کافه تلخ

۱۳۸۹ فروردین ۲۴, سه‌شنبه

ماهيت خداوند متعال




هر چه درباره ماهيت خداوند متعال مي دانيد بنويسيد البته نعوذبالله ما كوچكتر و ضعيف تر از آن هستيم كه بخواهيم درباره خداوند متعال بحث كنيم.

اين كه ما انسانها با خود مى انديشيم كه خداوند چگونه ماهيتي دارد به خاطر آن است كه ما در دنياى خود همواره با ماهيات سر و كار داريم.
از همين‏رو ذهنمان عادت كرده است كه هر چيز را در قالب ماهيتى بنگريم و چون سخن از خدا به ميان مى‏آيد بلافاصله به دنبال قالبى ماهوى مى‏گرديم تا خدا را بدان سان و در آن شكل و قالب تصور نماييم. البته اين ويژگى ذهن ناورزيده و نا آشنا به حقايق فلسفى و وجود شناختى است ولى خرد ورزى فلسفى بر اين رهبرد خط بطلان مى‏كشد و اعلام مى‏دارد كه اين گونه خداانگارى از اساس نادرست است.
زيرا خداوند وجود و هستىمحض و مطلق است و داراى ماهيت و چيستى نيست تا از چگونگى او سؤال شود. بنا براين خداوند وجود صرف و داراى جمله كمالات وجودى است. عين بلكه آنهاست و چند و چونى برايش متصور نيست.
فكر و انديشه بشر, به ذات غيبي او راه ندارد و به جز تحير و سرگرداني يا انحراف و ضلال , بهره ديگري نخواهد داشت . ذات حق كه از آن به «هويت غيبيه»، «غيب ذات»، «مقام ذات»، «مرتبه ذات» و گاهي هم به الفاظ ديگر (مانند «عنقاء» و «غيب الغيوب») تعبير مي شود, وجود صرف است ; هيچ گونه حدي ندارد; از جميع تعينات - چه مفهومي , و چه مصداقي - مبراست ; نه نامي دارد و نه نشاني ; نه اسمي دارد, و نه رسم و صفتي ; نه با اسم يا صفتي مقيد است و نه با عدم آن اسم يا صفت ; نه با تعين خاصي متعين است و نه با عدم همان تعين . حتي با «اطلاق» و «عدم تعين» هم مقيد نيست ; زيرا «اطلاق» و «عدم تعين» نيز به جاي خود, نوعي تعين و قيد است و مقام ذات از آن هم منزه و مبرا است . اما تعينات اسمي و وصفي (اسما و صفات حق ) همه از مقام ذات متأثر بوده و در مقام تجلي به ظهور مي رسند. از اين رو به مقام ذات خداوند راهي نيست ; نه فكر بدان مقام راه دارد و نه عقل و نه وهم و كشف ارباب شهود.
همهء اينها از اين مقام قاصر و در اين ميدان كاملا" عاجزاند. اگر قدم پيش بگذارند, حيران مي گردند و يا به راه ضلالت و خطا مي روند, علاوه بر نرسيدن , از آن دورتر هم مي شوند:
«يعلم ما بين ايديهم و ما خلفهم و لا يحيطون به علما», (طه, آيه 110).
ادراك بشر, به آنچه متعين است راه دارد; نه به ذاتي كه از همهء تعين ها بالاتر است و تعين ها همه متأخر از آن , بعد از آن و مخلوق آن هستند. اشاره نيز بدان مقام راه ندارد; چه اشارهء حسي باشد و چه اشاره ذهني, عقلي و وهمي . چگونه مي توان به ذاتي كه تعين ندارد, اشاره نمود؟ به همين جهت از فكر در «ذات حق» نهي شده است .

