کافه تلخ

۱۳۸۹ شهریور ۱۱, پنجشنبه

انسان و سمبولهايش - كارل گوستاويونگ

انسان و سمبولهايش

تهيه كننده: قاسم حمزوي

در روان شناسي مكتب يونگ مرد خصوصيات زنانه را تا حدي درخود دارد و زن هم داراي خصوصيات مرد مي باشد. در روان شناسي يونگ تصوير مردانه و زنانه را عنصر نرينه و عنصر مادينه مي نامند. عنصرمادينه تجسم تمامي گرايشهاي رواني زنانه در روح مرد است مانند احساسات- خلق و خوهاي مبهم – مكاشفه هاي پيامبرگونه – حساسيتهاي غير منطقي – احساسات نسبت به طبيعت و ... جلوه هاي فردي عنصرمادينه بيشتر توسط مادر شكل مي گيرد و اگر مرد حس كند مادر تاثير منفي بر روي وي گذاشته وجودش بصورت خشم - ناتواني و ترديد بروز مي كند.
شخصيت منفي زنانه در روان مرد داراي جنبه هاي مثبت و منفي مي باشد. شخصيت منفي زنانه در روان مرد سبب ناهنجاري هاي – رواني ترس بيماري ناتواني و تصادف مي شود و ممكن است سراسر زندگي را غمگين و خسته كننده ببيند. از نظر زيست شناسي ثابت شده است كه در هورمونهاي مرد هورمونهاي زنانه و در هورمون مردانه هم وجوددارد يعني هيچ مردي مرد كامل نيست و هيچ زني هم زن كامل نيست و داراي خصوصيانت مردانه مي باشد. نمود منفي عنصر مادينه در مرد باعث مي شود تا مردان به واقعيت پشت كنند و براي فراموشي به اعتياد و الكل روي آورند. عنصر مادينه مرد را به بازي روشنفكرانه مخربي مي كشاند يعني مرد آنقدر بر روي زندگي متمركز مي شود كه هر گونه ابتكار عمل و اعتماد به نفس را از دست مي دهد. رايج ترين نمود عنصر مادينه تخيلات شهواني است اگر مرد به قدر كافي مناسبات عاطفي خود را پرورش نداده وضعيت عاطفي وي نسبت به زندگي،كودكانه باقي مانده باشد. عنصرمادينه روان مرد چهار مرحله دارد:1-حوا كه روابطي به طور كامل غريزي و شهواني دارد 2- مانند فاوست در داستان گوته اگر چه شخصيت افسانه اي و زيبا داشت اما عناصرجنسي همچنان مشخصه اش بودند 3- مرحله عشق EROS كه شخص خود را تا مقام پارسايي روح بالا مي برد مانند شخصيت مريم باكره 4- مرحله خردكه حتي از پارسايي و خاوصي هم بالاتر مي رود. عنصر مادينه در روان مرد همان مي شود كه در اصل بود يعني زن در درون مرد كه پيامهاي اصلي خود را منتقل مي كند .

ب: عنصرمردانه در وجودزن :

عنصر نرينه در وجود زن اغلب به صورت اعتقاد نهفته مقدس پديدار مي شود وقتي زني دست به ترويج اعتقادات مردانه مي زنديا به گونه اي خشونت بار رفتار مي كند به آساني روان مردانه نهفته خودرا بر ملا مي سازد يعني انسان با چيزي در درون زن روبه رو مي شود كه لجباز و سرد و غيرقابل دسترسي است . همان گونه كه عنصر نرينه مرد از مادر شكل مي گيرد عنصرنرينه زن هم از پدر متاثر است،عنصرنرينه در وجود زن تجسم گونه اي پيله است كه به دور خوابها اميال و ... بسته مي شود . وزن را از واقعيت و زندگي فعال جدامي كند . عنصرنرينه تجسم تمامي بازتابهاي نيمه خود آگاه،سردو ويرانگر است كه بر وجود زن چيره مي شود. عنصر نرينه منفي در وجود زن باعث حسابگري - كينه توزي و دسيسه بازي مادر شوهر ها، مي گردد يا ممكن است باعث شود ما در مانع ازدواج فرزندان خودگردد. يا باعث فلج شدن احساسات يا احساس نا امني شديد و احساس پوچي منجر گردد. انسان به راستي زير سلطه شخصيت ناخودآگاه قرار دارد و تنها هنگامي اين سلطه از ميان برداشته مي شود كه انسان با بيزاري متوجه مي شود چيزهايي گفته و رفتاري مرتكب شده كه در برخلاف انديشه ها و احساسات واقعي اش بوده و بازيچه دست يك عامل رواني بيگانه شده است. عنصر نرينه (در وجود زن جنبه اي مثبت هم دارد مانند خلاقيت - شجاعت و عينيت و خرد روحي آراسته در وجود زن . اين جنبه مثبت مي تواند با اين روح مبتكر – شجاعت – شرافتمندي و در عالي ترين شكل خود وسعت روحي باشد. عنصرنرينه در وجود زن داراي چهار مرحله است:

1- در قالب يك ورزشكار و در قالب نيروي جسماني زناني كه كاراته تمرين مي كنند در اين مرحله هستند .
2- داراي روحي مبتكر و قابليت برنامه ريزي مي شود .
3- زن به صورت استاد يا كشيش در مي آيد. اين مرحله درقالب گفتار بروز مي كند مانند سيمين بهبهاني
4- چهارمين مرحله تجسم انديشه است يا مرحله زن كامل.
عنصر نرينه به زن صلابت روحي مي دهد، نوعي دلگرمي تا جبران ظرافت ظاهرش را كند و در پيشرفته ترين شكل خود زن را به تحولات روحي دوران خود پيوند مي دهد و حتي سبب مي شود بيش از مردان انگاره هاي اخلاق را پذيرا باشد .

منبع: انسان و سمبولهايش - كارل گوستاويونگ