را سخت و عذاب آور می دانستند، بر خلاف قوم های سامی و اسرائیلی که از گرمای سوزان رنج می بردند.

بهرحال، "جهنم"، که گهگاه بصورت "جهنم دره" در زبان فارسی متداول است، دره ای در اورشلیم است که در حال حاضر یکی از مراکز گردش گری آن شهر محسوب می شود. حتی افرادی در آن قربان گاه روزگاران قدیم، دراز می کشند تا تصویری از نادانی ِ جنایتکارانه ی پیشینیان را بازسازی کنند.

عکس هایی از نقاط مختلف "جهنم" [Gehennom/Gehenna]:



عکسی از چشم انداز جهنم در سال 1900














پل جهنم و بنای بر روی آن از زمان عثمانیان



گردش گری در جهنم


 


۱۳۸۹ اسفند ۲۳, دوشنبه

قبرستان اسرار آمیز ، خالدنبی




قبرستانی که در مجاورت زیارتگاه خالدنبی وجود دارد و به قبرستان خالدنبی مشهور شده بی‌شک یکی از اسرارآمیزترین نقاط ایران است! به این دلیل که هنوز در مورد زمان و چگونگی پیدایش آن ابهامات فراوانی وجود دارد. شاید یکی از دلایل این مسئله عدم انجام تحقیقات و کارشناسی‌های مختلف باشد. از سوی دیگر هر چند این مجموعه در سال ۱۳۸۰ توسط اداره میراث فرهنگی و گردشگری استان گلستان در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسیده اما تاکنون تمهیداتى براى حفاظت از آن در برابر سرقت و تخریب لحاظ نشده است. به عنوان مثال بسیاری از سنگ قبرها افتاده‌اند و یا شکسته‌اند. عده‌ای از بازدیدکنندگان نیز از آن‌ها بالا می‌روند! به علاوه در برخی نقاط گودال‌هایی وجود دارد که حاکی از تلاش‌های غیرقانونی برای یافتن آثار باستانی و قیمتی است. در واقع به نظرم مسئولان با توجه به شکل و شمایل سنگ‌قبرها سکوت کرده‌اند و بدشان نمی‌آید که این مجموعه به کلی از بین برود! با این وجود به دلیل صعب‌العبور بودن مسیر و دورافتادگی این قبرستان هنوز هم فرصت دارید تا از این قبرستان دیدن کنید.
خالدنبی
چرا قبرستان خالدنبی پرطرفدار شده است؟
اولین سفر من به این قبرستان در اردیبهشت
۱۳۸۸ بود و به فاصله چند روز گزارش تصویری با عنوان قبرستان اسرارآمیز را در اختیار جام‌جم آنلاین قرار دادم (بگذریم که سه عکس به دلیل مسائل اخلاقی پس از چند روز از روی سایت حذف شدند!). پس از راه‌اندازی فتوبلاگ یکی از عکس‌های حذف شده را که در زیر مشاهده می‌کنید در فتوبلاگ قرار دادم. پس از آن نیز دو عکس دیگر را آپلود کردم.
سنگ



 قبرهای



 خالدنبی
لینک عکس در فتوبلاگ
خالدنبی
بد نیست بدانید از آن زمان تاکنون بیشترین ورودی‌های فتوبلاگ به جستجو واژه‌های Khalid Nabi cemetery و khaled nabi cemetery مربوط می‌شود! مدتی پیش نیز ایمیلی از یکی از همکاران CNN در رابطه با این عکس‌ها دریافت کردم. در Google Reader یا گودر خودمان نیز همواره عکس‌های این قبرستان لایک زیادی خورده‌اند و بحث‌های زیادی پای آن‌ها صورت گرفته است. در واقع شکل و شمایل خاص این سنگ‌قبرها (در جایی لقب مناسب‌تر سنگ‌افراشته‌ها به آن‌ها داده شده است) در کشوری که بحث در مورد این مسائل جزو خطوط قرمز اخلاقی است، چه برسد به نمایش آن‌ها، این قبرستان را پرطرفدار کرده است. البته همان‌طور که توضیح دادم این قبرستان در سطح بین‌المللی نیز بسیار مورد توجه است. همان‌طور که در تصاویر مشخص است اغلب سنگ‌قبرها به شکل آلت تناسلی مردانه هستند و ارتفاع و ضخامت گوناگونی دارند. از سوی دیگر در مواردی تعداد حلقه‌های برجسته به دور سنگ‌ها متفاوت است. شاید این‌ها روشی بوده است برای مشخص کردن سن، مرتبه و وضعیت تاهل یا تجرد مردگان. سنگ‌قبرهای دیگری نیز وجود دارد که منتسب به مردگان زن است. عده‌ای نیز عقیده دارند که مردمان این ناحیه آلت‌پرست بوده‌اند و به مانند کیش آلت‌پرستان در هند ذکر را نماد باروی و آفرینش می‌دانستند.
چه زمانی از خالدنبی دیدن کنیم؟
بهترین زمان برای رفتن به خالدنبی بهار است. به این دلیل که همان‌طور که در عکس مشاهده می‌کنید دشت‌ها سرسبز هستند و هوا نیز چندان گرم نیست (البته در اردیبهشت ماه که من رفتم مار در میان سبزه‌ها به وفور وجود داشت!). اما اگر تابستان بروید علاوه بر گرمای طاقت‌فرسا با چیزی مواجه خواهید شد که در تصویر زیر نمایش داده شده است. همان‌طور که مشاهده می‌کنید دیگر خبری از سبزی بهار نیست. دشت‌ها نیز چنین پوششی دارند.

بنده در حال عکاسی! عکاس: آرش آزادی
چطور به خالدنبی برویم؟
خوشبختانه امکان دسترسی به زیارتگاه خالدنبی توسط وسایل نقلیه مختلف مانند سواری و یا مینی‌بوس به راحتی وجود دارد. برای دسترسی به این قبرستان همان‌طور که در نقشه مشخص است پس از طی مسیری حدودا ۴۰ کیلومتری گنبد کاووس تا کلاله باید به سمت روستای گچی‌سو حرکت کنید (فاصله این روستا تا قبرستان ۶ کیلومتر است).
روستای گچی‌سو در  نقشه
فاصله کلاله تا خالدنبی ۵۵ کیلومتر است که حدود ۲۵ کیلومتر آن خاکی و پر پیچ و خم است. خوشبختانه در طی مسیر تابلوهایی وجود دارند که شما را به سمت خالدنبی هدایت می‌کنند. من مکان حدودی این قبرستان را در این فایل که می‌توانید آن را درباز کنید مشخص کرده‌ام. Google Earth
اطلاعات بیشتر:

۱۳۸۹ اسفند ۱۸, چهارشنبه

اینشتین اشتباه کرده بود؟


چهارشنبه, 12/18/1389 - 15:13

Michael D. Lemonick
ترجمه‌ی احسان سنایی- شاید هرگز نام کهکشان NGC 6264 را نشنیده باشید و شکی هم نیست که فکرتان را معطوف به اهمیت‌اش نکرده باشید! اما همین توده‌ی دور و شلوغ از ستارگان، راهی نسبتاً هموار را برای درک ماهیت مرموزترین نیروی هستی پیش پای ستاره‌شناسان گشوده است.

