کافه تلخ

۱۳۸۹ دی ۱۳, دوشنبه

الهه های ایران باستان









  انی کاظمی  -  مریم قیمتی-  
مقدمه:


 از آغار دوران تاریخی ایران ، تاکنون بیش از ۲۶۰۰ سال می گذرد.در طول این زمان سلسله های بزرگ و کوچکی  در این سرزمین پهناور فرمانروایی کرده اند. که قلمرو آنها به تفاوت گاهی بخشی از خاک ایران و زمانی تمام خاک ایران و روزگاری هم  شامل سرزمین های دورتر و خارج از سرزمین های طبیعی ایران می شد. تردیدی نیست که چنین اوضاع و احوالی بدون نشیب و فرازهایی که پیروزی ها و شکست هایی در بر داشته نبوده است. در تاریخ مدون عالم کمتر کشوری را می توان یافت که توانسته باشد مانند کشور ایران حیات ملی و فرهنگی خود را برابر سیل بنیان کن حوادث حفظ کند.

این استواری و مقاومت در برابر حوادث را نمی توان مربوط به هیچ عاملی دانست.جز به خصیصه ذاتی ایرانیان مطالعه و تحقیق در ارتباط احوال و ویژگی های کار و فعالیت های سنتی یک ملت در گذشته و حال در حقیقت شناسایی حرکت و توانایی زندگی و نموداری از تمدن ارزش قدیم و اصالت آن قوم و ملت است.این امر مبین آن است که قدرت خلاقه  و قوه ابتکار افراد آن سرزمین چگونه بوده است.و اطلاع از تاریخچه و کیفیت و کمیت ساکنان این مرز و بوم از دیرباز پاسدار تمدن فرهنگ و جهانی بوده اند.



- آریایی ها(ماد)



راجع به مذهب آریایی های ایرانی باید در نظر داشت که مدتها مذهب آریایی ها با مذهب هندی ها یکی بوده چنانکه به زبان واحدی هم تکلم می کردند. ولی در قرون بعد جدایی مذهب بین آنها روی داد .در این مورد که این جدایی چه موقع روی داده اطلاعی در دست نیست. ولی د رکتیبه ای در بوغاز(گ ا ی) در آسیای صغیر بدست آمده و تاریخ آن تقریبا از ۱۳۵۰ قبل از میلاد است،استنباط می شود که در این زمان جدایی هند روی نداده است .

چرا که در همین زمان گروهی از آریایی ها به خدای هندی قسم یاد کرده اند. چون تاریخ نوشته شدن (ودا) کتاب مقدس هندی ها بین قرن هشتم تا چهاردهم می باشد. اما اینکه مذهب آریایی های ایرانی چه بوده ، از مطالعات محققین در مذهب هندی ها و مقایسه نتیجه آن با نتیجه مطالعات در اوستا این عقیقده حاصل می شود آنها معتقدند به یک عده از وجود های خیر و خوب که گنج ها و ذخایر طبیعت را  به انسان می رسانیدند. در میان این ذخایر مهمتر از هر چیز روشنایی و باران بود و نیز اعتقاد داشتند به وجودهای بد که با وجودهای خوب در جنگ بوده و نمی خواستند انسان سعادتمند باشد. شب . زمستان و خشکسالی و قحطی و امراض و مرگ را از وجودهای بد می دانستند. معلوم است که وجودهای اولی را می پرستیدند. و آنها را حمد و ثنا می گفتند. و برای آنها نیاز می دادند در صورتی که ارواح بد را دشمن می دانستند و برای محفوظ ماندن از شر آنها به باورها متوسل می شدند که بعدها باعث ترقی سحر و جادوگری شد.

بعضی از محققین بر این عقیده اند که پرستش ورثرغنا رب النوع رعدو”میژ” رب النوع آفتاب مهر این زمان در مذهب آریایی های ایرانی داخل بوده است .

آفتاب را چشم آسمان می دانستند و رعد را پسر آن . به عبارت دیگر باید گفت آریایی های ایرانی مانند  آریایی های هندی عناصر را می پرستیدند ولی بعد به تدریج ترقی کرده به درجه پرستش یگانه رسیدند. البته چه موقع این ترقی و تکامل حاصل شد معلوم نیست.  .ولی باید این نکته را در نظر داشت که آرایی های ایرانی زودتر از آریایی های هندی ترقی کرده ، به توحید رسیده اند .وبا پدید آمدن زرتشت اعتقاد به خدای یگانه پایه محکمی

یافته است.

آریایی های ایرانی وقتی به ایران آمدند از حیث تمدن پست تر از همسایه های خود یعنی بابل و آشور بودند. ولی در اخلاق بر آنهابرتری داشتند . چه معتقدات آنها سعی و عمل یعنی کوشش و کار کردن را با راستی و درستی تشویق می کرد و ایرانی های قدیم دروغ را یکی از بزرگترین ارواح بد می دانستند .



- عیلامی ها



در اینمورد با وجودی که اطلاع زیادی در دسترس نیست ولی آنچه مسلم است عالم در نظر عیلامیها پر از ارواح بوده است . خدای بزرگ را اینشوشیناک می نامیدند ولی پرستش اوبه پادشاهان و کاهنان اختصاص داشته است .

بعد از آن به ۶ رب النوع الهه و پس از به گروهی از ارواح معتقد بودند.و هر کدام را خدای محلی میدانستند . عیلامی ها هم مانند بابلیها مجسمه خدایان را می ساختند و وقتی که مجسمه شهری را به شهر دیگری میبردند عقیده داشتند که خدای آن شهر را  انتقال داده اند. بنابراین مذهب آنها شرک و بت پرستی بوده است. کاهنان بسیار قوی و متنفذ بوده اند. کلیه مذهب آنان شباهت زیاد به مذهب بابلیها دارد. و چنین به نظر می آید که آداب مذهبی آنان هم به آداب مذهبی بابل شباهت داشته است. هر شهری رب النوع یا به قول “سومریها” خدایی داشته و در نظر اهالی هر شهر ارباب انواع سایر شهر ها در رتبه پائین تر از رب النوع شهر آنها بودند. با وجود این سه رب النوع بزرگ را همه می پرستیدند.

۱- انو (آقای آسمان)  ۲- راآ(صاحب دره عمیق)   ۳- بل(رب النوع زمین)

غیر از اینها به گروهی از ارواح بد و عفریته ها و جن ها معتقد بودند . برای اینکه از شر آنها محفوظ بمانند قربانی می کردند. و نیاز و تقدیمی می دادند. مجسمه ارباب انواع را می ساختند و می پرستیدند.

خدایان در نظر آنها دارای صفاتی بودند مانند صفات انسانی از غضب و سفاکی و قساوت و شهوت وغیره.معابد را از خشت می ساختند و محراب ها را در راس آن قرار می دادند. کاهنان می گفتند خدایان مانند شاهان در میان تجملات و فراوانی زندگی می نمایند. از این جهت معابد پر بود از خزاین و ذخایر و و انبار های غله و حبوبات و کالاهای گوناگون و گاهی تجارت را منحصر به معبدی  می کردند. مثل اینکه ارباب تاجر یا مالک نیز میباشد.رئیس شهررا پاستی می نامیدند وعقیده داشتند که پاستی ها امورشهرراموافق میل خدایان اداره می کنند بنابراین پاستی ها یک نوع پادشاهان محلی بودند که امورمذهبی کشوری ولشکری رادردست داشتند.ازدیگررب النوع والهه های معروف آنها نانا یا نه نه نام داشت الهه دیگر”سوریاش”نام داشت.

سوریاش یک کلمه آریایی بود.

پرستش آناهیتا(الهه آب وپاکی)که یکی از رب النوع های دوران اولیه آریایی ها بود و در اوستانیز از اونام برده شده که از زمان اردشیر اول هخامنشی برای او معبدی ساخته شده نظیر معبد آناهیتا – استخر- همدان و شوش. ودر کتیبه ها و پایه ستونها یی که از شوش و همدان بدست امده برای اولین با راین شاه هخامنشی نام این الهه ومیترا را در کنار اهورامزدا برده که نشان دهنده اعتقاد به تثلیث درمذهب ایرانیان باستان بوده است.




به نظر می رسد که پرستش ناهید در غرب وجنوب  غربی بیشتر ازسایر نقاط ایران رواج داشته/زیرا در دره های زاگرس غربی ومرکزی به علت موقعیت جغرافیایی مناسب وسر سبزی وخرمی دشتهاووجود آبهای جاری وزلال بستر مناسبی برای ایجاد آیین های مذهبی وجود داشته است .وصورتهای مختلف ارباب را بر روی سر پهن سنجاقهای سربند که یا به سر زده میشده اند یابه عنوان نذورات به درز وشکاف دیوار زیارتگاههااهدا میشدند .به خصوص سنجاقهایی با تصویر صورت آناهیتا توسط زنان نازا برای بخشش بار وری به آنها به زیارتگاهها اهدا میشده اند.

در مورد زمان ساخت بنای معبد واصالت آ ن در نزد محققین اختلاف نظر هایی وجود دارد که ظاهرا این اختلاف نظر ناشی از توجه گروهی به نوشته های  مورخان وسیاحان در گذشته ونظر گروه دیگر بر پایه ی یافته های باستانشناسی است که در خلال سالهای ۱۳۴۸ تاکنون در فصول مختلف حفاری بدست آمده است .

دربین مورخان وسیاحان باستان فقط یونانیان ورومیان از آن به عنوان معبد نام برده اند که شاید دلیل آن این باشد که در زمانی که آنها از آن بازدید میکردند اصل بنا هنوزپا بر جا بوده واز  شباهتهای آن بامعابدی مانند هترا وپالمیرا آن را به عنوان معبد یونانی شناخته بودند وسیاحان ومورخان عرب وپارسی نیز به علت اینکه در زمان ویرانی آن وهمینطور زمانی که بیشتر عرصه بنا در زیر ساخت وسازهای متاخر دوره اسلامی قرار داشته ازآنجا دیدن کرده بودند .آن رایک کاخ مربوط به عهد ساسانی میدانستند وعده ای  به دلیل وجود دشتهای سر سبز و تفرجگاههای آن ناحیه آنرا کاخ اختصاصی معشوقه ی خسرو پرویز”شیرین”نام نهاده بودند .وعده ای از اعراب که در پی جنگ با ساسانیان به این ناحیه رسیده بودند مورد دستبرد دزدان قرار گرفته واسبهای خود را از دست داده بودند به همین دلیل از آن پس به آن نام قصرالصوص (کاخ دزدان) نهادند.

منابع ومواخذ:



تاریخ ایران از آغاز تاانقراض قاجاریه –تالیف حسن پیرنیا –عباس اقبال
تاریخ ایران باستان –اشکانیان –تالیف دکتر اردشیر خدادادیان
بررسی آثار تاریخی ایران –سیف اله کامبخش
معبدآناهیتا کنگاور –سیف اله کامبخش

 


منشأ پیدایش جادو و جادوگری


حامد منوچهری کوشا 

در خط هیروگلیف یعنی خطی که مصریان باستان از تصاویر برای نگارش استفاده می کردند نشان داده شده است که دین و جادو با هم رابطه ای نزدیک داشتند.الهه های مصر بر خلاف خدایان فرهنگهای دیگر خرد و دانش جادویی را به بشر سپردند.برای مقایسه می نوانیم به اسطوره های یونان باستان اشاره کنیم.بر اساس این اسطوره ها قهرمانی به نام پرومتیوس مجبور شد خدایان را فریب دهد تا اسرار تولید آتش را که نماد ظهور حکمت و دانش است به وی بیاموزند

بر اساس دین مصریان باستان کمی پس از ایجاد جهان جادو به شکل الهه ای به نام “هکا” ایجاد شد.نام هکا بعد ها عملا تبدیل به واژه ای شد که معنای”جادو”می دهد.یعنی ابتدا این واژه وارد زبان یونانی شد.در زبان یونانی تلفظ و املای آن زبان زا پذیرفت و تبدیل به واژه “ماگه یا” شد که امروزه واژه انگلیسی “مجیک” به معنای جادو از همان واژه “ما گه یا”گرفته شده است.

الهه ی مصری دیگری به نام “توت” حتی بیشتر از هکا با جادو عجین و مرتبط است. این الهه علاوه بر نجوم و ریاضیات بر هنر های مداوا نیز فرمانروایی می کرد که در فرهنگهای همواره با جادوگری در ارتباط بوده است.معمولا در نقاشیها او را در حالی که قلمی در دست داشت به تصویر می کشیدند.مردم مصر باستان عقیده داشتند او کتابهای پنهانی و محرمانه ای نوشته و در آنها راز و رمز کیمیاگری و علوم را افشا نموده است. آنها عقیده داشتند یکی از این کتابها در جعبه ای زرین قرار گرفته مهر و موم شده و در معبدی مخفی نگهداری می شود.

افسونهای مصری

مصریها شدیدا بر افسون و طلسم اتکا می کردند.مردم می گفتند اگر در باره عملی صحبت شود افسون و طلسم موجب انجام آن کار می شود.جادوگری به نام وبا آنر در دربار تندیس کوچکی از تمساح را به تمساح زنده تبدیل کرد.سپس این حیوان وحشی یکی از عاشقان ملکه را به قتل رسانده و دوباره توسط جادوگر به وضعیت اولیه بازگشته است.یکی از پادشاهان جادوگر تصویر ناوگان دشمنانش را در آب غرق کرد و با این کار او کشتیهای حقیقی دشمنانش را غرق کرد.

در پایان لازم به ذکر است که طبق آیات قرآن کریم و دیگر کتابهای آسمانی و مذهبی اولین جادوگران تاریخ قوم حضرت سلیمان (ع) (حدود ۱۱ قرن قبل از میلاد)بوده اند که جادو را ابتدا از جنیان سپس روش مقابله با آن را از فرشتگان آموختند..




