کافه تلخ

۱۳۹۱ آذر ۲, پنجشنبه

کودکان و بزرگسالان ایندیگو (INDIGO) و کریستال (CRYSTAL)

Indigoکودکان و بزرگسالان ایندیگو (INDIGO) و کریستال (CRYSTAL) چه کسانی هستند؟
اصطلاح «کودک ایندیگو» توسط نانسی آن تیپ (Nancy Ann Tappe) در دهه ی 1970 مطرح شد. او یک فراروانشناس و به گفته ی خود سایکیک و دارای جابجایی حسی (synesthete) است. در سال 1982 کتابی را تحت عنوان «Understanding Your Life Through Color» منتشر کرد که این اصطلاح را توصیف می کرد. او نخستین کسی بود که در اواسط دهه ی 1960 متوجه شد بسیاری از کودکان، با هاله ای مرکب از رنگهای «نیلی» (ایندیگو) و بنفش متولد می شوند.

این ایده بعدها در سال 1998 با انتشار کتاب «کودکان نیلگون: بچه هایی جدید از راه رسیده اند» (The Indigo Children: The New Kids Have Arrived) نوشته ی لی کارول (Lee Carroll) و همسرش جین توبر (Jan Tober) رواج پیدا کرد. لی کارول ادعا می کند که این مفهوم را از طریق گفتگوهایی که با موجودی روحانی به نام «کریون» (Kryon) داشته، آموخته است.
به گفته ی آنها، کودک نیلگون، پسر یا دختری است که یک مجموعه ویژگی های روانشناختی جدید و غیرمعمول را بروز می دهد، یک الگوی رفتاری که عمدتاً پیش از این مستند نشده است.
کودکان نیلگون، از 100 سال پیش بر روی زمین تناسخ یافته اند. اولین نیلی ها، پیشگامان و راهنمایان بودند. بعد از جنگ جهانی دوم، تعداد بسیاری از آنها متولد شدند که بزرگسالان نیلگون امروز هستند. از آن جایی که در دهه ی 1970، موج عظیمی از نیلی ها به دنیا آمدند، اکنون یک نسل کامل از نیلی ها داریم همراه با افزایش توانایی ها و پیچیدگی ترکیب تکنولوژی با خلاقیت.
کودکان بلورین (کریستال) از حدود سال 2000 شروع به ظهور کردند، برخی نیز معتقدند کمی زودتر از این بوده است. آنها کودکانی بسیار توانمند هستند که هدف اصلیشان انتقال ما به مرحله ی بعدی تکامل و آشنایی ما با قدرت و  نیروی لایزال الهی است. آنها به صورت یک آگاهی و هشیاری جمعی عمل می کنند تا فردی، و بر اساس «قانون یگانگی» یا وحدت آگاهی زندگی می کنند. آنان بر روی این سیاره، نیروی قدرتمندی از عشق و صلح هستند.
بزرگسالان نیلگون و بلورین از دو گروه تشکیل شده اند. گروه نخست آنهایی هستند که به شکل کودکان نیلی به دنیا آمده اند و اکنون در حال انتقال به بلورین هستند. بدین معنی که آنها دستخوش یک دگرگونی معنوی و فیزیکی می شوند که آگاهی «مسیحا» یا «بلورین» را در آنها بیدار می کند و به عنوان بخشی از موج تغییر رو به تکامل، آنان را با کودکان بلوری پیوند می دهد. گروه دوم افرادی را شامل می شود که بدون این خصیصه ها به دنیا آمده اند اما، یا آنها را کسب کرده اند و یا با سخت کوشی و پیگیری مستمر مسیر روحانی، در مسیر فرا گرفتن آنها هستند. این به معنای آن است که همگی ما این توانایی بالقوه را داریم که جزئی از این گروه نوظهور باشیم. پدیده ی نیلی/بلوری، قدم بعدی در مسیر تکامل ما به عنوان گونه های انسانی است. آنها اینجا هستند تا راه را به ما نشان دهند.
http://azulmoon.files.wordpress.com/2009/03/indigos.jpg?w=604
منشأ این اسامی
لغات «نیلگون» و «بلورین» به این خاطر به این دو نسل داده شده است که به درستی رنگهای هاله و الگوهای انرژی آنها را توصیف می کند. کودکان نیلی، آبی نیلی زیادی در هاله شان دارند. این رنگ متعلق به «چاکرای چشم سوم» است، مرکز انرژی درون سر که بین دو ابرو قرار دارد. این چاکرا، بر روشن بینی یا توانایی دیدن انرژی، اشباح و ارواح نظارت دارد. بسیاری از کودکان نیلی، روشن بین هستند.
کودکان بلوری، هاله هایی رنگارنگ با چندین طیف رنگ دارند. این نسل همچنین، شیفته ی کریستالها و جواهرات هستند.

به عقیده ی نانسی تیپ، در حالیکه بنفش رنگ ها، کامپیوتر را به جهان عرضه کردند، این نیلی ها بودند که شبکه های اجتماعی مانند مای اسپیس، فیس بوک، توئیتر و سایر فضاهای تعاملات اجتماعی را به وجود آوردند که این امکان را به آنها می دهد که پیوسته با یکدیگر در تماس باشند. 95% از کودکانی که طی 40 سال اخیر متولد شده اند ایندیگو هستند و طی صد سال آینده، همه ایندیگو خواهند بود. او از اواخر دهه ی 1960 و اوایل دهه ی 1970 که ایندیگوها را شناسایی کرد، 4 تیپ شخصیتی آنها را مشخص کرده است. انسان گراها به طور چشمگیری افزون تر از سایر دسته ها و کارگشاها در حال حاضر بسیار بسیار کم هستند.
http://farm4.static.flickr.com/3654/3355490070_cba1aef20f.jpg


.
1- انسان گرا  (Humanist)
انسان گراها، بینش های نوینی را وارد روابط انسانی و نژاد بشر می کنند. آنها افرادی هستند که می توانند با هر کسی درباره ی هر چیزی صحبت کنند. مردم، منبع قدرت آنها هستند. از نظر جسمانی فعالند، در برقراری ارتباط بسیار خوب و غیر رسمی و خودمانی هستند. وقتی با افرادی که دوست دارند باشند، می درخشند. پاک نهاد و شوخ طبع هستند. دوست دارند سر به سر دیگران بگذارند.
ویژگی ها :
-
مهربان و دوست داشتنی
-
سر به سر دیگران گذاشتن
-
گروه همسال برای آنها، زندگی آنهاست.
-
مدت زمان توجه شان کم است.
-
فعالیت جسمی مداوم
-
صاف و ساده- کارشان را جلوی چشم عموم انجام می دهند.
-
ترجیح انگیزه ناگهانی به رفتارهای عادتی
-
موسیقی، درمان آنهاست.