برای آشنایی ِ هرچند اندکی با این نیرو، کافی‌ست آخرین باری که توپی را به هوا پرت کرده‌اید از خاطر خود بگذرانید و ببینید آن دفعه هم مثل هر تجربه‌ی مشابه دیگری، همان رخ داده که انتظارش می‌رفت: یعنی نیروی گرانش از سرعت توپ آهسته می‌کاهد و پس از مکثی کوتاه آن را به‌سمت زمین می‌کشد. حال اگر در سیاره‌ی خیالی ِ دیگری می‌بودید و توپ‌تان را به هوا می‌فرستادید؛ می‌شد فرض کرد که سرعت توپ می‌تواند از سرعت گریزِ سیاره‌تان هم بگذرد و اصلاً آن را ترک کند.

ستاره‌شناسان هم برای فهم تاریخ کیهان، مدت‌هاست که کهکشان‌ها را توپ‌های درخشان و غول‌پیکری فرض می‌کرده‌اند که از ۱۳میلیارد سال پیش و در جریان رویداد تعیین‌کننده‌ای موسوم به «انفجار بزرگ» (یا همان بیگ‌بنگ) از هم می‌گریزند و این، دقیقاً همان چیزی‌ست که نام «انبساط جهان» را بر آن نهاده‌اند.


اما اینکه این تو‌پ‌ها آیا روزی هم از حرکت باز خواهند ایستاد و تحت تأثیر نیروی گرانشی ِ متقابل‌شان به‌سمت هم بر خواهند گشت و یا تا ابد همین‌گونه به پیش خواهند رفت، چیز نامعلومی بود. اما حدود ده سالِ پیش، دو گروهِ کیهان‌شناسی با محاسبه‌ی سرعت گریز کهکشان‌های دوردست و مقایسه‌شان با سرعت کهکشان‌های نزدیک‌تر، تصمیم به روشن‌سازیِ این مسأله گرفتند. واقعیت این است که هرچه با تلسکوپ‌تان اعماق دورتری از فضا را نشانه روید، به فواصل ِ دورتری از زمان هم می‌نگرید و لذا اگر آن‌جا کهکشانی را ببینید که سریع‌تر از هم‌نوعانِ نزدیک‌ترش حرکت می‌کند؛ می‌توان نتیجه گرفت که فرآیند کاهش سرعت کهکشان‌ها با هدف بازگشت مجددشان به سمت همدیگر، آغاز شده است. در غیراینصورت؛ بایستی فرض دوم را پذیرفت که انبساط تا ابد ادامه خواهد داشت.

با این حال در کمالِ شگفتی ِ دانشمندان، نه‌تنها هیچکدام از این دو گزینه صحت نیافت؛ بلکه انبساط جهان در قیاس با چند میلیارد سال پیش حتی سریع‌تر هم شده است! این درست مثل این می‌ماند که توپ‌تان از زمین بگریزد و تنها توجیه معقول چنین واقعه‌ای هم فرض وجود موشک کوچکی‌ست که به توپ بسته شده باشد و سرعت‌اش را به سرعت گریز از سیاره برساند. در خصوص جهان اما چنین فرضی را می‌توان اینگونه بیان نمود که چشمه‌ای مرموز و ناپیدا از انرژی، کهکشان‌ها را مداوماً شتاب می‌بخشد.


این انرژیِ مرموز را «انرژی تاریک» نامیدند و تاکنون نیز کسی نتوانسته پی به ماهیت راستین‌اش ببرد؛ هرچند همه‌ی اخترشناسان بر این گفته متفق‌اند که انرژی تاریک، ظاهراً ۷۰درصد از محتویات هستی را به خود اختصاص داده. بقیه‌اش هم که غالباً به «ماده‌ی تاریک*» برمی‌گردد و می‌ماند 4درصد از جهان، که همان چیزی‌ست که در تمامی ِ طول موج‌های نور، از دور و نزدیک، دیده‌ایم؛ یعنی همه‌ی ستاره‌ها، کهکشان‌ها، سحابی‌ها و ...! فرضیات متفاوتی برای توصیف ماهیت انرژی تاریک ارائه گردیده که یکی‌شان مربوط به دست‌نوشته‌های یکصدساله‌ی آلبرت اینشتین می‌شود که در آن‌ها؛ وی همان مفهوم انرژی تاریک را با نام «ثابت کیهان‌شناختی» (Cosmological Constant) مطرح نموده بود. با وجود اینکه حتی اینشتین نیز توصیف مبهمی از این مؤلفه‌ی مرموز هستی به دست داده؛ ولی همین که نام‌اش را «ثابت» گذاشته نشان از این می‌دهد که قدرت رانشی ِ این نیرو در سرتاسر هستی مشابه است و این، خود حدس خوبی‌ست.


پروفسور «آدام ریس» از «مؤسسه‌ی تحقیقاتی ِ تلسکوپ فضایی» (STScI) در بالتیمور، که سرپرست تیم‌ کاوشی ِ انرژی تاریک بوده در سال ۲۰۰۱ به «تایم» گفت: «یک درخت از فرضیات متفاوت را تکان دهید تا 20 ایده‌ی درخشان از آن فروبریزد» (ضمناً رجوع کنید به مصاحبه‌ی رادیوزمانه با پروفسور آدام ریس: «پایان یک آغاز»). اما به‌هر حال برای تعیین این‌که در این میان حق با کدام فرضیه است؛ ناگزیر باید دقت محاسبات را تا حد زیادی ارتقا بخشید.


از این‌جاست که نتیجه می‌شود مشاهداتِ اخیر صورت‌پذیرفته توسط دانشمندانِ «رصدخانه‌ی ملی نجوم رادیویی» در ویرجینیا تا چه حد حائز اهمیت است. «جیمز براتز» (James Braatz) و «چنگ‌یو کو» (Cheng-Yu Kou)، با اتصال مجازیِ چندین تلکسوپ رادیویی به همدیگر و تولید تلسکوپی غول‌پیکر، موفق به محاسبه‌ی فاصله‌ی کهکشان NGC 6264 با خظای 450میلیون سال نوری؛ یا به‌عبارتی 9درصد شدند.


این پژوهش، حائز اهمیت فراوانی‌ست، چراکه هرچند تعیین سرعت یک کهکشان از طریق مشاهدات طیفی‌اش آنقدرها دشوار نیست؛ اما اطلاع از مکان حقیقی این کهکشان در پهنه‌ی کیهان بسیار ضروری‌ست. فرض کنید اتومبیلی با شتاب به سمت‌تان می‌راند و شما می‌خواهید بدانید کی بهترین وقت فرار است که هم خودتان را نجات داده باشید و هم راننده دیگر نتواند سریعاً مسیرش را به‌سمت‌تان کج کند. شما برای این محاسبه نه‌تنها نیازمند دانستن سرعت و شتاب اتومبیل هستید؛ بلکه باید از فاصله‌اش تا خودتان هم باخبر باشید.

