مهر پرستی یا آیین مهر یا میترائیسم از دینهای باستانی ایرانیان بود که بر پایه ایزد ایرانی مهر و دیگر ایزدان ایرانی بنیاد شده بود. مهرپرستی در حدود بیش از 5000 سال پیش در میان ایرانیان ساکن دشت مغان به وجود آمده اما بنا به دلایل مذهبی پیدایش آنرا به زمان تولد عیسی پیامبر ترسایان نزدیک می کنند!
این آیین از سده نخست میلادی درشاهنشاهی روم همه گیر شد کرد و بنا به روایتی دیگر مدت پیش از آن به اروپا راه یافت. این دین در سدههای سوم و چهارم میلادی (میلادی) به اوج خود رسید و بویژه در میان سربازان رومی باورمندان بسیاری داشت. پس از فرمان تئودوس در ۳۹۱ میلادی که طی آن همه کیشها و آیینهای غیرمسیحی ممنوع اعلام شد آیینهای مهرپرستی نیز در مغربزمین رفته رفته از رواج افتاد.
گرچه نمادها و پرستش گاههای آن در سراسر اروپا و مفاهیم آیین ترسایی (مسیحی) و رفتارهای ترسایان (مسیحیان) بهقی مانده. مانند سالروز تولد مسیح که معادل با شب یلدا سالروز تولد میترااست و بنا به دلایل تقویمی (اشکال تقویم رومی ها در محاسبه کبیسه) جا به جه شده است و حتی نام مسیح برای عیسی پسر عمران از همین آیین گرفته شده. چلیبا یا گردونه مهر که نماد اصلی ترسایی (مسیحیت) صلیب، برگرفته از آن است نماد دیگری از زایش دوباره آیین مهری در دل ترسایی است.
پیشینه و مفاهیم
پیش از ظهور زرتشت آریائیان در قالب زروانیگری، مهرپرستى نیز اختیار کردند.(کلمه مهر را دارمستتر بهمعنى دوستى و محبت مىداند. یوستى مىگوید که مهر واسطه و رابطه فروغ محدث و فروغ ازلى و بهعبارت دیگر واسطه بین آفریدگار و آفریدگان است. در گاتها کلمه میترا بهمعنى عهد و پیمان آمده است.
مهر در اوستا از آفریدگان اهورامزدا محسوب شده و ایزد محافظ عهد و پیمان است و از این رو فرشته فروغ و روشنائى است تا هیچ چیز بر او پوشیده نماند. ماه هفتم سال و روز شانزدهم هر ماه و یشت دهم اوستا و جشن مهرگان مخصوص او است. کیش مهر از ایران به بابل و آسیاى صغیر رفت و سپس پرستیده شد و به این گونه آئین مهرپرستى پدیدار گشت. (فرهنگ معین)) در کتیبههاى هخامنشى میثر (Mithra) آمده که تلفظ اوستائى مهر است. در سانسکریت میترا (Mitra) و در پهلوى میتر (Mitr) و در پارسى مصطلح امروز مهر خوانده مىشود. کهنترین سند نوشته شده الواح گلینى است متعلق به ۱۴۰۰ سال پیش از میلاد مسیح که در کاپاتوکا (Kapatuka) از شهرهاى آسیاى صغیر، در محلى بهنام بغازکوى پیدا شد. در کنار نام این دو خدا، نام دو خداى کهن هند و ایرانى ایندرا Indra) نساتى (Nasatya) نیز آمده است.