تاریخچه جادوگری


 








در روانشناسی تحلیلی جادو همچون پلی بین جهان نمادها و جهان ماده عمل می‌کند نخست اینکه جادو می‌کوشد تا نماد را در این جهان تجسم بخشد و بدین ترتیب حوزه عینیت را تا سطحی نمادین بالا ببرد.دوم اینکه جادو تلاشی برای به کار انداختن تصویرهای نمادین و دمیدن جان تازه‌ای در آنها تا از این طریق انرژی همبسته با آنها از نو پدیدار شود.
جادو، به طور معمول به «جادوی سفید» (برای شفا، به خدا نزدیک شدن و دیگر مقاصد خیر) و «جادوی سیاه» (جادوی بد خواهانه و مضر) تقسیم می‌شود. از دیدگاه طرفداران مسیحیت، واژه «جادو» و «سحر» معانی ضمنی همدستی با شیاطین، خداهای شیطان‌ها و یا خود شیطان را دارا هستند. در این معنا، واژه جادو اکنون منسوخ شده‌است، با وجود اینکه در نقل مستقیم از متون مقدس دینی ممکن است امروزه هم استفاده محدود به این معنا داشته باشد.

این که این واژه اصالتاً به واژه‌های قدیمی تر « magi» که زردشتی است (به معنای عاقلانی و موبدان) باز می‌گردد، معنای منفی پیدا کرد و در میان پیروان دینی یهود با معنای بی ارزشی و منفی خود در تاریخ غرب ثبت شده‌است. در زمان باستان، پیروان دیگر دینها متهم به انجام جادو می‌شدند.
(با وجود اینکه پیروان مسیحیت و اسلام هیچ گاه به مقدار زیاد متهم به انجام چنین کاری نشدند.) در قرون وسطی، آنچه ما آن را امروزه علم می‌نامیم، تا حدودی توسط کیمیاگری آغاز شد و رشد کرد. کیمیاگری سعی می‌کرد روش مخصوص دست یافتن به کارهای مهمی از قبیل التیام مریض و ساخت پول و ثروت (طلا و غیره) را به صورت مشخص و از قالب فرمول ارائه کند. 
در حالی که دین رویکردی ایمان-اساس به موضوعات روح داشت، کیمیاگری نقش مهمی را در رشد کنجکاوی انسان درباره دنیای طبیعت به صورت یک ساختار سیستماتیک عقاید و اعمال، ایفا کرد. ایده‌های مدرن امروزی ما از جادوگری و سحر از کیمیاگری گذشته نشأت می‌گیرد: جادوگری به عنوان نوعی در هم آمیختن روحانیت و اعمال علمی و حرفه‌ای و در آوردن آن به صورت رمز آمیز یا عجیب و غریب است.

عقاید جادویی در اروپای غربی

عقیده به اعمال مختلف جادویی در اروپا و تاریخ غرب مرتباً ظهور کرده و کمرنگ شده، و این همه تحت فشارهای دین یکتاپرستی نهادینه شده یا بدبینی در مورد واقعیت جادو و خوب بودن علم گرایی بوده‌است. در دنیای عهد باستان (روم) جادو مثل امروز تا حدی عجیب و غریب پنداشته می‌شد. مصر، سرزمین hemeticism و بین النهرین و سرزمین پارس (ایران)، خواستگاه اولیه موبدان مکانهایی بودند که تصور می‌شد تخصص در امر جادوگری فراوان می‌باشد. 

در مصر، پاپیروس‌ها ی زیادی به یونانی، کپتیک و دموتیک بر جای مانده‌اند. این منابع، شامل نمونه‌های اولیه بیشتر فعالیت‌های جادویی است و آنچه که بعد، قسمتی از انتظارات است فرهنگ غربی از کارهای جادویی را تشکیل می‌داد، بویژه در جادوی آیینی از همین بر جای مانده هاست. آنها شامل نمونه‌های اولیه زیر می‌شوند:

* استفاده از کلمات جادویی که گفته می‌شد نیروی فرمان دادن به ارواح را دارند؛
* استفاده از عصا‌های شعبده بازی و دیگر ابزارهای سنتی؛
* استفاده از حلقه جادویی برای دفاع از جادوگر در مقابل ارواحی که احضار یا زنده می‌کند؛
* استفاده از نشانه‌های رمز آلود و تفکر sigil که در بر انگیختن یا زنده کردن روحها به کار می‌رفت.

استفاده از مدیوم‌های روحی نیز در این متن‌ها وجود دارند؛ بسیاری از جادوها، بچه‌ای را طلب می‌کنند تا در حلقه جادویی آورده شود و به عنوان رابطی برای رساندن پیام‌ها از ارواح عمل کند. زمان امپراتور جولیان روم، که با تأثیرات مسیحیت مقابله می‌کرد، احیاء فعالیت‌های جادویی نو-افلاطونی را در پرده theurgy به خود دید.

قرون وسطی

نویسندگان قرون وسطایی، که تحت کنترل کلیسا فعالیت می‌کردند، فعالیت‌های جادویی خود را محدود به مخلوط کردن عجایب و مجموعه‌هایی از طلسم‌ها کردند. آلبرتوس مگنوس را به درست یا غلط، انجام دهنده چنین فعالیت‌هایی می‌دانند. گونه‌های مخصوص مسیحی شده جادو در این دوره پدید آمدند. در اوائل دوران قرون وسطی، فرقه بقایای مقدس به عنوان اشیایی که برای تکریم و تعظیم و به عنوان دارنده نیروهای فوق طبیعی استفاده می‌شدند، پدید آمد.
داستانهای باور نکردنی از نیروی این بقایای مقدس به جای مانده از قدیسان که باعث معجرات یا جادوها می‌شد، نه تنها برای شفای مریض، بلکه برای عوض کردن نتیجه یک نبرد بر جای مانده‌است.
این بقایای مقدس به تعویزهایی تبدیل شده بودند و کلیساها تلاش می‌کردند نمونه‌های کمیاب و گرانقیمت آنها را خریداری کنند، به امید اینکه مکانی شوند برای زیارت.

مانند هر تلاش اقتصادی دیگری، تقاضا باعث افزایش عرضه شد. داستانهایی از بقایای مقدس معجزه آمیز قدیسان ساخته می‌شد. به عنوان مثال: «داستان‌های طلایی» از جاکوبس دُ وُراجین یا «گفته گوهای جادویی» اثر سزار هِیترباک محبوبیت خاصی هم داشتند.
گونه‌های رسماً تجویز شده دیگری از جادوی مسیحی نیز موجود بود. مثلاً شیطان شناسی و فرشته شناسی که در اولین grimoireها که پایه این شیطان شناسی‌های مسیحی را تشکیل می‌دهد، جادوگر را ترغیب می‌کند خود را با روزه گرفتن، عبادت (دعا) و قربانی کردن تقویت کند، تا با استفاده از نام مقدس خدا به زبان‌های مقدس، بتواند ازنیروی الهی برای مجبور کردن شیطان به ظاهر شدن و در خدمت اهداف شهوت آمیز و حرص آلود او بودن، استفاده کند. عجیب نبود که کلیسا این مناسک و اعمال را همگی رد می‌کرد. در قرن سیزدهم، نجوم (ستاره شناسی)، نام‌های بزرگی داشت: 

در انگلستان، برای جوهان دُ ساکربُسکو، در اروپا، گوییدو بُناتی ایتالیایی که اهل فُرلی بود.

مناسک دینی و تفکر جادوگرانه

بسیاری از مناسک و عقاید دینی را که از دید غیر-خدایی بنگریم، شبیه یا یکسان با تفکر جادوگرانه هستند. چیزی که هم مربوط به جادوگری و هم مربوط به عبادت است، دعا و نیایش دینی است؛ که شامل یک عبادت یا حتی عمل قربانی کردن برای یک موجود یا خدای مافوق طبیعی می‌شود. سپس از این خدا یا موجود خواسته می‌شود که به نمایندگی از کسی که دعا را می‌خواهد برای استجاب آن عمل یا انجام اراده، میانجی گری کند. تفاوت در نظریه این است که، دعا و عبادت نیاز به خواست و اراده مستقل از سوی شخص و موافقت یک خدا دارد که می‌تواند درخواست را رد کند. اما، تصور بر این است که جادو با یکی از شرایط زیر موثر واقع می‌شود:

* به موجب خود عمل؛
* یا توسط قدرت اراده و خواست جادوگر؛
* یا در صورتی که جادوگر عقیده داشته باشد می‌تواند به ارواحی که مخاطب جادو و طلسم او هستد، دستور دهد.

در عمل، هنگامی که دعا و عبادت عمل نمی‌کند، به این معناست که خدا اینگونه خواسته که آن درخواست را پاسخ نگوید؛ اما هنگامی که جادویی موثر نمی‌افتد، به علت نقص در خود عمل تلسم کردن و جادو کردن پیش آمده. عجیب نیست که جادو بیشتر دارای یک فرمول و دستور مشخصی باشد و دعا معمولاً فی البداهه تر و بدون تفکر و مداقه قبلی صورت می‌گیرد. مَنسِک (راه انجام جادو) برای جادوگر، هم کلید امیدی براتی موفقیت و توضیح برای هر شکستنی از جانب اوست. یک استثنا در این باره واژه ایمان است که بر این باورند: این به کار بستن “خود” ایمان است که نتیجه مطلوب را به بار می‌آورد.

انواع اعمال جادوگری

شناخته شده ترین عمل جادوگری، طلسم (غیر طبیعی) است، که عبارت است از یک فرمولی که انجام آن اثر مطلوبی را به همراه دارد. طلسم‌ها اغلب یا گفته مشهود می‌شوند یا نوشته می‌شوند یا به طور فیزیکی انجام می‌پذیرند. اینها دارای یک سری قسمتهای تشکیل دهنده‌است. شکست و عمل نکردن یک طلسم ممکن است دلایل زیادی داشته باشد، مثلاً دنبال نکردن فرمول به طور دقیق، مناسب نبودن شرایط که مانع از هدایت نیروها می‌شوند، کمبود توانایی جادوگری. یک عمل جادوگری مشهود دیگر«غیب گویی» است که هدف آن دادن اطلاعات درباره گذشته، حال و آینده‌است. انواع غیب گویی عبارتند از:

* ستاره شناسی
* طالع بینی
* فال ورق
* پیشگویی، عرافی
* فال گیری
* رمل و اسطرلاب
* مشورت با ئی چینگ
* تفسیر فال یا طالع
* خواندن کارتهای ورق فال گیری
* گوی بینی

«Necromancy». نوع دیگری از این کار است که شامل اخطار و گفتگو با روح مردگان می‌شود. این کار را گاهی فقط هنگامی انجام می‌دهند که بخواهند با روح عزیزی که مرده‌است رابطه برقرار کنند؛ همچنین می‌تواند برای گرفتن اطلاعات از روحهای مردگان به عنوان نوعی پیش گویی باشد یا به عنوان فرمان دادن به روحهایی که در یک طلسم شرکت دارند برای کمک کردن به انجام طلسم. انواع جادو را می‌توان بر اساس تکنیک‌هایی که در انجام آنها وجود دارد، تقسیم بندی کرد. یک تقسیم بندی معمول، کل جادوها را به دو قسمت «سرایتی» و «همسانی» تقسیم می‌کند که یک یا هر دو نوع را می‌توان در یک جادو به کار برد. 

جادوی سرایتی شامل استفاده از عناصر فیزیکی است که زمانی با شخص یا چیزی که می‌خواهیم روی او تأثیر بگذاریم، در تماس بوده‌است. نوع دوم شامل استفاده از تصاویر یا اشیای فیزیکی است که به نوعی با شخص یا چیزی که می‌خواهیم تحت تأثیر قرار دهیم، شباهت دارد. عروسک‌های وودو مثالی از این دست هستند. یک تقسیم بندی دیگر جادو را به دو دسته متعالی و پست تقسیم می‌کند: (اولی از یک نیروی الهی استعانت می‌جوید و هدف متعالی دارد، و دومی از ارواح کمک می‌گیرد و هدف شخصی دارد.) نوع دیگر تقسیم بندی، جادو را به دو صورت واضح و تدریجی و ظریف تقسیم می‌کند؛ این دو بیشتر به جادوی افسانه یا اسطوره مربوط هستند و چیزی که اکنون همگان از اثرات جادو در ذهن دارند را شامل نمی‌شود. 
جادوی واضح، جادویی است که به سرعت نتیجه اش ظاهر می‌شود. اما جادوی پنهان و ظریف اثرش به طور تدریجی و نامحسوس دنیا را تغییر می‌دهد. مورخ دانشگاهی ریچارد کیک هِفِر جادو را به دو نوع روانشناختی و خیالی (توهمی) تقسیم می‌کند. اولی بر روی ذهن دیگری تأثیر می‌گذارد تا آنگونه که جادوگر می‌خواهد عمل کند، مانند طلسم عشق و دومی، پدید آوردن عجایب گوناگون است. جادویی که ضیافت شامی را پدید آورد یا جادوگر را نامرئی کند، از نوع دوم است. جادویی که تغییر فیزیکی را در شیئی را به شکل یک معجزه بوجود آورد، در این تقسیم بندی گنجانده نشده‌است.

سنت‌های جادوگری

راه دیگر تقسیم بندی جادوها بر حسب “سنت ها” است، که به مجموعه‌ای از عقاید و اعمال جادوگرانه اطلاق می‌شود که مربوط به گروههای فرهنگی مختلف و سلسله و مراتب انتقال آن جادو است. برخی از این سنت‌ها بسیار ویژه و از لحاظ فرهنگی محدود به یک گروه خاص هستند. عده‌ای دیگر نیز التقاطیتر و syncretistic تر هستند. این سنت‌ها هم شامل غیب گویی‌ها و هم طلسم‌ها می‌شوند. 

