در عهد عتیق کتابی تحت عنوان استر (ستاره) وجود دارد که مشتمل بر 10 باب است که بیشترین باب ها مربوط به قصه زندگی دختری است بنام هدسه که دختر فردی بنام آنی حایل است و بعدا استر نامیده می شود.
استر طی ماجراهایی زن اخشورش (خشایارشاه) شاه ایران می شود و با کمک عمویش (مردخای) خشایار شاه را از توطئه ای که برای نابودی شاه بود آگاه می نماید و در نتیجه استر ملکه شاه و دارای مقام و احترامی خاص می شود.هامان بن همد تای اجاجی (از درباریان خشایار شاه) درصدد نابودی قوم یهود و مردخای می افتد ولی استر با استفاده از موقعیتش قوم یهود را از هلاکت و نابودی می رهاند و هامان به غضب شاه گرفتار می شود و از میان برده می شود.
قوم یهود نیز به پاس این اقدام مهم استر" عید فوریم (پوریم) را به یادگار این ماجرا در بین خود سنت کرده و این عید جزء اعیاد همیشگی و رسمی آنها می شود.
در صفحه 783 عهد عتیق درباره عید پوریم آمده است:
و مردخای این مطالب را نوشته مکتوبات را نزد تمامی یهودیانی که در همه سرزمینهای اخشورش (خشایار شاه) پادشاه بودند از نزدیک و دور فرستاد تا برایشان فرضیه بگذارد که روز 14 و روز 15 ماه آزار (آخرین ماه سال) را سال به سال عید نگاه دارند... از این جهت آن روزها را فور - فوریم (پوریم) نامیدند..
جریان استر و مردخای و هامان و خشایارشاه در تاریخ باستان ایران یک جریان ویژه سیاسی و تاریخ ساز بوده است و اگر اثر آن جریان از دهها قرن قبل بصورت یک سنت و آداب و رسوم" مبتنی بر دین یهود باقی است خود نیز یک جریان سیاسی را می رساند.کلا کتاب تورات که مشتمل بر فصول و ابواب متعدد در پیرامون انبیاء است و در همه جا از انبیاء الهی به بزرگی یاد می نماید" نکات و مسائل تاریخی باستانی را در بر دارد.
داستان استر یکی از این مسائل و جریانات تاریخی می تواند باشد.مورخان و محققان در پیرامون داستان استر و خشایار شاه سخنان و تحقیقات فراوانی کردند و عده ای بر این اعتقادند که کتاب استر و مردخای داستانی ساخته و پرداخته و جدا از تورات است و بعدها وارد تورات شده است.
ولی اینکه چه کسی و چه زمانی اقدام به انجام این کار کرده است نامشخص است.یحیی ذکاء در مقاله ای در این خصوص مطلبی دارد که خلاصه اش از این قرار است (مجله هنر و مردم شماره 11 سال 1342):
یک) عده ای اظهار کرده اند که این داستان یا افسانه ای حماسی (که مملو از نژاد پرستی یهودی بود) برای بیان اساس پیدایش عید پوریم است که جعل و ساخته شده است و به هیچ وجه خصوصیات یک کتاب مذهبی را دارا نیست و حتی برای نمونه یکبار هم ذکری از نام خدا در آن نشده است
دو) در کتاب عهد جدید (انجیل) هرگز مطلبی به کتاب استر استناد نشده و هرگز نامی از او در آن کتاب نیامده است
سه) در کتاب مزامیر که درباره قهرمانان عهد عتیق در 180 سال قبل از میلاد سروده شده است نامی از استر و مردخای نیامده است (حتی به اشاره)
چهار) مارتین لوتر (مصلح مذهبی و موسس فرقه پروتستان) مطلقا آن را جزء کتاب مقدس به حساب نمی آورد
پنج) اسارت یهودیان و کوچ دسته جمعی آنها به ایران در زمان قدرت بابل و پادشاهی بخت النصر است که توسط کوروش آزادی بدست آورده و در زمان داریوش" شهر بیت المقدس بازسازی می شود. حکومت خشایارشاه (486 - 465 ق م) و وقوع داستان استر با اسارت مردخای که به ایران آمده نزدیک به 100 سال فاصله دارد.
