گروه ادبیات فارسی مرکز تربیت معلم شهید خورشیدی مشهد مقدس
نوروز در شاهنامه
زهرا كميلي
نوروزاز بزرگترین جشن هايي است كه درشاهنامه ی فردوسي از آن سخن بسیار رفته است. جشن نوروزی یک آیین کهن و ملی و مربوط به نو شدن و جوان شدن طبیعت است. در اقوام مختلف جهان و بومیان ایران ، پیش از آمدن آریایی ها به ایران ، نوروز از مهم ترین اعیاد بوده است. جشننوروز ازمهمترين مراسمياستكه ازساليانيدور دربين ايرانيان قدیم رايجبوده است.
امروزه همه اقوام ایرانی نوروز را بر تمامی جشنها برتری می دهند .
گستره ی جشن نوروز امروزه در بسیاری از سرزمینهای ایران قدیم برقرار است . شادي و سرور در اينزمان، چندان دوراز ذهننيست زيرا جهان رنگي ديگر به خود ميگيرد و زمان، زمان زايش زميناست و تولد گياه.
حالاز چهدورهاياينعيد به صورت رسميدرآمده بهتر آناست كه بدانيماز چه زماني گاهشماري وجود داشته؛ زيرا اگر اين آیين بهصورت يكجشن درفصل بهار انجام ميشدهاستبايد درسالزمانمعينيداشتهباشد
در گاه شماري ميخوانيم كهسال ايراني زماني به دو قسمت تابستان و زمستان تقسيم ميشده است. اما در نوعی دیگر از تقسیم بندی که از قدیم ترین زمان تا حال مرسوم بوده، سال به چهار فصل سه ماهه تقسیم می شده كهاساميپهلويآنها چنيناست:وهار ـ هامين ـ پاتيژ ـ زمستان.
آرياييان قديم در هريكاز دو فصل گرما و سرما جشنيبرپا مينمودند و به پايكوبي ميپرداختند و قرائني در دست است كه ميرساند اينجشن درعهد قديم يعني هنگامتدوين بخش كهناوستا نيزدرآغازبرج حمل[1] يعنياول بهار برپا ميشده وشايد به نحوي كه برما معلومنيست، آن را در اول برج مزبور ثابت نگه می داشتند.
پس اساس به وجود آمدن اينجشن آغاز بهار ،و در واقع شادي طبيعي از پايانفصل سخت سرماست.
در اينفصل، تماميناخوشيهايمربوط بهسرما از بينرفته و جايآنرا سبزيو طراوتيوصف نشدني فرا ميگيرد. زمينلباس تازه در برميكند و زميني ديگرميشود و شايد ،آدميان همينديد را نسبتبهخود نيز داشتهاند. اينعقيدهدر اشعار شاهنامه هم ديدهميشود. هنگامي كه گيو، بيژن را نمييابد ، بهچارهجویينزد كيخسرو رفته و از او ميخواهد كهاو را در يافتن گمشدهاش ياري نمايد.
كيخسرو بدين گونه پاسخميدهد كه
«بمان تا بیاید مـه فـرودین کـه بفروزد انـدرجهان هـوردیـن
بگويـم تـو را هـركجـا بيژنست به جام اندرون اينمرا روشنست»
تا زمانيكهنوروز فرا نرسيدهكيخسرو نميتواند بهجامجم نگاهبيندازد و اسرار ببيند .چرا؟
زیرا تنها در بهار استكهتغييراتي كاملاً محسوسجهانرا فرا گرفته،زندگيبارديگر آغاز می گردد.البته زندگی گیاهی که شاید به همان اسطوره(مشی ومشیانه)و( یم و یمگ)برگردد که اولین جفت انسانی اند.پس انسان نیز تولدی دوباره می یابد و از تمامی بدیها جدا گشته،مانند موجودی تازه به دنیا آمده،بدون گناه میگردد.
فردوسی آغاز شهریاری کیومرث(اولین انسان)وبر تخت نشستن وی را در اول برج حمل می داند:
«چو آمد به برج حمل آفتاب
جهان گشت با فرّ و آیین آب
کیومرث شد بر جهان کدخدای
نخستین به کوه اندرون ساخت جای»
ونیز در زمان پادشاهی جمشید ،هنگام برپایی نوروز در روز هرمزد از ماه فروردین است.