هنگامی که با واژه “سنت ها” سر و کار داریم، ممکن است بسیاری به غلط تصور کنند، هر دینی که موبد یا روحانی یا عامِل دینی آن، طلسم و تعویزی را به کار می‌برد. یک “سنت جادوگری” است، با اینکه آن دین دارای روحانیت، مردم عادی و یک سری آداب عبادی ثبت شده‌است. این کج فهمی بخصوص زمانی اتفاق می‌افتد که عده‌ای از دینها یا دینهای عامه به غلط به عنوان “جادو” یا حتی “غیب گویی” پنداشته می‌شوند. نمونه‌هایی از سنت‌های جادویی، عامه-جادویی، دینی-جادویی در زیر می‌آیند:

* کیمیاگری
* آنیمیسم(زنده انگاری)
* بونپو
* جادوی تشریفاتی و رسمی
* جادوی آشفتگی
* دروییدیسم (که یک دین باستانی سلیتک است)
* هرمتیسیسم
* آیین هندوی مانتریک
* هودو (طلسم)، شعبده بازی، rootwork
* هونا
* جادوگری در تنخ، که در کتاب عهد قدیم موجودات و مربوط به جادوگری یهودی است
* کابالا
* Nagualism
* عصر جدید
* obeah
* Onmyodo
* پائولو مونت
* pow-wow (که نوعی جادوگری عامه‌است)
* Psychonautics
* Quimbanda
* ریکی
* Santeria
* شیطان پرستی
* Seid
* آئین یا مذهب شمَن (شمن آیینی)
* شینتو
* تلیما
* دین تائو
* VOdun
* وودو
* ویکا

نگرش‌های مذهبی نسبت به جادو(گری)

سنت‌های بومی

از قبایل بومی در استرالیا و نیوزلند گرفته تا قبایل ساکن در جنگ‌های بارانی [[آمریکای جنوبی، قبایل آفریقایی و ملحدان الحاد باستان، گروههای قبیله‌ای در اروپا و جزایر بریتانیا، نوعی تماس با دنیای ارواح در رشد این جوامع بشری، به چشم می‌خورد. نقاشی‌هایی که در غارهای باستانی در فرانسه موجود است، فرمول‌های جادوگری هستند که برای دستیابی نه شکار موفق تولید شده بودند. بسیاری از عناصر تصویری بابلی‌ها و مصر ی‌ها نیز از منابع این چنینی گرفته شده‌اند. با وجود اینکه سنت‌های جادویی بومی تا به امروز باقی هستند، بعضی جوامع بسیار زود از زندگی کوچ نشینی به تمدن‌های وابسته به کشاورزی روی آوردند و رشد زندگی معنوی، انعکاس دهنده زندگی شهری بود. همانطور که بزرگان قبایل به شاه‌ها و بروکرات‌ها تغییر یافتند، شعبده بازان و استادان نیز به روحانیان و یک طبقه روحانیت تغییر یافتند. این تغییرات فقط در نام گذاری و اسم‌ها نبود.

فعالیت‌های آنها نیز تغییر یافت. در حالی که کلر شعبده باز قبیله برقراری ارتباط و رایزنی میان قبیله و دنیای ارواح طبق خواسته جمعی قبیله بود، نقش روحانی انتقال دستورات خدایان به شهرها، از طرف خدایان و طبق خواسته جمعی خدایان بود.
این تغییر نشانگر اولین غضب قدرت توسط ایجاد فاصله بین جادو و کسانی که آن را انجام می‌دادند بود. در این مرحله از توسعه بود که مناسک مدون و همراه با جزئیات پدید آمدند و زمینه را برای دین هایاسمی نیز فراهم کردند؛ مثلاً مراسم به خاک سپاری مصریان و مناسک قربانی کردن بابلیان، پارس‌ها، آزتک‌ها و مایان‌ها.

جادوگری و موبدان

عقاید و اعمال جادوگری در بسیاری از فرهنگ‌ها و جمعیت شناسی دین‌ها معمول است. واژه “جادو” از عقاید و کارهای موبدان (مغان)، پارس ها(ایرانیان)، روحانیان و دانشمندان و پیروان زردشتی که از دید دنیای باستان به نجوم و دیگر هنرهای غیر معمول احاطه داشتند، گرفته شده‌است.

در یهودیت و مسیحیت

یهودیت، مسیحیت و اسلام به طور رسمی، جادو را منع می‌کنند و همیشه جادوگران را با درجات مختلفی از شدت تعقیب و تنبیه کرده‌اند. الهیات سنتی این دین‌ها اینگونه می‌پندارند که اثرات آشکار جادوگری یا پندار باطل هستند یا اینکه این اثرات ناشی از یک فرشته‌است که طبیعت را به نمایندگی از آن جادوگر دستکاری می‌کند، بنابراین جادوگری همیشه به عنوان نوعی پیمان با موجودات شیطانی است.

در دین اسلام

مسلمانان که پیرو دین اسلام هستند، به جادو اعتقاد دارند و انجام آن (سحر) را منع و نهی می‌کنند. سحر به معنای غیب گویی یا جادوی سیاه است. مسلمانان عقیده دارند که دو فرشته به نام‌های هاروت و ماروت، جادوگری را به انسان یاد دادند تا فرمانبرداری او را برای خودداری و پرهیز از انجام آن آزمایش کنند.

«و (یهود) از آنچه شیاطین در عصر سلیمان بر مردم می‌خوانند پیروی کردند. سلیمان هرگز (دست به سحر نیالود؛ و) کافر نشد؛ ولی شیاطین کفر ورزیدند؛ و به مردم سحر آموختند. و (نیز یهود) از آنچه بر دو فرشته بابل “هاروت” و “ماروت” نازل شد پیروی کردند.

و به هیچ کس چیزی یاد نمی‌دادند، مگر اینکه از پیش به او می‌گفتند» “ما وسیله آزمایشیم، کافر نشو!” ولی آنها از آن دو فرشته، مطالبی را می‌آموختند که بتوانند بوسیله آن، میان مرد و همسرش جدایی بیفکنند؛ ولی هیچ گاه نمی‌توانند بدون اجازه خداوند به انسانی زیان برسانند. آنها قسمتهایی را فرا می‌گرفتند که به آنان زیان می‌رسانید و نفعی نمی‌داد. و مسلماً می‌دانستند هر کسی خریدار این گونه متاع باشد، در آخرت بهره‌ای نخواهد داشت. و چه زشت و ناپسند بود آچه خود را به آن فروختند، اگر می‌دانستند! (سوره دوم قرآن، آیه ۱۰۲)

با این حال، انجام «معجزه» در اسلام فقط برای یک پیامبر (نبی) مجاز است، برخی از مکاتب فکری در اسلام به نوعی از آموزش و تعلیم متافیزیکی معتقدند که شخص به به دست آوردن قدرتی، می‌تواند کارهایی شبیه به معجزه انجام دهد («کرامت»). با این حال، این نیز جادو نیست، بلکه یک نیروی ذهنی است. در طول دوران طلایی اسلام، مخلوطی از تفکر Hermetic و chaldean بود که به دلیل ترجمه بسیاری از متن‌ها به زبان عربی پدید آمده بود. جادویی که بر اساس فرشتگان، ویژگیهای ۹۹ اسم الله، آیات قرآن و قدرت حرفهای عربی پدید آمده بود، بین قرون ۹ تا ۱۳ بعنوان جایگزینی برای غیب گویی پذیرفته شد. یکی از کتابهای معروف این دوره، شمس المعارف الکبری است که توسط احمد البانی نوشته شده. 

ین کتاب، بعدها توسط مسلمانان راست آیین به عنوان غیب گویی رد شد، ولی همچنان آن را می‌خوانند. این نوع جادو، به جای آنکه اسمش سحر باشد، علم الحکمة (دانش عاقل) علم Shem Yah (مطالعه نام الهی)، و روحانیت نام داشت. برای مثال، در سنت و احادیث اسلامی مانند آنچه در یهودیت است، حضرت سلیمان می‌توانست با پادشاهی حیوانات ارتباط برقرار کند، این مورد خدادادی است و معجزه‌است و نه جادوگری. 
اما بعدتر، نام آدمی مرموز را در حلقه افرادی که اطراف سلیمان هستند، می‌خوانیم به نام “آصف بن برخیه” که گفته می‌شود با دانشی که در مورد نام‌های الهی داشته، از فرشتگان نیز بهتر عمل می‌کرده. این مضمون هنگامی که قرآن اینکه چگونه خدا به حضرت آدم اسامی الهی را گفت، را بر می‌شمرد، تکرار می‌شود. هنگامی که از فرشتگان خواسته می‌شود آنها را دوباره تکرار کنند، نمی‌توانند، اما حضرت آدم می‌تواند.
توانایی بیان اسامی الهی یک نیروی جادویی است که از طریق فضایل الهی (مانند «کرامت») به انسان داده می‌شود و بنابراین می‌تواند توسط انسان به دست آورده شود؛ یعنی به معنای درست کلمه، “اکتسابی” است. بسیاری از مسلمانان، بوِیژه در طول قرون وسطی، به موضوعاتی از قبیل فرش‌های پرواز کنان و علوم عجیب و غیر عادی مثل کیمیاگری و ستاره شناسی عقیده داشتند؛ یک شاگرد می‌توانست تحت نظر یک استاد مناسب (پیر) این علم را دریابد. مثلاً گفته می‌شود دانشمند امپراتوری ایران، بیرونی می‌توانسته با استفاده از اصطرلابها، و با علم نجوم وقایع آینده را پیش گویی کند.
شیخ انصاری در مکاسب آورده‌است که سحر بدین گونه هاست یا بر زبان جاری کنند، یا بنویسند، یا نوشته‌ای که به همراه دارند، یا قسم بدهند مانند جن و شیاطین را به انجام کاری، یا بخور بدهند، یا بدمند و یا مجسمه درست کنند، یا با تصفیه نفس به تصرف امور بپردازند، و یا با استخدام ملایکه یا اجنه به کشف اشیای گمشده یا علاج امراض بپردازند. سایت لقمان (لاهوتیان)

در آیین هندو

همیشه عده بسیاری قبول داشته‌اند که آیین هندو و هند سرزمین جادو، هم مافوق طبیعی و هم از دیگر انواع آن بوده‌است. هندوئیسم یکی از معدود دین‌هایی است که متون مقدسی مانند وداس دارد و در آن در مورد جادوی سیاه و سفید هر دو بحث می‌کند. ودا آتاروا آن نوع ودایی است که با مانتراها سرو کار دارد و هم برای جادوی خوب و هم بد به کار می‌رود. واژه مانتریک در هند، به معنای “جادوگر” است، زیرا مانتریک، مانتراها، طلسم‌ها و نفرین‌ها را می‌داند و می‌تواند برای یا بر ضد انواع جادو استفاده شود.

بسیاری از زاهدان پس از دوره‌های توبه و مدیتیشن به مقامی می‌رسند که دارای نیروای ماورا الطبیعه می‌گردند. با این وجود، بسیاری این را انتخاب نمی‌کنند و در عوض از طریق ورود به عرصه روحانیت به نیروهای فراطبیعی دست پیدا می‌کنند. گفته می‌شود بسیاری از سیدهارها معجزاتی انجام داده‌اند که انجام آنها غیر ممکن است.

جادو در ادبیات داستانی

یک دسته از جادو را هم می‌توان در ادبیات داستانی دید که در آنجا، جادو به عنوان ابزار پلات عمل می‌کند، منبع شیء مصنوع جادویی و طلب برای به دست آوردن آن. جادو از دیرباز موضوع بسیاری از داستانها، بویژه داستانهای فانتزی (خیالی) بوده‌است. می‌توان از کارهای هومر و آپولیوس، جام مقدس، فری کوئین اثر ادموند اسپنسر و نویسندگان جدیدتری مانند J.R.R. Tollcein و مرسدس لاکی و J.K.Rowling نام برد. چنین جادویی هم می‌تواند توسط عقاید و اعمال واقعی به ذهن نویسنده خطور کند و هم ساخته ذهن خود او باشد. گذشته از این، هنگامی هم که نویسنده از کارها و اعمال واقعی الهام می‌گیرد، اثر، توان و نقش‌هایی که جادو ایفا می‌کند، ساخته ذهن خود او هستند. 

