الواح زمردین تحوت،
این الواح توسط تحوت (thoth)خدای خرد و دانایی در مصر باستان با سر لکلک، خدایی که زبان هایروگلیف رو به مصریان اموخت، خدای اتلانتیس، پسر انکی به روایت سیتچین ، سازنده هرم بزرگ جیزه، با اسم دیگر هرمس تریسمگیستوس (هرمس کبیر) و در واقع هرمس خدای یونانیان ، تحوت که فرمانروای اتلانتیس بود بعد از غرق شدن اتلانتیس تمدن بعدی را در مصر تشکیل داد هرم بزرگ جیزه را ساخت که به اشتباه به خئوپس نسبت داده شده .در اون اسرار واحکام اتلانتیس گرداوری شده. حدود 16000 سال در مصر حکمرانی کرد و بعضی بربرهایی که در آنجا زندگی میکردند؛ از او تبعیت کرده و به تمدن بزرگ و پیشرفته ای دست پیدا کردند.
تحوت فنا ناپذیر بود و بر سایر کولونی های اتلانتیس به خصوص در امریکای مرکزی وجنوبی فرمانروایی کرد.
زمانی که ترک کردن مصر نزدیک بود هرم بزرگ را در روی ورودی” Great Halls of Amenti” ساخت،اسرار و احکامش رو در انجا قرار داد و برای انها نگهبان گذاشت.
در زمانهای بعد فرزندان این نگهبانان به کاهنان هرم منصوب شدند و تحوت رو به عنوان خدای دانش پرستیدند و در افسانه ها درگاه امنتی به دنیای زیرین، مکانی که روح برای قضاوت بعد از مرگ باید طی کند نامیده شد. تحوت سه بار در بدن های متفاوت ظهور کرد که اخرینان، که الواح زمردین در ان زمان نوشته شد در هیبت هرمس خدای یونانیان بود.
الواح زمردین 12 عدد هستند در 13 قسمت که درهرم بزرگ توسط کاهنان نگهداری میشدند.
دو لوح آخر به قدری خارق العاده ، شگفت انگیز، پیچیده و مهم هستند که انتشار ان برای عموم ممنوع است . اما اینکه چطور این اسرار برای انسان امروز فاش شد، حدود 13000 سال پیش از میلاد مسیح در مصر،خم (khem) قدیم، اوضاع مشوش بود و افراد زیادی به نقاط مختلف و دور دنیا تبعید شده بودند
در میان این افراد کاهنان هرم بودند که الواح را با خود حمل میکردند. این گروه به امریکای جنوبی رسیدند و در انجا با قوم درخشان مایا اشنا شدند که دانش بسیاری از قدیم میدانستند.
کاهنان در میان انان ماندند.
در قرن دهم مایاها یوتاکان را کاملا تخلیه کرده بودند و الواح در زیر میز سلطنتی یکی از معابد بزرگ خدای خورشید قرار داشتند. بعد از حمله اسپانیاییها شهرها نابود شدند و الواح فراموش شدند.
سالها بعد فردی که انتخاب شده و اگاه بود این الواح را برگرداند(1925)اما انها خیلی دیر و به سختی فاش شدند.
انها 12 لوح از زمرد سبز رنگ هستند و از راه مراحل شیمیایی بسیار پیچیده ای درست شدند، انها تجزیه ناپذیرند، در برار هر ماده ای مقاومند، در واقع ساختار اتمی و سلولی انها به قدری طوریست به هیچ وجه هیچ تغییری پیدا نمیکنند و در واقع قانون یونیزاسیون مواد را زیر پا میگذارند. روی انها کاراکترهایی به زبان کهن اتلانتیس حک سده.
کاراکترهایی که به موجهای فکری هم کوک پاسخ می دهند .
با آزاد کردن یک ارتعاش فکری هماهنگ با ذهن خواننده .
این الواح توسط تسمه هایی از الیاژ طلایی رنگ به یکدیگر بسته شدند و از میله ای از همان جنس اویزانند.
این یک قسمت از الواح زمردین تحوت هست که خیلی به توصیف قران از جن و یا توصیفاتی که از نژاد خزنده ها میشه شباهت داره:
در زمانهای بسیار دور قبل از حیات اتلانتیس،
انسانهایی بودند که در عالم تاریکی غوطه ور و موشکاف بودند، از جادوی سیاه استفاده میکردند و موجودات را فرامیخواندنداز پایین واعماق دنیای ما.
افرینش انها را وارد این چرخه کرد.
انها بی شکل بودند واز بعدی دیگر، از دید فرزندان انسانهای زمینی پنهان بودند.
تنها از راه خون وجود پیدا میکردند.
تنها توسط انسان در این دنیا میتوانستند زندگی کنند.
در زمانی دور توسط اربابان مغلوب شدند، و به اعماق و جایی که از ان امدند فرستاده شدند. اما بعضی از انها باقی ماندند،
در مکانهایی که انسان ها نمیدانستند. سایه وار در اتلانتیس زندگی میکردند، اما زمانهایی بر انسان اشکار میشدند.
هنگامی که خون باید داده میشد، انها میان انسانها حضور پیدا میکردند.
اما فقط در برار دیده ها انها انطور بودند که انسانها هستند.
و با سر مار(شیطان) هنگامی که جادو کنار میرفت
اما در میان انسانها مانند انسان جلوه میکردند.
به تدریج به سمت حاکمان پیش رفتند،
به کمک جادویشان سران حکومتی را به قتل رساندند،
به شکل انان در امدند و بر مردم حکومت کردند.
تنها توسط جادو میتوان انها را تشخیص داد.
تنها توسط صوت صورتهایشان دیده میشود.
انها از سرزمین سایه ها امدند
تا انسان را نابود کنند و بر سرزمینش فرمانروایی کنند.
اما اربابان در جادو قدرتمند بودند،
قادر به برداشتن نقاب از صورت شیطان،
قادر به برگرداندن او به جایی که از ان امد.
انها به نزد انسان امدند و راز را به اموختند،
*کلمه* را که فقط انسان میتوانست تلفظ کند
پس انها به سرعت نقاب را از صورت شیطان برداشتند.
و او را از میان انسانها خارج کردند.
اما هوشیار باشید،شیطان هنوز زندگی میکند
در جایی که در بعضی زمانها به این دنیا باز میشود.
انها در میان شما راه میروند اما از دیده پنهاننند
در مکانهایی که در سنت های قدیم گفته شده.
دوباره هنگامی که زمان بگذرد
انها شمایل انسان را خواهند گرفت.