کافه تلخ

۱۳۸۹ آبان ۳, دوشنبه

براي آنكس كه ايمان دارد ناممكن وجود ندارد








چند نمونه فراموش نشدني باعث تغيير نگرش پزشكان و روانشناسان شد.

 يك زنداني كه قصد فرار داشت بطور مخفيانه خود را در يكي از اتاقكهاي قطار جا داده بود و بعد از حركت فهميده بود كه در يخچال قطار قرار دارد. زنداني مطمئن بود كه در طي چندين ساعتي كه در يخچال قرار دارد منجمد خواهد شد و دقيقاً اينطور هم شد. اما بعد از رسيدن به مقصد مشاهده كردند كه زنداني يخ زده در حالي كه يخچال قطار خاموش بوده است و اين نشان ميدهد كه شخص زنداني به خود تلقين كرده كه منجمد خواهد شد و اين تلقين براي او حكم يك تصوير ذهني مطابق با افكار او داشته و همين باعث شده كه سلولهاي بدن وي واقعاً سرما را حس كرده و كم كم منجمد شود.

نمونه ديگر آزمايشي بود كه به پيشنهاد يكي از روانشناسان بر روي دو تن از مجرمين محكوم به اعدام انجام شد. آزمايش به اين صورت بود كه مجرم اول را با چشماني بسته در حضور مجرم دوم با بريدن شاهرگ دستش او را به مجازات رساندند. در اين هنگام نفر دوم با چشمان خود شاهد مرگ او بر اثر خونريزي شديد بود. سپس چشمان نفر دوم را نيز بستند و اين بار شاهرگ دست وي را فقط با تيغه اي خط كشيدند و در اين حين كيسه آب گرم نيز بالاي دست وي شروع به ريختن مي كرد اين در حالي بود كه دست او به هيچ وجه زخمي نشده بود. اما شاهدان يعني پزشكان و روانشناسان با كمال ناباوري ديدند كه مجرم دوم نيز پس از چند دقيقه جان خود را از دست داد چراكه او مطمئن بود كه شاهرگ دستش به مانند نفر اول بريده شده و خونريزي مي كند. ريخته شدن خون را نيز بر روي دست خود حس مي كرده است. در واقع تصوير ذهني او چنين بوده كه تا چند لحظه ديگر به مانند نفر اول هلاك مي شود و همين طور هم شد.

 اين نشان مي دهد كه دستگاه عصبي شما با توجه به آنچه فكر مي كنيد يا خيال مي كنيد كه حقيقت دارد واكنش نشان مي دهد. دستگاه عصبي شما تجربه خيالي را از تجربه واقعي تميز نمي دهد. در هر دو مورد با توجه به اطلاعاتي كه از ناحيه مغز در اختيار او قرار مي گيرد واكنش نشان مي دهد. اين يكي از قوانين اوليه و اصولي ذهن است. در واقع اينطوري ساخته شده ايم. وقتي اين قانون را در افراد هيپنوتيزم شده مشاهده مي كنيم شك مي كنيم كه حتما نيرويي مرموز يا فوق طبيعي در كار است. در واقع آنچه را كه مي بينيم فرايند طبيعي عمل مغز و دستگاه عصبي انسان است و نه چيز ديگر.در پديده هيپنوتيزم اگر بيمار بدرستي گفته هاي شخص هيپنوتيزم كننده معتقد باشد كارهاي حيرت آور انجام مي دهد و بيمار رفتاري متفاوت از خود نشان ميدهد زيرا طرز فكر و باورش تغيير كرده است.

هيپنوتيزم يا خواب مصنويي هميشه به نظر اسرار آميز بوده است زيرا هميشه فهم اينكه چگونه باور كردن مي تواند منجر به رفتار غير عادي انسان شود دشوار بوده است. با خواب مصنويي چنان برخورد شده كه انگار نيرو يا قدرت ناشناخته اي در كار است. اما حقيقت اين است كه وقتي شخصي را متقاعد مي كنيد كه قدرت شنوايي اش را از دست داده رفتار ناشنوايان را پيدا ميكند. وقتي او را متقاعد مي كنيد كه نسبت به درد حساسيت ندارد، مي تواند بدون بيهوشي تحت عمل جراحي قرار گيرد و در اين ميان نيروي مرموزي هم در كار نيست.