در اوستا میترا مقام شامخى دارد و در زمان پیش از اوستا و رستاخیز زرتشتی، بزرگترین خدا بهحساب مىآمد. این نشانه א که صلیب (چلیپا) شکسته نامیده شده است، در حقیقت صلیب شکسته نیست. این نشانه آریائى است، زیرا در ایران و هند هزاران سال پیشینه دارد. این نشانه א نخستینبار در حدود خوزستان یافت شده و مربوط به هفت هزار سال پیش از میلاد مىباشد به این ترتیب پیشینه تاریخى آن در ایران بسى کهنتر از پیشینه آن نزد آریائىهاى هند است و هرتسفلد (Herzfeld) آن را گردونه خورشید نامیده است. در گرمى (Germi) مغان آذربایجان گورهاى خمرهاى از دوره اشکانى بهدست آمده که در میان آنها پارچهاى بسیار زیبا یافت شده است که داراى این نقش مىباشد. همچنین این نگاره بر دهانه پارهاى از خمرههاى سفالین که مردهها را در آن مىگذاشتهاند دیده شده است در مواردى دیگرى چون جام تپهحسنلو، جام زرکلاردشت، گردنبند عقیق مربوط به دوره اشکانی، گردنبند زرینى مربوط به ۷ هزار سال ق م در رودبار گیلان این نگاره به چشم مىخورد. گردونه خورشید نخست به این شکل א بوده و کمکم خطوط منحنى از بین رفته گاهى بهصورت + و گاهى با خطوط شکسته ولى با زاویههاى ۹۰ درجه ترسیم شده و شکل هندسى و ترکیب کامل یافته است. اقوام باستانى بسیارى از جانوران را مىپرستیدهاند و از همین جا توتمیسم (Totemisme) پیدا شده است. یکى از این حیوانات بز کوهى است که مظهر سودرسان طبیعت، یعنى خورشید بوده است این نقش بر ظروف بازمانده از سدههاى پیش از میلاد دیده شده و مهمتر از همه رابطهاى است که مردم باستانى میان هلال ماه و خورشید و شاخ بز کوهى قرار داده بودند. در بسیارى از سفالها در میان انحناى شاخ این جانور و نیز بر پشت آن نشانه + یا א دیده مىشود. مثلاً بر لیوان سفالین مربوط به ۳۱۰۰ سال پیش از میلاد که در سیلک کاشان بهدست آمده نگاره + در زیر انحناى شاخ گوزن پیدا است. در کتاب مذاهب بزرگ جهان تصویرى است که از کف پاى بودا و بر آن نگارههائى است که شناساننده و باورها و آئین و سمبولهاى او است از جمله بر چهار انگشت پاى وى نشانه گردونه مهر دیده مىشود.
شمال و شمال باخترى ایران مرکز مهرپرستان بوده است. پلوتارک(پلوتاریک یا پلوتارخوس - Plutarkus = در سال ۴۶ پس از میلاد زاده شده و در سال ۱۲۰ در گذشته.) مىگوید: ”هرمزد در عالم معنوى به نور همانند است و اهریمن به تاریکى و میان این دو مهر قرار دارد“.(اوستا - یشتها، گزارش پورداود ص ۴۰۱) زرتشت براى گسترش مزداپرستى از اهمیت ایزدان دیگر کاست و مهر را که پایه خدائى گرفته بود یکى از ایزدان کیش خود بهشمار آورد. با نگرش به اینکه نشانه گردونه مهر به شاهین و فروهر هم بسیار نزدیک است مىتوان پنداشت در زمانى که از اهمیت مهر کاسته شده نشانه مقدس میترائیسم رفتهرفته به شاهین مبدل شده و این شاهین و نگاره فروهر تمام جاذبه معنوى و روحانى این نشانه را گرفته و مظهر فر و شکوه مینوى گردیده است. هماکنون این نقش را به گونهاى دیگر بر کاشى کارى سر درب خاورى آرامگاه بایزید در بسطام مىتوان دید. میترا بهمعناى رفیق و همدم یکدل و یارىکننده است. آدیتها فرزندان آدیت (Adit) بوده و جزءِ هفت خدایانى هستند که در آسمان زندگى کردهاند و مافوق آنها وارونا است.(Varunan) که برشش خدا سرورى دارد و آدیت خوانده مىشود، و میترا بلافاصله پس از او قرار دارد. در کتب هندوئی، میترا در شکل و هیئت خداوند خورشید کمتر ظاهر مىشود، که مشهورترین آنها سورى (Surya) یا سویترى (Savitri) است که خود هفتمین آدیتیَ نیز هست. وارونا، خداى آسمان و ربالنوع شب نیز هست.
میترا خداى روشنائى و نور و خداى موکل روز است.