.
2- هنرمند (Artist)
هنرمندان در تمامی عرصه ها، شکل های هنری را وارد می کنند نه فقط در هنرهای زیبا. در هر زمینه ای که متمرکز شوند، نگاره ی جدیدی را خلق می کنند. باید به سمت هنرهای نمایشی سوق داده شوند، و نیازی به آموزش در آن زمینه نخواهند داشت، با شهود خود در می یابند. فقط نیاز به نظم در تکنیک دارند تا آن را تکمیل کنند. هنرمندان، حس نیرومندی از استحقاق داشته و دوست دارند نمایشی و پرشور باشند. هنرمندان ایندیگو، به شدت خلاق و سخت کوش هستند تا زمانیکه مورد توجه باشند. آنها دیرپسند، مشکل پسند و دیرخشنود هستند.

ویژگی ها :
- نمایشی
-
خبرچینی خواهر و برادرهایشان را می کنند.
-
دوست دارند طبق آخرین مد لباس بپوشند.
-
به برچسب قیمت هیچ توجهی ندارند.
-
چیزهای گرانقیمت را دوست دارند.
-
هنگام نمایش، می درخشند.
-
نسبت به موقعیت اجتماعی شان آسیب پذیرند.
-
کنار آمدن با آنها در مدرسه بسیار مشکل است چون فکر می کنند اشتباهی مرتکب نمی شوند.
-
بهانه گیر و نازک نارنجی
3- اندیشه گرا (Conceptualist)
اندیشه گرا ها افرادی برون افکن هستند. وظیفه ی آنها این است که مفاهیمی نو در زمینه های تکنولوژی، طرح و نقشه، و فرآیندهای مکانیکی ارائه دهند. ممکن است مهندس، معمار، برنامه نویس کامپیوتر یا طراح شوند.
آنها در پروسه های کامپیوتری، هوش سرشاری دارند. اما وجه تمایز اندیشه گراها با دیگران این است که آنها بسیار کمتر اجتماعی هستند. اگر افراد در پروژه های آنها بگنجند، عالی است. اگر نه، گوشه گیرند. آنها ارتش و روال های استحکام بخش را دوست دارند و در کارشان، روشمند و منظم هستند. قادرند ساعت های طولانی و سخت کار کنند- برای پروژه شان. تحمل وقفه و مزاحمت را ندارند. برخلاف انسان گراها، به ندرت بیش فعالند. بیشتر اهل تبانی و اندیشه ی سیاسی هستند. مردم برای آنها ابزارند. اگر قابل استفاده نباشند، کنار می روند.
4- کارگشا (Catalyst)
کارگشاها، پارادایم ها و نگاره های نو، فلسفه ها و مذاهب جدید را ارائه می کنند. آنها کوچکترین گروه ایندیگوها هستند. دارای اندامی بزرگ و سنگین بوده و نسبت به بدن انسان و چگونگی کارکرد آن به شدت کنجکاوند.
ممکن است به نظر بسیار بی اعتنا برسند و اغلب فضایی سرشار از برتری و چیرگی را موجب می شوند. مردم معمولاً آنها را عجیب و غریب و نامتعارف می دانند. اغلب سهل گیرند اما ممکن است دچار جنون ناگهانی شوند. متفکرانی آرمانی بوده و اغلب چیزهایی را مفهوم پردازی می کنند که در آینده ای دور به وقوع خواهند پیوست. در حال حاضر آنها در انتظار به سر می برند تا زمانیکه جهان دریابد حق با آنهاست.
ممکن است در ارتباط با خواهر و برادرهایشان مشکل داشته باشند. می توانند در کلاس درس اخلال گر باشند چون جریان های فکری آنها بسیار متفاوت از وضع معمول است. اغلب سر و صدایی عجیب و خاص ایجاد می کنند.
http://www.edgarcayce.org/images/indigochildren.jpg
تفاوت های کودکان نیلگون و بلورین
اولین چیزی که در برخورد با کودکان بلورین، توجه بیشتر افراد را به خود جلب می کند، چشمان بزرگ، نافذ و جذاب، و عاقلتر و داناتر از سن آنهاست. چشمان آنها بر روی شما قفل شده و شما را هیپنوتیزم می کند، احساس می کنید روحتان آشکارا در معرض دید آن کودک قرار گرفته است. آنها شاد، دوست داشتنی و بخشنده هستند. این نسل جدید کارگران نور، شبیه هیچ یک از نسلهای پیشین نیستند.
کودکان نیلگون نیز در این ویژگی ها با کودکان بلورین اشتراک دارند. هر دوی این نسلها، بسیار حساس و سایکیک بوده و اهداف مهمی در زندگی دارند.
تفاوت اصلی آنها در خلق و خوست. نیلی ها روحی جنگجو دارند چون هدف جمعی شان، نابود کردن نظام های قدیمی است که دیگر به کار ما نمی آیند. آنها اینجا هستند تا نظام های حکومتی، آموزشی و قانونی که فاقد یکپارچگی و همبستگی هستند را باطل کنند. برای به انجام رساندن این هدف، آنها نیاز به عزمی راسخ و تندخو دارند.
بزرگسالانی که در مقابل تغییر مقاومت می کنند و همرنگ جماعت بودن برایشان یک ارزش است، ممکن است برداشت نادرستی از این کودکان نیلی داشته باشند. آنها اغلب این برچسب اشتباه را از روانپزشکان دریافت می کنند، اختلال کمبود توجه و تمرکز و بیش فعالی (ADHD) یا اختلال کمبود توجه (ADD). متأسفانه زمانیکه آنها تحت درمان دارویی قرار می گیرند، حساسیت زیبا، موهبتهای معنوی و انرژی جنگجویی شان را از دست می دهند. کودکان نیلی می توانند نادرستی و دروغ را حس کنند مانند سگی که ترس را احساس می کند.
در مقابل، کودکان بلورین، شادمان و آرام خو هستند. یقیناً ممکن است گاهی کج خلقی هایی داشته باشند اما بسیار بخشنده و سهل گیرند. موهبتهای روحانی و ذاتی کودکان کریستالی نیز دچار بدفهمی می شوند. به ویژه، توانایی تله پاتی آنها که باعث می شود دیر زبان باز کنند و اگر تا 3 یا 4 سالگی شروع به حرف زدن نکنند نیز غیرمعمول نیست. مشکل زمانی به وجود می آید که بلوری ها مورد قضاوت پزشکان و کارکنان آموزشی قرار می گیرند بدین مضمون که الگوهای سخن گویی «غیرطبیعی» دارند. این تصادفی نیست که هر چه بلوری های بیشتری متولد می شوند، تعداد کودکان تشخیص داده شده با اوتیسم (autism) نیز افزایش می یابد.کودکان بلورین، از جمله افراد خوش سخن، در ارتباط با دیگران و حمایتگر و مراقبت کننده تر از هر نسلی هستند. آنها همچنین دارای موهبتهای حکیمانه و معنویی هستند.