ستاره‌شناسان هم‌اکنون چندین راه برای محاسبه‌ی فاصله تا کهکشان‌ها پیش روی خود دارند؛ اما این روش‌ها خود متکی بر نظام نردبان‌مانندی‌ست که هر پله‌اش به درد محاسبه‌ی فاصله تا شعاع محدودی از زمین می‌خورد. اولین راه، استفاده از همان روش «اختلاف منظر»ی‌ست که ملوانان برای تعیین فاصله تا ساحل استفاده می‌کنند و این برای فواصل محدود تا حداکثر چندصد‌سال نوری جوابگوست. از این‌جا به بعد، هر مرحله وابسته به یک شاخص، همچون خط‌کش است که بایستی برای تعیین فاصله‌ی هر جرم آسمانی در آن محدوده‌ی ویژه، از آن بهره برد. با این‌حال همه‌ی این خط‌کش‌ها اشتباهات خاص خود را دارند و از این‌رو در موارد استثنایی چاره‌ای جز تعیین مستقیم فاصله‌ی کهکشان‌ها نیست.


این همان کاری‌ست که براتز و کو دست به‌ انجام‌اش زده‌اند. آنها رصدهای خود را بر ابرسیاهچاله‌ی واقع در مرکز کهکشان NGC 6264 – و یا به عبارت دقیق‌تر، قرص گازیِ پیرامون این سیاهچاله که مدام در حال سقوط و اضمحلال در آن است – معطوف نمودند. مولکول‌های آبِ موجود در این قرص گازی، نقش «میزر»های طبیعی را ایفا می‌کنند. MASER، اشعه‌ای از نور، همانند لیزر است که به‌جای تابش در نور مرئی، در طول موج‌های میکروویو طیف می‌درخشد. با وجود این میزرها که همانند فانوس دریایی عمل می‌کنند؛ ستاره‌شناسان با یک تلسکوپ رادیویی موفق به تعیین ابعادِ اسمی ِ این قرص گازی شدند و سپس با یاری رادیوتلسکوپ مجازی‌شان ابعاد ظاهری این قرص را (که نسبت به فاصله کوچک‌تر و کوچک‌تر می‌شود)؛ محاسبه نمودند. این کار همانند تعیین ابعاد یک سکه در فاصله‌ی دوری از ما با یاری یک تلسکوپ و تخمین فاصله‌اش تا ما با توجه به ابعاد متعارفِ یک سکه است.


این نخستین باری نیست که براتز و کو چنین روشی را به کار بسته‌اند؛ اما این کهکشان، دورترین هدفی‌ست که تاکنون موفق به تعیین فاصله‌اش شده‌اند. براتز در این‌باره می‌گوید: «ما حدود شش هدف یا بیشتر هم در لیست توانمندی‌هایمان داریم و نهایتاً به 10 هدف و یا حتی بیشتر از این هم خواهیم رسید». ضمناً این دقیق‌ترین محاسبه‌ی صورت‌پذیرفته از فاصله‌ی یک جسم دوردست هم نیست. خطای روش سنتی ِ نردبانی، در حدود 6درصد است؛ اما براتز امید دارد که خطای روش نوین‌اش به 3درصد هم کاهش یابد. با این‌حال او اعتراف می‌کند که «کار سختی‌ست و ضمانتی هم به انجام‌اش نیست».


اگر آن‌ها در کارشان موفق شوند؛ نظریه‌پردازانِ حوزه‌ی کیهان‌شناسی، یک گام به فهم ماهیت انرژی تاریک نزدیک‌تر خواهند شد و حتی شاید آنگاه از گفته‌ی اینشتین هم حمایت کنند. البته شنیدن این قصه‌ هم خالی از لطف نیست که اینشتین در دهه‌ی بیست میلادی و به‌دنبال کشف پدیده‌ی انبساط جهان توسط «ادوین هابل»؛ آگاهانه مفهوم «ثابت کیهان‌شناختی» را از معادلات‌اش حذف کرد؛ چراکه نقش این ثابت، فقط خنثی‌سازیِ حرکت انبساطی‌ای بود که در نتیجه‌ی معادلاتش به جهان نسبت داده می‌شد؛ حال‌آنکه تا آن زمان جهان، ایستا فرض می‌شد و اینشتین این کار خود را پس از کشف هابل، «بزرگ‌ترین اشتباه زندگی‌اش» خواند! با این حال اگر ثابت بودنِ تأثیر انرژی تاریک در جای‌جایِ پهنه‌ی هستی به اثبات رسد، این بزرگ‌ترین اشتباه، شاید به بزرگ‌ترین پیش‌بینی ِ فاتحانه‌ی اینشتین بیانجامد!