امام علي بن موسي الرضا(ع) مي فرمايد: «... فليس الله عرف من عرف بالتشبيه ذاته, و لا اياه و حد من اكتنهه, و لا حقيقته اصاب من مثله, و لابه صدق من نهاه, و لا صمد صمده من اشار اليه؛ پس , خداي را نشناخته , آن كس كه ذات او را به چيزي تشبيه كرده است و به توحيد او نايل نگشته , آن كس كه خواسته است به كنه ذات او برسد, و به حقيقت او نرسيده , آن كس كه ذات او را تصوير ذهني نموده است و به او تصديق نكرده است آن كس كه ذات او را حدي قائل شده و به جانب او روي نياورده است ; آن كس كه به ذات او اشاره نموده است ...», (كتاب التوحيد صدوق , باب التوحيد و نفي التشبيه , ص 34).
حتي اگر عقل و عشق همگام باشند و با بلند پروازي هاي خود بخواهند, به سوي مقام ذات اوج بگيرند, راه به جايي نبرده، به حيرت خواهند افتاد، و بر عجز و قصور خود در اين ميدان با كمال شرمساري اعتراف خواهند كرد.
سحرگاهان كه مخـمور شبانهگرفتم باده با چنگ و چغانه
نهادم عقل را ره توشه از ميبه شهر هستيش كردم روانه
نگار مي فروشم, عشوه اي دادكه ايمن گشتم از مكر زمانه
ز ساقي كمان ابرو شنيدمكه اي تير ملامت را نشانه
نبندي ز آن ميان طرفي كمر واراگر خود را ببيني در ميانه
برو اين دام بر مرغ دگر نهكه عنقارا بلند است آشيانه
(ديوان حافظ)
اهل دعا در مقام دعا, اهل عبادت در مقام عبادت , اهل ذكر در مقام ذكر, ارباب سلوك در مقام سلوك و... به ذات عيني حق در مظاهر اسماي او روي مي آورند و از طريق اسما و صفات او, به ذات او متوجه مي شوند. به عبارتي ذات حق را با اسما مي خوانند, زيرا به مقام ذات راه نيست , (در اين باب ر.ك : مقالات , استاد محمد شجاعي , سروش , تهران , چاپ چهارم , 1379, ج 3, صص 187 - 191).
عنقا شكار كس نشود دام بازچينكاينجا هميشه باد به دست است دام را
(ديوان حافظ)
قرآن كريم - كه جامع ترين, دقيق ترين و رساترين تعريف ها را نسبت به خداوند متعال مطرح مي كند - خداوند سبحان را تنها از طريق اسما و صفات او; براي ما باز مي شناساند. قرآن كريم در پي آن است كه در حد توان , خداوند را به كامل ترين وجه از طريق اسما و صفاتش به انسان بشناساند. از ديدگاه قرآن , خداوند گشايش بخش و دانا, (بقره , آيه 115), سريع ترين حساب گران , زنده و پاينده , (انعام , آيه 62 و طه , آيه 111), والا, بزرگ و داراي حقيقت (لقمان , آيه 30), صاحب شكوه و ارجمندي , (الرحمن , آيه 27) و بي نياز است , (اخلاص , آيه 2).
آنكه دولت آفريد و دو سراملك دولت ها چه كار آيد ورا
(مثنوي , دفتر 1 / بيت 3143)
از نظر قرآن خداوند, متعال است, (طه , آيه 114), يعني , او از هر چه در وهم ما آيد, بالاتر است و هرگز ما نمي توانيم حقيقت او و جمال و جلال او را - آن گونه كه هست - در يابيم , (انعام , آيه 100).
اي برون از وهم و قال و قيل منخاك بر فرق من و تمثيل من
(مثنوي , دفتر 5 / بيت 3318).
خداوند, يكي است و جز او خدايي نيست , (آل عمران , آيه 18), او يكتا و يگانه است , (اخلاص , آيه 1 و نحل , آيه 15) و هيچ چيز مثل و مانند او نيست , (شوري , آيه 11). او پادشاه راستين جهان هستي , پاك از هر عيب , سلامت بخش , مراقب بر همه چيز, عزيز, اصلاح گر, ترميم كننده و شايسته بزرگي است , (حشر, آيه 23) و او بر همه چيز قادر و توانا است , (بقره , آيه 284).
گفت صوفي قادر است آن مستعانكه كند سوداي ما را بي زيان
آن كه آتش را كند ورد و شجرهم تواند كرد اين را بي ضرر
آن كه گل آرد برون از عين خارهم تواند كرد اين دي را بهار
آن كه زو هر سرو آزادي كندقادر است ار غصه را شادي كند
(مثنوي , دفتر 6 / ابيات 1739 - 1742)
او خدايي است بخشنده و مهربان و اين دو صفت , چنان در او متجلي است كه تمامي سوره هاي قرآن را با آن آغاز كرده است (بسم الله الرحمن الرحيم ) و آن چنان خدايي است كه مهرباني و بخشايش را بر خود فرض كرده است , (انعام , 12). خداوند, در غايت عظمت است ; اما به انسان از رگ گردن نزديك تر مي باشد و حتي وسوسه هاي نفس او را نيز مي داند, (ق , آيه 16).
آنچه حق است اقرب از حبل الوريدتو فكنده تير فكرت را بعيد
اي كمان و تيرها برساختهصيد نزديك و تو دور انداخته
(مثنوي , دفتر 6 / ابيات 2253 - 2354).
او خدايي است آمرزنده و نيرومند (غافر, آيه 3 و انفال , آيه 8), توبه پذير, (آل عمران , آيه 8), دوستدار, (بروج , آيه 14), داراي نعمت (غافر, آيه 3), داراي رحمت , (انعام , آيه 123), بسيار توبه پذير, (بقره , آيه 37) و داراي فضل بزرگ , (آل عمران , آيه 74).
وزراو و صد وزير و صد هزارنيست گرداند خدا از يك شرار
پرورد در آتش ابراهيم راايمني روح سازد بيم را
از سبب سوزيش من سودايي امدر خيالاتش چو سوفسطايي ام
(مثنوي , دفتر 1 / ابيات 544, 547, 548)
خداوند, آفريننده جهان هستي و آسمان ها و زمين , (حشر, آيه 24 و انعام , آيه 14), صاحب اختيار, مالك و مدبر همه شؤون و پروردگار همهء عالميان , (فاتحه , آيه 2) است . او هيچ شريكي ندارد نه در آفرينش و سلطنت و نه در ربوبيت , حكم كردن , شفاعت و هيچ كمالي ديگر, (انعام , آيات 162, 164 و 57 و زمر, آيه 44). غير از خداوند, هركس نصيب و بهره اي از كمال دارد, از خدا وام گرفته است , (فاطر, آيه 15).
اي همايي كه همايان فرخياز تو دارند و سخاوت هر سخي
اي كريمي كه كرم هاي جهانمحو گردد پيش ايثارت نهان
اي لطيفي كه گل سرخت بديداز خجالت پيرهن را بر دريد
(مثنوي , دفتر 5 / ابيات 4090 - 4092)
دست رحمت وقدرت الهي , گشوده است و هرگونه كه بخواهدمي بخشد و روزي مي دهد, (مائده , آيه 64) هر جا كه باشيم , او با ماست و به آنچه مي كنيم , دانا است , (حديد, آيه 4). در واقع به هر جا روي كنيم , خدا آن جا است , (بقره , آيه 115).
گر به جهل آييم , آن زندان اوستور به علم آييم , آن ايوان اوست
ور به خواب آييم , مستان وييمور به بيداري به دستان وييم
ور بگرييم , ابر پر زرق وييمور بخنديم , آن زمان برق وييم
ور به خشم و جنگ عكس قهر اوستور به صلح و عذر, عكس مهر اوست
(مثنوي , دفتر 1 / ابيات 1510 - 1513)
او خدايي است كه دعاها را مي شنود و اجابت مي كند, (غافر, آيه 60).
اي دهنده عقل ها فريادرستا نخواهي تو نخواهد هيچ كس
هم طلب از توست وهم آن نيكوييما كدايم ؟ اول تويي , آخر تويي
هم بگو تو, هم تو بشنو, هم تو باشما همه لاشه ايم با چندين تراش
(مثنوي , دفتر 6, ابيات 1438 - 1440)