در چنین داستانهایی همیشه باید یک سیستم که به طور مناسبی رشد یافته‌است وجود داشته باشد. یک خصوصیت جادوی داستانی این است که توانایی انجام آن ذاتی است و از قدرت بیشتر افراد خارج است. 
در میانه زمین اثر J.R.R. Tollcein، این نیرو منحصر به غیر-انسانها بود – حتی آرگورن که دستهایش شفابخش هستند، مقداری خون جن و پری گونه دارد. اما برای بسیاری از نویسندگان، این نیرو برای گروه خاصی از انسانها است، مانند کتابهای «هری پاتر» اثر J.K.Rowling، کتابهای کاترین کرتز، «رمانهای درینی» یا دنیای «Lord Daray» اثر رندل گارت. این گروه اغلب، یک گروه سری یا تحت تعقیب است. در مقایسه، جادو در زمانهای «Disc world» اثر تری پراچت به گونه‌ای کاملاً متفاوت استفاده شده‌است. به عبارتی، جادو نیروی اصلی در اثر Disc است و مانند نیروهای اصلی و عادی از قبیل جاذبه و الکترومغناطیس در دنیای ما عمل می‌کند. “عرصه جادویی” داستان Disc، به طور کلی، خرق واقعیت است که به یک سیاره صاف اجازه می‌دهد تا سوار بر پشت یک لاک پشت باشد. بر روی این سیاره مسطح به نام Disc، جادو به بخش‌های عنصری خود تقسیم می‌شود، همانطور که انرژی و نیروهای دیگر در فیزیک کوانتوم به همین صورت در می‌آیند. جادو از واحدهای پایه‌ای به نام thaum تشکیل شده که این نیز از اجزائی به نام "reson"‌ها (به معنای «چیزک») تشکیل شده که خود از ۵ «مزه» تشکیل شده‌اند: بالا، پایین، کنار، جذبه جنسی و نعناع. 
جادوگران در صحنه این داستان کم هستند و اغلب این توانایی، ذاتی است (به استثنای اینکه، هشت پسر یک هشت پسر باید جادوگر شود، حتی اگر آن پسر، دختر باشد) و به نوعی آموزش نیاز دارد. (باز هم با چند استثناء: رجوع کنید به «Sourcerry»). در این داستان، جادوگران باید، آنطور که انسانها روی زمین از سلاحهای هسته‌ای استفاده می‌کنند، از جادوی خود استفاده کنند؛ اگر این نیرو را داشته باشی عیبی ندارد، اما اگر در حال استفاده از آن تو را ببینند، آن موقع است که به دردسر می‌افتی. اثرات جانبی دیگر جادوی Discworld عبارتند از:

* تضعیف نیروهای طبیعی از قبیل مغناطیس
* کم شدن سرعت نور هنگام عبور از یک میدان قوی جادویی به میزان ۱ میلیونم.
* اثر تقویت شده عقیده انسان بر روی واقعیت. بر روی تعداد کافی از افراد تأثیر می‌گذارند تا به یک خدا عقیده پیدا کنند و چنین خدای در پیش چشمان خودتان ظاهر می‌شود. («خدایان کوچک»)
* این منجر به پدید آمدن قانونی به نام قانون علیت داستانی می‌شود- چیزها فقط به خاطر داستان اتفاق می‌افتند. اژدهاها آتش از دهان خود بیرون می‌دهند. نه به این خاطر که ششهایی از جنس آزبست دارد، بلکه چون این کاری است که آنها انجام می‌دهند. (برای اطلاعات بیشتر به Disc world مراجعه کنید.)

اضافه بر این، برای جادوی داستانی اصلاً غیر ممکن نیست که از صفحات و مطالب خیالی به انجام عملی جادوگری بپردازد؛ سرنوشت «Necronomicon» هم که توسط اچ. پی. لاوکرافت به عنوان داستان خلق شده بود، چنین بود. او Necronomicon را آنچنان خوب توصیف کرد که نویسنده‌های مدرن زیادی کوشیده‌اند آن را به عنوان یک کتاب جادو تولید کنند.

در پلاتهای داستانهای عملی تخیلی (بخصوص از نوع «سخت» آن)، در حالی که سعی می‌شود از جادو استفاده نشود، اغلب واقعیات خارق العاده‌ای نشان داده می‌شوند که پایه علمی ندارند و توضیحی هم برایشان داده نمی‌شود. در این موارد، خواننده باید”قانون سوم” آرتورسی-کلارک را به خاطر آورد که: “هر فناوری بسیار پیشرفته‌ای غیر قابل تمیز و تشخیص از جادو است.
” عنصر جادو، جادو(بازی) به تصویر کشیده می‌شود، که در آن جادو خاصیتی است که در شرایط خاصی قابل دسترسی برای بازیگران است. جادوگران و جادوگری محصول عمده ادبیات داستانی wuxia چین است که در بسیاری از فیلمهای هنرهای رزمی وجود دارد.