اما هستند مورخین و دانشمندانی که به راحتی از مسئله نمی گذرند و در مقابل نظرات فوق حرفهایی دارند.از آن جمله نوشته های یاکوب ادوارد پولاک (متولد سال 1818 در یکی از نواحی بوهم و متوفی 8 اکتبر 1891 در وین) است که 2 بار از ایران دیدن کرده است و بار دوم سال 1299 شمسی است که مشاهداتش را در کتابی بنام ایران و ایرانیان (1865) نگاشته است.پولاک در بازدید از آرامگاه استر و مردخای در مقابل شک و تردیدهای نویسندگان پیشین می نویسد: به دلایل زیر در صحت داستان استر و انتساب این گور به او تردیدی نیست:
یک) یهودیان از زمان اسارت بابل" در ایران زندگی می کنند.مشکل است بتوان مطلبی را که به همه قوم و ملتی مربوط می شود به آنان تحمیل کرد.
دو) وصف (داستان نقل شده در تورات) خیمه ها (پرده ها) و غذا در مدخل کتاب" چنان عالی است که به احتمال قوی می توان گفت که نویسنده خود در آنجا و مقام بوده است.
سه) شاهان هخامنشی در شوش اقامت داشتند و این شهر در خوزستان است.در زمستان اقامت در آن دیار بسیار مطبوع است و در عوض در تابستان درنگ در آنجا قابل تحمل نیست.در نتیجه این رسم ایرانی بوده که شاه در کوهستان (ییلاق) چادر می زده و به این منظور در آن حوالی جائی مناسب تر از همدان در دامنه کوه الوند... نمی توان یافت و همدان پایتخت دولت ماد" پایتخت تابستانی دولت هخامنشیان بوده است.پس این احتمال هست که استر به هنگام اقامت در پایتخت تایستانی (ییلاق) مرده باشد و او را در آنجا دفن کرده باشند.
چهار) طبق عادات و رسوم شرقی اصلا غیر عادی نیست که شاه در حال مستی یا از روی هوس دستور کشتن زنی را بدهد و سپس زن دیگری از طبقات عامه مردم را به همسری برگزیند... این هم چنین زنی که در اثر جاذبه تن و با هوش فوق العاده چنان بر وی تاثیر کند که در امور مملکتی هم دارای نفوذ کلام بشود.
پنج) بخاطر همین است که در ماجرای هامان (وزیر اعظم خشایارشاه) که وزیری مقتدر است" وی با همه خانواده اش به عذر اینکه چشمش به همسر سلطان افتاده است به دیار نیستی فرستاده می شوند.چنین داستانهایی همیشه در مشرق زمین امکان تکرار شدن را داشتند...
پولاک در جای دیگری می گوید: درباره موثق بودن این قبرها" عقیده محققان بر آن است که یهودیان همدان بازیچه خیال و تصوری مقدس هستند و روایتی که این دو قبر را گور استر و مردخای قلمداد می کند پایه و ماخذ تاریخی ندارد.البته عبرانیان شهر" هرگز در مورد موثقیت این انتساب شک و تردید به دل راه نداده اند و اعتقاد محکم دارند که در آرامگاه مزبور معجزه هایی رخ می دهد (خاصه در ایام عید پوریم) به نظر آنان حکایتی که در کتاب تورات درباره استر آمده است افسانه نیست بلکه عین واقعیت می باشد و در این شهر و در قصور تابستانی خشایارشاه رخ داده است.
بعضی از نویسندگان" مشکل این مطلب را با یک نظریه اساطیری جواب داده اند و آن را بیان کننده کشاکش های خدایان بابلی و ایلامی می دانند بدین گونه که استر را مطابق با ایشتار و مردخای را مطابق با مردوخ و وشتی و هامان را مطابق با مشتی و هومان (ربة النوع و رب النوع های ایلامی) دانسته اند.