منبع:
TIME

۱۳۸۹ اسفند ۷, شنبه

روستای ایستا







 روستای تجدد گریزان  طالقان
حسین عسگری: در نهایت پس از یک سال انتظار آزاردهنده، مجوز نشر کتاب «روستای ایستا: 
پژوهشی درباره اهل توقف در طالقان» صادر شد و این کتاب در شمارگان 2100 نسخه به وسیله نشر شهید سعید محبی (ناشر دایره المعارف تشیع) منتشر گردید. مقاله ذیل چکیده آن کتاب است که قرار است ذیل عنوان «کوی منتظران» در جلد چهاردهم دایره المعارف تشیع به چاپ رسد. 
این جلد از دایره المعارف آخرین مراحل آماده سازی برای چاپ را می گذراند.
قوم اهل توقف طالقان در اراضی پردسر واقع در شرق شهر طالقان مرکز بخش طالقان در شهرستان ساوجبلاغ واقع در غرب استان تهران زندگی می کنند. این مجموعه مسکونی که در کنار رودخانه شاهرود شکل گرفته، در بین اهالی طالقان به «ترک آباد»، «فانوس آباد»، «کوی منتظران» و «روستای ایستا» مشهور است. گذراندن شب در روشنایی فانوس و عدم استفاده از برق، ترک زبان بودن، تأکید فراوان بر مقوله انتظار و توقف بر شیوه زندگی دویست سال پیش، علل این نامگذاری های محلی است.
آنها از هر گونه مظاهر تکنولوژی و تمدن جدید دوری می کنند و همین عزلت گزینی و انتخاب زندگی رهبانی، هاله ای از شایعات و سخنان عجیب را اطراف آنان پراکنده است تا آنجا که اهالی بومی طالقان، گاه آنان را اسماعیلی مذهب و زمانی دراویش تارک دنیا و منتظر امام مهدی(ع) می دانند. در اصل این طایفه از پیروان میرزا صادق مجتهد تبریزی (1274-1351ق) فقیه مشهور دوره مشروطیت هستند که با الهام از آرای تجددستیز او چنین زندگی عجیبی را در زمانه تسلط مدرنیته سامان داده اند. آنان جمعی از شیعیان اثنی عشری هستند که بر تقلید از یک فقیه سنتی باقی مانده اند و شاید به همین دلیل عنوان «اهل توقف» نام مناسبی بر آنان باشد.
میرزا صادق مجتهد تبریزی از آن فقیهانی است که در هر دو حیطه نظر و عمل بر طرد مطلق اندیشه تجدد و دستاوردهایش فراوان تأکید می کرد و تا پایان عمر بر عدم جواز استفاده از ابزار تکنولوژیک و امور جدید و مدرن فتوا می داد. از دیدگاه میرزا صادق، حکومت که قانون گذار و مجری قانون است از آن خداوند است و سپس رسول او، آنگاه به دوازده امام منصوص و منصوب انتقال یافته است. در عصر غیبت کبری (از سال 329ق تاکنون به ویژه دوره مشروطیت) حکومت های عرفی، غاصب به شمار می روند چرا که مقام معصوم و حاکم الهی را غصب کرده اند. از دیگر سو او بر این باور بود که نظام قانون گذاری جدید و عرفی مورد نظر مشروطیت با تمام مبانی و لوازم و فلسفه اش به طور بنیادین با نظام حقوقی و فقهی شیعه در تعارض است و اولی نمی تواند از دورن دومی استخراج شود. شارع در فقه، خداوند و رسول و معصومان هستند و در قوانین موضوعه، انسان و جوامع اند. او تلاش برخی از نوگرایان برای نزدیکی دو دیدگاه فقهی و نظام حقوقی جدید و عرفی را در قالب نظام مشروطیت غیر ممکن می دانست. بر همین اساس میرزا صادق از مخالفان سرسخت مشروطیت و پیامدهای آن بود به طوری که در سال 1292 خورشیدی با برخی از علما به محمدعلی شاه (ششمین پادشاه سلسله قاجاریه) تلگرام فرستاد و لغو مشروطیت را خواست. او همچنین برخلاف حمایت برخی از حوزویان همانند شیخ فضل الله نوری (م1327ق) از نظریه «مشروطه مشروعه»، مخالف شدید این دیدگاه هم بود.
خاستگاه اصلی اهل توقف، شهر تبریز است. پس از وفات میرزا صادق، مقلدانش در آن شهر به یکی از شاگردان او به نام سیدحسین نجفی طباطبایی (مدفون در قبرستان مارالان تبریز) رجوع کردند. پس از مرگ او، فرزندش سیدجواد زعامت دینی اهل توقف را عهده دار شد. حدود سیزده خانوار پرجمعیت که همان هسته اولیه اهل توقف طالقان هستند با طرح شبهه در میزان دانش فقهی سیدجواد، ناچار در سال 1366 خورشیدی با هدف جلوگیری از ایجاد تنش به منطقه ای در شهرستان تنکابن مهاجرت کردند. آنها سه سال بعد به جهت عدم تحمل دشواری های پیش آمده محیطی در روند تولید گندم، تنکابن را به مقصد طالقان ترک کردند. آنها وجود احادیث منزلت طالقان در آخر الزمان، گرایش مذهبی اهالی، آرامش و محیط زیست سالم و طبیعی و عدم انجام پدیده اصلاحات ارضی در آبادی های طالقان را عمده ترین دلایل انتخاب این منطقه برای سکونت قوم برمی شمارد.
اهالی روستای ایستا تأکید می کنند که سبب اصلی پرهیزشان از زندگی امروزی به جهت تشبه آن به زندگی کفار و بدعت بودن آنها است. به طور مثال تزریق خون را به کسی که برای ادامه زندگی اش به آن نیازمند است به سبب بدعت روا نمی دانند و سلامتی و عمر حاصل از این شیوه را نیز بی برکت توصیف می کنند. به زیارت امامان شیعه نمی روند زیرا استفاده از وسایل نقلیه امروزی را جایز نمی دانند. آنها خود را مستطیع نمی دانند و به حج نمی روند چون عزیمت به حج به آن شکلی که می خواهند، برایشان موانعی همانند گذر از مرز را در پی دارد. اوقات شرعی نماز را با با شاخصه های خود استخراج کرده و آغاز و پایان ماه مبارک رمضان را نیز با رویت خویش تعیین می کنند. به رویای صادق معتقدند و در تأیید روش زندگی خود به خواب های معنوی استناد می کنند. اهل توقف به شدت منتظر واقعه ظهور امام مهدی (عج) هستند و بر این نظرند که اکنون آخر آخرالزمان است و آخرالزمان از دوره مشروطیت آغاز شده است.
 ایمان در نگاه آنان از جنس تعبد است. از همین منظر عقل را وظیفه ساز نمی دانند و وجود آن را فقط برای وظیفه شناسی ضروری می پندارند. در اعیاد و سوگواری ها نیز مراسم خاصی برگزار نمی کنند. هیچ کس تاکنون زنان و دختران آنان را ندیده است. فرزندانشان پس از رسیدن به سن تکلیف مختار هستند که با آنان زندگی کنند یا به شهر تبریز بازگردند. هیچ گونه فعالیت سیاسی و اجتماعی نداشته و باورهای خود را تبلیغ نمی کنند. کم عیبت ترین حکومت دوره غیبت کبری را تا حدودی سلسله قاجاریه می دانند، بر همین مبنا برخی از آنان تلاش می کنند که نسب خود را به قاجاریه برسانند. رویدادهای تاریخی سقیفه بنی ساعده (واقعه انتخاب جانشین پیامبر اکرم (ص) در سال یازدهم هجری قمری)، جنبش مشروطه خواهی ایرانیان و انقلاب کبیر فرانسه در قرن هجدهم میلادی را نقطه عطف رواج بی دینی و انحراف عقیدتی می پندارند.
برای خرید احتیاجات خود همانند پارچه، برخی میوه ها مانند خرما، میخ و مقدار بسیار کمی آهن، شیشه و مانند اینها به شهر طالقان می روند و خودشان آهنگری و نجاری دارند. چندان مالکیتی برای اموالشان در میان خود نمی بینند و بر سر اموال، با کسی نزاع نمی کنند و اگر کسی در دارایی آنان تصرف کند، با او درگیر نمی شوند و از مال خود چشم پوشی می کنند. کسانی را در آن دهکده می توان سراغ گرفت که تنها 2 یا 3 بار به بیرون از محل سکونتشان رفته اند. امرار معاش آنها از فروش املاک موروثی شان در شهر تبریز و فروش گاو و گوسفند صورت می گیرد. اهل توقف افراد غیر از خود را «اهل بیرون» می نامند.
در بخشی از اراضی آن روستا، کشاورزی و دامپروری کاملا" سنتی انجام می پذیرد. پرورش گاو، گوسفند، طیور (مرغ و خروس)، اسب و قاطر از دیگر فعالیت های آنان به شمار می رود. از اسب و قاطر برای تردد استفاده می کنند. چندین بار دیده شده است که در تردد و انجام امور کشاورزی از اتومبیل، بولدوزر، لودر و تراکتور استفاده کرده اند. آنها در توجیه این گونه رفتارهای خلاف عادت می گویند: «به هنگام اضطرار ناچار از صنعت و ابزار جدید استفاده می کنیم.»
غذای این قوم، محلی و طبیعی بوده و مطابق حلال و حرام فقه شیعه است. خوراکی را که خاستگاه و چگونگی تولیدش را ندانند، مصرف نمی کنند و از تناول گندم و میوه هایی که با کود شیمیایی و سموم دفع آفات به عمل آمده باشد، به شدت پرهیز می کنند. فراوان از لبنیات تولیدی خودشان استفاده می کنند. گوشت کم می خورند آن هم از گوشت حیوانات نر حلال گوشت. از میهمانان خود با چای پذیرایی می کنند اما خود نمی نوشند. مردان در آنجا علاوه بر شلوار نخی یا پشمی دست باف، پیراهن بلندی بر تن می کنند که تا زانو را می پوشاند و اغلب کلاهی پشمینه بر سر دارند.
اهالی روستای ایستا شناسنامه ندارند و جزء آمار جمعیت ایران به شمار نمی روند و از امکانات رفاهی جدید مانند آب لوله کشی، گاز، برق، تلفن، مطبوعات، رادیو و تلویزیون، بهداشت و درمان، آموزش و پرورش و یارانه و ... استفاده نمی کنند. کودکان آن روستا برای علم آموزی به مدارس طالقان نمی روند بلکه به سبک سنتی و مکتب خانه ای با فراگیری دروسی همانند واجبات و محرمات فقهی، خوشنویسی و اصول عقاید، سواددار می شوند. در مجموع 18 تا 20 جلد کتاب در روستای ایستا موجود است که رساله عملیه میرزا صادق مجتهد تبریزی (چاپ سنگی سال 1323ق) و کتاب خطی سیدحسین نجفی طباطبایی از آن جمله است.
ساعت مچی و دیواری در محل زندگی اهل توقف وجود ندارد. سیمان و آهن در معماری خانه ها به کار نرفته و درها همه چوبی هستند. به دو زبان ترکی و فارسی سخن می گویند. به مرزهای جغرافیایی بین کشورها و شهرها اعتقادی ندارند و جهان در ذهن آنان بدون مرز است. هیچ زنی را به محدوده روستای خود راه نمی دهند و از گفت و گو با آنان به شدت پرهیز می کنند. بیماری های خود را با روش های سنتی درمان می کنند و به پزشک مراجعه نمی کنند مگر در حالت اضطرار. هیچ گونه نزاع و جرمی تاکنون از آنان گزارش نشده است.
دو دلیل فقهی «حرمت تغییر در آفرینش خداوند» و «حرمت تشبه به کفار و بیگانگان» به شدت مورد تأکید و عمل آنان است. توجه به آبادانی و توسعه دنیا را تا آنجا مجاز می دانند که در خدمت بندگی و تعالی انسان باشد. به اعتقاد آنان حضرت مهدی (عج) به هنگام ظهور، از سازوکارهای تمدن جدید استفاده نخواهد کرد و با ظهور آن حضرت و استقرار حاکمیت صالحان، نشانی از این نوع تمدن نخواهد بود.
گفته می شود یکی از نویسندگان و روزنامه نگاران به نام «مهدی نصیری» که با این طایفه ارتباط داشت، در سال 1381 خورشیدی این نوع زندگی تجدد ستیزانه را با روش نقلی در کتابی با عنوان «اسلام و تجدد» بدون اشاره به اهل توقف طالقان، توجیه کرده است.
منابع: بیان صادق، ج1و2، صفحات متعدد؛ مرآه الکتب، ج1،ص 108؛ رجال آذربایجان در عصر مشروطیت، ص103؛ درک شهری از مشروطه، ص 85؛ علمای ایران در شهرهای آذربایجان، ج1، ص 58؛ کیهان اندیشه، ش16، ص80؛ مجله تاریخ و فرهنگ معاصر، ش1، ص311؛ ماهنامه زمانه، ش65، ص69؛ تربت پاکان قم، ج2، ص 791؛ اسلام و تجدد، صفحات متعدد؛ روستای ایستا، صفحات متعدد؛ تحقیقات میدانی و اطلاعات شخصی نویسنده مقاله.
- جهت آگاهی بیشتر رجوع کنید به: حسین عسگری، روستای ایستا، تهران: نشر شهید سعید محبی، 1389.