کودکان نیلگون، پرتو نیلی رنگ دارند که نشاندهنده ی موهبتهای روشن بینی و شفادهی است. آنها همچنین به بعدهای چهارم و پنجم آگاهی دسترسی دارند، در حالیکه بیشتر انسانها تنها به بعد سوم و چهارم راه دارند. این دسترسی به بعدهای بالاتر به همراه موهبت پرتو نیلی روح، به این معناست که نیلی ها ذاتاً، باهوش تر، حساس تر و روشن بین ترند. آنها خلاق بوده و اغلب قادرند به راحتی به نیمه ی راست و چپ مغز دست یابند که به آنها ذوق هنری و در عین حال مهارت در زمینه های مرتبط با تکنولوژی و ماجراجویی می بخشد.
از طرف دیگر کودکان بلورین، عمدتاً پرتوی طلایی رنگ تناسخ و تکامل را دارند. آنها در بعد ششم آگاهی تولد یافته اند و قابلیت این را دارند که به سرعت به بعد نهم آگاهی کامل مسیحا راه یابند و بعد، به بعد سیزدهم که نمایانگر آگاهی کائنات است.
موجودات بلورین با این موهبتها و توانایی ها، بسیار قدرتمند و خلاق هستند. بسیاری از آنها پرتوهای طلایی و سرخ رنگ دارند که آنها را استاد خلق کردن به ویژه در زمینه های نور و صوت، می سازد. آنهایی که پرتو نیلی – نقره ای دارند نیز «مادران» و «الهه های» این سیاره هستند و ارتعاشات مؤنث شفادهی و باروری دارند. افراد دارای پرتو قرمز- طلایی، ارتعاشات مذکر تجسم گری دارند و اغلب رهبرانی با درکی پویاتر می باشند.
لی کارول و جین توبر، 10 ویژگی کودکان نیلگون را شناسایی کرده اند :
- آنها با احساسی از جلال و شکوه و شاهانه به این دنیا می آیند (و اغلب اینگونه رفتار می کنند)
- آنها احساس می کنند «برای بودن در اینجا، سزاوارند» و از اینکه دیگران این احساس را ندارند تعجب میکنند.
- ارزش شخصی خود، مسئله ی مهمی نیست، آنها اغلب به والدین می گویند «آنها کی هستند».
- آنها با اقتدار محض مشکل دارند (اقتدار و صلاحیت بدون توضیح یا گزینش).
- به سادگی، یک سری از کارها را انجام نخواهند داد، به طور مثال، منتظر ماندن در صف برای آنها مشکل است.
- نظام های مربوط به تشریفات و رسوم مختلف که محتاج خلاقیت و نوآوری نیستند، آنها را سرخورده می کند.
- اغلب هم در خانه و هم مدرسه، روشهای بهتر انجام امور را تشخیص می دهند که موجب می شود، «سنت شکن» به نظر آیند (از هیچ نظامی پیروی نمی کند).
- به نظر غیراجتماعی می رسند مگر آنکه با افرادی همانند خود باشند. اگر افراد دیگری با آگاهی مشابه در اطرافشان نباشند، اغلب گوشه گیر و درونگرا می شوند، احساس می کنند سایر انسانها آنها را درک نمی کنند. به خاطر معاشرت و مردم آمیزی، مدرسه اغلب برایشان بسیار دشوار است.
- آنها به نظام تربیتی که «گناه و تقصیر» به دنبال دارد واکنش خوبی نشان نمی دهند. («صبر کن پدرت بیاد و ببینه چه کار کردی»)
- از اینکه نیازهایشان را ابراز کنند خجالت نمی کشند.
.
ویژگی های کودکان بلورین :
- عموماً سال 1995 به بعد به دنیا آمده اند.
- چشمانی بزرگ با نگاهی به شدت خیره کننده دارند.
- شخصیتی پرجاذبه و گیرا داشته و بسیار با محبت هستند.
- دیر به حرف می آیند (3 یا 4 سالگی) و گرایش زیادی به کلام آهنگین دارند و ممکن است پیش از صحبت کردن، آواز بخوانند.
- از تله پاتی و زبان اشاره ای که خود ابداع کرده اند برای برقراری ارتباط استفاده می کنند.
- ممکن است مبتلا به اوتیسم و سندرم اسپرجر تشخیص داده شوند.
- آرام و متین، دوست داشتنی، مهربان و بخشنده هستند.
- بسیار حساس و همدل هستند.
- با طبیعت و حیوانات ارتباط نزدیکی دارند.
- نشانه هایی از شفادهی بروز می دهند.
- به کریستال ها و جواهرات بسیار علاقه مند هستند.
- اغلب در مورد فرشته ها، ارواح نگهبان و خاطرات زندگی گذشته صحبت می کنند.
- به شدت هنرمند و خلاق هستند.
- غذاهای گیاهی و آب میوه ها را به غذاهای معمولی ترجیح می دهند.
- ممکن است سیاحان و کوه نوردانی بی باک باشند با احساس شگفت انگیزی از تعادل.
- آنها عاشق رنگها هستند. رنگارنگ لباس می پوشند.
- به محیط (می تواند غذا و افزودنی ها را هم شامل شود)، فضاهای انرژی، واکسن ها، مواد شیمیایی و آفت کش ها و حشره کش ها، سر و صدا، جریان های الکتریکی (مثلاً ساعت ها از کار می افتند) بسیار حساسند و همچنین به لحاظ احساسی نیز نسبت به آنچه اطرافشان روی می دهد حساسیت نشان می دهند.
- احساس آسیب پذیری و بی دفاعی دارند ولی همچنان از درون قوی هستند. اراده و عزمی راسخ دارند زمانیکه بر روی چیزی متمرکز می شوند.
- توانایی ذاتی برای پرده برداری از ترس افراد  دارند. به نظر می رسد می توانند بفهمند در سر و قلب کسی چه می گذرد.
- اغلب چشمانی بزرگ و شفاف دارند. در عکس ها یا زمانیکه به شما نگاه می کنند، چشم ها برجسته و چشمگیر هستند. گاهی احساس می کنید که انگار به درون شما نفوذ می کنند.
http://2012rising.com/images/88.jpg
کودکان نیلگون و بلورینی که به این سیاره می آیند تحت عنوان «کودکان ستاره ای» شناخته می شوند. این نام اغلب به این خاطر است که ارواح آنها بیشتر در ستاره های دیگر خانه دارد و پیش از این روی زمین تناسخ نیافته اند. آنها در این زمان، به عنوان یک گروه «مأموریت ویژه» به منظور کمک به زمین و ساکنانش برای انتقال و تولد دوباره به صورت یک «زمین جدید» با بعدی بالاتر، به اینجا می آیند.
در حالیکه این موجودات، شبیه انسانهای معمولی به نظر می رسند، در حقیقت به حیطه ی وسیعتری از قابلیتهای انسانی دسترسی دارند. آنها نسبت به اینکه چه کسی هستند، هوشیارترند، به بازشناسی اصل و منشأ الهی شان نزدیکترند.افراد نیلی و بلوری، این ارتعاشات را به این سیاره می آورند تا با دیگران سهیم شوند. آنها، تنها با حضورشان، به دیگران کمک می کنند به این ارتعاشات جدید منتقل شده و همچنین به روی توانایی های بالقوه شان گشوده شوند.
افراد بسیاری که از بعد سوم آگاهی اصلی شان به مرحله ی نیلگون و بلورین منتقل شده اند، اکنون قادرند پرتو زرین تکامل را در چاکرای هشتم شان حفظ کرده و به ایجاد قالبی برای خلق زمین جدید کمک کنند. روشن بین ها به وضوح می توانند این ارتعاش نور طلایی را در هاله ی آنها ببینند.
کودک بلورین آتی، «بلور رنگارنگ» (Rainbow Crystal) نامیده خواهد شد که یک موجود بشری کاملاً تکامل یافته از بعد سیزدهم هستی است. می تواند تمامی پرتوهای تناسخ و تکامل را درون فضای ارتعاشات شان، حمل و منتقل کنند. در حال حاضر موجودات بلور رنگارنگ روی سیاره ی زمین وجود دارند، اما برای رسیدن به نهایت توانایی هایشان زمان لازم است.
.

