کافه تلخ

۱۳۸۹ تیر ۱۳, یکشنبه

حضرت خضر و حضرت الیاس




آيا حضرت خضر پيامبر بوده است و چرا حضرت موسي -عليه السلام- كه پيامبر اوالوالعزم بود، بايد راهنمايش غير اولوالعزم باشد؟

نمایش پاسخ ...
جريان حضرت موسي - عليه السلام- و حضرت خضر در سورة كهف آيات «60 تا 82 » آمده است. كه حتي يك پيامبر اولوالعزم كه آگاه‌ترين افراد محيط خويش است، باز دامنه علم و دانشش در بعضي از جهات محدود بوده و به سراغ معلمي مي‌رود كه به او درس بياموزد، آن هم درس‌هايي كه بسيار عجيب است. در قرآن كريم دربارة حضرت خضر فقط داستان رفتن حضرت موسي به «مجمع البحرين»، آمده كه مي فرمايد: «پس از برخورد به بنده‌اي از بندگان ما كه ما به وي رحمتي از خود داده و از ناحية خود به او علمي آموختيم»[1]
امام صادق - عليه السلام- فرمود:
خضر پيغمبر فرستاده شده مرسل بوده كه خداوند به سوي قومش مبعوث فرموده بود، و او مردم خود را به سوي توحيد و اقرار به انبياء و فرستادگان خدا و كتاب‌هاي آن‌ها دعوت مي كرده و معجزه‌اش اين بوده كه روي هيچ چوب خشكي نمي‌نشست مگر اين‌كه سبز مي‌شد و بر هيچ زمين بي علفي نمي نشست مگر اين‌كه سبز و خرم مي گشت و اگر او را خضر ناميدند به همين جهت بوده (خضر يعني سبزي) وگرنه اسم اصلي او «تاليا» «(باليا) بن ملكان» بن عابر بن ارفخشد بن سام بن نوح» - عليه السلام- بود.[2] از اين روايت و چند روايت ديگر كه در منابع شيعه مخصوصاً «بحارالانوار ج 13» آمده است به دست مي‌آيد كه حضرت خضر پيامبر بوده است.
از آياتي كه اين داستان را نقل مي‌كند، استفاده مي‌شود كه حضرت خضر نبي بوده؛ چون در آية 82 سورة كهف حضرت خضر مي‌فرمايد: اين كارهايي كه من كردم از پيش خودم نبود؛ يعني من از طرف خداوند دستور داشتم و حكم آن از طرف خداوند بر من نازل شده است.
و از اخبار متفرقه از ائمه اهل بيت ـ عليهم السلام ـ به دست مي‌آيد كه او تاكنون زنده مانده است و هنوز از دنيا نرفته است و از قدرت خداي سبحان هيچ دور نيست كه بعضي از بندگان خود را عمر طولاني دهد و تا ابد نگهدارد.[3]
از پيامبر گرامي اسلام - صلي الله عليه و سلم- نقل شده است كه روزي موسي - عليه السلام- در ميان بني اسراييل مشغول خطابه بود، كسي سؤال كرد روي زمين چه كسي از همه داناتر است؟
موسي گفت:
كسي از خود عالم‌تر سراغ ندارم. در اين هنگام به موسي وحي شد كه ، بنده‌اي داريم در «مجمع البحرين» كه از تو دانشمند‌تر است، در اين‌جا موسي از خداوند تقاضا كرد كه به ديدار اين مرد عالم نائل گردد و خداوند راه رسيدن به اين هدف را به او نشان داد. گرچه حضرت موسي پيامبر اولوالعزم و در مسائل شرعي آگاهتر از حضرت خضر بود.[4] ولي در امور تكويني و اسرار عالم، حضرت خضر آگاهتر از حضرت موسي بود.
