بررسی آیین
جنگاوران همچون الگویی فلسفی ـ علمی
سومین گزارهی
آیین جنگاوران این است:
باید برای تمامیت ادراک قصد شود. دونخوان گفت که ادراک،
ادراک است، و آن تهی از شر و خیر است. وی این گزاره را یکی از مهمترین مولفههای
آیین جنگاوران معرفی کرد، ترتیبی ذاتی که همهی ساحران باید بدان گردن نهند. وی
برهان آورد از آنجه که گزارهی نخستین آیین جنگاوران این است که ما دریابندهایم،
هرآن چه را که در مییابیم باید همچون ادراک به تنهایی فهرست شود، بدون آنکه
هیچ ارزشی مثبت یا منفی، بر آن تحمیل شود.
گرایش طبیعی من پافشاری بر این بود که خیر یا
شر میبایست از شرایط ذاتی کیهان باشند نه عرَض. هرگاه می براهینم را به وی ارائه
میدادم، که ناخواسته پاد- گفت بودند، خاطر نشان میکرد که براهین من فاقد دامنهاند،
واین که صرفا با هوسهای خِرد و وابستگی من به آرایههای نحوی معینی به من تقدیر
شدهاند.
او گفت:
برای تو
تنها واژگانی چیده شده در نظمی خوشایند؛ نظمی که مطابق آرای زمانهی توست. چیزی که
به تو میدهم تنها واژگان نیستند، بلکه اشاراتی دقیق از کتاب جهت یابی من هستند.
دون خوان گفت:
استعاره چشم من!
کتاب جهت یابی یک ساحر مانند هیچ یک از آرایههای
کلامی شما نیست. آن یک رخ داد نگاشت است. آن گزارشیست از همهی چیزهایی که ساحران
در سفر خود به بیکرانگی درمییابند. در بیکرانگی ساحران نقاط بنیادی کمی مییابند.
جایگشتهای آن نقاط بنیادی نامحدود است، اما همانگونه که امید دارم روزی در خواهی
یافت، آن جایگشتها مهم نیستند. انرژی بیاندازه دقیق است.