۱۳۸۹ اسفند ۶, جمعه

نماد «پنجه» یا «کف یک دست»



همه ما نماد «پنجه» یا «کف یک دست» را در تابلوها یا مراسم‌ عزاداریشیعیان، یا بالای گنبد امام‌زاده‌ها دیده‌ ايم، اما وقتی به شمال آفریقا
سفر کنید، خواهید دید که این نماد معنا و داستان دیگری دارد.


«پنجه» که در زبان عربی به آن «خمسه» می‌گویند، سمبل و نمادی است که اولین بار در فرهنگ آفریقا به‌کار رفته و بعدها در فرهنگ‌های مختلف موردتوجه قرار گرفته و از آن به عنوان نماد قدرت، و یا طلسم برای دفع شر و چشم زخم استفاده می‌شده است. خاستگاه نماد پنجه, تمدن‌ باستانی «کارتاژ» درشمال آفریقا است و این نماد از طریق دین یهود و مسحیت وارد اسلام شد و این اواخر در مذهب شیعه به عنوان «دست فاطمه» و به‌ویژه در ایران امروز به عنوان دست «ابوالفضل عباس» رواج یافته است.


علامت «پنجه» نزد مردمان تمدن باستانی کارتاژ (یا قرطاج) که بقایای آن امروزه در تونس واقع است، به عنوان دست الهه «تانیت» (Tanit) مورد
احترام بوده است. فنیقی‌ها که از لبنان امروزی با کشتی مدیترانه را پیموده و به شمال آفریقا آمده بودند، تانیت را الهه باروری و رشد و تولد
می‌دانستند و علامت پنجه را در کنار دو قمری می‌کشیدند. این نماد بعدها به مصر رفت و تصویر یک چشم نیز در میان آن قرار گرفت و از آن برای دعای خیر ودفع چشم‌زخم استفاده شد.
هم‌چنین نماد پنجه از طریق فرهنگ فنیقی‌ها به دین یهود راه یافت ویهودیان آن را به عنوان دست مریم (خواهر موسا و هارون) احترام کردند.


«دست مریم» یهودی‌ها سال‌ها بعد به «دست مریم» مسیحی‌ها تبدیل شد و در دین مسیحیت به عنوان نماد دست «مریم» مادر «عیسای مسیح» مورد تکریم قرار گرفت.
نماد پنجه، همین‌طور از فرهنگی به فرهنگ دیگر و از دینی به دین دیگرمی‌رفت تا این‌که به دین اسلام رسید. علامت کف دست در اسلام، ابتدا به
عنوان علامت «پنج‌تن آل‌عبا» در نظر گرفته شد. اما وقتی فاطمی‌ها به عنوان اولین حکومت شیعی در شهر «مهدیه» که در شمال آفریقا واقع است، اعلام موجودیت کرد، این نماد را به «دست فاطمه» دختر پیامبر اسلام تغییر داد.
اما داستان این نماد در مذهب شیعه به این‌جا ختم نشد و بعدها این سمبل در فرهنگ شیعی به عنوان نمادی از جان‌بازی و فداکاری ابوالفضل عباس
شناخته شد که در واقعه «عاشورا» هنگام رساندن آب به خیمه‌گاه «حسین‌ابن علی» دستانش از بدن جدا شد. و اکنون پنجه‌ی فلزی بر سر پرچم‌ها، علم‌ها وعلامت‌های چند‌تیغه در دسته‌های عزاداری شیعیان نصب می‌شود. هم‌چنین شیعیان به نیت برآورده شدن حاجات و گشایش گره از کارشان پنجه‌هایی ساخته‌شده از طلا یا نقره و یا فلزهای دیگر را به در و ضریح امام‌زادگان وپنجره‌‌ و دیوار سقاخانه‌ها دخیل می‌بندند. بر سر برخی گنبدها وگل‌دسته‌های امام‌زادگان و مساجد پنجه‌هایی با انگشتان گشوده یا بسته،احتمالن به نشانه‌ی قدرت و شوکت الاهی یا «خمسه‌ی طیبه» کار گذاشته‌اند.در درون جام‌های برنجین یا مسین برخی سقاخانه‌ها نیز پنجه‌های فلزی نصب می‌شود که آن را نماد دست سقای کربلا می‌دانند.
با این‌حال اکنون بیش‌ترین کاربرد پنجه در شمال آفریقا است. این نمادامروزه نیز در خانه‌های بربرها که اولین قوم ساکن آفریقای شمالی بوده‌اند
و هنوز هم به سبک ابتدایی خود در کشورهای تونس و الجزایر و مراکش زندگی می‌کنند، وجود دارد. در قبایل بربر، پسران حلقه‌‌ای به شکل پنجه به گوش راستشان می‌آویختند. در قدیم، کم‌تر خانه‌ یا دکانی در شهرهای شمال‌آفریقا یافت می‌شد که به در و دیوار آن پنجه نصب نشده بود.