منبع: ویکی پدیا

کتاب مقدس در باره جادوگری احضار ارواح

        جادوگری احضار ارواح طلـب مشورت از روح مردگان غیبگویی و طالع بینی و کتاب مقدس
در دنیایی زندگی می کنیم که بشر با مشکلات و نگرانیهای روزمره و موقعیتهای شغلی و اجتماعی نامستحکمی روبرو است. او بر اثر این عوامل زیر فشارهای روحی و جسمی قرار دارد. اگر رابطه روحانی خوبی با خالق خود نداشته باشد احساس افسردگی و بی پناهی می کند.  او سعی دارد در این اقیانوس پر طلاتم زندگی، تکه چوبی یافته و امید نجاتش را برآن ببندد.
چه بسا بر اثر درماندگی به فال بینان غیبگویان احضار کنندگان ارواح، جادوگران و یا طالع بینان پناه می برد تا از دهان این اشخاص خبر خوشی دریافت کند تا شاید روح تشنه اش سیراب شود و به این طریق تسلی یابد. در صورتی که یکی از رازهای مهم موفقیت بشر در زندگی دانستن کلام خدا و اطاعت از اوامر الهی و دعا در حضورش است زیرا فقط اوست که تسلی دهنده قلب ناآرام بشر می باشد.
برای روشن شدن مطلب، کلام خدا را در کتاب مقدس سفر تثنیه فصل 18 آیات 10 تا 13 را مورد بررسی قرار می دهیم. خدا می فرماید: " در میان تو کسی یافت نشود که پسر یا دختر خود را از آتش بگذراند (بین بت پرستان مرسوم بود که پسر یا دختر خود را بعنوان قربانی در آتش می سوزانیدند و تقدیم به خدایانشــــان  می کردند) نه فالگیر (کسیکه با وسائلی مانند ورق بازی ورق طاروت قهوه چای نخود یا شمع و غیره فالگیری کند) نه غیبگو (شخصی که با یکی از روشهای زیر  مانند خیره شدن در کره کریستالی، آونگ ، چوبدستی تخته الفباء ، کف بینی ،  تحقیق و دنبال کردن پرواز پرندگان و تعبیر خواب، غیبگویی کند) نه افسونگر  (کسی که افسون کند یعنی کلماتی را برای جادو کردن بکار ببرد)، نه جادوگر (کسیکه بعنوان جادوی سفید یا کشیدن اشکال، خطوط و یا جدولهایی روی تکه  کاغذ یا فلز، طلسم خوشبختی ، محافظت و یا دفع آزار و اذیت از انسانرا بکار برد و یا جادوی سیاه تولید مشکل یا بدبختی برای شخص بنماید) ، نه ساحر (کسیکه سحر می کندآنهم نوعی جادوگری است) نه سئوال کننده از اجنه (اجنه در لغت بمعنی جمع جنین است ولی در زبان فارسی به غلط برای جمع جن استفاده  می شود. 
صاحب اجنه کسی است که با اجنها که ارواح شریر می باشند مشورت  می کند و به صاحبان اجنه ، مدیوم نیز می گویند یعنی کسی  که صاحب علم  احضار ارواح می باشد) ، نه رمال (شخصی که با وسیله ای بنام رمل  و اصطرلاب  فال بگیرد وپیشگویی کند)، و نه کسیکه از مردگان مشورت می کند (مقصود شخصی است که روح مرده را احضار می کند و این احضار روح توسط همان صاحبان اجنه یا مدیوم ها انجام می شود)، زیرا هر که اینکار را کند نزد خداوند ناپسند است و به سبب این آلودگیها یهوه خدایت آنها را از حضور تو اخراج می کند.
نزد یهوه خدایت کامل باش.
تماس با فالگیران و غیبگویان و جادوگران راه را برای ورود ارواح شریر در شخص مختلف باز می کند.
کتاب مقدس بما تعلیم می دهد که این اعمال مورد قبول خدا نمی باشد و اخطار می کند اینگونه ارتباط ، شخص را تحت تاثیر شیاطین قرار می دهد. یکی از طرق بسیار معمولی نفوذ ارواح ، غیبگویی است و آن کوشش برای کسب اطلاعات در مورد آینده می باشد که بتوسط فال یا قدرت روح شریر انجام می شود و متاسفانه بین مردم و حتی هموطنان عزیز بسیار رواج یافته است.
کلام خدا درکتاب اشعیاء نبی فصل 8 آیه 19 چنین می فرماید:
" چون به شما بگویند که از اصحاب اجنه و جادوگران که جیک جیک و زمزمه می کنند سئوال کنید گویید آیا قوم از خدای خود سئوال ننماید و آیا از مردگان بجهت زندگان سئوال باید نمود؟"
ملاحظه می فرمایید خدا به صراحت چنین افرادی را مرده یعنی بدون نجات محسوب می نماید. عیسی مسیح در انجیل یوحنا فصل 10 آیه 10 می فرماید: 
      " دزد نمی آید مگر آنکه بدزدد و بکشد و هلاک کند." شیطان و فرشتگان شریرش سعی دارند با ظاهری محترمانه روشهایی را بکار ببرند تا بشر را از طریق خدا منحرف کنند و آنها را از نجات و ورود به ملکوت آسمان بدور نکهدارند. خدا بطور واضح در کتاب سفر لاویان فصل 19 آیه 32 می فرماید:" به اصحاب اجنه توجه مکنید و از جادوگران پرسش منمایید تا خود را با ایشان نجس سازید من یهوه خدای شما هستم."
خداوند در فصل 20 آیه 6 همین کتاب ادامه می دهد:
" کسی که به سوی صاحبان اجنه و جادوگران توجه نماید تا در عقب ایشان زنا کند (مقصود زنای روحانی است یعنی تجاوز نمودن از دستورات خدا) من روی خود را به ضد آن شخص خواهم گردانید و او را از میان قومش منقطع خواهم ساخت". خدا در همین فصل در آیه 27 به قوم اسرائیل دستور می دهد: " مرد و زنی که صاحب اجنه یا جادوگر باشد البته کشته شودو ایشانرا به سنگ سنگسار کنید، خون ایشان بر خود ایشان است." در مسیحیت حکم قتل برای کسی صادر نشده ولی دستور اکید داده شده که از این اشخاص دوری جوییم و هیچگونه مشورتی باآنها انجام ندهیم.
شخصی که با مسائلی از قبیل فالگیری، غیبگویی، احضار ارواح و جادوگری آلوده شود نه فقط خود او زیر لعنت خدا قرار می گیرد بلکه مطابق کلام خدا این لعنت تا نسل سوم و چهارم در خانواده او ادامه خواهد یافت. پس باید توجه داشت که تماس با فالگیران و ساحران و جادوگران مسئله ساده ای نیست بلکه امری بسیار جدی و حساس می باشد که شخص متخلف و خانواده اش را تحت تاثیر و کنترل شریر قرار می دهد.
سرنوشت پادشاهی که روح مرده را احضار کرد
در کتاب مقدس می بینیم شائول اولین پادشاه اسرائیل که مرد خدا ترسی بود و زمانی تمامی جادوگران و صاحبان اجنه را بقتل رسانیده بود بر اثر اشتباهاتش خدا از روگردان شد و او وقتیکه می خواست با فلسطین جنگ کند از خدا طلب مشورت کرد اما به دعاهایش جوابی داده نشد. او به عوض اینکه خود ش را در حضور خدا تفتیش و تقدیس کند از زنی که صاحب اجنه بود تقاضا کرد روح سموئیل نبی را که در آن زمان مرده بود برایش احضار کند. آن زن به توسط جن، روح سموئیل را برای پادشاه احضار کرد تا از او پرستش نماید، وقتی روح سموئیل احضار شد گفت: " چرا مرا برآورده مضطرب ساختی؟"
در اینجا یک روح شریر خود را بجای سموئیل معرفی کرد زیرا مدیومها به هیچ وجه دسترسی به ارواح مرده را ندارند بلکه تمام تظاهرات متعلق به ارواح شریر می باشد. آنها از طرف شیطان ماموریت دارند که انسانها را فریب داده و زیر لعنت خدا قرار بدهند. این عمل یکی از دلایلی بود که خدا سلطنت را از شائول گرفت و به داود سپرد وشائول در گناه خودش هلاک شد.
در کتاب دوم تواریخ فصل  33 نوشته شده که منسی در سن دوازده سالگی پادشاه اسرائیل شد و55 سال در اورشلیم سلطنت کرد. او برای لشکرهای آسمان ( یعنی ستارگان) در صحن خانه خداوند مذبح بنا کرد و پسر خود را از آتش گذرانید، فالگیری و افسونگری نمود و با صاحبان اجنه و جادوگران مراوده کرد و در حضور خدا شرارت بسیار ورزید. وقتی سرداران آشور منسی را با زنجیر بسته به بابل آوردند در آن هنگام متوجه شد که نیروهای شیطانی و جادوگری قادر به رهانیدنش نیستند، پس در حضور یهوه خدای یکتا فروتن شد و به جهت توبه طلب آمرزش کرد و خدای مهربان او را اجابت نمود و دوباره به مملکتش بازگردانید. 
او خدایان بیگانه و بتها را از خانه خدا در اورشلیم برداشت و به خارج از شهر ریخت و مذبح خداوند را تعمیر کرد و یهوه خدای اسرائیل را عبادت نمود. در آن زمان بجز قوم اسرائیل که خدای حقیقی را میشناختند تمامی قومهای جهان بت پرستی می کردند و خدا برای اولین بار شریعت خود را توسط موسی به قوم یهود آموخت. از این جهت است که در اینجا او یهوه خدای اسرائیل نامیده شده است.
چرا در دنیا هزاران زبان مختلف وجود دارد؟
بابل شهر بسار بزرگ و متمدنی بود، ریشه علمهای جادوگری، غیبگویی، فالبینی، احضار ارواح و طالع بینی از آنجا سرچشمه گرفت. این شهر در ابتدا توسط نمرود یکی از نواده های نوح بنیان گزاری شد. در آنجا تصمیم گرفتند برجی بسازند که سرش به آسمان برسد تا نامی برای خود پیدا کنند مبادا بر روی زمین پراکنده شوند. 
تا آن موقع همه مردم جهان به یک زبان صحبت می کردند. وقتی خدا شرارات این قوم را دید زبانهای آنان را مشوش کرد، در نتیجه ساختن برج متوقف شد و از آن موقع است که زبانهای مختلف در دنیا بوجود آمده است. 
خدا در فصل 47 از کتاب اشعیاء نبی شهر بابل را به یک دختر باکره تشبیه می کند که بخاطر داشتن علم زیادش در امور جادوگری، غیبگویی، فال بینی ، احضار ارواح و طالع بینی در اطمینان ساکن است واز زیادی علمش به عیاشی پرداخته بطوری که فکر نمی کند روزی تشکیلاتش از هم پاشیده شود. خداوند در آیه نهم از این فصل چنین می فرماید:
" پس این دو چیز بی اولادی و بیوگی ناگهان در یک روزبه تو عارض خواهد شد و با وجود کثرت سحر (جادوکردن) و افراط افسونگری (جادوگری) زیاد تو آنها بشدت بر تو پیروزی خواهند یافت. زیرا بر شرارت خود اعتماد نموده گفتی کسی نیست که مرا ببیند و حکمت و علمت ترا گمراه ساخت و در دل خود گفتی من هستم و غیر از من دیگری نیست پس بلائی که افسون (کلماتیکه جادوگران هنگام جادوکردن بکار می برند) آنرا نخواهی دانست بر تو وافع خواهند شد و مصیبتی که به دفع آن قادر نخواهی شد ترا فرو خواهد گرفت و هلاکتی که ندانسته ای ناگهان بر تو استیلا خواهد یافت، پس در افسونگری خود و کثرت سحر خویش که در آنها از طفولیت مشقت کشیده ای قائم باش شاید که منفعت توانی برد و شاید که غالب توانی شد. از فراوانی مشورتهایت خسته شده ای پس تقسیم کنندگان افلاک (جمع فلک و مدار ستارگان) و رصد بندان کواکب (کسانیکه حرکت ستارگان را زیر نظر می گیرند) و آنانیکه در غره ماهها (اول نا قمری وقتیکه ماه هلال است) اخبار می دهند بایستند (در اینجا راجع به طالع بینان صحبت می کند) و ترا از آنچه بر تو واقع شدنی است نجات دهند.
اینک مثل کاهی شده آتش ایشانرا خواهد سوزایند که خویشتن‌ را از شدت زبانه آن نخواهد رهانید و آن آتشی که خود را نزد آن گرم سازند و آتشی که در برابرش بنشینند نخواهد بود، آنانی که از ایشان مشقت کشیدی برای تو چنین خواهند شد. (این است عاقبت طالع بینانی که مردم به آنها اعتماد می کنند)، و آنالنی که از طفولیت با تو تجارت می کردند هرکس بجای خود آواره خواهد گردید و کسیکه ترا رهایی دهد نخواهد بود".
خدا بابل را مادر زناکاریهای جهان می نامد و به قوم خود می گوید از بابل و اعمال آن بیرون آمده بسوی من بازگشت کنید تا می بسوی شما بازگشت کنم. برای این منظور احتیاج به توبه کردن و تقدیس شدن (پاک شدن) دایرم تا مورد قبول خدا قرار بگیریم.
چگونه خدا گناهان مربوط به فالگیری، احضار ارواح و سحر و جادو را می بخشاید؟
خدا در کتاب لاویان فصل 17 آیه 11 فرمود:
" جان جسد در خون است و من آنرا بر مذبح به شما داده ام تا برای جانهای شما کفاره کند (یعنی گناهان شما را در حضور خدا بازخرید کند تا آمرزیده شوید). زیرا فقط خون است که برای جان کفاره می کند." در زمان قدیم خدا برای اسرائیل به موسی دستور مخصوصی داد که هارون (برادر موسی) همیشه به قدس القداس وارد نشود مبادا بمیرد چون خدا در این محل ظاهر می شد، هارون می بایستی تشریفات فوق العاده ای انجام بدهد تا سالی یک مرتبه برای کفاره گناهان خود و بنی اسرائیل داخل قدس القداس شده و از پشت ابر بخور معطر بحضور خدا برسد. 
او می بایستی گوساله ای برای قربانی گناه و قوچی برای قربانی سوختنی بگذراند و بدنش را به آب غسل بدهد و زیر جامه کتان به تن کرده و پیراهن کتان بپوشد، کمربند کتان ببندد و به عمامه کتان معمم باشد، بخور معطر را به حضور خدا بر آتش قرار دهد تا ابر بخور ، کرسی رحمت را که خدا بر آن جلوس می فرماید بپوشاند تا مبادا بمیرد. بعد از آن به درون حجاب یعنی پرده آبی رنگ خیمه وارد شده خون قربانی را بر تخت رحمت بپاشد تا سالی یک مرتبه قوم اسرائیل تقدیس شوند. 
این تشریفات ادامه داشت تا اینکه خدا اراده فرمود عیسی مسیح فرزند محبوب او، جلال و شکوه آسمانی را ترک کرده و مانند ما انساهای خاکی لباس جسم پوشیده در این جهان زاده شود. او حدود سی و سه سال شبیه ما انسانها مورد آزمایش و وسوسه قرار گرفت، او با اعمال و رفتار، معجزات و تعلیمات منحصر به فرد خود پاکی و کامل بودنش را ثابت نمود، بطوری که هیچکس حتی معلمین شریعت یهود که مته بر خشخاش می گذاردند نتوانستند گناه یا اشتباهی به او نسبت دهند.
او به عنوان یک بره پاک و بدون عیب بر بالای صلیب رفت و خون پاکش بجای خون قربانیهائی که توسط شریعت می بایست ریخته شود، گناهان ما را در حضور خدا بازخرید کرد و واسطه ای شد بین بشر گناهکار و خدای قدوس. او ما را با پدر روحانی آشتی داد و به ما قدرت داد که فرزندان خدا شویم. او پس از سه روز از مرگ برخاست و بعد از چهل روز به آسمان صعود کرد، او اکنون زنده است و در دست راست خدای پدر برای کسانیکه باو ایمان بیاورند شفاعت می کند.
چگونه ناپاکیها را از زندگی خود دور کنیم و با توبه بدرگاه خداوند آمده، نجات و حیات جاودانی را بیابیم؟
عیسی مسیح در انجیل متی فصل 28 آیه 18 فرمود:
" تمام اختیارات آسمان و زمین به من داده شده است." خواننده عزیز لحظاتی در مورد محبت خدا نسبت به خودت تفکر کن و با فروتنی از او درخواست کن روح حکمت و راستی اش را در قلبت به جستجو وادارد تا از گناهانت آگاهی یافته و بقصد توبه آنها را در حضورش اعتراف نمایی. خدا می خواهد آنچه را که حرام است از خود دور کنی، اگر طلسمی در زندگیت هست آنرا بدور بینداز هر چند که اسم خوشبختی ، محافظت یا پولدار شدن و یا شانس روی آن گذاشته باشند، اگر کتابهایی از سحر و جادو در نزدت می باشد آنها را آتش بزن و نابود کن. از مشورت با جادوگران و صاحبان اجنه پرهیز کن، از احضار روح مردگان دوری بجوی. به اباطیل دروغی که طالع بینان، فالگیران و پیشگویان می گویند توجه نکن.
خدا می خواهد از بابل و زناکاریهای آن بیرون بیایی و توبه کنی و با خون عیسی مسیح که دو هزار سال پیش برای تو ریخته شده پاک شوی تا نجات بیابی. خدا می فرماید:
" مقدس باشید همانطور که من قدوس هستم." اگر دز زندگیت مانند شائول پادشاه از گرفتن جواب از خدا ناامید شده ای و دانسته یا نا دانسته بسوی صاحبان اجنه روی آورده و از آنها پرسش نموده ای مانند منسی پادشاه توبه کن زیرا خدا می خواهد ترا با خون عسیی مسیح تقدیس کند. خدا می گوید "خوشحال نمی شوم شریران را به هاویه بیاندازم بلکه شادی من در این است که آنها بسوی من بازگشت کنند تا آنها را بیامرزم."
برای توبه از گناهان مربوط به جادوگری و شکستن لعنتی که بر روی شما گذاشته شده است این دعا را با ایمان کامل به عیسی مسیح تکرار کنید:
ای عیسی مسیح از این که بخاطر گناهان من جان مبارکت را برروی صلیب دادی و با ریختن خونت گناهانمرا در حضور خدا کفاره نمودی و پس از سه روز از مرگ برخاسته و اکنون در دست راست خدای پدر در جلال خود نشسته و برای من میانجیگری می کنی متشکرم.
خداوند عزیز ، اعتراف می کنم که در گذشته بخاطر غفلت یا از روی کنجکاوی، نادانی، دانسته یا ندانسته از کلام تو نااطاعتی نموده ام.
از تمام این آلودگیها توبه می کنم. لطفا بدن، روح، جان و فکر مرا تقدیس فرما. ای شیطان تمام درهایی را که با آلودگی به جادوگری برای تو و ارواح شریرت باز کرده ام می بندم.
از تمام آلودگیهایی که با جادوگران در رابطه با جادوی سفید، جادوی سیاه ودوو (نوعی جادو که به مراتب از جادوی سیاه قویتر می باشد و قادر است افراد را از راه دور بیمار نموده و یا حتی بکشد) ، احضار ارواح، تخته الفبا و سایر بازیها داشته ام توبه می کنم.
از هرگونه آلودگی به غیبگویی، فال قهوه، فال چای، کف بینی، کره کریستالی، تاروت وسایر ورق ها، آینده نگری از طریق طالع بینی و علامات ماه تولد، توبه می کنم.
از هرگونه رابطه با جادوگرانی که توسط ظرف آب، جن احضار می کنند و کسانی که توسط جادوگری بیماران را شفا می دهند ( در واقع عمل شفا بطور کامل انجام نمی شود بلکه بیماری را از عضوی به عضو دیگر بدن منتقل می کنند) نوشتن بصورت اتوماتیک، بررسی دست خط دیگران برای پی بردن به شخصیت آنها و مطالعه هر نوع کتابی که در مورد جادوگری و این آلودگی‌ها سخنی گفته، توبه می کنم و آنها را می سوزانم و نابود می کنم.
بنام عیسی مسیح هرگونه ارواح و لعنتی که از نسلهای گذشته در من نفوذ دارند از خود دور می کنم و بندهای اسارت به ارواح شریررا از خود و پدر و مادر مادرم وپدر و مادر پدرم ونسل‌های آنها تا به آدم و حوا به قدرت خون عیسی مسیح می شکنم و بدور میاندازم. 
هرگونه رابطه‌ای که با دنیای مردگان و ارواح داشته ام از خود دور می کنم. هر سازمان و گروهی که خون عیسی مسیح و هر فلسفه‌ای که الوهیت خداوندم عیسی مسیح را ناچیز می شمارد، از خود در می کنم. خداوندا اعتراف می کنم بجای طلب کمک از تو با کمک گرفتن از ارواح شریر و شیطان گناه کرده ام. و به تمامی گناهانم (گناهانتان را نام ببرید) و به گناهانی که بخاطر نمی آورم اعتراف می کنم. خداوندا، قول می دهم که دیگر گناهان گذشته را تکرار نکنم. کتاب مقدس می گوید:
" اگر گناهان خود را اعتراف کنیم، او امین و عادل است تا گناهان ما را بیامرزد و ما را از هر ناراستی پاک سازد" (اول یوحنا9:1) . مرا بر طبق کلامت ببخش. من شیطان و ارواح شریر و کارهایشان را از خود دور می کنم و آنها را دشمن خود می دانم. هم‌اکنون خود و   خانواده ام را زیر پوشش خون عیسی مسیح آورده تمامی درها و اعمال و فرمانهای این ارواح را در نام عیسی مسیح می بندم و از خود دور می کنم و می طلبم که فرشتگان خداوند همه آنها را در داخل قفس زندانی کنند تا نتوانند به شرارت خود ادامه دهند. به نام عیسی مسیح، آمین.
منبع
 

فنون سحرآميز( witchcraft)





جادوي عام يا جادو در معناي کلّي، به معناي هر عمل عجيبي است.
اصطلاح انگليسي فنون سحرآميز(به انگليسي witchcraft) شامل قسمتي از اين گونه پديده هاست. و آنهم شامل جادوي خاص است.

جادو يا جادوي خاص يا جادو در معناي جزئي(به عربي سحر و به انگليسي Magic): فنّي است مرموز براي اثرگذاري بر عالم مادّه با دخالت اراده جادوگر؛ چه ابتدايي باشد و چه براي خنثي کردن جادوي ديگري ؛چه هدف متعالي داشته باشد و چه پست. چه ورد بحواند، چه حرکاتي انجام دهد و چه از وسايلي استفاده کند
براي معرّفي جادو مطابق دانش شناسي کاربردي، واژه جادو را بايد از چند جنبه بررسي کنيم:
واژه شناسي. يعني معناي مورد استفاده آن در بين مردم.
کاربرد اصطلاحي اين واژه. يعني هرچه در جايي جادو خوانده شده در اين قسمت بررسي مي‌شود.
معرّفي جادوي عام و انواع آن. يعني تمام اعمال عجيب.
معرّفي «دانش نظري جادو» معروف به نظريه‌هاي جادو. يعني دانشي که به «چيست؟» و «چرا؟»ها در مورد جادو جواب مي‌دهد. و آن علميست به اين نام که مرموز و حتّي رازورزانه يا سرّي است. يعني توسّط علم شناخته نشده. زيرا هيچ گونه توضيح، توجيه، نظريه يا رابطه علّت و معلول به روش علمي در مورد آن ارائه نشده. امّا چون تلاش به روش علمي و روش هاي کهن در اين زمينه وجود داشته، و فرضيه هايي نيز در اين مورد ارائه شده، نمي‌توان جنبه دانش آن را کنار گذاشت.
معرّفي «دانش کاربردي جادو». يعني دانشي که از چگونه انجام دادن اعمال عجيب سخن مي‌گويد. نه از «چيست؟» و «چرا؟»
معرّفي «فنّ جادوگري» يا «سحر» يا «sorcery»: پر حجم ترين قسمت مبحث است. زيرا جادو قبل از هر چيز يک فنّ است و از چگونه عمل کردن براي هدفي خاص صحبت مي‌کند.
همراه اين ها تاريخ جادوگري و بازتاب جادوگري در فرهنگ ها هم بررسي مي‌شود
واژه «جادو» در زبان پهلوي jâdug بوده‌است.