:: منابع
- starchild.co.za
- allaboutindigos.com
- mastersinstitute.org/indigo.html
- crystalinks.com/indigochildren.html
- en.wikipedia.org/wiki/Indigo_children
منبع :    http://ooust.wordpress.com

مانترا چیست ؟




مانترا انرژی پنهانی است که در لفاف صدائی پیچیده شده است. در تانترای هندو، کلمه، صوت و مانترا، اجزاء لاینفک از فلسفه تکاملی می باشند.
ارتعاشات مانترا (صدا)، مستقیما بر روی چاکرا ها یا مراکز انرژی در بدن اثر می گذارند و در نتی
جه موجب ثبات ذهن شده و سکون را در طی مدیتیشن به وجود می آورند.
هر مانترا در درون ارتعاشاتش قدرتی را پنهان دارد. با تمرکز و تکرار هر مانترا، انرژی موجود در آن استخراج می شود و فرم می گیرد.
از طریق جاپا یا مانترا یوگا، از قدرت موجود در مانترا به منظور خاصی استفاده می شود.
هر مانترا از مخلوطی از صداها که از 50 حرف از الفبای سانسکریت مشتق می شوند، ساخته شده است. زبان سانسکریت را به عنوان دواناگاری، یا زبان خدایان شناخته اند. سیج های باستانی که به درجات بالای آگاهی دست یافته بوده اند، از انرژی نهفته موجود در صداها به خوبی مطلع بودند و از مخلوط اصوات برای ایجاد ارتعاشات خاص، استفاده می کرده اند. به طوری که مصطلح است، این ارتعاشات می توانند کوه ها را جا به جا کنند.

یکی از تئوری های ساختن پیرامید ها(اهرام)، این بوده است که مصریان اولیه بر اساس استفاده از ارتعاشات صوتی، قادر بوده اند صخره های بزرگ با ابعاد بسیار حجیمی را جا به جا کنند.

اینکه آیا چنین شاهکاری مربوط به کنترل صداست را دانش معاصر هنوز پاسخ نگفته است؛ با این همه شکی نیست که صوت اثرات قطعی و پیش بینی شده ای را بر جسم و روان انسان باقی می گذارد. مثال واضح در این مورد، اختلاف بین موزیک کلاسیک و جاز می باشد. موزیک کلاسیک موجب آرامش می شود، در حالیکه موزیک جاز موجب تهییج حواس می گردد.
در سطوح ظریف تر آگاهی، از مانترا های مختلف به منظور های خاصی استفاده می شود.
مهمترین اختصاصیت مانترا ها اینست که موجب تمرکز ذهن بر روی قدرت مطلق می شوند و انرژی روحانی را در چاکرا های بدن آزاد می کنند.
مانترا وسیله ای است برای ارتباط فرد با خود برتر
مانترا از ریشه سانسکریت است و از دو جز” مان ” و “ترا” پایه ریزی شده است. ( مان ) به معنی فکر کردن است و ( ترا) از ریشه ی ( تری) به معنی آزاد شدن از دنیای مادی است. تکرار همیشگی و درازمدت مانترا ایجاد خلأ یا بی ذهنی ( No Mind ) می کند. اثر این بی ذهنی آزاد شدن وجود از بند فکر کردن است . مانترا واژه یا گروهی از واژه های است که امواج آن یک انرژی روحانی و شفابخشی را در خود دارند که افزون بر ایجاد تمرکز، کمک می کنند تا انرژی نهفته در درون انسان آزاد شود و فرد از موانع حواس عبور کرده و به درک و شناخت حقیقت برسد، و در مرتبه ی والاتری با حق یکی شود.