۱۳۸۹ بهمن ۹, شنبه

هفت گنبد



هفت رنگ است به ز هفت اورنگ
نيــست بالاتــر از سيــاهی رنگ

هفت روز هفته

رنگها, ستارگان و معانی رمزی و عرفانی آنها يکی از پنج گنج حکيم نظامی گنجوی مثنوی (هفت پيکر) يا هفت گنبد است که بر گرد ماجراهای بهرام گور می گردد.
از آن ماجراهای شيرين يکی اين است که بهرام هفت عروس از پادشاهان هفت اقليم به خانه می آورد و مهندسی شيده نام و خورشيد رای هفت عمارت بديع با هفت گنبد رنگين به رنگهای سيارگان هفتگانه برای او بنا می کند و بهرام آن عروسان نوخاسته را هر يک به تناسب رنگ رخسار در يکی از آن هفت گنبد می نشاند و هر روز هفته را که نزد پيشينيان هر يک به سياره ای تعلق دارد با يکی از آن نو عروسان به عيش و نشاط می گذراند.

روز شنبه منسوب به ستاره کيوان (يا زحل) و رنگش سياه است. روز يکشنبه از آن خورشيد است و رنگ زرد و زرين است. دوشنبه روز ماه است که رنگ اصليش را سبز می دانستند. سه شنبه روز بهرام يا مريخ است که جامه سرخ بر تن دارد. چهارشنبه روز سود و سودا و دکان و بازار است و به عطارد(يا تير), که دبير آسمان است و رنگش فيروزه است, تعلق دارد. پنجشنبه روز سعادت و منسوب به مشتری است و رنگ آن صندل گون است و روز جمعه از آن زهره خنياگر است که چون الماس به رنگ سفيد در آسمان می درخشد.

بدين سان اين هفت گنبد از سياه تا سفيد همه رنگها و از کيوان تا زهره همه سيارگان و از شنبه تا جمعه همه زمان ها را در بر می گيرند و به زبان رمز تمامی قصه آفرينش را از سياه که رمزی از اسم باطن يا مقام ذات الهی و خلوت ابدی شاهد هستی با خويش است چنان که شيخ محمود شبستری گفت:



سياهی گر ببينی نور ذات است به تاريکی درون آب حيات است

تا سفيد که ظهور کامل همه رنگ ها و تجلی اسم ظاهر از اسمای حسنای الهی است, باز می گويند: سياه همه رنگها را در خود نهفته است و هيچيک را باز نمی تابد, از اين رو رمز سکوت مطلق و مقام لا اسم و لا رسم يا عنقای مغرب ( شهريار در پرده) و امثال اين گونه تعبيرات است و سفيد همه رنگها را باز می تابد و چون روز همه را آشکار می کند و رمز جمال الهی است که نور آسمان و زمين است و به هر طرف رو کنند چهره اوست.

رنگها و ستارگان روزهای هفته در فرهنگ غرب نيز کم و بيش با آنچه نظامی در هفت پيکر آورده هم آهنگ است. از جمله در زبان انگليسی شنبه را Saturday گويند يعنی روز زحل و رنگ آن به همين مناسبت سياه است زيرا رنگ زحل در آسمان کمی به سياهی می زند.

در اساطير يونان زحل که نامش Chronos يعنی زمان است, پدر خدايان يونانی است که فرزندانش ژوپيتر و ديگران او را از آسمان راندند و او به زمين آمد در روم (ايتاليا) مهمان پادشاهی به نام ژانوس شد و هزار سال نزد او زيست و در اين هزار سال که دوران طلايی ناميده شده است به يمن قدوم زحل, مرگ, و بيماری و پيری و زشتی و قحطی و غيره وجود نداشت و پيوسته همه چيز بر وفق مراد بود و هنوز در ايتاليا جشنی بر پا می شود به نام Satunalia يعنی جشن زحل و نام ژانويه از همان ژانوس گرفته شده است.

روز يکشنبه را Sunday می گويند يعنی روز خورشيد و با آنکه اکنون تعطيل است اما در فرهنگهای انگليسی از آن به عنوان روز اول هفته ياد می کنند, چنانچه ما نيز در فارسی (يک) شنبه می گوييم. گويی شنبه شماره صفر هفته است که هنوز آفرينش شروع نشده و با طلوع خورشيد که همان تجلی نور الهی است آفرينش در روز يکشنبه آغاز شده و روز يکشنبه اولين روز آفرينش و همچنين اولين روز هفته است.

روز دوشنبه را Monday گويند که منسوب به ماه و رنگ آن سبز است زيرا در هيات قديم رنگ اصلی ماه را سبز می دانستند و در زبان انگليسی نيز چنين است که رنگ ماه سبز است و گاهی از آن به حسادت ياد می کنند و رنگ غول حسادت نيز سبز است. و در زبان انگليسی اصطلاح Green with envy بمعنی سبز شده از حسادت, رايج است. اين روز به زن تعلق دارد زيرا ماه زن است و ارتباط ويژهای با زنان دارد از جمله آنکه مظهر نور الهی است و در غيبت خورشيد رسالت او رساندن نور خورشيد به جهان است و زن به علت بلندی مقام و اينکه نگاهش به سوی خورشيد است اين رسالت را می تواند انجام دهد.

روز سه شنبه را Tuesday گويند يعنی روز Tues که نام يکی از خدايان است معادل با مارس يا مريخ و رنگ آن قرمز است. اين روز به مردان تعلق دارد که عاشقند و سرخ رنگ عشق است و روز قربانی و جان فشانی در راه معشوق.

چهارشنبه را Wednesday گويند که روز Oden يکی ديگر از خدايان اساطيری است که آن نيز برابر با Mercury يعنی عطارد است و رنگ آن فيروزه ای است و روز تجارت و سود و سودا است. از همين لغت کلمه Merchant به معنی بازرگان و Mercantile به معنی تجاری آمده است يعنی مربوط به مرکوری يا عطارد که دبير فلک است و دانش دنيوی نزد اوست.

روز پنجشنبه را Thursday خوانند يعنی روز متعلق به Thor که باز از خدايان ژرمنی است و معادل با ژوپيتر يا زئوس در فرهنگ روم و يونان و معادل مشتری يا برجيس در فرهنگ ماست و روز سعادت است.