براى این دو خداى شب و روز، مراسم مشترکى برپا مىکنند. میترا و وارونا از خدایان کهن هندوها هستند و گاهى آنها را بزرگترین خدایان خوانده با اورانوس (Uranos) یونانیان برابر مىدانند. میترا، خداوند آبها و دریاها نیز هست و یکى از صفات او اود - دام (Ud-dama) یعنى محاصرهکننده است و همسر او وارونى (Varuni) الهه شراب است و در اساطیر گاهى با نامهاى چون سورا (Sura) یا ماد (Mada) نیز خوانده مىشود. در تأویلات اساطیری، بهویژه با وجود مشابهاتى در اوستا و منابع پهلوى و آئین مهر بین میترا و گاوکشى رابطهاى مىتوان دید. خدایان در صدد برآمدند گاو مقدس را که وهجرگا آفریده بود از بین ببرند و سرانجام همین کار را کردند. کشته شدن گاو مقدس و جارى شدن خون او بر روى زمین موجب رستاخیز طبیعت و بهوجود آمدن انواع جانوران و گیاهان شد. بعدها در پردههاى نقاشى در مهراب(مهرآب - دریا پنجرهاى که به طرف آفتاب باز مىشد و مؤمنان به طرف خورشید اهورامزدا را پرستش مىکردند (بهمعناى مکانى بهطرف خورشید)) همه مهرابهها با تغییراتى جزئی، قربانى کردن گاو را ترسیم کردند. غار با سقف نیلگون و تزئین ستارهای، کنایه از آسمان و کل جهان بود و بههمین جهت محل ورود و حواشى غار را با گل و گیاه تزئین مىکردند و جریان آبى را به داخل مهرابه جهت شستشو برمىگرداندند. همین امر باعث شد که در فصل بهار قربانى گاو انجام شود و چنین تفسیر گردید که اگر خون گاو بر روى مزارع و دشتها و بیشهزارها بریزد، طراوت و فراوانى در طبیعت از سر گرفته مىشود. دم گام داراى نقش موثرى است، زیرا خوشههاى گندم از آن تولید مىشود. پس از رستاخیز بهار و گذر تابستان و پائیز، ناگهان زمستان همه چیز را تباه مىکرد، سبزى و طراوت و شادابى و زندگى طبیعت خاموش و راکد مىماند، اما با طلیعه بهار، قتل گاو منجر به آفرینش دوباره زندگى بر روى زمین مىشد. در بابل، سومر، چین، ژاپن، سوریه، روم، یونان، مصر، هند و جاهائى دیگر این روایت و همانند آن موجود بود. و بهتدریج کشتن گوسفند و بز و خروس باب شد. بهموجب بند هش و برخى دیگر از منابع پهلوى چون زمینه خرد، جاماسپنامه و دینکرد، اهریمن به نخستین آفریده اهورامزدا در نبرد میان خیر و شر دست یافت و گاو کشته شد، آنگاه از خون و پیکر آن انواع گیاهان و جانوران در پهنه زمین بهوجود آمد و آنگاه که اهریمن در صدد برآمد که نطفه گاو را از بین ببرد، نطفه به کره ماه انتقال یافت، بههمین سبب رویش گیاه و ازدیاد نسل جانوران با ماه پیوند یافت(رجوع شود به کتاب آئین مهر، میترائیسم ص ۸۰) این روایات از ایران به اروپا رفت و رازها و ابهامات تازهاى بر آن افزوده گشته گاوکشى و گوسفندکشى در آنجا رونق گرفت. میثر یا مهرنیز در اوایل بهار زندگى جدیدى به خود مىگیرد.
کشته شدن گاو بهدست او منجر به تجدید حیات در طبیعت مىشود و سپس در آغاز زمستان ناگهان ناپدید شده سوار بر ارابه خود به آسمان بالا مىرود.
موردى که جاى بسى شگفتى است، زایش میترا است، چون وى از پاره سنگى زاده مىشود. لیکن لوحى یافت شده که میترا را در حال زایش از یک درخت نشان مىدهد. او ابتدا در شکم درخت جاى دارد اما بعد شاخهاى شکفته میترا مانند گلى از آن تولد مىشود. افسانههاى آتتیس (Attis) و آدونیس (Adonis) و ازیریس (Osiris) شباهت تامى با اسطوره میترا دارند. غسل تعمید مسیحیان، ظرف آب متبرک در کلیسا، سقاخانهها و حوضچههائى که در مدخل مساجد و تکیهها برپا مىکردند همه از یادگارهاى کیش میترا است، زیرا که در مهریشت بهروشنى از غسل و شستشو در آئین میترا یاد شده است.
آئین مسیحیت از کیش میترا متولد شد. همانطورى که در مهرابهها چشمه آب جارى بود، مسیحیان نیز روى بدنه تابوتهاى آنها صحنه جارى شدن آب از چشمه بهوسیله موسى کلیم را حک مىکردند.(در سفر خروج باب هفده آیههاى ۷-۳ چنین آمده که یهودیان پس از خروج از مصر دچار بىآبى شده و با موسى معارضه کردند. موسى به خدا متوسل شد که این قوم مرا سنگسار خواهند کرد، اندیشهاى بساز. خدا گفت عصایت را به صخره هوریب (Horib) بزن تا آب روان شود و موسى چین کرد. بعد قدیسان ادیان رواتى در معجزه بیرون آوردن آب از زمین یا سنگ ساختند و این کار از معجزات بهشمار آمد.) در نقشها و تابلوهائى که یافت شده، مرشد مهری، یا مغان میترا، در حال تعمید مؤمنان مشاهده مىشود.