اين جهان داراي دو نظام است، نظام تكوين و نظام تشريع. گرچه اين دو نظام در اصول كلي هماهنگ مي باشند، ولي گاه مي‌شود كه در جزييات از هم جدا مي‌شوند، مثلاً خداوند براي آزمايش بندگان آنها را مبتلا به ناامني و از بين رفتن جان هاي عزيزان مي‌كند تا معلوم شود چه كساني در برابر اين حوادث صابر و شكيبا هستند؛ در صورتي كه هيچ فقيه و حتي هيچ پيامبري نمي‌تواند اقدام به چنين كاري بكند. خداوند براي اين‌كه انسان راه تكامل را بپيمايد، قوانين و مقرراتي به نحو احسن براي او از نظر تكوين قرار داده كه تخلف از آن‌ها عكس العمل‌هاي مختلفي دارد. در حالي‌كه از نظر قانون شرع نمي توانيم همة آن‌ها را در چارچوب اين قوانين بريزيم و هيچ مانعي ندارد كه خداوند گروهي را مأمور پياده كردن نظام تشريع كند و گروهي از فرشتگان يا بعضي از انسان‌ها (هم‌چون حضرت خضر) را مأمور پياده كردن نظام تكوين نمايد.[5]
مرحوم علامه مجلسي (ره) در اين زمينه مي‌گويد: خضر پيغمبر بود. علمي كه پيغمبر مي بايد در آن محتاج به غير نباشد، شرايع و احكام است؛ اگر بعضي علوم را كه تعلق به شرايع و احكام نداشته باشد، حق تعالي توسط بشري تعليم پيغمبر نمايد، چنان‌چه توسط ملائكه تعليم او مي‌نمايد، مفسده‌اي ندارد و از اين‌كه موسي - عليه السلام- در بعضي از علوم محتاج به خضر باشد لازم نمي آيد خضر از آن حضرت اعلم و افضل باشد، زيرا ممكن است علمي كه مخصوص موسي - عليه السلام- باشد و خضر نداند بيشتر و شريف‌تر از علمي باشد كه مخصوص خضر است.[6] پس معلوم شد كه حضرت موسي - عليه السلام- در شريعت و احكام مربوط به دين خود داناترين زمان خود بود.
حضرت خضر در سايه‌ي پيمودن راه بندگي و تسلط بر هوي و هوس به مقامي رسيده بود كه حوادث را پيش بيني مي كرد، دانش او از ظاهر تجاوز كرده به باطن ايشان نفوذ مي‌كرد و از مجموع روايات چنين استفاده مي‌شود كه اين معلم و شاگرد هر كدام داراي مزيتي بودند كه ديگري داراي آن نبود، موسي - عليه السلام- مظهر علم به شريعت و احكام و حضرت خضر مظهر علم به باطن امور بوده است.[7]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. جعفر سبحاني، منشور جاويد، قم: مؤسسه امام صادق ـ عليه السلام ـ، اول، بي تا، ج 12، ص 211 تا 237.
2. محمد حسين طباطبايي (ره)، الميزان، محمد باقر موسوي (تهران: بنياد فكري و علمي علامه طباطبايي (ره)، 1363) ج 13، ص 570 تا 607.
3. ناصر مكارم شيرازي، تفسير نمونه (تهران: دارالكتب الاسلامي، 1368) ج 12، ص 478 تا 522.
4. محمد باقر مجلسي، بحارالانوار (تهران: دارالكتب الاسلامي، بي تا) ج 13، ص 278 تا 322.
--------------------------------------------------------------------------------
[1]. كهف/65.
[2]. مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، تهران، دارالكتب الاسلاميه، بي تا، ج 13، ص 386.
[3]. ر.ك: طباطبايي، محمد حسين، الميزان، محمد باقر موسوي همداني، تهران، بنياد علمي و فكري علامه طباطبايي، 1363، ج13، ص597.
[4]. مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج13، ص303.
[5]. مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران: دارالكتب الاسلامي، 1368، ج 12، ص 507.
[6]. مجلسي، محمد باقر، تاريخ پيامبران ـ عليهم السلام ـ، قم، انتشارات سرور، 1375، ج 1، ص 759.
[7]. سبحاني، جعفر، منشور جاويد، قم، مؤسسه امام صادق ـ عليه السلام ـ چاپ اول، بي تا، ج12، ص234.