واژه? «magic» معادل انگليسي آن است، که از واژه «Magus» گرفته شده که در فارسي قديم نام يکي از موبدان ستاره شناس زردشتي نه نام «magu» يا «مجوس» بوده که يعني «مربوط به منطقه Medes». که Medes نيز خود به معني «قلمرو ماد» است. پس از فتح ايران، اعراب، زردشتيان را مجوس مي خواندند.  و اين واژه همچنان به همين معني به کار مي رود.
واژه «مجيک» با حروف فارسي در نوشته‌هاي کهن ايران به چشم مي خورد. مثلاً اوستا کتاب مقدس رزتشتيان پنج قسمت مي‌باشد که يک قسمت آن مربوط به جادوگري يا جادوي سفيد مي باشد و اين بخش مجيک ناميده مي‌شود که مغ ها (روحانيون زرتشتي) بعد از آموزش هاي مجيک به سطح ماگي يا مجيکن نايل مي‌شدند.
به طور روشن مشخص نشده که واژه مجيک ايراني مي‌باشد يا نه. از طرفي شواهد و مدارک زبانشناسان و تکرار اين کلمه در نوشته‌ها حکايت از ايراني بودن آن دارد؛ و از طرف ديگر تا کنون کسي جواب روشني به منشاء اين کلمه در زبان اوستايي نداده است.
ابتدا توجّه کنيد که صورت باور به وجود جاد و حتّي ارائه سندي براي آن، دليل بر وجود اين انواع از جادو نيست. بلکه وجود هر يک به سندي جداگانه نياز دارد. با اين حال اوّلاً اين لغات اصطلاحي نيستند. بلکه در زبان ها استفاده مي‌شوند و معاني خاصّي نيز دارند. دوماً تحت عنوان اين لغات تلاش ها و فعّاليت هاي زيادي در طول تاريخ ثبت شدهفنوني که از تاثيرات عجيب بحث مي‌کنند را اين طور نام برده اند و معنا و دسته بندي کرده اند (ترتيب موارد در دسته بندي زير اصلاح شده است.):
علم و فنّ تنويم يا خواب مصنوعي يا خواب مغناطيسي يا هيبنوتيزم
جادو (در معناي خاص): ايجاد تغييري در عالم مادّه به روشي فراطبيعي به اراده جادوگر.
کيميا: علمي که در مورد تبديل مس، فلزّات، يا حتّي سنگ به طلا بحث مي‌کند. تلاش در اين زمينه منشاء به وجود آمدن علم شيمي شد.
هيميا يا علم و فنّ طلسم‌ها: روش ترکيب قواي عالم بالا با موجودات عالم پايين
علم و فنّ اعداد و اوفاق: درباره ارتباط اعداد و حروف مطالب با هم و تشکيل جداول خاصّي به صورت مثلّث يا مربّع و قرار دادن حروف و اعداد در خانه‌هاي آن براي رسيدن به مطالب مختلف به طرزي مخصوص
علم و فنّ خافيه: در مود چگونگي تغيير و تکثير حروف و اسامي چيزي که مورد نظر است و استخراج نام هاي ملائکه و شياطين موکّل بر آنها. سپس دعا کردن با وردي که از آنها تشکيل شده.
علم و فنّ احضار ارواح (شبيه ليميا)
ليميا يا علم و فنّ تسخيرات: چگونگي ارتباط با ارواح قدرتمند عالم بالا. (شبيه احضار ارواح)
مانند تسخير جن
سيميا: درباره چگونگي ترکيب اراده و قواي فيزيکي خاص براي کارهاي عجيب
از انواع آن علم و فنّ ريميا يا تردستي يا چشم بندي در فارسي يا شعبده در عربي ست: روش استفاده از قواي فيزيکي و خصلتهاي حواس انسان، براي وانمود کردن آثار خاصّي به چشم و گوش و حواس يا حتّي ذهن (يعني به کمک قوه خيال بيننده آثاري عجيب در نظرش مجسّم مي‌کند که وجود ندارند.). چه با روش هاي فيزيکي، مادّي و طبيعي؛ و چه چه فراطبيعي
پيشگويي يا غيب‌گويي: علم خبر دادن از حوادث در گذشته، حال يا آينده؛ که بر غيب‌گو پنهان است، با دخالت اراده غيب گو. اينن فن انواعي دارد:
عرّافي:عرّاف کسي ست که از کلمات و حالات و رفتار سوال کننده پي به آينده? او ببرد.
کهانت (در معناي خاص): کاهن کسي ست که براي او صاحب رايي از طايفه? جن باشد و او را به آينده خبر دهد. يا به امور مخفي خبر دهد. مثلاً فلان مال دزديده شده کجاست؟ چه کسي فلاني را کشت؟ ...
کيميا، سيميا، ليميا، هيميا و ريميا را علوم يا فنون پنج گانه? مخفي مي‌خوانند. کهانت در معناي عام يعني برقراري رابطه با يک جن. کاهن نه تنها مي‌تواند از جن در مورد گذشته، حال، يا آينده بپرسد؛ بلکه مي تواند از او بخواهد کاري عجيب انجام دهد.

[ويرايش] در زبان انگليسي و در جوامع اروپايي
در ميان عوام در اروپا
تحت تاثير قرار دادن وقايع، با استفاده از نيروي اسرار آميز يا فراطبيعي
حقّه‌هاي مرموزي که براي سرگرمي اجرا شود.
بر حسب دسته بندي ريچارد کيک هِفِر، مورخ دانشگاهي:

جادوي روان‌شناختي: اولي بر روي ذهن ديگري تأثير مي‌گذارد تا آنگونه که جادوگر مي‌خواهد عمل کند، مانند علاقه مند ساختن کسي به ديگري
جادوي خيالي يا توهمي: پديد آوردن عجايب گوناگون به چشم بيننده. مانند جادويي که ضيافت شامي را پديد آورد يا جادوگر را نامرئي کند،
جادويي که تغيير فيزيکي واقعي در شيئي بوجود آورد، در اين تقسيم بندي گنجانده نشده ‌است. مثلاً معجزه

در افسانه‌ها:

جادوي واضح: جادويي است که به سرعت نتيجه‌اش ظاهر ‌شود.
جادوي تدريجي و ظريف: جادويي است که اثرش به طور تدريجي و نامحسوس دنيا را تغيير مي‌دهد.
در نظريات جديد؛ برحسب آنچه در جادو استفاده مي‌شود (ممکن است همه يا بعضي موارد استفاده شود):

جادوي سرايتي: به کمک اجسام فيزيکي که زماني با شخص يا چيزي که جادوگر مي‌خواهد روي او تأثير بگذارد، در تماس بوده‌است.
جادوي همساني با استفاده از تصاوير يا اشياي فيزيکي است که به نوعي با شخص يا چيزي که مي‌خواهيم تحت تأثير قرار دهيم، شباهت دارد. مانند عروسک‌هاي وودو
در فرهنگ عام بر حسب تعالي:

جادوي متعالي يا جادوي سفيد: از يک نيروي الهي کمک مي‌گيرد و هدف متعالي دارد
جادوي پست يا جادوي سياه(Necromancy): جادويي که با نيروهاي پست از قبيل مرگ سر و کار دارد يا هدف شخصي دارد. مثلاً
براي آسيب زدن به فردي استفاده شود
با اجساد و موادّ مرده (گاهي نفرت انگيز و کثيف) سروکار دارد
احظار و گفتگو با روح مردگان مثلاً جهت گفتگو با روح عزيزي که مرده‌است يا براي گرفتن اطلاعات از روحهاي مردگان به عنوان نوعي پيش گويي يا براي کمک گرفتن در انجام جادويي ديگر.
در فرهنگ عام برحسب روش؛ مواردي که بين مردم معروف است:

ورد(spell): شناخته شده ترين عمل جادوگري، اوراد و حرکاتي است طبق روندي خاص (اغلب خواندني، نوشتني، حرکتي و گاه با وسايلي چون گوي و چوب دستي جادويي) که اجراي آن آن اثر خاصّي را به همراه دارد.
غيب گويي: يک عمل جادوگري مشهود ديگر است که هدف آن دادن اطلاعات درباره گذشته، حال و آينده(‌پيشگويياست. اين کار اغلب با ابزاري انجام مي‌شود. انواع غيب گويي عبارتند از:
طالع بيني، فال گيري و تفسير فال يا طالع
فال ورق: غيب گويي به کمک ورق فال گيري
غيب گويي به کمک رصد ستارگان
غيب گويي به کمک رمل و اسطرلاب
غيب گويي به کمک گوي‌بيني
مشورت با فردي غير قابل رويت.
کهانت اگر با فردي از نوع جن مشورت انجام شود، آن را کهانت و مشورت گر را کاهن گويند. اين لغت معاني ديگري هم دارد
نوع خاصّي از آن را ئي چينگ مي نامند
عرّافي: غيب گويي با نگاه کردن به ظاهر فرد
غيب گويي به کمک جادوي سياه
اعتقاد به جادو در ميان ملل و اديان
هر گاه نتوان چيزي را به طور جهاني اثبات کرد، اعتبار آن را مي سنجند (يعني اعتقاد يا باور به آن). وجود جادو نيز به طور جهاني اثبات نشده. امّا اعتبار نسبتاً جهاني دارد
در دين يهود
حضرت سليمان مي‌توانست با پادشاهي حيوانات ارتباط برقرار کند

در دين اسلام
مطالب مربوط به حوادث عجيب در اسلام و خصوصاً قرآن چند دسته اند:

نابودي ناگهاني تمدّن هايي که به پيامبرانشان ايمان نياوردند با عذاب به اراده خدا و نه پيامبر. مانند:
تمدّن عاد
تمدّن ثمود
...
خدا به حضرت آدم اسامي الهي را گفت، و او بر مي‌شمرد. هنگامي که از فرشتگان خواسته مي‌شود آنها را دوباره تکرار کنند، نمي‌توانند، اما حضرت آدم مي‌تواند. اين توانايي خارق العاده و “اکتسابي” است. زيرا خداوند اين توانايي را به موسي آموزش داد
معجزه: گذاشتن تاثيري عجيب بر عالم مادّه براي اثبات پيامبري فردي بدون دخالت اراده? آن پيامبر. معجزه جزو فنون سحرآميز نيست، زيرا اراده? فرد در اثربخشي آنها تاثيري ندارد؛ و توسّط عوام به نام جادو شناخته نمي‌شوند. مثال هايي از معجزه:
تبديل شدن عصاي حضرت موسي به ماري در صحراي سينا
تبديل شدن عصاي حضرت موسي به مار بزرگي در مقابل فرعون
تبديل شدن عصاي حضرت موسي به اژدها در مسابقه ي جادوگري که فرعون مصر ترتيب داده بود.
تسلّط حضرت سليمان به حيوانات، جن، نيروهاي طبيعي مانند باد، و گفتگو با آنها و فرمان دادن به آنها.
کرامت: گذاشتن تاثيري عجيب بر عالم مادّهبه اراده? خدا و بدون دخالت اراده آن فرد توسّط فردي که پيامبر نيست. در راستاي انجام آنچه آيين الهي اش به او دستور مي دهد.
«آصف بن برخيا» با دانشي که در مورد کتاب (شايد يعني نام‌هاي الهي) داشته، از جنّي بدعمل که اصلاح شده بود و که نزد حضرت سليمان بودنيز بهتر عمل مي‌کرده.
جادو (در معناي اصطلاحي قرآن):
جادوگران در مسابقه ي جادوگري که فرعون مصر ترتيب داده بود تکّه‌هاي کوچک مادّه را مانند مارهايي به حرکت در آوردند.
در قرآن آمده که دو فرشته به نام‌هاي هاروت و ماروت، جادوگري را به انسان ياد دادند و به او دستور دادند تا از آن فقط براي ابطال جادو استفاده کند. تا فرمانبرداري، خودداري و پرهيزکاري او را آزمايش کنند. امّا آنها از جادو براي جدايي انداختن ميان زن و شوهر استفاده مي کردند
چشم زخم: در سوره قلم، آيه آخر آمده: و بدرستي که نزديک بود آنان که کافر شدند، هر آينه تو را توسّط چشمانشان (آسيب) بزنند هنگامي که شنيدند قرآن را. و مي‌گويند که او ديوانه است. و (حال آنکه) آن (قرآن) جز پندي براي جهانيان نيست
در آيين هندو
 اين مقاله به تميزکاري نياز دارد. لطفاً آن را تا جايي که ممکن است از نظر املا، انشا، چيدمان و درستي بهتر کنيد. سپس اين الگو را از بالاي مقاله حذف کنيد. محتويات اين مقاله ممکن است غيرقابل اعتماد و نادرست يا جانبدارانه باشد يا قوانين حقوق پديدآورندگان را نقض کرده باشد.