تتمه :
الف ) تمام ادراكات خيالات و... ما براي خداوند روشن و معلوم است ; زيرا همه ما با تمام ويژگي ها اوصاف و خيالاتمان فعل او و عين ربط و تعلق به اوييم و هيچ چيز ما - حتي صور ذهنيه - از او انفكاك و جدايي ندارد و بر او غايب نيست .
ب ) ادارك انسان ها نسبت به خداوند مراتب و درجاتي دارد:
1) اولين مرتبه ادارك فطري است كه همه انسان ها داراي آن مي باشند.
2) آخرين مرتبه ادراك كنه ذات باري تعالي (اكتناه) است كه از آن تعبير به مرتبه »غيب الغيوب« يا »عنقاي مغرب« مي شود و اين ادراك ذات به ذات است و مختص حق تعالي مي باشد و احدي حتي پيامبر اكرم (ص) در اين مرتبه راه ندارد فلذا فرمودند: «ما عرفناك حق معرفتك».
3) ما بين دو مرتبه فوق مراتب بيشماري تا بي نهايت است . هر اندازه آدمي در شهوات و تمنيات حيواني و توجه به عالم كثرات فرو رود ادراك و معرفت ضعيف تري مي يابد تا آن جا كه ممكن است بر اثر غرق شدن در آنها حتي ادراك فطري خويش را نيز بي اثر سازد و هر اندازه بيشتر به خودسازي و تقويت فكر و اراده و مقابله با هواها و پرداختن به رياضت هاي شرعي و تصفيه نفس بكوشد به مراتب و عوالم بالاتري صعود خواهد كرد تا آن جا كه به مقام شهود كثرت اسمايي و سپس به شهود صفاتي و پس از آن به شهود ذات كه مقام اولياي كمل خاصه اكمل آنان پيامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) است برسد
بايد توجه داشت که راه هاي گوناگوني براي شناخت خداي تعالي وجود دارد مهمترين آنها عبارتند از:
1- روش نقلي يعني مراجعه به آيات و روايات و ادعيه (هر چند فهم آنها نيز نياز به مقدمات دارد) يعني مستقيما براساس آيات و روايات اوصاف الهي را بشناسيم.
2- روش کلامي: مطالعه و تحقيق درباره خدا در مسائل کلامي.
3- روش فلسفي: براساس گرايش هاي فلسفي مختلف مباحث گسترده اي در باب خدا (به تعبير فلسفي واجب الوجود) با استناد به براهين عقلي مطرح گرديده است.
4- روش عرفاني: اساسا تمامي عرفان شناخت خدا از طريق شهود عقلي مي باشد.
براي مطالعه در زمينه روش اول، کتاب معارف قرآن، ج 1، استاد مصباح يزدي معرفي مي شود.