-----------------------------------------

بنا به برخی از اقوال ظهور حضرت خضر(ع) ۳۴۵۸ سال بعد از هبوط (فرود آمدن) آدم به زمین بوده است. عده ای معتقدند که این خضر بزرک و معروف غیر از خضر ثانی است که از انبیاء بنی اسرائیل بوده است.

در کتاب العرائس و نیز در تاریخ ابن اثیر مدعی شده اند که خضر معاصر، حضرت ابراهیم و همزمان با افریدون هرزند آبتین بوده است و احتمال داده اند که خضر سرکرده لشکر ذوالقرین بوده که با او به ظلمات رفته و در زمان ناشئه بن آموس ازدیده ها ناپدید شده و بار دیگر ظاهر گشته و مدتی بعد باز از نظرها پنهان گردیده است.

در علل الشرایع روایتی از آن حضرت آورده است که آن حضرت فرمود :

حضرت خضر فرستاده خدا بسوی مردم بود که قوم خود را به توحید و اقرار به پیامبری پیامبران و کتب آسمانی فرا خواند و از نشانه های پیامبری آن حضرت این بود که وقتی روی چوب خشکی و یا زمین بایر می نشست به برکت آن حضرت سرسبز و خرم میشد. و به همین خاطر آن حضرت را خضر نامیدند.

و نام اصلی وی بالیا پسر ملکان پسر عابرپسر ارفخشید پسر سام نوح (ع) بوده است.

در تفسیرالمجمع نوشته است: حضرت خضر را بدین جهت خضر نامیدند که هرکجا نماز بجای می آورد اطراف او سبز میشد.صاحب تفسیر روح البیان از ابن عباس نقل کرده است که حضرت خضر (ع) پسر آدم بوده است و مرگ برای او نوشته نشده است تا زمانی که دجال را تکذیب کنند.

و نیز روایتی از نوح (ع) نقل میکند که فرمود خضر(ع) پسر آدم بوده است و حضرت آدم (ع) به هنگام مرگ از خدا درخواست کرده بود، هریک از اولادش که اورا بخاک بسپارد تا روز قیامت عمر عطا کند و وقتی خضر(ع) عهده دار امر خاک سپاری او گردید خداوند دعای آدم را در مورد او مستجاب گردانید.

آیا الیاس و خضر هردو یک نفرند؟

از روایات شیعه دانسته می شود حضرت خضر غیر الیسع است و الیاس (ع) فردی شناخته شده و غیر از حضرت خضر (ع) و الیسع است.
متصوفه از کنایات قرآنی بهره گیری کرده و حضرت خضر(ع) رامصاحب با موسی (ع) دانسته اند و شخصیت قرآنی اورا به وجود آورده اند و او را غیر از الیاس پنداشته اند تنها تفاوت این دو اینست (الیاس و خضر) که خضر(ع) رهایی آسیب دیدگان در دریا را برعهده دارد و الیاس رهایی مردم را در خشکی بر عهده دارد.

به تدریج در نتیجه توجه صوفیان، خضر اهمیت بیشتری یافته است و الیاس را تحت الشعاع قرار داده است تا جایی که عامه به طور کلی الیاس را فراموش کرده اند و رهایی خود را چه در خشکی و چه در دریا از خضر(ع) میخواهند.


