-
ديو همچنين برهر موجود گمراه كننده دلالت ميكند: «شما اي ديوها به توسط كرداري كه او(گرهما)و آكمنش با انديشه و گفتار زشت خويش بياموخت،مردم را از حيات نيك و جاوداني محروم ميسازيد و هم اوست (گرهما) كه دروغ پرست را در تباه كردن زندگاني انسان تعليم داد» (گاتها، اهنودگات، هات 33/ بند 5).
نظر به همين فريبكاري و گمراه كنندگي ديوان است كه در متون نو، ديو به غول نيز ترجمه شده است، چنانكه دربارهي غول ميخوانيم: «در عربي نوعي از جن و ديو است كه در شعاب كوهها و جاهاي دور از آباداني ميباشد و به هر شكل كه ميخواهند برميآيند و مردم را از راه ميبرند»(برهانقاطع ، ذيل «غول») و معناي لغوي غول ، چيزي نيست جز گمراهكننده:«الغيلان القوم:اضلّتهمعن المحجّه»(المنجد ،ذيل«غول»). گمراه كنندگي و فريبكاري ديوان از اين بخش ارديبهشتيشت نيز برميآيد كه اهريمن «فريفتارترين ديوها» است (يشتها، ارديبهشتيشت، فقرهي13) و بدين ترتيب، اهريمن كه سرمنشأ هر فريب است، خود گونهاي ديو به شمار ميآيد.
در شاهنامه نيز گاه اهريمن و ديو در هم ميآميزند،چنانكه در داستان كيومرث، خروزان ديو، بچهي اهرمن خوانده ميشود (فردوسي، 1/29) و اين آميزش،سببي ندارد مگر اشتراك ديو واهريمن درگمراهكنندگي.
همگام با تغيير چهرهي اهريمن به ابليس و شيطان در متون دورهي نو، ديوان نيز به سبب همانندي و حتي يكساني با اهريمن، به ابليس و شيطان تغيير چهره ميدهند. مكموني در عجايب المخلوقات در «فصل في ذكر بعض الشياطين» از غول و ديو ياد ميكند (مكموني، 383-385).
محمدبن خلف تبريزي نيز دربارهي هوشنگ مينويسد كه او شياطين را از مخالطت با آدميان منع كرد (برهان قاطع، ذيل «هوشنگ»)، در حالي كه هوشنگ، شكست دهنده و كشندهي ديوان بود (مينوي خرد، 43) و در متون دورهي نو نيز دربارهي هوشنگ ميخوانيم كه «ديوان از ناحيتها او بيرونكرد» (بلعمي، 1/129). نيز ابن اثير سازندگان شهر كيكرد را نه ديوان بلكه شياطين معرفي ميكند (ابن اثير، 29، 30 ؛نیز ر.ک:«كيكرد»).
ديو همچنين برهر موجود گمراه كننده دلالت ميكند: «شما اي ديوها به توسط كرداري كه او(گرهما)و آكمنش با انديشه و گفتار زشت خويش بياموخت،مردم را از حيات نيك و جاوداني محروم ميسازيد و هم اوست (گرهما) كه دروغ پرست را در تباه كردن زندگاني انسان تعليم داد» (گاتها، اهنودگات، هات 33/ بند 5).
نظر به همين فريبكاري و گمراه كنندگي ديوان است كه در متون نو، ديو به غول نيز ترجمه شده است، چنانكه دربارهي غول ميخوانيم: «در عربي نوعي از جن و ديو است كه در شعاب كوهها و جاهاي دور از آباداني ميباشد و به هر شكل كه ميخواهند برميآيند و مردم را از راه ميبرند»(برهانقاطع ، ذيل «غول») و معناي لغوي غول ، چيزي نيست جز گمراهكننده:«الغيلان القوم:اضلّتهمعن المحجّه»(المنجد ،ذيل«غول»). گمراه كنندگي و فريبكاري ديوان از اين بخش ارديبهشتيشت نيز برميآيد كه اهريمن «فريفتارترين ديوها» است (يشتها، ارديبهشتيشت، فقرهي13) و بدين ترتيب، اهريمن كه سرمنشأ هر فريب است، خود گونهاي ديو به شمار ميآيد.
در شاهنامه نيز گاه اهريمن و ديو در هم ميآميزند،چنانكه در داستان كيومرث، خروزان ديو، بچهي اهرمن خوانده ميشود (فردوسي، 1/29) و اين آميزش،سببي ندارد مگر اشتراك ديو واهريمن درگمراهكنندگي.
همگام با تغيير چهرهي اهريمن به ابليس و شيطان در متون دورهي نو، ديوان نيز به سبب همانندي و حتي يكساني با اهريمن، به ابليس و شيطان تغيير چهره ميدهند. مكموني در عجايب المخلوقات در «فصل في ذكر بعض الشياطين» از غول و ديو ياد ميكند (مكموني، 383-385).
محمدبن خلف تبريزي نيز دربارهي هوشنگ مينويسد كه او شياطين را از مخالطت با آدميان منع كرد (برهان قاطع، ذيل «هوشنگ»)، در حالي كه هوشنگ، شكست دهنده و كشندهي ديوان بود (مينوي خرد، 43) و در متون دورهي نو نيز دربارهي هوشنگ ميخوانيم كه «ديوان از ناحيتها او بيرونكرد» (بلعمي، 1/129). نيز ابن اثير سازندگان شهر كيكرد را نه ديوان بلكه شياطين معرفي ميكند (ابن اثير، 29، 30 ؛نیز ر.ک:«كيكرد»).
4-ديو و گمراهان
ديو علاوه بر آنكه بر فريبكار و گمراه كننده دلالت دارد، معادل فريب خورده و گمراه نيز هست.بر اساس گاتها ديوان مخلوقات اهريمن نبودند، بلكه تنها فريبخوردگان از اهريمن بودند: «از ميان اين دو گوهر، ديوها نيز بد را از خوب شناختند» … (گاتها، اهنودگات، هات30/ قطعهي 6). بر اساس همين دلالت است كه در متون دورهي نو از ديوان به عنوان پيروان ابليس تعبير ميشود: هوشنگ «ابليس را منكوب ساخت.
پيروان او (ديوان) را از اختلاط با مردم به كنار داشت» … (ابن اثير، 13) و طهمورث نيز «ابليس را مورد قهر قرار داد و پيروان او (ديوان) را پراكنده كرد» …. (همان، 14).
دکتر واشقانی فراهانی