ازتون ميخوام كه لحظه به لحظه مواظب گفته ها و فكرا و حرفاي دلتون باشين مواظب باشين كه بخودتو چبي ميگين هيچ وقت نگين كه چرا زندگي من اينجوري چون همش دست خودتونو اين شمائين كه زندگي خودتون رو به ويرونه و كلبه اي خرابه تبديل ميكنين يا به قصري باشكوه و شاهكاري بي نظير . 










اين حالتي پايدار از ناتوان شدن، به دليل هجوم افكار غم انگيز است. از آنجايي كه اين حالت را هر كسي خودش براي خود ايجاد مي‌كند، اگر حالت عاطفي بهتري پديد آيد، مي‌توان افسردگي را نيز از بين برد. نااميدي و ناتواني با اين نوع مدي‏تيشن ناپديد مي شوند.

تصوير ذهني
پس از رسيدن به حالت خلسه، خود را در حال پاسخگويي به تلفن تجسم كنيد. سپس اخبار خوشايندي دريافت مي‌كنيد؛ آنچه كه مدت ها در انتظارش بوديد.

خود را شاد حس مي‌كنيد و حالا آماده برطرف كردن افسردگي هستيد.
براي كنار گذاشتن افكار منفي كه در وجود شما تعبيه شده است، بايد تلقين‌ها و تلقين هايي را طراحي كنيد و به آنها احترام بگذاريد. نواري كه توسط يك حرفه‌اي تهيه شده باشد، مي‌تواند بهبود شما را تسريع كند.

تلقين
مرتب به خود بگوييد: 

حس مي‌كنم كه پر از انرژي و خلاقيت هستم. افكار مثبتي در ذهن دارم. 
 اميد فراوان باعث برطرف شدن ياس و نااميدي من شده است.



حميد آذرمنش

بزرگان هيپنوتيزم(تاريخچه پيدايش هيپنوتيزم)






آنچه حائزاهميت است، كوششهايي است كه بطورآكادميك وعلمي جهت كاربردي كردن دانش هيپنوتيزم و استفاده عملي ازآن صورت گرفته است.هرچند كه اين علم امروزه مديون بسياري ازعلما درشرق وغرب است، ولي مشاهير اين شيوه درماني و آنهائي كه برآن تاثيرگذاربوده اند، بسيارمعدود ومعروفند، دراينجا خلاصه واربه زندگي وتاثيرفعاليت آنها برهيپنوتيزم مي پردازيم.
پدرگاسنر(Father Gassner)


جالب است كه بنيانگذار هيپنوتيزم نوين ، يك روحاني ونه يك پزشك است.پدرگاسنربراساس باورهاي آنزمان معتقدبود كه بيماريها ناشي ازتاثيرات شيطاني است وتنها زماني بهبودي حاصل خواهد شد كه وجود بيمارازشياطين تخليه شود.اين روحاني كليسا را مجاب نمود كه خداوند به اودستورداده تا روح بيماران بدبخت راازوجود شيطان پاكسازي كند.پدرگاسنربرخلاف بسياري ديگرازمعاصران خود اهل مخفي سازي نبود وبه اطباء اجازه مي داد بركارش نظارت كنند.

ازپزشكان درخواست مي گرديد تا درون اتاقي شبيه تئاتربنشينند ،آنگاه بيماران بسوي سكوئي درميانه اتاق هدايت مي شدند ودرانتظارورود پدر گاسنرمي ماندند.ديدني ترين لحظه مربوط به ورود پدرگاسنر بود،وي باكلاهي بلند وسياه درحاليكه صليب طلايي پيشاپيش خود دردست داشت ،وارد مي گرديد.بيماران ازقبل توجيه شده بودند كه پس ازتماس صليب بابدنشان ،آنها روي زمين سقوط مي كنند ودرهمان حال بايد بمانندتا دستورات بيشتربه آنها داده شود.