------------------------------------------

در سوره انبياء آيه 34 آمده است: «و ما جعلنا لبشرمن قبلك الخلد ما براي هيچ انساني قبل از تو زندگي جاويدان قرار نداديم پس چرا قرآن به زنده بودن حضرت عيسي ـ عليه السلام ـ و عزير و خضر اشاره كرده است؟
آيه فوق اشاره به اشكالات و ايرادات مشركان درباره نبوت پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ است، آنها معتقد بودند كه اگر پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ خاتم پيامبران است، بايد هرگز نميرد تا حافظ آئين خويش باشد. بنابراين مرگ او در آينده، دليل بر بطلان ادعاي او خواهد بود. با نزول آيه فوق، آشكار شده است كه دين اسلام قائم به شخص نيست تا با عدمش از بين برود، بنابراين جاودانگي مذهب نياز به پاسداري دائمي پيامبر ندارد.[1]
اما اين كه آيه فوق، با زنده بودن حضرت عيسي ـ عليه السلام ـ [2] تناقض دارد، در پاسخ مي‌توان گفت: آيه فوق گوياي اين مطلب است كه «هيچ انساني را قبل از تو زندگي جاويدان قرار نداديم» به اين معني، انسان خلق نشده كه عمر و زندگي ابدي و جاويدان داشته باشد. در حالي كه حضرت عيسي ـ عليه السلام ـ حيات ابدي ندارند و قبل از قيامت و بعد از ظهور، مي‌ميرند، «كل نفس ذائقه الموت؛[3] هر موجود زنده طعم مرگ را مي‌چشند»[4] درباره حضرت عزير ـ عليه السلام ـ بايد گفت:
طبق آيه 259 سوره بقره، ايشان 100 سال مرده بودند و دوباره زنده شدند تا اينكه قدرت خداوند را درباره معاد ملاحظه نمايند: «يا همانند كسي كه از كنار آبادي عبور كرد كه ويران شده بود گفت: چگونه خدا اينها را پس از مرگ زنده مي كند؟
خداوند او را صد سال ميراند، سپس زنده كرد و به او گفت: چه قدر درنگ كردي؟ گفت يك روز يا بخشي از روز فرمود: نه، بلكه صد سال درنگ كردي، نگاه به غذاي خود كن كه تغييري نكرده و به الاغت (كه چگونه از هم متلاشي شده) براي اينكه تو را نشانه اي بر مردم (در مورد معاد) قرار دهديم، اكنون به استخوان هاي (الاغ خود) نگاه كن كه چگونه آنها را بر داشته و به هم پيوند مي دهيم و... و معروف اين است كه اين شخص حضرت غرير بوده و در حديثي از امام صادق -عليه السلام- نيز اين موضوع تائيد شده است.[5]

درباره حضرت عزير ـ عليه السلام ـ بايد گفت: طبق آيه 259 سوره بقره، ايشان 100 سال مرده بودند و دوباره زنده شدند تا اينكه قدرت خداوند را درباره معاد ملاحظه نمايند:
«يا همانند كسي كه از كنار آبادي عبور كرد كه ويران شده بود گفت: چگونه خدا اينها را پس از مرگ زنده مي كند؟ خداوند او را صد سال ميراند، سپس زنده كرد و به او گفت:
چه قدر درنگ كردي؟ گفت يك روز يا بخشي از روز فرمود: نه، بلكه صد سال درنگ كردي، نگاه به غذاي خود كن كه تغييري نكرده و به الاغت (كه چگونه از هم متلاشي شده) براي اينكه تو را نشانه اي بر مردم (در مورد معاد) قرار دهديم، اكنون به استخوان هاي (الاغ خود) نگاه كن كه چگونه آنها را بر داشته و به هم پيوند مي دهيم و... و معروف اين است كه اين شخص حضرت غرير بوده و در حديثي از امام صادق -عليه السلام- نيز اين موضوع تائيد شده است.[5]
اما درباره زنده بودن حضرت خضر ـ عليه السلام ـ بايد گفت:
در قرآن نامي از خضر نيامده است اما از روايات اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ اين طور استفاده مي شود كه ايشان پيامبر اعلي بودند و هنوز هم زنده هستند و معلم حضرت موسي ـ عليه السلام ـ (كه در آيات 82 ـ 60 سوره كهف مطرح است) نيز حضرت خضر ـ عليه السلام ـ بوده است.[6]
ايشان هم همانند حضرت عيسي ـ عليه السلام ـ طبق آيه فوق «كل نفس ذائقه الموت» قبل از قيامت مي‌ميرند و زندگي جاويدان و هميشگي ندارند.
در نتيجه خداوند به هيچ كس عمر ابدي و دائمي و جاويدان نداده به جز ذات اقدس الهي كه واجب‌الوجود مي باشند.