کافه تلخ

۱۳۸۹ اسفند ۷, شنبه

روستای ایستا







 روستای تجدد گریزان  طالقان
حسین عسگری: در نهایت پس از یک سال انتظار آزاردهنده، مجوز نشر کتاب «روستای ایستا: 
پژوهشی درباره اهل توقف در طالقان» صادر شد و این کتاب در شمارگان 2100 نسخه به وسیله نشر شهید سعید محبی (ناشر دایره المعارف تشیع) منتشر گردید. مقاله ذیل چکیده آن کتاب است که قرار است ذیل عنوان «کوی منتظران» در جلد چهاردهم دایره المعارف تشیع به چاپ رسد. 
این جلد از دایره المعارف آخرین مراحل آماده سازی برای چاپ را می گذراند.
قوم اهل توقف طالقان در اراضی پردسر واقع در شرق شهر طالقان مرکز بخش طالقان در شهرستان ساوجبلاغ واقع در غرب استان تهران زندگی می کنند. این مجموعه مسکونی که در کنار رودخانه شاهرود شکل گرفته، در بین اهالی طالقان به «ترک آباد»، «فانوس آباد»، «کوی منتظران» و «روستای ایستا» مشهور است. گذراندن شب در روشنایی فانوس و عدم استفاده از برق، ترک زبان بودن، تأکید فراوان بر مقوله انتظار و توقف بر شیوه زندگی دویست سال پیش، علل این نامگذاری های محلی است.
آنها از هر گونه مظاهر تکنولوژی و تمدن جدید دوری می کنند و همین عزلت گزینی و انتخاب زندگی رهبانی، هاله ای از شایعات و سخنان عجیب را اطراف آنان پراکنده است تا آنجا که اهالی بومی طالقان، گاه آنان را اسماعیلی مذهب و زمانی دراویش تارک دنیا و منتظر امام مهدی(ع) می دانند. در اصل این طایفه از پیروان میرزا صادق مجتهد تبریزی (1274-1351ق) فقیه مشهور دوره مشروطیت هستند که با الهام از آرای تجددستیز او چنین زندگی عجیبی را در زمانه تسلط مدرنیته سامان داده اند. آنان جمعی از شیعیان اثنی عشری هستند که بر تقلید از یک فقیه سنتی باقی مانده اند و شاید به همین دلیل عنوان «اهل توقف» نام مناسبی بر آنان باشد.
میرزا صادق مجتهد تبریزی از آن فقیهانی است که در هر دو حیطه نظر و عمل بر طرد مطلق اندیشه تجدد و دستاوردهایش فراوان تأکید می کرد و تا پایان عمر بر عدم جواز استفاده از ابزار تکنولوژیک و امور جدید و مدرن فتوا می داد. از دیدگاه میرزا صادق، حکومت که قانون گذار و مجری قانون است از آن خداوند است و سپس رسول او، آنگاه به دوازده امام منصوص و منصوب انتقال یافته است. در عصر غیبت کبری (از سال 329ق تاکنون به ویژه دوره مشروطیت) حکومت های عرفی، غاصب به شمار می روند چرا که مقام معصوم و حاکم الهی را غصب کرده اند. از دیگر سو او بر این باور بود که نظام قانون گذاری جدید و عرفی مورد نظر مشروطیت با تمام مبانی و لوازم و فلسفه اش به طور بنیادین با نظام حقوقی و فقهی شیعه در تعارض است و اولی نمی تواند از دورن دومی استخراج شود. شارع در فقه، خداوند و رسول و معصومان هستند و در قوانین موضوعه، انسان و جوامع اند. او تلاش برخی از نوگرایان برای نزدیکی دو دیدگاه فقهی و نظام حقوقی جدید و عرفی را در قالب نظام مشروطیت غیر ممکن می دانست. بر همین اساس میرزا صادق از مخالفان سرسخت مشروطیت و پیامدهای آن بود به طوری که در سال 1292 خورشیدی با برخی از علما به محمدعلی شاه (ششمین پادشاه سلسله قاجاریه) تلگرام فرستاد و لغو مشروطیت را خواست. او همچنین برخلاف حمایت برخی از حوزویان همانند شیخ فضل الله نوری (م1327ق) از نظریه «مشروطه مشروعه»، مخالف شدید این دیدگاه هم بود.