مانترا ، خوراک معنوی برای روح گرسنه است.
تکرار همیشگی مانترا آرامش درونی و شعف را به ارمغان میاورد.
هندوها بر این باورند که نخستین صوت در آغاز آفرینش، اوم(OM) بوده و آفرینش از ( اوم) سرچشمه گرفته است. اوم ، صدای لزرش خلاق خداوند است .

اوم OM خود یک مانترا است و برای مدیتیشن به کار برده می شود.

۱۳۹۱ آبان ۲۹, دوشنبه

زکریا سجین و کتاب گمشده انکی




خداوند به طور صریح در قرآن می فرماید که من  آدم که جد نژاد بشری است را در خارج از کره زمین و در بارگاه خود و شخصا درست کرده‌ام و از روح خود در کالبد او دمیده‌ام و او را در جنت جایی داده‌ام و برای اولین بار در تاریخ حیات به تمام ملائک در عالم دستور داده شد که بر این موجود ویژه سجده نمایند و این به خاطر عظمت این موجود در کائنات است و خداوند تمام آسمان‌ها و زمین را به تسخیر او درآورده است 


« در قرآن هرگز چنین نیامده است که او ما را خارج از زمین آفرید. بل‌که او در شش دوره اراده به آفرینش زمین و سایر بخش‌های این جهان انسانی اراده فرمود. مرحله‌ی خروج از بهشت هنگامه‌ی حضور ذهن مکار بر روی ذهن الهی ما بود که از بهشت آسایش ما را به جهنم مداوم رهسپار ساخت .   شهرزاد کاریابی » 

 
یعنی اگر عمر نژاد بشری کفاف کند بر تمام کهکشان‌ها و موجودات به مروری که قویتر و از نظر دانش پیشرفت کند می‌تواند حکومت و سروری نماید  و در این جریان خلقت موجودی از نژاد جن به علت تکبر و سرپیچی از دستور خداوند تبدیل به منفور ترین موجودات عالم خلقت یعنی شیطان گردید او در بارگاه خداوند قسم یاد کرد که این تژاد بشری را به ذلت خواهم افکند و عزت و مقام او را تا سطح حیوانات پایین خواهم آورد با این مقدمه به بحث اصلی وارد می شویم 

در غرب و بخصوص در اوایل قرن بیستم عده ایی از یهودیان آلمانی و روسی با بررسی الواح سومری و با الهام گرفتن از دستورات کابالا سعی در ترویج نظریه خدایی دجال در روی کره زمین داشتند از مهمترین این افراد " زکریا سجین" است که با طرح نظریه " آنوناکی سومری " و ادعای اینکه این موجودات خدامی باشند و خالق انسان‌ها می باشند و دوباره به کره زمین بر می گردند تا بر موجودات خود حکومت کنند به طور زیرکانه و غیر مستقیم اذهان افراد را برای ظهور دجال آماده می نمایند .
مردوک در سومر باستان مترادف با شمس بابل و را در مصر و اهورامزدا در ایران باستان می باشد .

ذکریا سچین در سال 1920 متولد شده است او یکی از یهودیان روسیه می باشد که الان در اسرائیل زندگی می کند و از معروفترین کسانی است که این نظریه را توسعه داده است که فضانوردان باستانی نژاد انسان را روی کره زمین بوجود آورده اند. 

ایشان با بررسی الواح بین النهرین به گفته خودش این موضوع را بدین گونه بررسی می کند :

او ادعا می کند که آنها در 450000 سال قبل در جستجوی معادن بخصوص از نوع معادن طلا روی زمین پیاده شدند و مرکز پیاده شدن آنها قاره آفریقا بوده و شروع به حفاری کرده اند . خدایان ودر راس آنها مردوک انبوهی از کارگران را از دوازده سیاره برای کار بر روی زمین به اینجا کشاندند . 
بعدها کشف شد که بابلیان از نسل مردوک هستند .
سچین ادعا می کند که گزارش‌های ضبط شده از دنیای باستان چنین گزارش می کنند که یک تمدن انسانی در سومر در محل بین النهرین زیر نظر خدایان وانسان پادشاهان طی تشریفاتی معرفی شده است .  آنوناکی نقش سرکارگر ومدیر این پروژه را داشت و Nephilim gods نقش فرماندهان پروژه را بر عهده داشتند . آنوناکی خدمتگذار بود و کارهای پایه ای چون استخراج کانی ها و پی سازی برای ساختمان‌ها را بر عهده داشت و Nephilim دستور العملها را تنظیم می کردند برای نحوه انجام کارها .
البته این وضع تا زمانی دوام داشت چون آنوناکی بوسیله کارگرانش شورشی را علیه سیستم طراحی شده توسط Nephilimترتیب داد . زیرا آنوناکی و Nephilim با همدیگر روی پروژه ای کار می کردند که طی آن آنها تلاش کردند تا DNA گونه Homo erectus ر ابا مال خودشان ترکیب کنند و آنها موفق شدند تا باعث ارتقاء این گونه تا سطح Homo sapiens بشوند .
در این طرح مشاجراتی رخ داد و این درست زمانی بو د که بارش رادیو اکتیو که بوسیله سلاحهای اتمی بوجود آمده بود با نیروی مخربش شهر ur را نابود کرده بود واین نکته تاسف باری است که برای ur در 2000 سال قبل از میلاد اتفاق افتاده است .
یهودیان در طول تاریخ در تحریف ادیان الهی دست طولانی داشته اند . وریشه این کار در پیمان سری آنها است که با جوامع جنی دارند این یک موضوع غیر قابل انکار است که تنها گروه بشری در طول تاریخ که زشت ترین جوامع سری با اعمال کثیف و غیر انسانی در جهت بردگی انسان برای اجرای نظم نوین جهانی که زمینه ظهور موعود آنها یعنی دجال آخر زمان می باشد را ایجاد نموده اند و سکولاریزم به عنوان سوخت این نظریه های بچه گانه خود در جهان به انسانها قالب می کنند و توقع دارند بشر باید بدون چون وچرا این نظریه های بچه گانه آنها را قبول کند تا بر روی این نظریه نظریه دیگری بنا کنند که در آخر خداوند را از زمین برچینیدند و در زمانی که دجال ظهور کرد و خود را خالق انسانها و جهان نامید انسانها به راحتی این قدرت شیطانی را پروردگار خود قبول کرده و او را عبادت کنند