علت اصلى اهمیت فوقالعادهاى که براى شستشو در رم قایل مىشدند همین اعتقاد به میترا بود. ماهى نیز یکى از نشانههاى مسیحى بود که در قرون ابتدائى براى شناسائى هم چون رمزى از آن بهره مىجستند. این نیز چون غسل تعمید، نشان و رسمى بوده از کیش میترا. در یکى از مهرابههاى اروپا، برابر پاى میترا یک ماهى نقش شده و این رمز و نشان مسیحیت، نشانهاى است از کیش میترا. بسیارى از رموز و اسرار میترا برخلاف آنچه مشهور شده، اصل و بنیان ایرانى خود را حفظ کرده است. آنچه امروزه به نام غسل تعمیدمیان مسیحیان متداول است مانند بسیارى از مراسم و آداب دیگر، از آریاها اقتباس شده است
ناگفته نماند که این عمل در زمان اقتباس در میان اقوام آریا بسیار کهنه و زمان گرفته بود. در هند، تبت، روم، یونان و مصر نیز که بعدها غسل تعمید رایج شد، این آئین را از ایرانىها گرفته بودند. در تبت، چون چند سالى از تولد کودک مىگذشت، طى مراسمى در معبد و در برابر آتش به غسل تعمید او اقدام مىشد. بهنام نامى خورشید، کودک را در حالىکه سرودهاى مقدس مىخواندند سه بار زیر آب فرو برده بر او اسمى مىنهادند و علامت صلیب را بر سینه تعمید یافتگان نقش مىکردند
نکته مشترک آن بود که در این مراسم به نام خورشید، به خداى خورشید متوسل مىشدند. غسل تعمید فقط در ایام کودکى انجام نمىشد، بلکه در سنین بلوغ نیز جوانان را غسل تعمید مىدادند تا از گناهان و آلودگىها برى شوند و این غسل حکم آن را داشت که تولید مجدد یافته باشند.
میان زرتشتىهاى قدیم و ایرانیان پیش از اشوزرتشت نیز غسل تعمید کودکان در مهرابهها و آتشکدهها مرسوم بود. در مهرابهها برابر آتش، به نام خداى خورشید، کودکان توسط مغان در آب فرو برده شده پس از آن نامگذارى مىگردیدند. اساس تثلیث مسیحیت نیز مبتنى است بر تثلیثهائى که از هندوان و ایرانیان گرفته شده است.
تثلیث میترائى عبارت است از: میترا و کوتس (Kotes) و کوتوپاتس (Kotopates). کوتوس و کوتوپاتس که به اسم کوت (Kot) و کوتوپات (Kotopat نامیده مىشوند نقش دو جوانى که هنگام تولد میترا از صخره در آنجا حضور دارند. مهرپرستان این دو جوان را دو شبان مىدانند. در بیشتر نقشهائى که از میترا یافت شده این دو شبان حضور دارند که یکى از آنها در طرف راست میترا و دیگرى طرف چپ او است و هر کدام مشعلى در دست دارند. مشعل کوت بهسوى آسمان افراشته شده و کنایه از طلوع آفتاب است و مشعل کوتوپات بهسوى زمین سرازیر است که کنایه از غروب آفتاب مىباشد و خود میترا در میان خورشید به هنگامىکه میان آسمان مىدرخشد
در متون اوستائى و منابع پهلوی، میترا ایزدى است که در رویداد قیامت و مسأله سنجش اعمال در روز واپسین و داورى در کار ارواح دخالت دارد. چنانکه در مهریشت وى داور ارواح مردگان خوانده شده است. در اوستا، میترا و خورشید به هم بسیار نزدیک هستند. وظیفه میترا پس از قربانى کردن گاو در روى زمین تمام شده آماده معراج و بالا رفتن به آسمان مىشود. اما پیش از آنکهک به معراج برود مجلسى براى شام ترتیب مىدهد که شام آخر نامیده شده و در واقع به شکرانه پیروزى میترا و تودیع او با یاران انجام گرفته است. مسیحیان بهطور کلى همه مراسم و آداب میترائیسم را بهخود منتسب ساختند
مراسم عشاءِ ربانى و شام مقدس، که در آن عیسى مسیح با حواریون خود شام خورد و پس از آن به صلیب کشیده شد و به آسمان صعود فرمود، همه و همه از مراسم میترائیسم گرفته شده است. چون پیروان میترا از زبان یونانى هم استفاده مىکردند در نامگذارى این هفت مقام نیز زبان یونانى را به کار گرفتهاند. میترا پس از کشتن گاو و ضیافت مقدس، با گردونه آفتاب به آسمان صعود کرد که به زعم آریائیان هنگام رستاخیز بهعنوان یک ناجى یا سوشیانت به زمین باز خواهد گشت.