هميشه عده بسياري قبول داشته‌اند که آيين هندو و هند سرزمين جادو، هم مافوق طبيعي و هم از ديگر انواع آن بوده‌است. هندوئيسم يکي از معدود دين‌هايي است که متون مقدسي مانند وداس دارد و در آن در مورد جادوي سياه و سفيد هر دو بحث مي‌کند. ودا آتاروا آن نوع ودايي است که با مانتراها سرو کار دارد و هم براي جادوي خوب و هم بد به کار مي‌رود. واژه مانتريک در هند، به معناي “جادوگر” است، زيرا مانتريک، مانتراها، طلسم‌ها و نفرين‌ها را مي‌داند و مي‌تواند براي يا بر ضد انواع جادو استفاده شود. بسياري از زاهدان پس از دوره‌هاي توبه و مديتيشن به مقامي مي‌رسند که داراي نيرواي ماورا الطبيعه مي‌گردند. با اين وجود، بسياري اين را انتخاب نمي‌کنند و در عوض از طريق ورود به عرصه روحانيت به نيروهاي فراطبيعي دست پيدا مي‌کنند. گفته مي‌شود بسياري از سيدهارها معجزاتي انجام داده‌اند که انجام آنها غير ممکن است.
در قبايل غير متمدّن
 اين مقاله به تميزکاري نياز دارد. لطفاً آن را تا جايي که ممکن است از نظر املا، انشا، چيدمان و درستي بهتر کنيد. سپس اين الگو را از بالاي مقاله حذف کنيد. محتويات اين مقاله ممکن است غيرقابل اعتماد و نادرست يا جانبدارانه باشد يا قوانين حقوق پديدآورندگان را نقض کرده باشد.

از قبايل بومي در استراليا و نيوزلند گرفته تا قبايل ساکن در جنگ‌هاي باراني [[آمريکاي جنوبي، قبايل آفريقايي و ملحدان الحاد باستان، گروههاي قبيله‌اي در اروپا و جزاير بريتانيا، نوعي تماس با دنياي ارواح در رشد اين جوامع بشري، به چشم مي‌خورد. نقاشي‌هايي که در غارهاي باستاني در فرانسه موجود است، فرمول‌هاي جادوگري هستند که براي دستيابي نه شکار موفق توليد شده بودند. بسياري از عناصر تصويري بابلي‌ها و مصر ي‌ها نيز از منابع اين چنيني گرفته شده‌اند. با وجود اينکه سنت‌هاي جادويي بومي تا به امروز باقي هستند، بعضي جوامع بسيار زود از زندگي کوچ نشيني به تمدن‌هاي وابسته به کشاورزي روي آوردند و رشد زندگي معنوي، انعکاس دهنده زندگي شهري بود. همانطور که بزرگان قبايل به شاه‌ها و بروکرات‌ها تغيير يافتند، شعبده بازان و استادان نيز به روحانيان و يک طبقه روحانيت تغيير يافتند. اين تغييرات فقط در نام گذاري و اسم‌ها نبود. فعاليت‌هاي آنها نيز تغيير يافت. در حالي که کلر شعبده باز قبيله برقراري ارتباط و رايزني ميان قبيله و دنياي ارواح طبق خواسته جمعي قبيله بود، نقش روحاني انتقال دستورات خدايان به شهرها، از طرف خدايان و طبق خواسته جمعي خدايان بود. اين تغيير نشانگر اولين غضب قدرت توسط ايجاد فاصله بين جادو و کساني که آن را انجام مي‌دادند بود. در اين مرحله از توسعه بود که مناسک مدون و همراه با جزئيات پديد آمدند و زمينه را براي دين هاياسمي نيز فراهم کردند؛ مثلاً مراسم به خاک سپاري مصريان و مناسک قرباني کردن بابليان، پارس‌ها، آزتک‌ها و مايان‌ها.
نفي جادو در ميان ملل و اديان
يهوديت، مسيحيت به طور رسمي، جادو را منع مي‌کنند و هميشه جادوگران را با درجات مختلفي از شدت تعقيب و تنبيه کرده‌اند. اين اديان جادو را يا پندار باطل مي‌دانند. يا ناشي از دخالت موجودي (مانند فرشته يا جن) که با جادوگر پيمان بسته تا طبيعت را به خواست او دستکاري کند.

مسلمانان يا پيروان اسلام، به وجود «جادو» يا به عربي «سحر» به معناي خاصّي اعتقاد دارند و انجام آن («جادوگري» يا به عربي «سحر») را منع و نهي مي‌کنند.
در روايات اسلامي پيش بيني شده که فردي به نام دجّال پس از انقلاب مهدي موعود و استقرار حکومت جهاني او، با جادو و شعبده و فنّاوري زمان عدّه? زيادي را مخصوصاً از زنان و جوانان مي فريبد و در کار حکومت خلل ايجاد مي کند
برخي فرضيه‌ها و نظريه‌هاي جادو شناسي
کساني که به وجود جادو عقيده دارند، اثر بخشي آن را به چند علّت مي خوانند:

به موجب عملي خاص، طبق دستورالعملي خاص؛
يا توسط قدرت اراده و خواست جادوگر؛
يا در صورتي که جادوگر عقيده داشته باشد مي‌تواند ارواح مخاطب جادو و طلسم او را به اين کار وادارد
 اين مقاله به تميزکاري نياز دارد. لطفاً آن را تا جايي که ممکن است از نظر املا، انشا، چيدمان و درستي بهتر کنيد. سپس اين الگو را از بالاي مقاله حذف کنيد. محتويات اين مقاله ممکن است غيرقابل اعتماد و نادرست يا جانبدارانه باشد يا قوانين حقوق پديدآورندگان را نقض کرده باشد.

يک بررسي که بر اساس نوشته‌هاي معتقدان به جادو در غرب انجام شد، نشان مي‌دهد که پيروان آن عقيده دارند که جادو بر اساس يک يا چندي از اصول زير کار مي‌کند:
"نيروهاي طبيعي که نمي‌توانند در حال حاضر توسط علم شناخته شوند” يا اصلاً نمي‌توان آنها را به وسيله علم شناخت. گفته مي‌شود که اين نيروهاي جادويي همراه با ? نيروي انساني طبيعت وجود دارند: جاذبه، الکترومغناطيس، نيروي قوي و نيروي ضعيف.
«دخالت ارواح» شبيه به اين نيروهاي طبيعي فرضي، اما با هشياري و هوشمندي خودشان. کساني که به ارواح معتقدند، اغلب اوقات کل هستي را به شکل‌هاي مختلفي ميبينند که بعضا ساختار سلسله مراتبي دارد.
يک “نيروي جادويي”، از قبيل مانا يا نومِن، که در همه چيز وجود دارد. گاهي اين نيرو در يک شي جادويي، مانند سنگ، طلسم يا dehk که جادوگر مي‌تواند آن را دستکاري کند، وجود دارد.
يک «ارتباط جادويي متقابل دروني در عالم» که همه چيز را به هم مرتبط و مربوط مي‌سازد و فراتر از همه نيروهاي طبيعي است.
"دستکاري نشانه‌ها و سمبل هاً. پيروان تفکر جادويي معتقدند که سمبل‌ها براي اهداف ديگري به جز نشان دادن چيزها هم مي‌توانند به کار روند: آنها مي‌توانند به طرز جادويي خواص فيزيکي شيئي را که نشان مي‌دهند ايفا کنند. با دستکاري سمبل‌ها (و همچنين signals)، گفته مي‌شود مي‌توان واقعيتي را که اين سمبل نشانگر آن است نيز تغيير داد.
اصول «sympathetic magic» مربوط به آقاي جيمز جرج فريزر، که در کتابش با نام «شاخه طلايي» به وضوح بيان مي‌شود. شامل «قانون تشابه» و «قانون تماس» يا «سرايت». اينها، گونه‌هاي سيستماتيک دستکاري سمبل‌ها هستند. فريزر آنها را به صورت زير تعريف کرد:
«اگر اصول فکري را که جادوگري بر پايه آنها نباشد، تحليل کنيم، احتمالاً به مورد خلاصه مي‌شوند: اول اينکه: شبيه، شبيه به خود را توليد مي‌کند، يا اينکه يک اثر مشابه علت (دليل) خود است و دوم اينکه: چيزهايي که زماني در تماس با هم بوده‌اند، اگر از هم جدا شوند نيز، به تأثير بر روي يکديگر ادامه خواهند داد. قانون اول را قانون تشابه و دومي را قانون تماس يا سرايت مي‌ناميم. جادوگر، از اولين قانون در مي‌يابد که، مي‌تواند هر اثري را فقط با تقليد از آن توليد کند؛ و از دومي در مي‌يابد که هر کاري که بر روي شيئي انجام مي‌دهد، بر روي کسي که زماني با آن شخص ارتباط داشته اثر خواهد گذاشت.»

«تمرکز يا مديتيشن». محدود کردن به يک شي يا اراده متصور به يک ميزان مشخص، طبق آليسترکرولي، باعث توليد يک پديده جادويي و سحرآميز مي‌شود و يا باعث “ايجاد واقعه‌اي در مغر مي‌شود که اساساً با اتحاد فاعل و مفعول (شيء) صورت مي‌گيرد.” (کتاب چهارم، قسمت اول: جادوگري). جادو، همانطور که پيشتر گفته شد، مي‌کوشد با معطوف کردن توجه به شي (يا اراده) انتخاب شده به طور مداوم، دستاوري را که گفته شد، توليد کند. براي مثال، اگر کسي مايل است بر روي يک خدا تمرکز کند، مي‌تواند يک سيستم برابر يا همانند را به خاطر بسپارد و سپس هر شي را که مي‌بيند، به آن “همانند يا برابر” کند.
آليستر کرولي اينگونه مي‌نويسد: ""تعالي ذهني توسط اعمال و کارهاي جادويي همان نتايجي را خواهد داشت که در يوگا صريح و بي قيد و شرط به دست مي‌آيد."" بنابراين “جادوي” کرولي، يک نوع اصل ذهني، جادويي را روحي مي‌شود که براي تربيت ذهن براي دستيابي به تمرکز بيشتر طراحي شده. کرولي همچنين ادعا کرد که magick مي‌تواند اثرات غير معمول را نيز داشته باشد؛ که در واقع اين رابطه‌اي را با اصل اول در اين ليست نشان مي‌دهد. در عين حال، او هر گونه تلاش براي استفاده از اين نيرو براي هدفي جز کمک به کسب (دستاوردي) ذهني و روحي را به عنوان “جادوي سياه” مي‌داند.
«نيروي جادويي نيمه خودآگاه». براي آنها که فکر مي‌کنند نياز دارند ذهن نيمه خودآگاه خود را قانع کند تا تغييراتي را که مي‌خواهند، انجام دهند، همه روح‌ها و انرژي‌ها تصاوير و نمادهايي هستند که براي ضمير نيمه خودآگاه معنا دارند. گونه ديگر اين عقيده اين است که، ضمير نيمه خودآگاه توانايي ايجاد ارتباط با ارواح را دارد که مي‌توانند کارهاي جادويي انجام دهند.
""وحدانيت در همه"" ؛ که بر اساس مفاهيم يکي بودن و عدم ثنويت(رد ثنويت) بنا شده، اين فلسفه بر اين باور است که جادو بيشتر از به کار بستن ذاتي خود در عالم نيست. انديشه اصلي اين است که، با فهم اينکه خود، نامحدود است، انسان مي‌تواند طوري زندگي کند که خواهان توازن طبيعت باشد و بنابراين، فقط به عنوان يک خادم و جزء کوچک زندگي کند.
نظريه‌هاي ديگري هم وجود دارد. جادوگران معمولاً اين مفاهيم را با هم مي‌آميزند و حتي گاهي چند مفهوم را خودشان اختراع مي‌کنند. بويژه در جريان امروزي هرج و مرج جادوگري عقيده داشتن به هر مفهومي در مورد جادوگري نامعمول به نظر نمي‌رسد.



منبع

دکتر فاوست



" شاعر آلمانی تا كنون ،تا آنجائی كه من اطلاع دارم، دو بار به فارسی ترجمه شده است ، بدون اینكه اطلا عاتی از زندگی و احوال "فاوست" به فارسی ترجمه یا نگاشته شده و در دسترس خوانندگان فارسی زبان قرار گرفته باشد.

اولین ترجمه "فاوست" را از فرانسه به فارسی آقای "اسدالله مبشری" انجام داده اند و دومین ترجمه را آقای "به‌آذین"، كه این هم از زبان فرانسه به فارسی ترجمه شده است. گرچه از مقایسه‌ی این دو ترجمه چنین حاصل می شود که آقای "به‌آذین" حداقل از ترجمه آقای "مبشری" خبر داشته و احتمالا آن را خوانده است، زیرا که پاره‌ای از اشتباهاتی که در ترجمه‌ی آقای "مبشری" دیده می‌شوند، عیناً در ترجمه آقای "به‌آذین" نیز وارد شده و این خود گواهی بر اطلاع آقای "به‌آذین"، از ترجمه آقای "مبشری" می‌باشد. ولی ایشان (آقای به آذین) حتی یک کلمه در باره‌ی ترجمه‌ی آقای "مبشری" و زحمتی که ایشان در این راه کشیده‌اند، ننوشته‌ است، گوئی که ایشان برای اولین بار این کتاب را به فارسی ترجمه می‌کنند.
دكتر "فاوست" پزشك و منجم بوده است و مطالعاتی نیز در باب فلسفه داشته است. وی زندگی پرماجرائی داشته و همیشه در سیر و سفر بوده است . گویا با هومانیست های آن دوره نیز روابطی داشته است.