-------------------------------------------

اندکی درباره بسیارهای ذکریا سچین !
انکی، سچین، آنوناکی، باستان

Zecharia Sitchin
Sumerian Cuneiform - Clay Tbalet

مقدمه :
سوالات زیادی از من می شود که داستان چیست ؟ و معمولاً پاسخ من این است . منم مثل شما هستم !‌ داستان چیست ؟‌
بیشتر ما در طول روز گرفتار بگیرو ببندهای زندگی هستیم ! حیات مادی برکالبد نحیف ما فشار می آورد و با کوچکترین تغییر آب وهوایی در بستر بیماری دراز می کشیم و آرزو می کنیم که دوباره سلامتی خودمان را بدست بیاوریم . و همینطور در مواجه با فرضیات جدید باز هم در بستر بیماری دراز می کشیم که ای وای حالا چه بکنم !؟
خواستم با این وبلاگ فرصتی برای فکر کردن خودم ایجاد کنم واز دست حیات مادی اندکی رها شوم !! دیدم عده زیادی مثل خودم هستند با سوالات بسیار در مورد آنچه واقعاً بر ما گذشته است و تشنه خواندن نوشته هایی که جسورانه فرضیاتی را درباره این گذشته مطرح کرده اند .
بیش از سی سال خواندم و نوشتم و بعدها ترجمه کردم ودر گوشه خانه انباشتم . بعضی دفترهایم را دزدیدند و بعضی ها را خودم دزدیدم !!! اما پس از این همه مدت تازه فهمیدم آگاهی را احتکار کردن اگر اخلاق گرا باشم اصلاً شایسته نیست و اگر دیندار که گناه است و اگر به بندی هم وصل نباشم کمکی برای گسترش سطح دانش خودم نیز نمی باشد . جایی خواندم که خوشتر آن باشد که سر دلبران گفته آیددر حدیث دیگران ...
اکنون من و شما در مقام همان دیگرانیم که مشغول خواندن حدیثی از دلبران می باشیم واین نخستین کتاب از این سلسله دلبریهاست که امیدوارم موافق طبع شما تا اینجا واقع شده باشد .
عده ای از دوستان در مورد نویسنده سوالاتی داشتند . متنی را چند ماه پیش ترجمه کرده بودم . یکبار در یکی از وبلاگهای گمشده ام تکرار شده اما دیدم بد نیست این بیت را دوباره تکرار کنم ، پس پیدایش کردم
و اینک
اصل سخن !
« ... بسیاری از رفتارهای ما بدون نیاز به آگاهی وصرفاً با مفهوم واکنش پذیری توضیح داده می شوند . نتیجه فکر ناخودآگاه واحساس درونی انسان‌ها گه گاه دربرخی افراد و در شرایط روحی ویژه بصورت ندایی در سر شنیده می شود . این صداها که در دنیای قدیم معمول تر بوده‌اند ، خدایان باستان بودند و قدیمی ترین تمدنهای بشری تحت هدایت آنها برپا شدند .

زبان با استعاره رشد می کند و نه تنها وسیله مکالمه که وسیله درک جهان وبه وجود آوردن کیفیت هایی است که بدون آن وجود نمی داشتند .
آگاهی دنیایی است استعاری که ما با استعاره رفتار در جهان فیزیکی آن را در حدود سه هزار سال پیش به وجود آورده ایم .
پیش از ظهور آگاهی صداها که آغازگر اعمال بودند ، مرجعیتی بی چون وچر اداشتند ولی پس از آن و قطع شدن صدای خدایان ، جستجوی مرجعیت به مساله ای مبرم بدل شده که در فالگیری ، طالع بینی و مفاهیم دینی و علم و .... تجلی یافته است »
به نقل از The origin consciousness in the breakdown mind نوشته : Julian jaynes
این کتاب تحت عنوان «منشاء آگاهی ـ در فروپاشی ذهن دو ساحتی » توسط آقای سعید همایونی ترجمه شده و انتشارات نشر نی آن را منتشر کرده .
ذکریا سچین

دانای خطوط سومری و الواح گلی
من با ذکریا سچین درسال 1990 در یک میزگرد تلویزیونی در جزیره لانگ مهمان بیل کنل بودیم . من آقای سچین رااز هر فردی آگاه تر دیدم که تا کنون ملاقات کرده بودم . ملاقات بعدی ما در سال 1993در NYU صورت گرفت جایی که هردو در مورد فضانوردان باستانی سخنرانی کردیم .
نظریات سچین آمیزه ای است از ریاضیات و باستانشناسی و اسطوره و جادو که با آنها برنامه ای را تشریح می کند از 3600 سال برنامه ریزی Biogeneticتوسط خدا ی سومری . تمامی قسمتهای آن مربوط است به کیمیاگری در زمان و دانش و هوشیاری وتجربه و تکاملی که در این راه بدست آمده است .
بیوگرافی سچین .