«سر سال نو هرمز فرودين
بر آسوده از رنج روي زمين
بزرگان به شادی بیاراستند
می و جام ورامشگران خواستند»
در شاهنامه ميخوانيم كه پس از طهمورث،جمشيد پسر وي به تخت پادشاهي نشستو همه مرغان و ديوان و پريان به فرمان او درآمدند .وي به ساختن آلاتجنگي پرداخت، رشتن و تافتن وبافتن به مردم آموخت. وسپسازسنگ، گوهر بيرونآورد وبعد از تمامياينكارها ،تختي ساختكههرگاهارادهميكرد ديوانآن را برداشته وبهآسمانميبردند و درروزهرمزد فروردين براينتخت برآسمانرفت و جهانياناين روز را
"روز نو" خواندند. .
«به فركياني يكي تخت ساخت
چه مايه بدو گوهر اندر نساخت
به جمشيد بر گوهر افشاندند مران روز را روز نو خواندند»
اغلبكتبقديمي "جمشيد" را پايه گذار نوروز دانستهاند.البته بعد از اسلام،ایرانیان روایات متعددی درباره ی علل پیدایش نوروز ساخته اند تا آیین نوروز با روحیه ی اعراب خوشا یند باشدواین جشن در اوایل اسلام منع نگردد. ازجمله:«گويند خدايتعاليدر اينروزعالمرا آفريد. و هر هفتكوكبدر اوجتدوير بودند واوجاتهمهدر نقطهاولحملبود .در اينروز حكمشد كهبه سير و دور درآيند وآدم(ع)را نيزدرينروزخلقكرد ، پسبنابرايناينروز را نوروز گويند».
دليلانتساب اين جشن به جمشيد به درستيبر ما معلوم نيست اما با اطلاع به اين كه فردوسي شاهنامه را براساس روايت هاي قديمي وكتاب خداينامه به نظم درآوردهاست، درمييابيم كهنسبت دادن اين جشن به جمشيد از دوران بسيار قديم معمول بوده است.
در هر حال نوروز در ايران چناناهميتي داشته استكه با روي كارآمدن دين زرتشت به عنوان يك دين حكومتي در زمانساسانيان، نه تنها از بيننرفت بلكهجايگاه خاصي نيز پيدا نمود دراين عهد نوروزرا درميان ملتايرانو نيز در دربار ، مراسم مخصوص و شريفات فراوان در كاربوده است و به تحقيق ميتوان گفت كه درهيچ زمان نوروزرا با اينهمه تكلفات به جان میآوردند.
در قسمت تاريخي شاهنامه در زمان ساسانيان هنگامي كه نامي ازآتشكده برده ميشود ،مكانينيز به نوروزاختصاص دارد. از جمله در زمان پادشاهی بهرام گور،درزمان پادشاهی شیرویه و زمان اردشیر.
و درآخراينكه، نوروز درشاهنامه، ازآغازكتاب تا سرانجامآن(يعني تا زمانحمله اعراب به ايران) به صورت يك جشن ملي و دردوره ساسانيان به شكل يك آیين مذهبي، براي ايرانيان گرامي بوده و جشن گرفته مي شده است و با اين كه بعد از حمله اعراب به ايران مدتي برگزارنميگرديده اما به دلايلي ازجمله اشتياق ايرانيان به اجراي اينمراسم، باقيو براي ما بهيادگار ماندهاست.
[1] - اساميبرجهايفلكيكهبترتيب ازاولينماه بهارآغاز ميگردد، عبارتستاز :حمل، ثور ، جوزا، سرطان، اسد، سنبله، میزان، عقرب، قوس، جدی، دلو، حوت
منابع:
ـ برهان قاطع ، با حواشي دكتر معين ، ذيللغتنوروز.
ـ كاظم زاده ،حسين ،مقالهاساسنوروز جمشيدي، ايرانشهر ، جلد اول ،ص 10
برومند سعيد، جواد ، «نوروز جمشيد» ،چاپ اول،انتشارات توس ،تهران ،1377.
بلوكباشي، علي، «نوروز»، دفتر پژوهشهاي فرهنگي، تهران ،1380.