 همچنين گفته شده بودكه سقوط آنها بروي زمين چيزي شبيه مردن است وطي اين مرگ ، پدرگاسنرشيطان را ازوجودشان خارج نموده وسلامتي راجايگزين خواهد كرد . پس ازاين ،پزشكان حاظردرجلسه مي توانستند بيماران رامعاينه كنند.آنها(ظاهرا) هيچ علائمي ازنبض ،تنفس وفشارخون مشاهده نمي كردند .آنگاه شيطان بكمك پدرازتن بيمارخارج مي شد وحيات دوباره دروي دميده مي گشت.گفته شده كه مسمردراوايل 1770 ميلادي بسياري ازاينمواردراازنزديك مشاهده كرده وبدينگونه پديده هيپنوتيزم رابه دنياي طب معرفي نموده است.

فرانز آنتون مسمر( Mesmer Franz Anton )


فرانز آنتون مسمرروز23 ماه مه 1734 درساحل درياچه كونستانس ( Constance ) متولد شد.وي ابتدا Ph.D خودراگرفت آنگاه درس حقوق خواند.وي بسال1766 باارائه مقاله اي تحت عنوان " درباره تاثيرات گياهان"، درجه دكتراي طب گرفت.دوسال بعد با بيوه پولداري بنام ماريه آنا فون پوش ازدواج كرد.

مسمرنمي توانست فرضيه پدرگاسنررامبني بردخول شيطان دربدن بيماران ،بپذيرد ومعتقد بودكه صليب فلزي پدرگاسنربنوعي سبب القاء مغناطيس دربيماران مي شود وازاينرو فرضيه خودمبني برمغناطيس حيواني راارائه نمود وآنرابراي اولين باربسال 1773 روي يك زن 23ساله بنام فرانسيسكا اوسترلين امتحان كرد.

اين زن بعدهابه همسري ناپسري وي درآمد.نتيجه اين تحقيق سال 1775 چاپ شد.همزمان با گسترش شهرت مسمر دروين،بدنبال درمان يك بيمارصاحب نام مجبوربه ترك شهرشد.اين بيماريك كودك نابينا وپيانيست بنام ماريا ترزا پارادايز و درخدمت شاهزاده وين بود.ماريا سالها تحت درمان دكترفون استورك(Dr. Von Stoerck ) جراح معروف چشم قرارداشت اما هيچ نتيجه اي نگرفته بود.

نامبرده پس ازيك جلسه درمان توسط مسمر بسال 1777 كاملا بينائي خودرابدست آورد. مادركودك كه تحت تاثيرگفته سايرپزشكان حسود آنزمان قرارگرفته بود،ازادامه درمان وي سرباززد.ماريا مجددا دچار كوري مي شود زيرا اصراربيش ازحداوبراي مراجعه به مسمر سبب تنبيه جسمي ازسوي مادرش ولذاعودبيماري شده بود.معهذا شهرت مسمر آنچنان بود كه ازسوي نماينده سلطنتي فرانسه دعوت به پاريس شد ودرآنجا همراه با دلسون(D'Eslon ) بسال 1778 كلينيك خود راافتتاح كردوكتاب مشهورش راپيرامون مغناطيسم حيواني منتشرساخت.


درسال 1784 حكومت فرانسه بركارهاي مسمر تحقيق نمودواورايك شيادخواند. مهذا بنيامين فرانكلين كه عضو كميته تحقيق بود، گزارش كوتاهي نوشته و مدعي شد كه فعاليت مسمرارزش توجه بيشتررادارد.درنتيجه مخالفتهاي پاريس وافول شهرت مسمر،وي ملزم به ترك آنجا وسفر به انگليس ،ايتاليا وآلمان ومجددا اقامت كوتاهي درپاريس تاقبل ازانقلاب فرانسه گرديد.آنگاه تا 1814 ساكن سويس شد ، وسرانجام در5 مارس 1815 درمورسبورگ ازدنيا رفت.


