۱۳۸۹ مرداد ۲۰, چهارشنبه
"برزخ"
"برزخ" حد فاصل و حايل و واسطه ميان دو چيز (ماده و روح،...) است و "عالم مثال" را از آن جهت عالم برزخ مىگويند كه حد فاصل ميان اجسام كثيفه(مادي) و عالم ارواح مجردّه و حد فاصل ميان دنيا و آخرت مىباشد.[1]
چگونگي اطلاع از حال اموات عالم برزخ
در نظام هستى عوالم گوناگونى هست كه هر كدام داراى احكامى مىباشند. اين احكام به لحاظ تفاوت عوالم، با يكديگر فرق دارند، مثلاً عالم ناسوت يا طبيعت، احكام مخصوص به خود دارد و عالم برزخ احكام مختص به خود. آدمى براى ورود و درك شهودى آن عوالم، بايد به صورتى تبدل يابد كه بتواند چنين ظرفيتى را پيدا كند. به همين جهت است كه انسان با مرگ به تحولى دست مىيابد تا بتواند به عالم برزخ وارد گردد؛ و تا چنين تحولي در او ايجاد نشود نمي تواند به طور کامل با برزخ و اهالي آن ارتباط برقرار کرده و از احوال آنها آگاه شود و بر مبناي همين تفاوت درجه عوالم است که برخى از انسان ها بر اثر انجام يك سلسله اعمال و آداب و قدم گذاشتن در وادى سير و سلوك، ظرفيت فهم و ادراك عوالم بالاتر را در همين دنيا و قبل از مرگ و قيام قيامت احراز كرده، بسيارى از حقايق بر آنها منكشف مىگردد. البته علم به كنه و ماهيت آن حقايق بسيار محدود است؛ مگر براى عده كمى كه با سلوك عملى در همين دنيا به آن عالم راه يافته باشند و علم اجمالى آنها به علم تفصيلى تبديل شده باشد و از اين رو، سنخيّت و چگونگى بدن هاى برزخى و... و نعمت و عذاب هاى آن براى ما به صورت كامل و دقيق روشن نيست؛ در عين حال از مجموعهى آيات و روايات و تحليل هاى عقلى مىتوان دورنما و كلياتي از نعمت ها و عذاب هاى برزخى و قيامت ارايه نمود.[2]
بنا بر آنچه بيان شد يک راه آگاه شدن از احوال برزخيان تهذيب نفس و بريدن از دنياي فاني است .
راه ديگري که ارتباط با اموات را در عالم برزخ را ممکن مي کند احضار ارواح است . احضار روح و ارتباط با ارواح امري ممكن است، يعني از نظر عقل محال نيست و ميشود كساني پيدا شوند كه بتوانند با روح فردي ارتباط برقرار كنند .
براي وضوح بيشتر سخن به چند مسئله اشاره ميكنيم:
1 - انسان از دو بُعد جسم و روح تشكيل شده است، جسم بعد از مرگ، جزئي از خاك شده اما روح سر از افلاك درميآورد و براي هميشه باقي ميماند و تا قيامت در عالم برزح به سر ميبرد. و از آنجا که روح، يك امر مادّي نيست؛ محدوديت ماده را ندارد و به سان اشعه خورشيد كه از وراي شيشه و ابر به داخل اتاق و منزل ميتابد و هيچ كدام از آنها نميتواند مانع از حضور و حركت حيات آفرين ذرّات آن شود، مي تواند در همه جا حاضر شود. [3]
2 - طبق آيات و احاديث[4] فراوان اين حقيقت به اثبات رسيده است كه ميتوان با ارواح ارتباط برقرار نمود و ارواح نيز ميتوانند با افراد صحبت كنند، همان طور كه رسول خدا(ص) با كشته شدگان قريش (كه آنها را در چاه بدر انداختند) صحبت كرد و به آنها فرمود: "شما چه بد همسايگاني براي رسول خدا بوديد...".و در پاسخ به اعتراض عمر كه اين كار را بي فايده انگاشت فرمود: "ساكت شو اي پسر خطاب، سوگند به خدا كه تو از آنها شنواتر نيستي!".[5]
اميرالمؤمنين علي(ع) نيز بعد از جنگ جمل با كشته شدگان، صحبت نمود.[6]
پس اصل امكان ارتباط با ارواح غير قابل انكار است. بالاتر اين كه هر يك از ما در عالم خواب بارها با ارواحي كه ميشناخته ايم (مثل اقوام فوت شده) ارتباط برقرار نموده و صحبت كردهايم، و شايد از حوادث آينده خبر دادهاند. اينها همه شواهدي بر امكان ارتباط با ارواح و احضار آن ها است.