ذکریا سچین در سال 1920 متولد شده است او یکی از معروفترین کسانی است که این نظریه را توسعه داده است که فضانوردان باستانی نژاد انسان را روی کره زمین بوجود آورده اند . Nephilimدر نیبیرو توسعه دهنده آفرینش در فرهنگ سومریان باستان بود . او این مساله را مطرح می کند که در منظومه سیاره ها سیاره ای وجود دارد که سومریان آن را Tiamatمی نامیدند . اگر چه برخورد ستاره ای نظریه ای است که توسط برخی از اختر شناسان نوین سرسری گرفته شده ولی برای بعضی دیگر مساله ای جدی است . نظریه شکل گیری ماه در 5/4 میلیون سال پیش ازبرخورد جسمی سخت به زمین به تازگی و همچین توسعه نظریه شکل گیری تصادفی یک سیاره تک زی در منظومه شمسی در محافل علمی با پشتیبانی کمی روبرو شد . به همراه سه گانه برخورد دنیاهای قدیم Immanuel Velikovsky's سچین مدارکی پیدا کرد که انسانهای باستانی تا این اندازه آگاهی داشته اند که اینگونه تحولات منظومه ای را در اسطوره های خود بصورت متنوعی ذکر کرده اند . درمورد Velilovsky'sاینها برخوردهای بین سیاره ای فرض شده اند که در بعضی از آنها امکان زیست انسان وجود داشته است . سچین معتقد است که این مسائل خیلی قبلتر ازاین رخ داده است و در گزارشات اسطوره ای بازماندگان بیگانگانی که روزگاری در زمین می زیستند ذکر شده است که این ادعا را تقویت می کند . البته بیشتراینگونه تحقیقات اسطوره ای از نظر محققان قابل اعتماد نیست . زکریا سچین درروسیه متولد شد ولی فلسطینی اش می دانند . او دانشهای جدید و عبرانی قدیم وزبان سامی و زبانهای اروپایی ، عهد عتیق و تاریخ و باستانشناسی شرق نزدیک را فرا گرفت . رشته اصلی سیچین در لندن تاریخ اقتصاد بود و از همین رشته فارغ التحصیل شد .
او برای سالهای زیادی روزنامه نگار وسردبیر دراسرائیل بود و حالا در نیویورک زندگی می کند ومی نویسد . بیشتر کتابهایش بصورت خط Braille برای نابینایان چاپ شده است و برنامه هایی از آن برای رادیو و تلویزیون تهیه شده است .
سیچین ادعا می کند که پژوهشهایش با متن کتاب مقدس سازگاری دارد و این کتاب مقدس است که از نوشتهای سومری وتاریخ آن الهام گرفته است .
نظریه
سیچین در نظریه خود اعلام کرده که تاریخ بعدی گذر نیبیرو در سال 2085 خواهد بود اما تاریخی که از آن بیشتر صحبت می شود در پایان تقویم مایا ذکر شده است که سال 2012 می باشد .
نیبیرو ( سیاره ای که بیشتر با مردوک وابسته است در کیهان شناختی بابلی ) هسته مرکزی نظریه سچین است . او ادعا می کند که نیبیرو دهمین سیاره محسوب می شود ( البته اگر خورشید و ماه را اضافه کنیم می شود دوازدهمین ) که در مداری طولانی وبیضی شکل قرار گرفته است که هر 3600 سال دردرون منظومه شمسی واکنشهایی را ایجاد می کند .
طبق کیهان شناختی سومریان نیبیرو خود عضو دوازدهم خانواده منظومه شمسی بعد از خورشید وماه بود . برخورد فاجعه آمیزش با تیامات سیاره ای که بین مریخ ومشتری قرار داشت سیاره زمین و کمربند سیارکها و ستاره های دنباله دار را بوجود آورد .
دراسطوره سومری پیشرفتهای تکنولوژیکی در شبیه سازی انسان توسط نژاد بیگانه ای همچون Anunnaki حاصل شد . سچین ادعا می کند که بعد از آن این زمین بود که جان سالم به در برد .
سچین ادعا کرد که گونه های اصلی حیوانات برای کار در معادن طلا به دام انداخته شدند و سپس با استفاده از مهندسی ژنتیک و ترکیب ژنها کوشیدند گونه ای نزدیک به انسان را پدید بیاورند برای بهره برداری بیشتر .
به گفته تعدادی از منابع از قول سیچین . او می گوید : احتمالا این سیاره یک ستاره کوتوله قهوه ی رنگ است که به آرامی در یک مدار بیضی شکل طولانی به دور خورشید حرکت می کند .در 3600 سال قبل در یک دوره افول خورشیدی در یک مدار فرضی قرار گرفته بین سالهای 3600 یا 3760 و یا 3741 سال قبل . به هر حال دانشمندا ن این فرض را مطرح می کنند که در فضا سیارات زیادی هستند که می توانند در چنین مدار مدوری خود را به آرامی توسعه بدهند آنها ادعاهای سچین را pseudoscience ( شبه علمی ) می خوانند چون مشخصه های آن از ارقام و آمار دانش اختر شناسی تمدن مایا اخذ شده است . تلاشهای رصد خانه ای واستفاد ه از اشعه مادون قرمز نشان داده است که یک کوتوله قهوه ای با یک دوره 3760 ساله با جاذبه قوی وجود دارد و حتی در همین زمینه کتابی تحت عنوان 2012 منتشر شده است .
Burak Eldem نویسنده و پژوهشگر ترکیه ای یک نظریه جدید را مطرح کرده است و گفته سیاره دارای یک مدار 3661 ساله است که مردوک برای بازدید و ملاقات مجدد وبازگشت خود قرار داده است و تاریخ بعدی در سال 2012 خواهد بود . طبق تئوری الدم 3661 یک هفتم از 25627 است که مدت زمان پنج سیستمی است که سن جهان را می شمارد در تقویم طولانی مدت مایاها . او اضافه کرد که آخرین باری که مردوک در مدار گردشی خودبه زمین رسید سال 1649 قبل ازمیلاد بود که فجایع بزرگی را بوجود آورد همچون فوران Thera.
 

