از مجموع هفت چاکرای بدن، دوتایشان در آموختن فن مکاشفه مهمند.
یکی چاکرای اصلی، یا مرکز تمایلات جنسی و دیگری چاکرای چشم سوم یا چاکرای ذهن که در میان دو ابرو قرار دارد. تصور کنید کانالی در بدن شما بین چاکرای اصلی و چشم سوم شما وجود دارد. شما میخواهید این دالان تخیلی ، بین این دو چاکرا را روشن کنید و احساس کنید که چشم سوم را باز کرده اید تا بتوانید به طور خیالی انرژی تجلی بخش خود را از روزنه ی جدید بیرون بفرستید.
چاکرای چشم سوم میتواند داوطلبانه ارتعاشات ابعاد ماورای پهنه ی فیزیکی را ثبت یا مشاهده نماید. ولی تنها وقتی این اتفاق میافتد که بتوانید خود را نسبت به وجود این حقیقت متقاعد سازید و قادر به گشودن این روزنه باشید. شما میکوشید از طریق زبان خود آگاهی " سیدهی " موفق به گشودن چشم سوم خود گردید، در حالیکه از ذهن عقلانی قسمت چپ مغزتان استفاده میکنید که مدعی است این کار عبث و نیز غیر ممکن است.
حالا ضمن یادآوری اینکه صوت" آه " صدای شادی و همینطور صدای خداست، دربارهء صدایی که فرآیند تولید نسل را همراهی میکند بیاندیشید. صوت" آه " عام ترین صدایی است که در عمل زاد و ولد شنیده میشود و خیلی وقتها هم نام خدا هنگامی که روح از دنیای نادیده به جهان مادی قدم میگذارد، برده میشود: " آه خدا"، " آه خدای من"، " آه "،!
در ابتدا این همه به نظر سرگرمی و تفریح میرسد، ولی به طور مسلم و بدون تردید، همه ی این سرنخ های کلی روند مکاشفه است. نیرویی که از طریق ریشه ی چاکرای اصلی آزاد میشود علت تولید نسل است. و در واقع چه اتفاقی افتاده است؟
آزاد شدن نیرو از چاکرای اصلی، از سوی چاکرای اصلی دیگر پذیرفته میشود و روحی از دنیای نادیده به شکل پیوند میابد و متجلی میشود، و این همه در معیت صدای" آه " صورت می پذیرد.
در این مورد تردید روا نیست. نیرویی که از طریق چشم سوم آزاد میگردد، خلق مجدد یا مکاشفه نامیده میشود. آموختن فن تجلی صدا در واقع چیزی جز گشودن کانالی که بین این دو چاکرای اصلی بدن شما وجود دارد، نیست. با تکرار صدای" آه " (اااه را بکشید) و احساس اینکه انرژی از مرکز تولید نسل وجود شما به چشم سوم حرکت میکند، و در نهایت ارتباط چشم سوم با انرژی اثیری خودتان از طریق استفاده از این صدا، شما یک نیروی پر محبت بدون قید و شرط را به جهان عرضه می دارید که سبب تحقق آرزوهای قلبی تان خواهد شد.
با مکاشفه، شما انرژی آزاد شده ای از چاکرای ذهن یا چشم سوم به خارج می فرستید و آن را به آنچه آرزویش را دارید، متصل میسازید. گشودن چشم سوم تمرینی درونی برای توجه به این چشم یا چاکرای ذهن است و پرتو افکنی از این روزن همراه با احساس شادمانی مرتبط با صداست. در آن حال احساس میکنید که محدوده ی جسم فیزیکی تان را ترک کرده و چیزی را که خواستار مکاشفه و برگرداندن آن به سوی خود هستید، در آغوش گرفته اید.
این به معنای هم آهنگی با ارتعاشات آفرینش از طریق ترک قیودات جسمی و ذهنی و گشایش کانال میان مرکز آفرینندگی و مرکز شهود شماست.
این صدا شما را به چنان هوشیاری میرساند که از آنجا که کلمه نیست، ذهن نمیتواند آن را جذب و تحت تاثیر سلطه ی نفس و منیت به انحراف بکشاند. این صدایی است که از امور عقلانی ذهن بسی فراتر میرود.
حالا ضمن یادآوری اینکه صوت" آه " صدای شادی و همینطور صدای خداست، دربارهء صدایی که فرآیند تولید نسل را همراهی میکند بیاندیشید. صوت" آه " عام ترین صدایی است که در عمل زاد و ولد شنیده میشود و خیلی وقتها هم نام خدا هنگامی که روح از دنیای نادیده به جهان مادی قدم میگذارد، برده میشود: " آه خدا"، " آه خدای من"، " آه "،!
در ابتدا این همه به نظر سرگرمی و تفریح میرسد، ولی به طور مسلم و بدون تردید، همه ی این سرنخ های کلی روند مکاشفه است. نیرویی که از طریق ریشه ی چاکرای اصلی آزاد میشود علت تولید نسل است. و در واقع چه اتفاقی افتاده است؟
آزاد شدن نیرو از چاکرای اصلی، از سوی چاکرای اصلی دیگر پذیرفته میشود و روحی از دنیای نادیده به شکل پیوند میابد و متجلی میشود، و این همه در معیت صدای" آه " صورت می پذیرد.
در این مورد تردید روا نیست. نیرویی که از طریق چشم سوم آزاد میگردد، خلق مجدد یا مکاشفه نامیده میشود. آموختن فن تجلی صدا در واقع چیزی جز گشودن کانالی که بین این دو چاکرای اصلی بدن شما وجود دارد، نیست. با تکرار صدای" آه " (اااه را بکشید) و احساس اینکه انرژی از مرکز تولید نسل وجود شما به چشم سوم حرکت میکند، و در نهایت ارتباط چشم سوم با انرژی اثیری خودتان از طریق استفاده از این صدا، شما یک نیروی پر محبت بدون قید و شرط را به جهان عرضه می دارید که سبب تحقق آرزوهای قلبی تان خواهد شد.
با مکاشفه، شما انرژی آزاد شده ای از چاکرای ذهن یا چشم سوم به خارج می فرستید و آن را به آنچه آرزویش را دارید، متصل میسازید. گشودن چشم سوم تمرینی درونی برای توجه به این چشم یا چاکرای ذهن است و پرتو افکنی از این روزن همراه با احساس شادمانی مرتبط با صداست. در آن حال احساس میکنید که محدوده ی جسم فیزیکی تان را ترک کرده و چیزی را که خواستار مکاشفه و برگرداندن آن به سوی خود هستید، در آغوش گرفته اید.
این به معنای هم آهنگی با ارتعاشات آفرینش از طریق ترک قیودات جسمی و ذهنی و گشایش کانال میان مرکز آفرینندگی و مرکز شهود شماست.
این صدا شما را به چنان هوشیاری میرساند که از آنجا که کلمه نیست، ذهن نمیتواند آن را جذب و تحت تاثیر سلطه ی نفس و منیت به انحراف بکشاند. این صدایی است که از امور عقلانی ذهن بسی فراتر میرود.