اشتفن سوايگ مي‎نويسد :
اتاق معاينة مسمر كه در كاخ مجلل و زيباي خودش واقع بود، تزئينات خاصي داشت. پرده هاي كلفتي جلوي پنجره ها آويخته شده بودتامانع نفوذ پرتوهاي نوربداخل اتاق شود. در كف اتاق نيز فرشهاي ضخيم انداخته بود كه صداي پا بلند نشود. ديوارهاي اتاق پوشيده از آينه بود و بالاي آينه‎‎ها نقشهاي عجيب و غريبي به چشم مي‎خورد كه حسّ كنجكاوي بينندگان را تحريك مي‎كرد. كساني كه وارد اين اتاق مي‎شدند، احساس مي‎كردند وارد مكان اسرارآميزي شده‎اند وازآنجائيكه ازشيوه درمان هيچگونه اطلاعي نداشتند،لاجرم دچار اضطراب مي شدند.

دروسط اتاق حوضي چوبي قرارداشت وبيماران درسكوت كامل اطراف آن حلقه ميزدند.هيچيك نيزحق صحبت نداشتند تا بدينوسيله نيروي مغناطيس آسيب نبيند.درسكوت مطلق،ازاتاق مجاورنيزصداي موسيقي آرامي مي آمد كه گهگاهي همراه با آوازگروهي بود.دراين لحظه مسمر با قامت كشيده ملبس به ردائي آبي رنگ ،با متانت كامل وباوقار وارد اتاق مي شد ودرحالي كه چشم درچشم بيماران دوخته بود ،ميله اي را روي سرآنها به گردش در مي آورد .

اندكي بعد بيماران يكي پس از ديگري دچار بحرانهاي شديد عصبي (تشنج) مي شدند.بااتمام اين مرحله ،بسياري بطوركامل بهبودي حاصل مي كردند.مسمر معتقد بود كه چيزي بنام مغناطيس حيواني وجوددارد كه شدت وضعف آن درافرادمختلف، متفاوت است.گرچه وي نتوانست اين نيرورا به ساير پزشكان نشان دهد اما قويا معتقد بودكه براي ايجادهيپنوتيزم ،وجود بحران ضروري است.

سرانجام شهرت وي درمعالجه بيماران ،حسادت سايرين را تحريك نمود وازآنجائيكه درقرن 18ميلادي ،جادووخرافات بين مردم اروپا بشدت رواج داشت،درنهايت كاروي توسط هيئت تحقيق لوئي شانزدهم درپاريس مردود اعلام ومسمرمجبوربه ترك پاريس شد.
شاگرد او ماركي دپوسگور،كه تلقين بيماران را( كه دچاربحران خواهندشد) قبل ازشروع بكارفراموش كرده بود، دريافت كه بيماران مي توانندبطورمستقيم وارد خلسه شوند ،وي اين حالت راخواب مصنوعي ( سومنامبوليسم مصنوعي) ناميد.

ماركي دپوسگور( Marquis de Puysegur )


دپوسگور، سه ويژگي بارزهيپنوزيس را توصيف نمود:1) تمركزحواس روي مجري،2)پذيرش تلقين بدون سوال،و3)فراموشي حوادث حين خلسه.در1814، آبه فاريا (Abbe Faria ) اين نكته رامطرح كرد كه پديده موردبحث مسمر ناشي ازمغناطيس حيواني نبوده وعملا دراثرتلقين حاصل شده است.

اما شهرت مسمرآنچنان بودكه فرضيه آبه فاريا بدست فراموشي سپرده شد.درسال 1812 دكترولفارت( Dr. Wolfart ) ازبرلين به سويس رفت تااصول مسمريسم رابياموزد.همان ايام ، كورف(Koreff ) باهمين ماموريت به پاريس رفته بود.مسمريسم بسرعت درسرتاسراروپا انتشاريافت وپيروان بيشماري يافت.
آبه فاريا( Abbe Faria )