در اين باره، تجربه بزرگ مفسّر و قرآن شناس قرن، حضرت علامه طباطبايي «قدس» و نيز برادرش علامه سيد محمد حسن الهي طباطبايي بهترين مؤيد است. ايشان روح پدر و مادر خود را احضار كرده و گزارشهاي نهاني از اين جهان را گرفته بودند كه اين قضيه را ميتوانيد در كتاب مهر تابان مطالعه كنيد.[7]
3 – اين نکته قابل انکار نيست که در برخي مواقع اجنه يا شياطين خود را، به جاي روح شخص معيني جا زده، و ما را فريب دهند (همان طور كه از برخي جلسات ارتباط با ارواح نقل شده است) پس هميشه ارتباط با ارواح درست نبوده و برخي مواقع دروغ ميباشد، علاوه اين احتمال وجود دارد که برخي از افراد شياد نيز از طريق ارتباط با جن و تسخير جن، و حتي با استفاده از قوه تخيل و تردستي بعضي كارها را انجام دهند و چنين وانمود كنند كه روح را احضار نمودهاند كه انسان هوشيار و آگاه، بايد توجه داشته باشد و فريب آنان را نخورد.
4- هرچند احضار روح، حقيقت دارد، اما در صورتي مي توان به يافته ها و آگاهي ها و... اطمينان داشت که اين احضار توسط انسان هايي انجام پذيرد که در اين راه با مبارزه ي نفس و تهذيب آن، به اين مقام نائل گشته اند نه اين که با تحمل رياضت هاي بسيار مشکل غير شرعي به چنين قدرتي دست يافته باشند که در اين صورت اين راه ها از اعتبار برخوردار نيستند و اعتمادي هم به آن ها نيست. [8]
البته بايد متذکر گرديم که برخي از فقها احضار ارواح را حرام شمرده شده اند[9].
در مجموع آنچه بيان شد و با توجه به اينکه نظام عادي خلقت بر اين مبنا است که زنده ها تنها از طريق وحي مي توانند به اطلاعات جامع و مطمئني از احوال برزخ و قيامت دسترسي پيدا کنند و راهي مستقيم براي آگاهي از احوال اموات ندارند پس راههايي که اشاره کرديم، قابل تمسک و استفاده طبيعي نمي باشند و به طور دقيق و تفصيلي نمي توانند ما را به وضعيت همه اموات رهنمون باشند و تمام جزئيات نعمتهاي آنها و عذاب هاى آنها را تبيين نمايند؛ و اين به دليل همان تفاوت ذاتي دو عالم است . در عين حال از مجموعهى آيات و روايات مىتوان دورنما و اطلاعات محدودي از حال و هواي مردگان را با توجه به اعمال و کردارشان در اين دنيا بدست آورد و يا در برخي موارد خاص از راه ارتباط با ارواح توسط افراد خاص مطمئن و درستکار مي توان به آگاهي هايي دست يافت.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] ر.ك: سيد جعفر سجادى، فرهنگ علوم فلسفى و كلامى، چاپ 1357؛ نثر طوبى يا دايرة المعارف لغات قرآن.
[2] محمد رضا كاشفى، خدا شناسى و فرجام شناسى، ص 100، اقتباس از سوال 939.
[3] مكارم شيرازي، ناصر، عود ارواح، ص 63 و 130
[4] مثلا؛ صالح با ارواح قوم خويش سخن گفت، اعراف آيه 77 – 79، يا شعيب با ارواح گذشتگان سخن مي گويد، اعراف آيه 85 – 93، همچنين پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم با ارواح انبيا سخن گفته است، زخرف آيه 45 . يا در بقيع با ارواح مردگان به سخن پرداخت. نک: طبقات ابن سعد ج 2 – ص 204 – سيره ابن هشام ج 1 ص 453. اميرالمومنين زماني که از صفين برمي گشت در کنار قبرستان کوفه ايستاد و فرمود اي ساکنان خانه هاي وحشت زا و نقاط فقر و گورهاي تاريک اي هم آغوشان با خاک و دور ماندگان از وطن اي مظاهر وحشت و ترس شما بر ما سبقت گرفتيد و ما به شما مي پيونديم من شما را آگاه مي سازم خانه هاي شما تصاحب شد همسرانتان ازدواج کردند ثروتهايتان تقسيم شد، چه خبري پيش شماست و آنگاه رو کرد به ياران و فرمود اگر به آنان اجازه داده مي شد که سخن بگويند جواب مي دادند که بهترين توشه تقوا است. نهج البلاغه خطبه 179. نک: سبحاني، جعفر، اصالت روح.
[5] بحارالانوار، ج 6، ص 254، چ آخوندي.
[6] حسيني طهراني، معادشناسي، ج2، ص 242.
[7] حسيني تهراني محمد حسين ،مهر تابان، (درباره زندگي علامه طباطبايي).
[8] نمايه ي: ارتباط با موجودات عوالم ديگر، سوال 293. اقتباس از سوال 1121.
نوشته شده توسط محمد