بنظر می رسد که این نظریه با ظاهری روشن و گویا که دارد از یک تلفیق لغوی" پیش داوری گردیده است.در این صورت جواب مطلب را اینگونه هم می توان تعبیر و توجیه نمود: واژه استر از ریشه عشتر که در سامی به معنی ماه و سعد اصغر یعنی نیک بختی کوچک دارد.
در آریایی همان ستاره زهره و ناهید است و در یونان باستان و روم قدیم آفرودیت و ونوس می باشد که نامهای مونث هستند و مردخای از ریشه مردوک به معنی خورشید و معنی سعد اکبر یعنی نیک بختی بزرگ و در آریایی مهر" شمش (شین اول با فتحه)" شمش (شین اول با کسره) و مشتری و در یونان باستان زئوس خدای خدایان و مذکر است.
می توان اینگونه تعبیر نمود که این دو اسم در ورود به ایران تغییر لفظ و شکل داده باشند.از اینگونه اسامی در فارسی بسیار وجود دارد و در سایر زبانها نیز وجود دارد مانند الکساندر یونانی که در ایران هخامنشی اسکندر نامیده می شود و هگمتانه در یونان که به اکباتان تغییر شکل پیدا کرد.به همین منوال عشتر و مردوک به استر و مردخای تغییر صورت یافته اند.
با توجه به موقعیت آرامگاه در گذشته تا حال" و اعتقاد مردمی و قومی به آن مکان و وجود برخی کتیبه ها از گذشته دور و همچنین سردابه ای که گفته می شود گورگاه استر و مردخای می باشد.همچنین سکونت قوم یهود از هزاران سال قبل در همدان خود می تواند دلیلی بر صحت گفته هایی باشد که به اشاره گذشت.
موقعیت بنای آرامگاه و تاریخچه ساختمان:
امروزه ساختمان و محوطه آرامگاه استر و مردخای در ضلع شمالی خیابان دکتر شریعتی (عباس آباد) واقع است.ظاهر بنا ساختمانی است آجری با گنبدی مدور (مانند بناهای اسلامی) گفته می شود قبل از حمله تیمور لنگ به همدان" مدفن استر و مردخای در آرامگاهی بزرگ در میانه گورستان یهودیان همدان بوده است.آن بنا در زمان حمله امیر تیمور صدمه دید و رو به ویرانی گذاشت و تخریب شد.در زمان دولت صفویه اقدام به بازسازی یا تجدید بنای آن کردند و آنچه امروزه هست بنای مانده از همان زمان است.در سفرنامه پولاک چنین نوشته شده است:
آرامگاه استر و مردخای در همدان تنها بنای یادبود ملی ای است که یهودیان در ایران دارند و از قدیمی ترین زمان" یهودیان به زیارت آن آرامگاه می آیند.کر پورتر (جهانگرد انگلیسی) در قرن نوزدهم در همدان از آرامگاه استر و مردخای دیدن کرد و نوشت:
ساختمان بعد از ویران شدن در زمان امیر تیمور" در قرن 17 میلادی یعنی زمان صفویه مجددا بازسازی شده است.توضیح اینکه در قرن 8 هجری قمری ما در جمال الدوله از اتابکان فارس (که نامش حزق بوده است) با همیاری یهودیان همدان اقدام به بازسازی آرامگاه می نمایند.
همان بنا تا سال 1314 شمسی بصورت محقر و تا حدی کثیف و فراموش شده در بالای تپه ای قرار داشته و بنا به گفته معمرین همدان" اطراف آن گورستان یهودیان ساکن همدان بوده و نام گورستان جهود بوده است.پس از احداث خیابان دکتر شریعتی سمت جنوبی گورستان در کنار خیابان واقع" و ارتباط با خیابان می یابد.از همان زمان دفن مردگان ممنوع شد.پس از تسطیح گورها" محوطه تبدیل به فضائی مشجر و پارک گونه شد.