فره فروشي ، بهرام، «جهان فروري» ،چاپ دوم،انتشارات كاريان ،تهران ،1364
نوروز در شاهنامه
زهرا كميلي
نوروزاز بزرگترین جشن هايي است كه درشاهنامه ی فردوسي از آن سخن بسیار رفته است. جشن نوروزی یک آیین کهن و ملی و مربوط به نو شدن و جوان شدن طبیعت است. در اقوام مختلف جهان و بومیان ایران ، پیش از آمدن آریایی ها به ایران ، نوروز از مهم ترین اعیاد بوده است. جشننوروز ازمهمترين مراسمياستكه ازساليانيدور دربين ايرانيان قدیم رايجبوده است.
امروزه همه اقوام ایرانی نوروز را بر تمامی جشنها برتری می دهند .
گستره ی جشن نوروز امروزه در بسیاری از سرزمینهای ایران قدیم برقرار است . شادي و سرور در اينزمان، چندان دوراز ذهننيست زيرا جهان رنگي ديگر به خود ميگيرد و زمان، زمان زايش زميناست و تولد گياه.
حالاز چهدورهاياينعيد به صورت رسميدرآمده بهتر آناست كه بدانيماز چه زماني گاهشماري وجود داشته؛ زيرا اگر اين آیين بهصورت يكجشن درفصل بهار انجام ميشدهاستبايد درسالزمانمعينيداشتهباشد
در گاه شماري ميخوانيم كهسال ايراني زماني به دو قسمت تابستان و زمستان تقسيم ميشده است. اما در نوعی دیگر از تقسیم بندی که از قدیم ترین زمان تا حال مرسوم بوده، سال به چهار فصل سه ماهه تقسیم می شده كهاساميپهلويآنها چنيناست:وهار ـ هامين ـ پاتيژ ـ زمستان.
آرياييان قديم در هريكاز دو فصل گرما و سرما جشنيبرپا مينمودند و به پايكوبي ميپرداختند و قرائني در دست است كه ميرساند اينجشن درعهد قديم يعني هنگامتدوين بخش كهناوستا نيزدرآغازبرج حمل[1] يعنياول بهار برپا ميشده وشايد به نحوي كه برما معلومنيست، آن را در اول برج مزبور ثابت نگه می داشتند.
پس اساس به وجود آمدن اينجشن آغاز بهار ،و در واقع شادي طبيعي از پايانفصل سخت سرماست.
در اينفصل، تماميناخوشيهايمربوط بهسرما از بينرفته و جايآنرا سبزيو طراوتيوصف نشدني فرا ميگيرد. زمينلباس تازه در برميكند و زميني ديگرميشود و شايد ،آدميان همينديد را نسبتبهخود نيز داشتهاند. اينعقيدهدر اشعار شاهنامه هم ديدهميشود. هنگامي كه گيو، بيژن را نمييابد ، بهچارهجویينزد كيخسرو رفته و از او ميخواهد كهاو را در يافتن گمشدهاش ياري نمايد.
كيخسرو بدين گونه پاسخميدهد كه
«بمان تا بیاید مـه فـرودین کـه بفروزد انـدرجهان هـوردیـن
بگويـم تـو را هـركجـا بيژنست به جام اندرون اينمرا روشنست»
تا زمانيكهنوروز فرا نرسيدهكيخسرو نميتواند بهجامجم نگاهبيندازد و اسرار ببيند .چرا؟
زیرا تنها در بهار استكهتغييراتي كاملاً محسوسجهانرا فرا گرفته،زندگيبارديگر آغاز می گردد.البته زندگی گیاهی که شاید به همان اسطوره(مشی ومشیانه)و( یم و یمگ)برگردد که اولین جفت انسانی اند.پس انسان نیز تولدی دوباره می یابد و از تمامی بدیها جدا گشته،مانند موجودی تازه به دنیا آمده،بدون گناه میگردد.
فردوسی آغاز شهریاری کیومرث(اولین انسان)وبر تخت نشستن وی را در اول برج حمل می داند:
«چو آمد به برج حمل آفتاب
جهان گشت با فرّ و آیین آب
کیومرث شد بر جهان کدخدای
نخستین به کوه اندرون ساخت جای»
ونیز در زمان پادشاهی جمشید ،هنگام برپایی نوروز در روز هرمزد از ماه فروردین است.
