سفر هند و مخلفاتش بالاخره تموم شد و خوشحالم که مجددا فرصت وبلاگ نویسی و وبلاگ خوانی خواهم داشت. اما سفرنامه این سفر پر ماجرا! اول باید بگم که برنامه های این سفر پانزده روزه آنقدر فشرده بود که یادداشت حین سفر غیر ممکن بود. بعد از برگشتن هم با توجه به شروع ترم دوم تحصیلی امکان نوشتن یک سفرنامه واقعی با توصیف مکانها و شرح وقایع باز غیر ممکن بود. اینطوری شد که من مجبور شدم به ذکر چند نکته کوتاه درباره هند و هندی ها رضایت بدهم. امیدوارم شما هم به همین مقدار راضی باشید!
1- از این ایام تلخ و شیرین دو روز در دهلی سپری شد، یازده روز در ایالت کرالا در جنوب شرقی هند و دو روز هم در بمبئی، یا به اصطلاح جدیدش ممبئی! در طول این سفر از بیش از 100 معبد هندو، مسجد، کلیسا، کنیسه و معبد زرتشتی دیدن کردیم و صد البته دیدن فضاهای سکولار و کوچه بازار و برخورد با مردم عادی هم دست کمی از زیارت خدایان نداشت. علت اقامت طولانی در ایالت کرالا آن بود که این سفر به عنوان بخش تجربی کلاس "پلورالیسم دینی" برگزار شد و کرالا با داشتن گروههایی نسبتا بزرگ از سه دین هندو(55%)، مسلمان (25%) و مسیحی(18%) و مهمتر از آن به خاطر همزیستی مسالمت آمیز پیروان این ادیان با یکدیگر و تعامل و همکاری خوبی که دارند به یکی از مثالهای مثبت تنوع دینی مشهور است.
2- آری، یکی از ویژگیهای مثبت هند تنوع آن است. این تنوع اعم از تنوع انسانی و طبیعی الحق و الانصاف مایه زیبایی و غنای آن است. وقتی از شهری به شهری دیگر می روی با زبان، دین، طبیعت، هوا و همینطور چهره های متفاوت مواجه می شوی. مدیریت نسبتا خوب این تنوع در چارچوب فدرال و سکولار را هم باید مایه افتخار این کشور دانست. در این کشور صدها دین وجود دارد. البته حکومت سکولار است و برای رعایت بی طرفی هیچ دینی به رسمیت شناخته نشده است. من در عمل نیز آزادی عمل تمام ادیان را از هندویسم گرفته تا اسلام و زرتشتی و بهایی و بودیسم و حتی ادیان جدید و بی دینی را از نزدیک دیدم.
همینطور قهرمان داستان ما بیش از صد زبان و لهجه دارد که از بین آنها 15زبان رسمی است و مشخصات اسکناسها هم به این زبانها نوشته شده است. تابلوها معمولا به سه زبان نوشته شده: انگلیسی، هندی و زبان بومی هر ایالت. در کرالا مردم بیشتر به زبان مادری خود یعنی مالایالی صحبت می کنند و می نویسند و می خوانند. افرادی زیادی را در کرالا دیدم که زبان هندی و یا انگلیسی نمی دانستند.
من این پذیرش و احترام به تنوع و تلاش برای حفظ آن را علیرغم اندک هزینه (اعم از هزینه مالی و معنوی مثل نبود زبان صددرصد مشترک در تمام کشور) ای که برای کشور دارد بر سیستمهای تمرکزگرا که درصدد یکسان سازی زبانی و دینی هستند ترجیح می دهم. از حیث مدیریت تنوع فرهنگی متاسفانه ایران نکته مقابل هند است. ایران شاید تنها کشوری است که در آن نیمی از مردم زبان مادری خود را آموزش نمی بینند!
3- به نظر برخی تعامل مثبت جامعه هندی با تنوع فرهنگی آن بی ارتباط با فرهنگ و سنت هندویسم نیست. فرهنگ یا دین هندو با توجه به چند خداییpolytheism زمینه بیشتری برای پذیرش "دیگری" دارد. در برخی از متون خواندم گروههای مسلمان، مسیحی و یا یهودی و زرتشتی که به قصد اقامت به هند می آمده اند مورد استقبال حاکمان هندی قرار می گرفتند و در خیلی از موارد آنها قطعه زمینی را به عنوان هدیه برای بنای مرکز دینی خود از حاکم هندی دریافت می کردند. همینطور در دیدار از کلیساها و مساجد و معابد هندو متوجه شدم که بیشتر، هندوها برای عبادت به مساجد و کلیساها می روند ولی مسلمانها و مسیحی ها به ندرت به معابد هندو می روند. به تعبیر عامیانه می توان گفت: برای دینی که بیش از سی میلیون خدا دارد پذیرش دو سه تا خدای دیگر (الله،گاد،یهوه، مسیح، و...) نباید خیلی سخت باشد.