خاستگاه اصلی اهل توقف، شهر تبریز است. پس از وفات میرزا صادق، مقلدانش در آن شهر به یکی از شاگردان او به نام سیدحسین نجفی طباطبایی (مدفون در قبرستان مارالان تبریز) رجوع کردند. پس از مرگ او، فرزندش سیدجواد زعامت دینی اهل توقف را عهده دار شد. حدود سیزده خانوار پرجمعیت که همان هسته اولیه اهل توقف طالقان هستند با طرح شبهه در میزان دانش فقهی سیدجواد، ناچار در سال 1366 خورشیدی با هدف جلوگیری از ایجاد تنش به منطقه ای در شهرستان تنکابن مهاجرت کردند. آنها سه سال بعد به جهت عدم تحمل دشواری های پیش آمده محیطی در روند تولید گندم، تنکابن را به مقصد طالقان ترک کردند. آنها وجود احادیث منزلت طالقان در آخر الزمان، گرایش مذهبی اهالی، آرامش و محیط زیست سالم و طبیعی و عدم انجام پدیده اصلاحات ارضی در آبادی های طالقان را عمده ترین دلایل انتخاب این منطقه برای سکونت قوم برمی شمارد.
اهالی روستای ایستا تأکید می کنند که سبب اصلی پرهیزشان از زندگی امروزی به جهت تشبه آن به زندگی کفار و بدعت بودن آنها است. به طور مثال تزریق خون را به کسی که برای ادامه زندگی اش به آن نیازمند است به سبب بدعت روا نمی دانند و سلامتی و عمر حاصل از این شیوه را نیز بی برکت توصیف می کنند. به زیارت امامان شیعه نمی روند زیرا استفاده از وسایل نقلیه امروزی را جایز نمی دانند. آنها خود را مستطیع نمی دانند و به حج نمی روند چون عزیمت به حج به آن شکلی که می خواهند، برایشان موانعی همانند گذر از مرز را در پی دارد. اوقات شرعی نماز را با با شاخصه های خود استخراج کرده و آغاز و پایان ماه مبارک رمضان را نیز با رویت خویش تعیین می کنند. به رویای صادق معتقدند و در تأیید روش زندگی خود به خواب های معنوی استناد می کنند. اهل توقف به شدت منتظر واقعه ظهور امام مهدی (عج) هستند و بر این نظرند که اکنون آخر آخرالزمان است و آخرالزمان از دوره مشروطیت آغاز شده است.
 ایمان در نگاه آنان از جنس تعبد است. از همین منظر عقل را وظیفه ساز نمی دانند و وجود آن را فقط برای وظیفه شناسی ضروری می پندارند. در اعیاد و سوگواری ها نیز مراسم خاصی برگزار نمی کنند. هیچ کس تاکنون زنان و دختران آنان را ندیده است. فرزندانشان پس از رسیدن به سن تکلیف مختار هستند که با آنان زندگی کنند یا به شهر تبریز بازگردند. هیچ گونه فعالیت سیاسی و اجتماعی نداشته و باورهای خود را تبلیغ نمی کنند. کم عیبت ترین حکومت دوره غیبت کبری را تا حدودی سلسله قاجاریه می دانند، بر همین مبنا برخی از آنان تلاش می کنند که نسب خود را به قاجاریه برسانند. رویدادهای تاریخی سقیفه بنی ساعده (واقعه انتخاب جانشین پیامبر اکرم (ص) در سال یازدهم هجری قمری)، جنبش مشروطه خواهی ایرانیان و انقلاب کبیر فرانسه در قرن هجدهم میلادی را نقطه عطف رواج بی دینی و انحراف عقیدتی می پندارند.
برای خرید احتیاجات خود همانند پارچه، برخی میوه ها مانند خرما، میخ و مقدار بسیار کمی آهن، شیشه و مانند اینها به شهر طالقان می روند و خودشان آهنگری و نجاری دارند. چندان مالکیتی برای اموالشان در میان خود نمی بینند و بر سر اموال، با کسی نزاع نمی کنند و اگر کسی در دارایی آنان تصرف کند، با او درگیر نمی شوند و از مال خود چشم پوشی می کنند. کسانی را در آن دهکده می توان سراغ گرفت که تنها 2 یا 3 بار به بیرون از محل سکونتشان رفته اند. امرار معاش آنها از فروش املاک موروثی شان در شهر تبریز و فروش گاو و گوسفند صورت می گیرد. اهل توقف افراد غیر از خود را «اهل بیرون» می نامند.