«سر سال نو هرمز فرودين
بر آسوده از رنج روي زمين
بزرگان به شادی بیاراستند
می و جام ورامشگران خواستند»
در شاهنامه ميخوانيم كه پس از طهمورث،جمشيد پسر وي به تخت پادشاهي نشستو همه مرغان و ديوان و پريان به فرمان او درآمدند .وي به ساختن آلاتجنگي پرداخت، رشتن و تافتن وبافتن به مردم آموخت. وسپسازسنگ، گوهر بيرونآورد وبعد از تمامياينكارها ،تختي ساختكههرگاهارادهميكرد ديوانآن را برداشته وبهآسمانميبردند و درروزهرمزد فروردين براينتخت برآسمانرفت و جهانياناين روز را
"روز نو" خواندند. .
«به فركياني يكي تخت ساخت
چه مايه بدو گوهر اندر نساخت
به جمشيد بر گوهر افشاندند مران روز را روز نو خواندند»
اغلبكتبقديمي "جمشيد" را پايه گذار نوروز دانستهاند.البته بعد از اسلام،ایرانیان روایات متعددی درباره ی علل پیدایش نوروز ساخته اند تا آیین نوروز با روحیه ی اعراب خوشا یند باشدواین جشن در اوایل اسلام منع نگردد. ازجمله:«گويند خدايتعاليدر اينروزعالمرا آفريد. و هر هفتكوكبدر اوجتدوير بودند واوجاتهمهدر نقطهاولحملبود .در اينروز حكمشد كهبه سير و دور درآيند وآدم(ع)را نيزدرينروزخلقكرد ، پسبنابرايناينروز را نوروز گويند».
دليلانتساب اين جشن به جمشيد به درستيبر ما معلوم نيست اما با اطلاع به اين كه فردوسي شاهنامه را براساس روايت هاي قديمي وكتاب خداينامه به نظم درآوردهاست، درمييابيم كهنسبت دادن اين جشن به جمشيد از دوران بسيار قديم معمول بوده است.
در هر حال نوروز در ايران چناناهميتي داشته استكه با روي كارآمدن دين زرتشت به عنوان يك دين حكومتي در زمانساسانيان، نه تنها از بيننرفت بلكهجايگاه خاصي نيز پيدا نمود دراين عهد نوروزرا درميان ملتايرانو نيز در دربار ، مراسم مخصوص و شريفات فراوان در كاربوده است و به تحقيق ميتوان گفت كه درهيچ زمان نوروزرا با اينهمه تكلفات به جان میآوردند.
در قسمت تاريخي شاهنامه در زمان ساسانيان هنگامي كه نامي ازآتشكده برده ميشود ،مكانينيز به نوروزاختصاص دارد. از جمله در زمان پادشاهی بهرام گور،درزمان پادشاهی شیرویه و زمان اردشیر.
و درآخراينكه، نوروز درشاهنامه، ازآغازكتاب تا سرانجامآن(يعني تا زمانحمله اعراب به ايران) به صورت يك جشن ملي و دردوره ساسانيان به شكل يك آیين مذهبي، براي ايرانيان گرامي بوده و جشن گرفته مي شده است و با اين كه بعد از حمله اعراب به ايران مدتي برگزارنميگرديده اما به دلايلي ازجمله اشتياق ايرانيان به اجراي اينمراسم، باقيو براي ما بهيادگار ماندهاست.
[1] - اساميبرجهايفلكيكهبترتيب ازاولينماه بهارآغاز ميگردد، عبارتستاز :حمل، ثور ، جوزا، سرطان، اسد، سنبله، میزان، عقرب، قوس، جدی، دلو، حوت
منابع:
ـ برهان قاطع ، با حواشي دكتر معين ، ذيللغتنوروز.
ـ كاظم زاده ،حسين ،مقالهاساسنوروز جمشيدي، ايرانشهر ، جلد اول ،ص 10
برومند سعيد، جواد ، «نوروز جمشيد» ،چاپ اول،انتشارات توس ،تهران ،1377.
بلوكباشي، علي، «نوروز»، دفتر پژوهشهاي فرهنگي، تهران ،1380.
فره فروشي ، بهرام، «جهان فروري» ،چاپ دوم،انتشارات كاريان ،تهران ،1364