پنجشنبه که هست روزی خوب در سعادت به مشتری منسوب(هفت پيکر)

و بالاخره روز جمعه يا آدينه را Friday گويند که بعضی گفته اند به معنی روز آسايش و رهايی از کار و فعاليت است و بعضی گفته اند روز درخشندگی و سپيدی است و متعلق به ستاره زهره يا ونوس يا آفروديت است که رنگش در آسمان به سپيدی می زند.

اگر ما نيز چون بهرام هفت روز هفته را در صحبت يکی از هفت عروس هفت اقليم هنر يعنی شعر, نمايشنامه, موسيقی, نقاشی, معماری, مجسمه سازی و سينما که هنر هفتم ناميده شده است بگذرانيم و حکايتی از او بشنويم و به تعبير ديگر هر روز هفته را با يکی از تجليات جمال و جلال الهی سر کنيم همه روزها مبارک و روز اقبال و سعادت خواهد بود.

حسين محی الدين الهی قمشه ای


۱۳۸۹ بهمن ۶, چهارشنبه

احتمال انفجار دومین ستاره عظیم جهان، آلفا-جبار و مشاهده دو خورشید در آسمان





خبر احتمال انفجار دومین ستاره عظیم جهان، آلفا-جبار و مشاهده دو خورشید در آسمان زمین شایعات متعددی را درباره پایان یافتن عمر جهان هستی در سال 2012 در دنیای مجازی اینترنت به وجود آورده است در حالی که بسیاری از اخترشناسان با این خبر مخالف بوده و آن را رد می کنند.
در صورت فلکی جبار یا شکارچی، ستاره‌ای قرار دارد به نام یدالجوزا. این ستاره نهمین ستاره درخشان آسمان محسوب می‌شود و با ما ۶۰۰ سال نوری فاصله دارد. ید الجوزا از بزرگ‌ترین ستاره‌های شناخته شده و یک «ابرغول سرخ» است ، آن قدر بزرگ که اگر به جای خورشید در مرکز منظومه شمسی قرار می‌گرفت ، مدار چهار سیاره عطارد ، زهره ، زمین و مریخ در درونش جای میگرفت و سطح ستاره جایی حوالی کمربند سیارکها واقع می‌شد!
اما از مدت‌ها پیش دانشمندان دریافته‌اند که این ستاره در حال از دست دادن جرم است و ممکن است به زودی این جرم به یک آستانه بحرانی برسد و این ستاره تبدیل به یک ابرنواختر شود و بعد از چند هفته یک ستاره نوترونی یا سیاه‌چاله بر جای بگذارد. گر ید الجوزا، تبدیل به ابرنواختر شود با توجه به جرم زیادی که دارد، گمان می‌رود، از ماه هم درخشا‌ن‌تر باشد و حتی در طول روز هم به آسانی قابل رؤیت باشد! البته این دوره، بیشتر از چند هفته به درازا نخواهد کشید.
ابر نواختر چیست؟ هنگامی که تمام سوخت هسته‌ای یک ستاره با جرم بیشتر از حد چاندراسکار (۱٫۴۴ جرم خورشیدی) به پایان برسد، نیروی گرانش برتری یافته و ستاره شروع به انقباض می‌کند. دراین حالت به دلیل عدم وجود فشار کافی داخلی، ستاره شروع به فروریزش می‌کند، برای وقوع یک انفجار ابرنواختری سرعت فروریزش باید بسیار زیاد باشد. فشار روی هسته ستاره سبب فشردگی آن می‌شود که در نتیجهٔ آن الکترون‌ها و پروتون‌های مجزا ترکیب شده و نوترون‌ها را به وجود می‌آورند زیرا در آن فشار شدید تنها نوترون‌ها می‌توانند وجود داشته باشند. سرانجام بخش بیرونی ستاره منفجر شده و تبدیل به سحابی ابرنواختری می‌شود.

نخستین بار، در ۱۸۵ سال پیش از میلاد مسیح چینی‌ها یک ابرنواختر را مشاهده و ثبت کردند.
 

بر اساس گزارشهایی که به تازگی منتشر شده، ستاره آلفا-جبار در سحابی اوریون به زودی شاید تا سال 2012 طی انفجاری مهیب از هم متلاشی خواهد شد به شکلی که ترکشهای این انفجار مهیب می تواند زمین را تحت تاثیر خود قرار دهد.
اما آیا واقعا چنین انفجاری در سال 2012 رخ خواهد داد؟ اخترشناسان اینطور فکر نمی کنند. در حالی که دومین ستاره عظیم جهان به سرعت در حال از دست دادن جرم بوده و در حال حاضر به یک ستاره عظیم سرخ رنگ تبدیل شده است، یعنی به زودی منفجر شده و به یک ابرنواختر تبدیل خواهد شد، دلیلی وجود ندارد که زمان انفجار این ستاره را تا این حد زود تصور کرد.
"فیلیپ آر گود" استاد موسسه تکنولوژی نیوجرسی این داستان را داستانی کاملا هالیوودی می نامد زیرا به اعتقاد وی در واقعیت فرایند تدریجی انفجار ستاره ای اجتناب ناپذیر است اما هیچکس نمی داند چنین انفجاری چه زمانی رخ خواهد داد و اعلام سال 2012 برای رخ دادن چنین پدیده ای تنها یک حدس ساده است.
وی می گوید: "آلفا-جبار یک اَبَرستاره سرخ رنگ است و روزی در نهایت به ابرنواختر تبدیل خواهد شد، اما کِی؟ چه کسی می داند؟"
از سویی دیگر "فیل پلیت" اخترشناس معتقد است آلفا-جبار در نهایت روزی منفجر خواهد شد اما به اندازه ای از زمین دور است که نمی تواند به آن آسیبی وارد آورد. وی می گوید: یک ابرنواختر نباید دورتر از 25 سال نوری باشد تا بتواند به واسطه نور و یا دیگر پدیده ها به زمین آسیب وارد کند، در حالی که فاصله آلفا-جبار 25 برابر این فاصله است.