این آرامگاه در ردیف آثار میراث فرهنگی همدان است.در ورودی به فضای آرامگاه" دری است کوتاه در حد یک متر و عرض 80 سانتیمتر از سنگ کرم رنگ قطور و بسیار سنگین (روی در سوراخی وجود دارد که براحتی یک دست از آن عبور می کند و قفل سنتی {کلون} پشت در را باز و بسته می کند) در سنگی بر روی پاشنه خود" یکی در بالا که در حفره سر در فرو رفته و دیگری در زیر که در حفره آستانه قرار دارد می تواند براحتی چرخیده باز و بسته شود.بنظر می رسد تنها یادگار بنای اولیه آرامگاه از گذشته" همین در سنگی زمخت و سنگین باشد.ورود هر ... از آن در باید بصورت خمیده باشد زیرا سر در آن کوتاه است.ساختمان آرامگاه از 2 اتاق و یک سردابه که در زیر کف اتاق دومی است درست شده.
اتاق اول فضائی است در حدود 7 متر طول و به عرض تقریبی 4 متر.در طاقچه ها و قفسه های موجود" کتب اداعیه ویژه دین یهود و برخی وسایل مخصوص عبادت قرار دارد.چند کتیبه سنگی کوچک به خط عبری و زبان عبری و بدون ترجمه در بالای در و دیوارها نصب شده اند.در گذشته توراتی نوشته شده در روی پوست به صورت طومار به عرض تقریبا 50 سانتیمتر در گوشه ای از اتاق قرار داشت.
دو سر طومار به میله چوبی متصل بود.میله های متصل به طومار بصورت عمودی در قابی و نقره کاری قرار داشت.با چرخانیدن یکی از میله ها" طومار از میله ای باز و به میله دیگری پیچیده می شد.نگارنده این مقاله در سال 1350 شمسی این تورات را دیده است.
اتاق بوسیله مدخلی کوتاه به اتاق دوم راه دارد.این فضا با پوشش گنبدی" مسقف است.گورگاه استر و مردخای در سردابه زیر کف همین اتاق واقع است.دو صندوق چوبی به فاصله کمی در جوار هم قرار دارند.گفته می شود هر صندوق در روی یکی از قبرها قرار دارد.در پیرامون صندوق های چوبی مطالبی به خط عبری کنده کاری شده است.در کتاب جغرافیای کامل همدان تالیف رضا خزائل کردستانی در این مورد آمده است:
دیگر کتیبه های صندوق عتیق است که در روی یکی از مزامیر حضرت داوود... نوشته شده با ذکر تاریخ استر 2045 سال قبل.در طرف شرقی صندوق مزبور عبارت زیر به خط و زبان عبری نقش شده که ترجمه آن این است: سفارش زن عفیفه و عاقله و اولاد برجسته و عاقل و حکیمش (جمال الدوله حزقیا و ستام الدوله یشوعا) 3655 تاریخ هبوط آدم.کتیبه دیگری به خط و زبان عبری در پایین صندوق مزبور دیده می شود که یکی از آیات یشعیای نبی است.صندوق متعلق به مردخای سوخته و کلیمیان همدان صندوق موجود فعلی را که نظیر صندوق اصلی پیشین است به استاد عنایت تویسرکانی سفارش داده و ساخته اند و در روی آن نیز به خط و زبان عبری" نسب نامه مردخای تا زمان شاغول که در همدان می زیسته دیده می شود.در فاصله تنگ ما بین دو صندوق" سنگی چون در چاه" که با قفل و زنجیر به کف اتاق محکم شده است وجود دارد.روی سنگ چند سوراخ وجود دارد که می توان از آنجا سردابه و دخمه زیر اتاق را دید و تنها راه ورودی به سردابه همین دهانه است.
گفته می شود استخوانهای استر و مردخای در گورهای داخل دخمه وجود دارند.اصل بنای سردابه و دخمه را می توان به ۲۰۴ سال قبل از میلاد قدمت داد ولی سایر قسمتهای آن بی تردید بارها بازسازی و تعمیر شده اند.
بنا به گفته متصدی آرامگاه سردابه دهلیز گونه ای است به طول ۷ متر و عرض ۳ متر و ارتفاعی در حدود ۵/۲ متر.هرگز کسی نمی تواند به سردابه وارد شود زیرا اجل او فرا رسیده و در دم می میرد.به جز صندوقهای روی قبرها" در آرامگاه چند کتیبه سنگی و گچبری به خط عبری نیز وجود دارد.