در بخشی از اراضی آن روستا، کشاورزی و دامپروری کاملا" سنتی انجام می پذیرد. پرورش گاو، گوسفند، طیور (مرغ و خروس)، اسب و قاطر از دیگر فعالیت های آنان به شمار می رود. از اسب و قاطر برای تردد استفاده می کنند. چندین بار دیده شده است که در تردد و انجام امور کشاورزی از اتومبیل، بولدوزر، لودر و تراکتور استفاده کرده اند. آنها در توجیه این گونه رفتارهای خلاف عادت می گویند: «به هنگام اضطرار ناچار از صنعت و ابزار جدید استفاده می کنیم.»
غذای این قوم، محلی و طبیعی بوده و مطابق حلال و حرام فقه شیعه است. خوراکی را که خاستگاه و چگونگی تولیدش را ندانند، مصرف نمی کنند و از تناول گندم و میوه هایی که با کود شیمیایی و سموم دفع آفات به عمل آمده باشد، به شدت پرهیز می کنند. فراوان از لبنیات تولیدی خودشان استفاده می کنند. گوشت کم می خورند آن هم از گوشت حیوانات نر حلال گوشت. از میهمانان خود با چای پذیرایی می کنند اما خود نمی نوشند. مردان در آنجا علاوه بر شلوار نخی یا پشمی دست باف، پیراهن بلندی بر تن می کنند که تا زانو را می پوشاند و اغلب کلاهی پشمینه بر سر دارند.
اهالی روستای ایستا شناسنامه ندارند و جزء آمار جمعیت ایران به شمار نمی روند و از امکانات رفاهی جدید مانند آب لوله کشی، گاز، برق، تلفن، مطبوعات، رادیو و تلویزیون، بهداشت و درمان، آموزش و پرورش و یارانه و ... استفاده نمی کنند. کودکان آن روستا برای علم آموزی به مدارس طالقان نمی روند بلکه به سبک سنتی و مکتب خانه ای با فراگیری دروسی همانند واجبات و محرمات فقهی، خوشنویسی و اصول عقاید، سواددار می شوند. در مجموع 18 تا 20 جلد کتاب در روستای ایستا موجود است که رساله عملیه میرزا صادق مجتهد تبریزی (چاپ سنگی سال 1323ق) و کتاب خطی سیدحسین نجفی طباطبایی از آن جمله است.
ساعت مچی و دیواری در محل زندگی اهل توقف وجود ندارد. سیمان و آهن در معماری خانه ها به کار نرفته و درها همه چوبی هستند. به دو زبان ترکی و فارسی سخن می گویند. به مرزهای جغرافیایی بین کشورها و شهرها اعتقادی ندارند و جهان در ذهن آنان بدون مرز است. هیچ زنی را به محدوده روستای خود راه نمی دهند و از گفت و گو با آنان به شدت پرهیز می کنند. بیماری های خود را با روش های سنتی درمان می کنند و به پزشک مراجعه نمی کنند مگر در حالت اضطرار. هیچ گونه نزاع و جرمی تاکنون از آنان گزارش نشده است.
دو دلیل فقهی «حرمت تغییر در آفرینش خداوند» و «حرمت تشبه به کفار و بیگانگان» به شدت مورد تأکید و عمل آنان است. توجه به آبادانی و توسعه دنیا را تا آنجا مجاز می دانند که در خدمت بندگی و تعالی انسان باشد. به اعتقاد آنان حضرت مهدی (عج) به هنگام ظهور، از سازوکارهای تمدن جدید استفاده نخواهد کرد و با ظهور آن حضرت و استقرار حاکمیت صالحان، نشانی از این نوع تمدن نخواهد بود.
گفته می شود یکی از نویسندگان و روزنامه نگاران به نام «مهدی نصیری» که با این طایفه ارتباط داشت، در سال 1381 خورشیدی این نوع زندگی تجدد ستیزانه را با روش نقلی در کتابی با عنوان «اسلام و تجدد» بدون اشاره به اهل توقف طالقان، توجیه کرده است.
منابع: بیان صادق، ج1و2، صفحات متعدد؛ مرآه الکتب، ج1،ص 108؛ رجال آذربایجان در عصر مشروطیت، ص103؛ درک شهری از مشروطه، ص 85؛ علمای ایران در شهرهای آذربایجان، ج1، ص 58؛ کیهان اندیشه، ش16، ص80؛ مجله تاریخ و فرهنگ معاصر، ش1، ص311؛ ماهنامه زمانه، ش65، ص69؛ تربت پاکان قم، ج2، ص 791؛ اسلام و تجدد، صفحات متعدد؛ روستای ایستا، صفحات متعدد؛ تحقیقات میدانی و اطلاعات شخصی نویسنده مقاله.
- جهت آگاهی بیشتر رجوع کنید به: حسین عسگری، روستای ایستا، تهران: نشر شهید سعید محبی، 1389.



