کافه تلخ

۱۳۸۶ مهر ۲۹, یکشنبه

حکمت ودایی



ودا (Veda) واژه اي سانسكريت از ريشة ويد (Vid) و به معناي " آگاهي " است . اما اين آگاهي، محدود به قواي حواس و توان انديشه نمي باشد. اصولاً آگاهي بشري يا قائم بر حواس و يا قواي ذهني است. اما قدرت تعقل و توانمندي حواس بشري را محدوديتهايي بسيار در ادراك است. وقتي شهپر قواي عقلي فراتر از حواس بال و پر مي گستراند به سختي مي توان به آن يقين داشت، ولي دهشت و نيازي قلبي بشر را بر آن وا مي دارد كه مجهولات خود را جستجو كند. از هزاران سال پيش در مشرق زمين امكاني ديگر براي درك و آگاهي عنوان شده است كه از آن به علم لدني ، شهودي و يا ويديا (Vidiya) ياد كرده اند. بنابر علوم معنوي شرق مشاهدة موضوعات مي تواند از پس امكانات حسي و عقلي انجام پذيرد ، بر پاية علوم حسي و عقلي تنها حصه و بخشي از واقعيت موضوع را بنابر امكانات ذاتي حواس و قدرت تعقل و انديشه خود در مي يابيم ، ولي از حيطه اي بس عميق تر مي توان با ذات موضوعات يگانه شد و در حشري معنوي آنگونه بر ماهيت اشياء آگاه بود كه بر نفس خود آگاهيم. در انديشة ودايي به فردي كه آنچنان بر موضوع آگاهي خود متمركز شده است كه هويت خود را در واقعيت آن موضوع مستحيل كرده ريشي (Rishi) يا بينندة حقيقت نام نهاده اند. ريشي هاي عهد عتيق با اين امكان عالي در درك و مشاهدة پديده ها ، موضوعات بسياري را مورد توجه قرار دادند و مجموعة مشاهدات خود را در جنگهايي به نام " ودا " ها جمع آوري كردند. از ميان چهار وداي اوليه ، ريگ ودا كهن ترين آنها محسوب مي شود. اين جنگ كه قدمت آن براساس محاسبات نجوم هندي بالغ بر 4000 سال پيش از ميلاد مسيح مي باشد كهن ترين متن مكتوب بشري است. اين متن سروده هايي براساس مشاهدة ريشي ها و قديسين ساكن هيمالياست كه بعدها مكتوب و بنيان فرهنگ معنوي هند را گذاشته است. در اين جنگ ها ، سروده هايي ژرف با بياني اسطوره اي و رمز آميز را مي يابيد كه موضوعات مختلفي را مورد توجه قرار داده اند. زبان اين متن كهن را مانترا (Mantra) يا آواهاي مقدس و اوليه شكل داده است. اين آواهاي اوليه كه ريشة تمام زبانها مي باشند عميق ترين پيوند را با معاني خود دارند . به اعتقاد ريشي ها اين اصوات قدرت تجلي معاني خود را دارا مي باشند !

نغمه هاي آهنگين سروده هاي ودا تماماً از تعداد محدودي مانتراي اوليه يا بذر اصوات آغازين كه بيجا مانترا (Bija Mantra) ناميده مي شوند تركيب يافته است. اين اصوات اوليه ، معاني كاملاً دقيقي در دنياي ما ندارند زيرا براي موضوعات مشخص مادي ساخته و انتخاب نشده اند بلكه بيشتر به جرياني از ادراك مربوط مي شوند كه مي توان در دنياي مادي بر موضوعات معيني كه با آن پيوند دارد اطلاق كرد. اين بيجا مانتراها قابل مقايسه با اعداد طبيعي هستند كه ساير اعداد و ارقام تماماً از تركيب آنها ساخته مي‌شوند. در سطوح ظريف وجود ، قوانين بسيط و ساده هستند. زبان بيان ادراكات ظريف نيز ساده است ولي مي توان براساس آن اصوات اوليه ، بيشمار كلمات و نغماتي را ساخت .

به عنوان مثال وس (Vas) يك بيجا مانترا است كه در سطوح ظريف هستي شناسي ودايي به حالتي اطلاق مي شود كه يك موج هوشيار از حيطه اي از وجود به قلمرويي ديگر وارد شود فرض كنيد فردي "آگاهانه " امواج ذهن خود را از هوشياري نيمه خودآگاه تا خودآگاه تعقيب كند ، نفوذ به حيطة خودآگاه و تغييرات حاصله ، حالتي است كه آن را با اين ( صوت ) بيان مي كنند. ولي براساس نگرش ودايي از اين صوت اوليه ، مفاهيم متفاوتي در حيطة مادي ساخته و پرداخته شده است. عموماً در واژه نامه هاي سانسكريت براي اين صوت ، سه معناي درخشيدن ، بودن و بر تن كردن ، ذكر شده است ، كه هر سه به نوعي از نفوذ و ورود به مرحله اي و حضور در آن مرحله سخن مي گويند.

در هر حال حكمت ودايي قائل است همانطور كه تمام الحان و كلمات به تعداد محدودي اصوات اوليه بر مي گردند، اصوات اوليه نيز به سكوت و قلمرو وحدت بازگشته و خاموش مي شوند.