مردم همدان عقیده دارند در آرامگاه اشیاء نفیس و عتیقه هایی وجود داشته که به سرقت رفته اند از جمله: کتیبه ای روی سنگ به رنگ یشمی و به خط میخی" تاج استر" نگین بهمن و فرمان آزادی یهود و... را نویسندگان نام برده اند.در کتاب جغرافیایی کامل همدان به دنبال مطلب آرامگاه استر و مردخای است:
آثار و اشیاء قیمتی هم در قسمت فوقانی گنبد بوده" از جمله مجسمه ای از طلای سفید که در حدود ۴۰ سال قبل (۱۲۸۲ شمسی) به سرقت رفته است.کلیمیان همدان در همان زمان به وزارت خارجه تظلم نمودند و در این خصوص پپرونده های متعددی در وزارت خارجه موجود است.همچنین در کتاب خاطرات و اسناد ظهیر الدوله (به کوشش ایرج افشار . انتشارات بنیاد افشار) بطور مفصل در مورد این اشیاء آمده است که خلاصه اش از این قرار است:
ماجرای بردن سنگ قدیم بقعه:
موافق تاریخ یهود و ملل قدیمه" تاج استرو تاج نگین بهمن را که مردخای داده بود با فرمان آزادی یهود" در بقعه مردخای درآویختند و به سنگ یشمی و به خط میخی تاریخ وفات آنها نقل شده و در بالای در مقبره از طرف داخل نصب بوده است.چهار سال قبل (۱۳۱۸ قمری) یکی از فرنگیان ساکن مصر که مذهب یهود داشته و پنهان می کرده است به همدان آمده قریب یک سال ماند.هنگام رفتن" آن سنگ تاریخ را به ۱۰۰ تومان از ماشیخ (خادم مقبره) بطوری دزدی خرید و برد و جای آن را گچ اندود کرد و از انظار مستور داشت.تا پارسال (۱۳۲۱ قمری) (احتمال قوی این ماجرا در سال ۱۳۲۲ قمری اتفاق افتاده است) که یکی از یهودیان همدان ساکن مصر نوشت و نقل قول کرد که آن یهودی اروپایی ساکن مصر که به همدان آمده و سنگ را خریده است و می گوید: من از این سنگ و سایر ذخایر و ودایع مقبره استر و مردخای با خبر بودم.سه سال پیش به همدان برای بدست آوردن چیزی از آنها در محله یهودیان ساکن شدم و گاهی به آنجا می رفتم و خادمش را ملاقات می کردم.سایر اشیاء را نتوانستم بدست بیاورم.آن سنگ را به ۱۸۰ تومان خریدم و آوردم به مصر و در این ایام به ۸۰ هزار لیره مصری فروختم.و یهودیان ایران قدر آن را ندانستند.محتمل است که از تاجها و نگین و... نیز در آن سنگ اثری بوده است که به آنقیمت فروخته شده است.
ماجرای قندیل بقعه (از همان کتاب):
در ماه شوال و ذیقعده" مسیو گروبه (رئیس بانک استقراضی تهران) برای تاسیس بانک به همدان آمد.روزی در مقبره مردخای رفته و در هنگام بیرون آمدن وقتی خواسته بود در میدان جلوی مقبره سوار شود توسط مترجمش به ماشیخ (خادم مقبره) می گوید که این قندیل را تا ۱۰۰ هزار تومان می خرم.شیخ ابوالقاسم و دو مسلمان دیگر آنجا بودند و این را شنیدند.ماشیخ بدبخت به وکلای جماعت یهود می گوید که شخصی این قندیل را به ۱۰۰ هزار تومانمی خرد.آن جماعت احمق می گویند که اگر پا بالای قبر مردخای بلند شود آسمان به زمین می آید.رنود یهود ملتفت شده با خادم" ساخته قندیل را که ذیلا عرض می شود به تدبیری پایین آورده و العلم عنداله که چه شد و چه کردند.
منبع:کتاب دیدنی های همدان
منبع : خدمات وبلاگ نويسان جوان