فرضیه سیاره تیامات
تیامات چنانچه در Elish ma En( سندی علمی وتاریخی )آمده است یک الهه است . سچین می گوید به هر حال هرچه هست ما اکنون آن رابه نام زمین می شناسیم . سیاره مردوک به بخشی از ماههای تیامات برخورد کرد و باعث شکسته شدن آن به دو تکه شد . نیمه دومی از تکه های شکست در این مسیر متقاطع به خود تیامات برخورد می کند وباعث خرد شدن و فروریختن تیامات می شود . و این چیزی است که باعث شده ما اکنون در منظومه شمسی شاهد چینش اینچنینی سیاره ها و سیارکها باشیم . یکی از ماههای نیمه دوم سیاره مردوک بار دیگر به مدار جدید فشار وارد می آورد و سیاره جدید را بوجود می آورد که اکنون زمین نامیده می شود . اگر چه دانشمندان با مشاجره این سناریو را نا محتمل می دانند اما حامیان سچین می گویند او می تواند توضیح دهد که قاره های زمین چگونه تقسیم شدند وچرا لایه های زمین رسوب کرده اند .
آنوناکی
سچین با توجه به اختراعات ومدارکی که از کتابخانه بزرگ آشور بنی پال در شهر نینوا و منابع دیگر بدست آورد تکنولوژی و دانش پیشرفته علمی را نشان داد که بسیار بیشتر از حد دوره مکانی وزمانی بود که باید می بود . او این مدارک را برای اثبات نظریه خود ارائه می کند .
سچین در کتاب خود 12 سیاره ، تشریح می کند که آنوناکی خارج از قلمرو خود با Biblical Nephilimدر ارتباط بوده است . او ادعا می کند که آنها در 450000 سال قبل در جستجوی معادن بخصوص از نوع معادن طلا روی زمین پیاده شدند و مرکز پیاده شدن آنها قاره آفریقا بوده و شروع به حفاری کرده اند . خدایان ودر راس آنها مردوک انبوهی از کارگران را از دوازده سیاره برای کار بر روی زمین به اینجا کشاندند . بعدها کشف شد که بابلیان از نسل مردوک هستند . 

سچین ادعا می کند که گزارشهای ضبط شده از دنیای باستان چنین گزارش می کنند که یک تمدن انسانی در سومر در محل بین النهرین زیر نظر خدایان وانسان پادشاهان طی تشریفاتی معرفی شده است . آنوناکی نقش سرکارگر ومدیر این پروژه را داشت و Nephilim gods نقش فرماندهان پروژه را بر عهده داشتند . آنوناکی خدمتگذار بود و کارهای پایه ای چون استخراج کانی ها و پی سازی برای ساختمان‌ها را بر عهده داشت و Nephilim دستور العمل‌ها را تنظیم می کردند برای نحوه انجام کارها . 


البته این وضع تا زمانی دوام داشت چون آنوناکی بوسیله کارگرانش شورشی را علیه سیستم طراحی شده توسط Nephilimترتیب داد . زیرا آنوناکی و Nephilim با همدیگر روی پروژه ای کار می کردند که طی آن آنها تلاش کردند تا DNA گونه Homo erectus ر ابا مال خودشان ترکیب کنند و آنها موفق شدند تا باعث ارتقاء این گونه تا سطح Homo sapiens بشوند . در این طرح مشاجراتی رخ داد و این درست زمانی بو د که بارش رادیو اکتیو که بوسیله سلاحهای اتمی بوجود آمده بود با نیروی مخربش شهر ur را نابود کرده بود واین نکته تاسف باری است که برای ur در 2000 سال قبل از میلاد اتفاق افتاده است .
ادعای های سچین قویاً توسط باستانشناسان واختر شناسان مورد مشاجره قرار گرفت آنها این تحقیقات را مثل خواندن داستانهای علمی ـ تخیلی می دانند ومعتقدند اینها یک رمان درمورد اسطوره شناسی و اختر شناسی تمدن بین النهرین هستند .
مجموعه کتابهای سچین تبدیل به داستان‌های موفقی بین عموم شده و خیال پردازیهای جنگ ستارگان را قوام بخشیده و خلاصه کارخانه رویا پردازی خوبی برای سینما وتلویزیون شده است .
این نکته برای محققان در روند کلی باور نکردنی بود که چگونه می شود خدایان بین النهرین همچون انسانها میرا باشند . آنها این نظریه را تفسیر توطئه آمیز از دین و عقاید خدایی می دانند . مخالفان آکادمیک سچین سعی کردند روی سوال‌های بنیادی گوناگونی تمرکز بکنند که در پژوهشهای سچین پاسخ داده نشده بود .
اول : اگر نیبیرو در 3600 سال پیش در مدار قرار گرفته است بنابراین aphelion باید در مسیر Pluto از مدار خارج می شده. چنان که ما می دانیم اگر جسمی در این فاصله از خورشید قرار بگیرد اتمسفر آن چنان پایین می آید که آب در آن سرزمین یخ خواهد زد و عملاً زندگی ناممکن خواهد بود .
حالا اگر این فرم از زندگی در چنین شرایطی وجود داشته باشد که دارای وابستگی به آب نباشد . پس بنابراین درجه حرارات آن باید خیلی بالا باشد که بتواند خودرا گرم کند و اگر چنین چیزی درزمین اتفاق بیفتد باعث نابودی حیات خواهد شد .
سچین مدعی است که سیاره نیبیرو می تواند ازدرون خود منبع حرارت تولید کند ونیازی به حرارت بیرونی ندارد .
دوم : اگر بیگانگان از زمین بازدید کرده و انسانها را ساخته باشند باید تا کنون مدارکی از این نوع DNA پیدا می شد . از زمانی که ایده DNA مطرح شده و به آسانی و ارزانی در دسترس است فرضیات توطئه آمیزی در مورد نحوه استفاده از آن شروع به شکل گیری نموده است . ایده DNA فرا زمینی زمانی بوجود آمده است که تقریبا اکنون تمامی ترکیبات DNA انسان شناسایی شده . انسانها و میمونها تا 99% ترکیبات DNA آنها شبیه هم هست و باقی می ماند 1% که فرض شده آنهم منشاء باکتریایی داشته است . بدین ترتیب دانشمندان ژنتیک در پیدا کردن مدرکی که بتوانند از نظریه های سچین پشتیبانی بکنند عاجز مانده اند و بیشترشان بدون درنگ این ایده را می پذیرند که انسانها توسط یک مجموعه جهش های DNA از گونه هایی شبیه میمون اولیه تکامل پیدا کرده اند .


اما سچین به نقل از تحقیقات علمی از مجلات علمی و طبیعت شناسی در قوام نظریه خود می گوید در درخت تکاملی ژنتیکی 223 ژن هستند که سابقه مورد نیاز را ندارند و منشاء آنها کاملاً ناشناخته است اینها منشاء زمینی ندارند .
اینجاست که مخالفان کمی ساکت می شوند .