۱۳۸۹ اسفند ۶, جمعه

نماد «پنجه» یا «کف یک دست»



همه ما نماد «پنجه» یا «کف یک دست» را در تابلوها یا مراسم‌ عزاداریشیعیان، یا بالای گنبد امام‌زاده‌ها دیده‌ ايم، اما وقتی به شمال آفریقا
سفر کنید، خواهید دید که این نماد معنا و داستان دیگری دارد.


«پنجه» که در زبان عربی به آن «خمسه» می‌گویند، سمبل و نمادی است که اولین بار در فرهنگ آفریقا به‌کار رفته و بعدها در فرهنگ‌های مختلف موردتوجه قرار گرفته و از آن به عنوان نماد قدرت، و یا طلسم برای دفع شر و چشم زخم استفاده می‌شده است. خاستگاه نماد پنجه, تمدن‌ باستانی «کارتاژ» درشمال آفریقا است و این نماد از طریق دین یهود و مسحیت وارد اسلام شد و این اواخر در مذهب شیعه به عنوان «دست فاطمه» و به‌ویژه در ایران امروز به عنوان دست «ابوالفضل عباس» رواج یافته است.


علامت «پنجه» نزد مردمان تمدن باستانی کارتاژ (یا قرطاج) که بقایای آن امروزه در تونس واقع است، به عنوان دست الهه «تانیت» (Tanit) مورد
احترام بوده است. فنیقی‌ها که از لبنان امروزی با کشتی مدیترانه را پیموده و به شمال آفریقا آمده بودند، تانیت را الهه باروری و رشد و تولد
می‌دانستند و علامت پنجه را در کنار دو قمری می‌کشیدند. این نماد بعدها به مصر رفت و تصویر یک چشم نیز در میان آن قرار گرفت و از آن برای دعای خیر ودفع چشم‌زخم استفاده شد.
هم‌چنین نماد پنجه از طریق فرهنگ فنیقی‌ها به دین یهود راه یافت ویهودیان آن را به عنوان دست مریم (خواهر موسا و هارون) احترام کردند.


«دست مریم» یهودی‌ها سال‌ها بعد به «دست مریم» مسیحی‌ها تبدیل شد و در دین مسیحیت به عنوان نماد دست «مریم» مادر «عیسای مسیح» مورد تکریم قرار گرفت.
نماد پنجه، همین‌طور از فرهنگی به فرهنگ دیگر و از دینی به دین دیگرمی‌رفت تا این‌که به دین اسلام رسید. علامت کف دست در اسلام، ابتدا به
عنوان علامت «پنج‌تن آل‌عبا» در نظر گرفته شد. اما وقتی فاطمی‌ها به عنوان اولین حکومت شیعی در شهر «مهدیه» که در شمال آفریقا واقع است، اعلام موجودیت کرد، این نماد را به «دست فاطمه» دختر پیامبر اسلام تغییر داد.
اما داستان این نماد در مذهب شیعه به این‌جا ختم نشد و بعدها این سمبل در فرهنگ شیعی به عنوان نمادی از جان‌بازی و فداکاری ابوالفضل عباس
شناخته شد که در واقعه «عاشورا» هنگام رساندن آب به خیمه‌گاه «حسین‌ابن علی» دستانش از بدن جدا شد. و اکنون پنجه‌ی فلزی بر سر پرچم‌ها، علم‌ها وعلامت‌های چند‌تیغه در دسته‌های عزاداری شیعیان نصب می‌شود. هم‌چنین شیعیان به نیت برآورده شدن حاجات و گشایش گره از کارشان پنجه‌هایی ساخته‌شده از طلا یا نقره و یا فلزهای دیگر را به در و ضریح امام‌زادگان وپنجره‌‌ و دیوار سقاخانه‌ها دخیل می‌بندند. بر سر برخی گنبدها وگل‌دسته‌های امام‌زادگان و مساجد پنجه‌هایی با انگشتان گشوده یا بسته،احتمالن به نشانه‌ی قدرت و شوکت الاهی یا «خمسه‌ی طیبه» کار گذاشته‌اند.در درون جام‌های برنجین یا مسین برخی سقاخانه‌ها نیز پنجه‌های فلزی نصب می‌شود که آن را نماد دست سقای کربلا می‌دانند.
با این‌حال اکنون بیش‌ترین کاربرد پنجه در شمال آفریقا است. این نمادامروزه نیز در خانه‌های بربرها که اولین قوم ساکن آفریقای شمالی بوده‌اند
و هنوز هم به سبک ابتدایی خود در کشورهای تونس و الجزایر و مراکش زندگی می‌کنند، وجود دارد. در قبایل بربر، پسران حلقه‌‌ای به شکل پنجه به گوش راستشان می‌آویختند. در قدیم، کم‌تر خانه‌ یا دکانی در شهرهای شمال‌آفریقا یافت می‌شد که به در و دیوار آن پنجه نصب نشده بود.