 
داستان جنجالی انفجار این ستاره در سال 2012 برای اولین بار در روزنامه ای استرالیایی منتشر شد. در این خبر پیش بینی شده بود که انفجار ستاره ای مهیبی رخ خواهد داد که درخشش آن ده ها میلیون بار شدیدتر از خورشید خواهد بود و اعلام کرده بود این رویداد به زودی رخ خواهد داد. در واقع مبنای این داستان درست است، آلفا-جبار طی انفجاری که امکان مشاهده آن از روی زمین نیز وجود دارد، منفجر خواهد شد اما درخشش آن به اندازه ای نخواهد بود که بتوان آن را به خورشید دوم تشبیه کرد.
به گفته محققان این ستاره کهنسال از مرکز در حال تخلیه سوختی است. این سوخت آلفا-جبار را درخشان و پر حرارت نشان می دهد اما زمانی که سوخت به پایان برسد، ستاره به سرعت در خود متلاشی خواهد شد.
با این همه انفجار قریب الوقوع ستاره آلفا-جبار در حال مشتعل تر کردن شایعات اینترنتی است که درباره نظریه های مرتبط با روز آخر جهان به وجود آمده است که بر اساس تقویم قوم مایان این رویداد در یکی از روزهای سال 2012 رخ خواهد داد. اما "پلیت" همچنان بر نظر خود پافشاری می کند: گفتن اینکه یک ستاره کی منفجر خواهد شد، در حالی که از آن فاصله بسیاری داریم، بسیار دشوار است. شاید آلفا-جبار امشب منفجر شود، شاید صد هزار سال و یا شاید چندین قرن دیگر. هیچکس از این تاریخ اطمینانی ندارد."
طی روزهای گذشته در نشریات متعدد علمی خبر دیده شدن دو خورشید در آسمان زمین در پی منفجر شدن یکی از عظیم ترین ستاره های جهان هستی نگرانی بسیاری را برانگیخته است.
گروهی از محققان که انفجار این ستاره را پیش بینی کرده اند می گویند این پدیده کیهانی بزرگترین آتشبازی از زمانی خواهد بود که زمین متولد شده است و آسمان شب را به مدت یک یا دو هفته به اندازه روز روشن خواهد کرد. ستاره آلفا-جبار که در سحابی اوریون قرار دارد 640 سال نوری از زمین فاصله دارد.
"برد کارتر" یکی از اخترشناسان دانشگاه کوئینزلند جنوبی که این انفجار را پیش بینی کرده است می گوید: این انفجار می تواند در یکی از روزهای سال جاری رخ دهد و یا تا میلیونها سال دیگر نیز خبری از چنین انفجاری نباشد."


 
سیستم چند ستاره‌ای در عالم خیال و افسانه:
چه چیز جالبی! تصورش را بکنید که دو خورشید داشته باشیم، این یعنی تجلی تصویرسازی‌های جورج لوکاس.

 
وقتی خبر را خواندم، بی‌اختیار یاد یکی از کتاب‌های علمی تخیلی ایزاک آسیموف به نام شبانگاه افتادم. در این کتاب علمی تخیلیع آسیموف با تخیلی قابل تحسین، سیاره‌ای را برایمان خلق کرد که چهار ستاره داشت، طوری که هیچ وقت در این سیاه تاریکی وشب حکم‌فرما نمی‌شد. اما متعاقب کسوفی که باعث شد که برای ساعات محدودی، سطح سیاره تاریک شود، انسان‌های روی سیاره که اصلا از لحاظ روانشناسی و بیولوژیکی به تاریکی عادت نداشتند، وحشت‌زده شدند و همین مطلب منجر به آشوب و هرج و مرج و از میان رفتن بنای تمدنی‌شان شد.

 
خوب مختصرتر از این نمی‌شد، تعریف کرد! تازه سال‌های سال از خواندن این کتاب گذشته است.
ضرورت بازتاب صحیح اخبار علمی: 
اما چیزی که این روزها باعث بحث و مناقشه شده است، خبر سایت استرالیایی News.com.au بوده است. این سایت با هالیوودی کردن و پر و بال دادن به گفتگویش با استاد دانشگاه کیوزلند جنوبی -دکتر برد کارتر- خبر را طوری ساخته و پرداخته کرده است که خواننده بی‌دقت گمان می‌برد، انفجار ستاره بسیار نزدیک خواهد بود.
حقیقت این است که فعلا نمی‌توان تخمین درستی از زمان پایان کار یدالجوزا داشت، اما بسیار محتمل است که در هزاره جاری شاهد این ابرنواختر باشیم. یک هزار سال در مقیاس نجومی، زمان بسیار کوتاهی است.
اما سایت بزرگ و مشهور هافینگتون پست، کار بدتری کرده است و با آوردن سال ۲۰۱۲ در تیتر خبر، دیگر کاملا به سیم آخر زده است!
ساده نقل کردن اخبار و تلاش برای جلب مخاطب، نباید مترادف با دستکاری خبر و بزرگ‌نمایی کردن انگاشته شود. مخصوصا در مورد خبرهای علمی که هر کس با جستجویی اندک می‌تواند، متوجه واقعیت شود.
فاکس نیوز که تصادفا متعلق به همان گروه خبری سایت استرالیایی مزبور است، کوشیده است، در مقاله‌ای کاربران اینترنت را از اشتباه دربیاورد.
البته مسئله جالب این است که با توجه به فاصله ید الجوزا از ما، ممکن است این ستاره صدها سال پیش منفجر شده باشد و امواج نورش در فضا در حال حرکت به سوی ما باشند.
اما صورت فلکی جبار یا شکارچی، در ستاره‌شناسی شرقی و همچنین نزد یونانی‌ها و غربیان، صورتی جالب و پر از وهم و خیال و افسانه است:
 


 
جَبّار یا شکارچی، صورتی فلکی که در گذشته، چون شمالی یا جنوبی بودن صورتها را نسبت به دائرة‌البروج می‌سنجیدند، دومین صورت از صور فلکی نیمکرۀ جنوبی آسمان به شمار می‌آمد و به صورت مردی با عصایی در دست و شمشیری بر کمر تصور می‌شد. یونانیان آن را اوریون ۲ می‌خواندند که در اساطیر یونانی، شکارچی غول‌پیکری است که هویتی نیمه‌خدایی دارد و گفته‌اند که خدایان پس از مرگ او را به شکل این صورت فلکی در آسمان قرار دادند.
برابر افسانه‌ای، شکارچی روزی «آرتمیس» -الهه شکار- را هنگام شنا در آب غافلگیر کرد ، آرتمیس از این واقعه عصبانی شد و شکارچی را به صورت گوزن در آورد. آنگاه سگ‌های شکاری او نتوانستند شکارچی را باز شناسند و وی را تکه تکه کردند و از هم دریدند . پس از آن جبار به همراه سگ‌ها به شکل صورت فلکی به آسمان صعود کرد و به واقع در آسمان می توانید کلب اکبر و کلب اصغر را با ستارگان اصلی باشکوهشان شعرای یمانی و شعرای شامی مشاهده کنید و به تحسین زیبایی و شکوه آنها بپردازید .
در داستان دیگر جبار ، معشوق آرتمیس یا «آروارا» ، الهه سرخ فام بامداد ، انگاشته می شود . می گویند الهه شکار آرتیمیس ، که وظیفه نور افشانی ماه را نیز بر عهده داشت ، به خاطر جبار فراموش کرد ، نور ماه را بتاباند . خدای خورشید از این موضوع چنان عصبانی شد ، که شکارچی را با تابش اشعه های نورانی خود نابینا کرد .
بر اساس افسانه‌ای دیگر آرتمیس خود از روی اشتباه جبار درمانده را مورد اصابت تیر قرار داد . آرتمیس برای جبران، از پدرش ، زئوس خواست که شکارچی یا جبار را با سگهایش و شکاری که کرده بود ، یعنی خرگوش ( صورت فلکی ارنب ) ، به آسمان منتقل کند .
در بابل باستان مردم در صورت فلکی جبار نقش خدایی را می‌دیدند ، که سنگهای قیمتی و جواهرات را خلق می کرد . در واقع هم ستاره نورانی قرمز رنگ  «یدالجوزا» و ستاره نورانی سفید متمایل به آبی «رجل الجوزا» یاقوت و الماس را به خاطر انسان می آورند .
شاید پر وبال گرفتن این شایعه در اینترنت تا حدی به خاطر این افسانه‌ها و فیلم تخیلی ۲۰۱۲ باشد!