خواندن سطور زیر برای درك متون "فاوست" شاید خالی از فایده نباشند. دكتر "یوحانس فاوست " كه به احتمال قریب به یقین نام حقیقی وی دكتر "گئورگ فاوست "می باشد ، در سال 1480میلادی در منطقة "وورتمبرگ " درآلمان متولد شده و در سال 1536یا 1540میلادی نیز در منطقة "برایزگاو " درگذشته است . دكتر "فاوست" پزشك و منجم بوده است و مطالعاتی نیز در باب فلسفه داشته است. وی زندگی پرماجرائی داشته و همیشه در سیر و سفر بوده است . گویا با هومانیست های آن دوره نیز روابطی داشته است.

"فاوست" هنوز در قید حیات بود كه حكایاتی در بارة وی و اعمال عجیب و غریبش نقل می شد . بالا خص در بارة سحر و جادو ی "فاوست" تعریف های زیادی شده است و بدین ترتیب نام "فاوست" با حكایات عجیب و غریب عجین شده، حكایاتی كه وی را با مردگان و احضار روح آنها مرتبط می سازد. مرگ ناگهانی "فاوست" ، ( عده ای معتقدند كه وی به قتل رسیده است) ، به این حكایات و ترویج آنها دامن زد. چه عده ای معتقد بودند كه شیطان وی را ربوده یا كشته است.


حكایات دكتر "فاوست" برای اولین بار در سال 1587میلادی ( تقریباً پنجاه سال بعد از مرگ فاوست) از طرف نویسنده ای به نام "اشپیس " در كتابی گردآوری شده و در شهر "فرانكفورت" انتشار یافت. این كتاب بیشتر جنبة داشت.
اولین درام در بارة "فاوست" در سال 1604میلادی از طرف "سی . مارلو " با عنوان "تراژدی دكتر فاوست " انتشار یافت. شرح احوال "فاوست" از طرف كمدین های انگلیسی كه در قرون وسطی در فعالیت می كردند ، و اجرای آن در روی سن و صحنه بسیار مورد توجه مردم در آن زمانها قرار گرفت و با اقبال نیكی مواجه شد. بعد ها خیمه شب بازان نیز از احوال دكتر "فاوست" در نمایشات خود استفاده كردند . در دوره ای از تاریخ كه به دوره "طوفان و طغیان " معروف است ، شماری از ادیبان آلمانی حكایات دكتر "فاوست" را مورد مطالعه قرار دادند ، از قبیل "مولر نقاش"، " "، "اف ام كلینگر" . "" حكایات فاوست را در سالهای 1772تا 1775میلا دی در كتابی به نام "اور فاوست" ، (فاوست اولیه) مورد مطالعه قرار داده و در سال 1887نیز آن را انتشار داد . "" بعد ها تغییراتی در آن داده و نهایتاً كتاب فاوست را در سال 1790انتشار می دهد . درام فاوست اثر "" ، كتابی است كه در آن درام فاوست به درام انسان ها تبدیل می گردد . "

" تا پایان عمرش بر روی كتاب فاوست كار كرده و مرتب آن را تكمیل و تكمیل تر می كرد . بارها آن را تغییر داده و از نو می نویسد . "

" قسمت اول "فاوست" را (نسخة نهائی آن را) در سال 1808و قسمت دوم آن را در سال 1832(مدتی قبل از مرگش) تكمیل می كند .
فاوست" هنوز در قید حیات بود كه حكایاتی در بارة وی و اعمال عجیب و غریبش نقل می شد . بالا خص در بارة سحر و جادو ی "فاوست" تعریف های زیادی شده است و بدین ترتیب نام "فاوست" با حكایات عجیب و غریب عجین شده، حكایاتی كه وی را با مردگان و احضار روح آنها مرتبط می سازد.

در قرن نوزدهم نیز نویسندگانی مانند "گرابه " و "له ناو "، حكایات و احوال "دكتر فاوست" را مورد مطالعه قرار می دهند . در قرن بیستم نیز مشاهیری مانند "والری " و "

" تحقیقاتی در بارة "دكتر فاوست" كرده و كتبی در این باره نوشتند.
در رشتة موسیقی نیز قطعات و سمفونی های زیادی در بارة "دكتر فاوست" ساخته و نواخته شده است كه معروفترین آنها را همانا "واگنر" و "لیست "ساخته و پرداخته اند. در باله و اپرا نیز از حكایات "دكتر فاوست" استفاده ها شده است. كوتاه گویم، تقریباً در تمام فنون هنری ، از نقاشی و موسیقی و باله و اپرا و اپرت و ادبیات (نظم و نثر) آثاری در بارة "دكتر فاوست" یافت می شود. "فاوست" شخصیتی تاریخی است، كه تاریخ پیدایش آن را تا "دورة رفورماسیون" و اواخر قرن 16می توان تعقیب كرد . دورة رفورماسیون دوره ای بود كه همه سعی و كوشش می كردند تا از آزادی بی قید و شرط فردی خود در تحقیقات علمی و ادبی حداكثر استفاده را كرده و آن را با فلسفة اخلا قی این دوره پیوند زنند . در این دوره اغلب مردم به یك نوع حكومت جهانی معتقد بودند كه نیكی ها و پلیدی ها را كنترل می كند.


محققین این دوره به تحصیل در بارة جهان آنتیك (عتیق) پرداخته و خوشی های زندگی را تبلیغ می كنند و پیش شرطی نیز برای آگاهی و بینش قائل نیستند . این نوع طرز فكر ، با جهانبینی مسیحی مغایرت دارد . در جهان بینی مسیحی ، زندگی خاكی و زمینی انسان، فقط یك نوع زندگی گذری بوده كه انسان را برای زندگی ابدی در جهانی دیگر آماده و حاضر می كند . این دو نوع طرز فكر به مجادله و نبرد با هم می پردازند . این جنگ و نبرد چنان با این دوره و زمانه، یعنی دورة رفورماسیون در هم آمیخته، كه هیچكدام از دوره های پیشین نمی تواند جانشینی برای آن پیدا كند . بدین ترتیب حكایت "فاوست" را فقط می توان در پاره ای از اجزای آن با داستانها و حكایات فانتزی دیگر مقایسه كرد .



یونانی

یونانی- رومی جهان را به دو قطب منفی و مثبت ، یا خوب و بد تقسیم نمی كنند ، بدین ترتیب نیز انسان را بر سر دو راهی قرار نمی دهند كه یكی از آنها را انتخاب كند . جنگ بین خوبی و بدی یا نیكی و پلیدی نیز اتفاق نمی افتد . بهشت و جهنمی هم در كار نیست. ولی در جهان آنتیك و فلسفة آنتیك آدمی می توانسته در مقابل قدرت خدایان عرض اندام كند . همین مقابله با قدرت خدایان را می توان عنصر خاص "فاوست" دانست. این عنصر در زمان پیدایش "فاوست" ولی فقط یك محصول جانبی بوده است . از نظر فولكلوریك می توان گفت كه مردم مایلند كه "فاوست" را با نیروهای بزرگ و قدرتهای عظیمی مقایسه كنند ، كه می خواهند آسمان را مورد هجوم و حمله قرار دهند . این نیروها در یونانی به جای "تیتانها " آمده اند. با این احوال می توان گفت كه تشابهی كه میان و حكایت "فاوست" وجود دارد ، همانا استفاده كردن از میوة ممنوعه، یا كلاً هر چیز ممنوع می باشد . این موضوع را "كتاب اول فاوست" گوشزد می كند.
از نظر فولكلوریك می توان گفت كه مردم مایلند كه "فاوست" را با نیروهای بزرگ و قدرتهای عظیمی مقایسه كنند ، كه می خواهند آسمان را مورد هجوم و حمله قرار دهند .

در این كتاب "پرومته " تك و تنها در مقابل خدایان ظاهر می شود . او از انسان دفاع می كند ، از انسان محافظت می كند . این كار شجاعانة او تنبیه و جریمة سختی را برای وی به ارمغان می آورد . رابطة "فاوست" و افكار قدیمی و اولیة "یهودی- مسیحی" را به وضوح می توان مشاهده كرد . در مشرق زمین تقریباً در همه جای آن می توان در مقابل ، خوبی و نیكی ، یك عنصر زشتی و پلیدی را مشاهده كرد . این عنصر پلیدی در مصری قدیم همانا "تیفون " می باشد . در نزد هندی ها "سیوا (شیوا) " ، در نزد آتش پرستان "آهی "، در نزد ایرانیان "اهریمن و اورمزد".

را هفت عنصر دیگر مشایعت می كنند . این افكار و فلسفه ها را یهودیان موقعی كه در بابل بسر می بردند از مردمان دیگر دریافت كردند . سردستة نیروهای آسمانی را می توان با فرشتگان یا ملا ئك مقایسه كرد . سردستة نیروهای منفی را نیز می توان با جهنمیان مقایسه كرد . هر موجود زمینی را ارواح محافط و فرشتگان حفاظت می كنند ، مانند فلسفة ایرانیان. و هر انسان یا موجود خاكی نیز می تواند در تیر رس نیروهای منفی و پلید قرار گیرد . سردستة این نیروهای منفی و پلید را "سامائل " یا "آسمودی " می نامند . كتاب تلمود (تلموذ) در این باره بحث های زیاد و مفصلی دارد . در اینجا رابطه ای ایجاد می شود مابین سلیمان (پادشاه دانا و عاقل) و ارواح خبیث. سلیمان در صدد آن است كه به عنوان اَبَر مرد از دانائی و بینش ابدی برخوردار گردد . بدبینی و شك وی بعد ها در نقش سلیمان واعظ ظاهر می شود . سلیمان همه چیز را باطل و ناقص می داند . همین افكار نیز موجب می شوند تا وی در ابدی بودن و همیشگی بودن خدایان نیز شك كند و اعتماد به آنها را تقریباً از دست بدهد .

اسطورة سلیمان ولی وی را بالا تر می برد ، به او اجازه می دهد تا معبد اورشلیم را بنا كرده و كار آن را به پایان برساند . "سنگ دانائی " را جستجو كند و طالب آن گردد . دارا بودن این سنگ انسان را از عطش بی پایان قدرت و دانش و لذت مبرا می كند . سلیمان این سنگ را از دست ابلیس بدر می آورد .
ابلیس (آدرامِلِخ) سلیمان را در خواب مورد حمله و هجوم قرار می دهد و سنگ را به دریا می اندازد و سلیمان را 596مایل به قعر صحرا پرت می كند و خود به پیكر سلیمان درآمده و حكومت می كند . ابلیس را 500عشیقه یا زن خلیله بدرقه می كنند .
جادوگران مایلند كه سنگ را دوباره به دست آورند. ابلیس به وسیلة جادو فراخوانده می شود . آنها با خون خود فرمانی را می نویسند و به "شدیم "(ارواح) نیز خون انسان را می نوشانند . زیرا كه خون به مانند بندی است كه انسان را با جهانی كه از خدا جدا شده پیوند می زند.
این افكار كه ارواح به دو دسته ارواح نیك و ارواح خبیث تقسیم می شوند و درهای نیك و بد می توان از وجود آنها استفاده كرد ، و كلاً جهان شیاطین و ملا ئك یكجا وارد دین مسیحیت می شود .
در همان اوائل كه مسیحیت هنوز نوپا بوده ، خدا همیشه و همه جا در جمع ملائك ظاهر می شده است . همیشه هفت ملكه خدا را بدرقه می كرده اند كه هركدام كار و عمل خاصی داشته اند . مثلاً رافائل مسئول پرستاری كردن از بیماران بوده، گابریل (جبرائیل) مسئول جنگ بوده، میكائیل مسئول دعا و نیایش بوده، ملا ئكی كه از درگاه خدا رانده شدند به سرپرستی شیطان عمل می كنند .
این فرشتگان رانده شده در جسم و روح انسان حلول می كنند و سعی می كنند كه انسان را به بیماری مبتلا كنند . آنها انسان را در چنگ خود دارند ، تا زمانی كه خدا به آنها اجازة این گونه اعمال را می دهد .
 از این جهان بینی این عقیده منتج می شود كه ارواح خبیثه نیز دارای مراسمی هستند كه شباهت زیادی به مراسم مذهبی دارند و از مراسم مذهبی تقلید شده اند و این ارواح خبیث نیز مانند فرشتگان الهی می توانند در پاره ای كارها به انسان كمك كنند یا اینكه انسان می تواند آنها را به نوعی تحت تأثیر قرار دهد .
در "كابالا (قبله)" كه خود عرفان كلیمی می باشد و عناصری از فلسفه و عرفان ایرانی نیز در آن رسوخ كرده، و فلسفة نوافلاطونی و عرفان عربی - اسلا می و اساطیر رومی- یونانی ، این فكر ریشه گرفته كه انسان می تواند به كمك ارواح به قدرت برسد و جادو و جادوگری و جادوگران می توانند به وی در این مورد كمك كنند . جادوگری نیز به هیچ وجه ممنوع نبوده و ضرر و زیان جانی نیز ندارد . "آوگوستینوس" كه در نیمة دوم قرن چهارم میلا دی می زیسته ، به دو نوع جادو معتقد بوده، یكی جادوی سفید و دیگری جادوی سیاه، كه از جادوی سفید برای اعمال نیك و از جادوی سیاه برای اعمال پلید استفاده می شده است و ضمناً به دو نوع از ارواح نیز معتقد بوده است ، ارواح نیك و ارواح خبیث و پلید . احضار روح نیز از اعمالی بوده كه ضرر و زیانی به كسی نمی زده است. احضار ارواح اصلی كه طبق عناصر چهارگانه به چهار گروه تقسیم می شوند و عبارتند از:
1- ارواح آبی : نیمفن - نیكسن - اوندینن
2- ارواح هوائی : سلفن - سولفیدن - الفن
3- ارواح زمینی : پیگ مآن - ویشتل منر - كوبولد ها - آلپ ها - دروایدها – الف های سیاه - اینكوبی ها
4- ارواح آتشی : سالا ماندر