در کیش مانى نیز میترا نجاتبخش جهان در رستاخیز پیش از اشتعال جهان معرفى شده است
میترا در آسمان هادى ارواح مؤمنان است. ارواح بایستى از هفت سپهر بگذرند تا سرانجام در فلک هشتم منزه و پاک بهوسیله اهورامزدا وارد نور محض شوند. براى مؤمنان رسیدن به مقام والا مستلزم آن بود تا هفت دوره تصفیه و تزکیه را بگذرانند. کسانىکه از مرحله ششم گذشته به مقام هفتم مىرسیدند بسیار اندک بودند، ولى اینان بودند که بهوسیله خود اهورامزدا و میترا در فروغ جاودانى و آخرین پایه آسمانى جاى مىگرفتند. - مقام اول، مقام خدمتکاران مهرابه بوده است
کسانىکه مىخواستند در زمره پیروان درآیند، زیر نظر پدر مقدس به جرگه مؤمنان پذیرفته مىشدند. - مقام دوم، کرىفیوس بود که برخى از پژوهندگان آنرا مقام کرکس معرفى کردهاند
باید این مقام را مقام پوشیدگان دانست. در تصوف و عرفان اسلامى ایران، این مرحله یکى از درجات سلوک است که به اتحاد خالق و مخلوق اسلامى ایران، این مرحله یکى از زنان را در آئین راهى نیست.
سومین مقام، منصب سرباز است. در متن اوستائى مهریشت، میترا خداى شکستناپذیر جنگ است و سربازان و جنگاوران در آوردگاه از او یارى مىجویند و میترا نیز بهسرعت به یارى آنها مىشتابد. جنگاوران مهر آئین، همواره پیروزى را از آن خود مىدانستند. در بندهاى اولیه مهر یشت مىتوان به مقام سرباز و روابط او با میترا و چگونگى حمایت میترا از وى پى برد. علامت و نشان سرباز، کولهپشتى و کلاهخود و نیزه است. سربازان میترا در دو جبهه مشغول جنگ بودند
اول جنگهاى معمولى بود که براى نگهدارى کشور و گسترش آن صورت مىگرفت. آنچه مهمتر بود جنگ و ستیز با نیروهاى شر و اهریمنى بود. - چهارمین مقام، منصب شیر بود. در پردههاى نقاشى و سنگ برجستههاى منقوش، نقش شیر فراوان است و همین عمل سبب شد که بعد از اسلام، بهویژه در زمان سلجوقیان، علامت شیر و خورشید بر پرچمها نقش بست، در این پردهها کسانىکه به مقام چهارم رسیدهاند گاه در حال خدمتگزارى و گاه در حال اهداى هدایا به حضور میترا نشان داده شدهاند
این طبقه نیز ناگزیر از گذراندن آزمایشهائى بودند که البته دیگر تحمل ریاضات و شکنجههاى بدنى نبود، بلکه باید به ورزیدگىهاى روانی، شایستگى اخلاقی، وحدت ذهنى و خلاصه فهم اسرار دست مىیافتند
روایات رمزى میترائی، حاکى از آن است که در واپسین روز از عمر جهان، آتشسوزى بزرگى رخ خواهد داد. در این آتشسوزى ناپاکان خواهند سوخت و پاکان مثل اینکه در چشمهاى شستشو مىکنند، آسایش خواهند داشت.
پنجمین مقام، مقام پارسى بوده است که گذشته از وجوه رمزی، کنایهاى است که با طبیعت و روئیدن گیاهان پیوند دارد و میان پیروان کیش میترا، نشان آزادى و آزادگى بوده است.
ششمین مقام، منصب خورشید است، سل خداى خورشید در میان رومیان و هلیوس خداى خورشید در اساطیر یونان باستان است. - مقام هفتم، والاترین و عالىترین مرحله تشرف براى یک سالک میترائى بوده، این مقام را مقام پتر یا پدر و پدرپدران مىنامیدند. پدران در حقیقت عالىترین مناصب را در آئین میترائى داشتند و همین لقب را عیسویان از مراسم میترائى اقتباس کردند و به خود نسبت دادند. هفت منصب روحانى و هفت مقام براى تکمیل و ارتقاءِ مدارج در میان فرقه باطنیه یا اسماعیلیان تقلیدى از همین بنیان میترائى بود. میان صوفیه نیز هفت وادى سلوک براساس همین هفت مرحله میترائى بنا شد.