" در آن دم نه نشاني از روز و نه شب بود ، نه ميرايي نه ناميرايي ، در ازل تاريكي و سكوت را تاريكي و سكوت مستور ساخته بود ... آن يگانه به بركت نيروي حرارت به حركت درآمد . ميل در آن تاريكي به وجود آمد و اين نخستين هستة آگاهي بود. بينندگان به ياري ( نفوذ ) آگاهي در قلب خويش ، حقيقت را جستند و دريافتند كه بند هستي در نيستي است ! "

ريگ ودا ( 1 و 129 . 10 )

به اين ترتيب تركيبات و كلمات ريشه در اصوات نخستين و اصوات نخستين نيز ريشه در سكوت ژرف آگاهي دارند و اين مؤيد روح يگانه انگاري ودايي است. اشاره شد بينندگان ودايي ، حكمت و فرزانگي خود را نه از غوطه خوردن در مقولات ذهني بلكه از غرقه شدن در حيطه اي ديگر از حيات دريافته اند. از آنجا كه "زمين" (Pritvi) ظهور مادي نيروهاي "آسماني" (Dyaus) است، رمز حيات را در آن قلمرو مي توان يافت. در واقع آن حيطة آسماني يا عالم مثل در انديشة افلاطون همان عالم خدايان ودايي به حساب مي‌آيد. بينندة ودايي كه خود را در امواج آگاهي بخش و فياض آن قلمرو عالي غرقه مي سازد ، دانش خود را القاء خدايان محسوب مي كند. خدايان ودايي همان طور كه برخي از هندشناسان به آن اذعان دارند مي توانند نفحاتي از حقيقت و تجلياتي از حوزة آگاهي ناب درك شوند. به اين دليل عموماً در متون تنترا (Tantra) ، فرزانگان و بينندگان ، دانش خود را به شيوا (Shiva) منسوب مي كنند. در واقع شيوا ، رمزي بر قلمرو بنيادين وجود يا جايگاهي است كه قصد در آن متولد مي شود. به طور خلاصه مي توان بينندة ودايي يا كسي كه محدوديتهاي آگاهي خود را در زمينة واحد آگاهي شكسته و مشاهده گر امواج بنيادين حيات است ، ريشي ناميد در اين صورت ريشي ، "عالم" و عرصة حيات "معلوم" و "علم" نيز همان امواج بنيادين هوشياري ناب ، خدايان يا شيوا مي باشد.

" يوگا ، دانش حل شدن در آگاهي ناب است نه آگاهي از چيزي ، بلكه نفس آگاهي ، آن آزاد كردن " خود " است از اسارت فاعل و متعلّق آگاهي ، آغاز و پايان يكي است سكوت سرآغاز و سرانجام است".

ماها يوگي كاپيل ادويت، ماها ماندلشوار جونا آكهارا

و سرانجام برپايه شهود ودايي گسترة پهناور تجليات كيهاني بر بنياد ارتعاشات آگاه مركزيت ثابتي در حال خود گستريست كه آن را ايشوارا (Ishwara) ناميده اند.

" ايشوارا ، هستي يكتاست فراسوي هر رنجي ، نيالوده است به كردار ، و او را فراغت است از علت و از معلول هاي آن در اوست نيكوترين بذر هر دانشي

چون وراي زمان است ، پس آموزگار كهن ترين سنت آموزگاران هم اوست . "

يوگاسوترا 26 .25 .724

علوم ودايي

تار و پود اين هستي در توازني ژرف آنچنان در هم تنيده شده كه فرو چكيدن قطرة آبي يا برق نگاهي نيز در كليت اين انتظام عالي كيهاني پوشيده نمي ماند. بنابر اين تنها عملي ره به مقصود مي رساند كه در تضاد با امواج طبيعي قرار نگرفته باشد. هرگاه در ناآگاهي با قوانين و نواميس طبيعي در جادة زندگي قدم برداريم ، نتيجه و محصول اعمال ما ناتمام و ناقص باقي خواهد ماند ، به اين سبب بينندگان ودايي " ريشي ها " سعي كردند قوانين كلي زندگي بشري را در توازن با طبيعت دريابند. به اين ترتيب دانش ها و علوم ودايي بر پايه انديشة يگانه انگاري و همبودگي ژرف تجليات طبيعي بنا شده است.

برخي علوم كه ريشه در بصيرت بينندگان ودايي دارند عبارتند از :

1 ) جيوتيش (Jyotish) يا دانش زمان كيهاني كه به پيوند انسان با تأثيرات امواج ستاره اي و سيارگان و بررسي قوانين اين پيوند و ارتباط مي پردازد.

2 ) آيورودا (Ayurveda) يا دانش زندگي كه به بررسي انرژيهاي ظريف حاكم بر تن انسان پرداخته و سعي در ايجاد توازن در اين انرژيها به منظور هماهنگي كامل در عملكرد بدن و بدن با محيط زندگي اش مي كند.

3 ) وستو (Vastu) يا دانش معماري ودايي كه به بررسي محيط زندگي بشر پرداخته و سعي مي كند با پديد آوردن بهترين شرايط در ساختار ساختمان محل زندگي عرصه اي را براي دريافت مناسب انرژي فراهم سازد. اين دانش تا بررسي شهرسازي آرماني به منظور دريافت كامل و چرخش مناسب انرژي در محيطي كه گروهي از مردم به منظورهاي مشخص زندگي مي كنند پيش مي رود.

4 ) يوگا (Yoga) ، سرانجام به والاترين ميوه و محصول ژرف انديشي بينندگان عهد عتيق يعني " يوگا " مي‌رسيم كه دانش ذهن كيهاني و طريق يگانگي و همسويي با عالي ترين امواج وجود است. در واقع منظور و هدف دانش يوگا، خودشناسي است.