4- مردم هند را خیلی آرام و صلح منش یافتم. علیرغم شلوغی و بی نظمی ترافیک و فقر من موردی از درگیری و نزاع ندیدم. و همینطور حتی در مراکز شلوغ احساس خطر نکردم. این احساس را خیلی از همراهان من هم داشتند. احتمالا سابقه طولانی مدت هند در استعمار شدن چه توسط مسلمانان و چه توسط انگلیسی ها بی ربط به همین ویژگی نباشد. من فکر کردم که این ویژگی محصول آب و هوای نسبتا گرم و مرطوب است ولی یکی از دوستان پاکستانی گفت که در پاکستان مردم خیلی عصبی و عجله ای و دعوایی هستند. در این میان یکی از فرضیه ها مدخلیت دین است. یکی دیگر از همراهان مسلمان می گفت که با توجه به حضور جهاد و جنگ در قرآن و وجود نوعی از خشونت مشروع در اسلام مسلمانان آمادگی بیشتری برای درگیری دارند. والله اعلم.
5- فکر کنم سه ویژگی مثبت برای ادعای مثبت اندیشی کافی است و الان می توانم تاسف بخورم که این سرزمین با این همه زیبایی طبیعی و فرهنگی از فقر و بی نظمی و ناتمیزی به شدت رنج می برد. آنچه از فقر و شلوغی و کثیفی در دهلی دیدم گیج کننده بود و هر بازدید کننده ای را متاثر می کند. صد رحمت به میدان شوش تهران! روز اول وقتی بعد از پروازی حدود 11 ساعته از آلمان به بخش دهلی قدیم رسیدم گفتم ای کاش نمی آمدم؛ بچه های فقیر و معلول و کثیف بیش از آن بودند که بتوانی از پشت عینک توریستی فقط نظاره گر باشی. تمام تصور مثبتی که از هند داشتم به عنوان یکی از مصادیق "قدرت جدید آسیایی" فرو ریخت. اگر چه به تدریج با دیدار از بخشهای دیگر دهلی و همینطور ایالت کرالا، که گفته می شود توسعه یافته ترین ایالت هند است با 90 درصد باسواد، از شدت این نگاه منفی کاسته شد ولی هنوز هنوز نمی توانم تصویر بچه ها را از ذهنم پاک کنم. بچه هایی که در چهارراههای دهلی قدیم در پشت چراغ قرمز به ماشین ما هجوم می آوردند و ما مجبور بودیم با سرعت تمام شیشه اتومبیل را بالا بدهیم. آنها فقط فقیر و کثیف نبودند بلکه عمق و شدت بدبختی برخی از آنها را بی ادب هم کرده بود؛ آنها از پشت شیشه بسته اتومبیل آب دهان نثار توریستها می کردند، توریستهایی که شاید گریه می کردند و آرزوی امکان کمک به این بچه ها را داشتند. آرزویی که عملا غیر ممکن است.
6- مشکل دیگر مهم هند شکاف طبقاتی آن است. صد متر آن طرفتر از یک محله زاغه نشین، ویلاهای زیبا و بزرگ خودنمایی می کنند. من ویلاهایی در دهلی جدید دیدم که مشابهشان را در آلمان ندیده ام و عجیب آن است که این وضع یک مسئله کاملا عادی برای هندی ها اعم از فقیر و غنی است. ممکن است یکی دارای یک ویلای چند میلیون دلاری باشد و در باغ بغل ویلایش یک خانواده کولی زندگی کند. نه ثروتمند از دیدن فقیر احساس بدحالی، گناه و... می کند ونه فقیر از دیدن ثروتمند احساس کینه یا انتقام و... این وضعیت در ارتباط با سنت دیرینه کاستها و یا طبقات اجتماعی در هند است. که انسانها نوعی تعلق طبیعی و ذاتی به یک طبقه را به عنوان تقدیر و سرنوشت قبول دارند. سنتی که احتمالا علت یا معلول اعتقاد به تناسخ است.
7- از بین سه گروه دینی عمده هند یعنی هندوها، مسلمانها و مسیحی ها، وضع مسیحی ها از حیث آموزش، سازمان یافتگی با یک فاصله زیاد خیلی بهتر از بقیه بود.
هندوها را می توان دوم دانست و بدترین وضعیت را مسلمانها داشتند. به هر کلیسا که قصد ورود کردیم به استقبالمان آمدند کشیش و یا مسئول کلیسا می توانست حداقل یک زبان اروپایی را صحبت کند(در یک مورد کشیش انگلیسی، آلمانی و فرانسوی می دانست)، معمولا کسی بود که بتواند با گروه یک بحث و گفتگوی خوب داشته باشد. ولی امان از دست مسلمانها. اولا دخترها حق ورود به مسجدها را نداشتند، ثانیا بیشتر امامان نه عربی می دانستند نه انگلیسی و ثالثا .....
در واقع مسیحی ها در سایه شبکه جهانی کلیساها وضع خوبی دارند مثلا تمام کشیشها بدون استثنا چند سالی را در یک کشور اروپایی برای تحصیل و یا فعالیت تبلیغی سپری کرده بودند. هندوها هم با توجه به اکثریت بودن سازماندهی بهتری دارند و در این میان مسلمانها هستند که ویلان و حیران مانده اند. واقعا آبرو ریزی بود و به شدت شرمنده غیر مسلمانها شدیم. به قول مسئول سفر که خود از مسلمانان پاکستان است: مسلمانها اگر به همین شکل عمل کنند می روند که بزرگترین جک تاریخ بشوند!! امید آنکه اینگونه نشود. آمین.