يك راهب پرتغالي متولد 1756 ومتوفي بسال 1819كه بيماران خويش راابتدابه خلسه خفيفي وارد نموده ، سپس بدقت درچشمان آنها خيره مي شدو درنهايت بشدت كلمه "خواب" رافرياد ميزد،وبيماربخواب فرومي رفت. آبه فاريا اولين فردي است كه مدعي شد علت خلسه بادرون بيمارمرتبط است ونه فرد هيپنوتيزور
جيمزبريد( James Braid)


اولين آشنائي جمزبريد با مسمريسم و تجارب آن ازطريق لافونتين ( La Fontaine ) فرانسوي درتاريخ 13نوامبر1841بود.شهرت جمزبريد ازآنجاست كه براي اولين بار درسال 1842 مسمريسم را"هيپنوتيزم" ناميد ومقاله اي دراينمورد به جامعه پزشكي لندن ارائه داد هرچندكه مورد پذيرش قرارنگرفت.اما برخلاف مسمر ،جمزبريد شهرت خود را نه بخاطرهيپنوتيزم بلكه بواسطه جراحي كلاب فوت( پاچنبري) وسايردفورميته هاي استخواني همچنان حفظ كرد.

بعدها بريد دريافت كه هيپنوتيزم يك خواب واقعي نيست بلكه نوعي تمركزذهن است ولذا سعي برآن داشت تا نام آنرابه "مونوئيديسم"( monoideism ) تغييردهد.اما واژه هاي هيپنوزيس وهيپنوتيزم آنچنان دراروپا متعارف شده بودكه سعي وي براي تغيير آنها ناكام ماند.علاوه برشهرت بريد بخاطرتغيير نام مسمريسم به هيپنوتيزم ، اوبواسطه عقايد زيرنيزشناخته شده است:
1) هيپنوز ،ابزارقدرتمندي است كه بايد منحصر به پزشكان ودندانپزشكان باشد.
2) گرچه هيپنوتيزم به درمان اختلالات بسياري كه سابق براين علاج ناپذيربوده اند،كمك نموده ولي بايد براي حصول نتيجه مطلوب با ساير شيوه هاي درماني نظيردارو،همراه شود.
3) هيپنوتيزم دردستان افرادمجرب،هيچگونه خطر،دردوياناراحتي ايجادنمي كند.
4) جهت فهم كامل هيپنوتيزم نيازبه مطالعه وپژوهش كافي است.
اين نكات كه امروزه ازاجزاء محتوم هيپنوتيزم بشمارمي روند ،براي گوينده آن كه دراواسط قرن نوزدهم مي زيسته است،بسيارمايه افتخاراست.
جان اليوتسون(John Elliotson )


اليوتسون نيزهمانند بريد ابتدا مدرك M.D خودراگرفت وسپس براي تحصيل همزمان وكاردربيماستان سيرگاي( Sir Guy's ) ترك دياركرد.وي درسال 1791متولد وبسال 1868 پس ازيك بيماري طولاني فوت شد.اليوتسون نيزهمچون بريد،يك طبيب متبحر، سخنور ،واستاد عالي طب بود.شهرت وي بيشترازآنجاست كه درسال 1846 اولين نشريه هيپنوتيزم را بنام "زوئيست" منتشرنمود.

اين نشريه تاسال 1855 مرتب انتشاريافت ونويسندگا ن آن افراد صاحب نامي همچون اليوتسون، اسدالي وبسياري ديگربودوحاصل تحقيقات آنها ازتاثيردرماني هيپنوتيزم روي جنون، تشنج، هيستري، نورالژي، آسم،تورتيكولي، سردردها، مشكلات قلبي، روماتيسم، وحتي آمپوتاسيون آلت تناسلي تحت هيپنوتيزم رادربرداشت.اليوستون درهيپنوتيزم كودكان بسيارعالي كارمي كرد وبسياري ازاختلالات اطفال نظير داء الرقص سنت ويتوس ،كره، وانواع تيك رادرمان نمود. اليوتسون برخلاف بريد تازمان مرگ به مسايلي همچون "بينش" وساير پديده هاي روحاني اعتقاد داشت.
جمزاسدالي( Esdalie James )


بنظر مي رسد كه دكترجمز اسدالي تاكنون بيش ازهركسي اقدام به جراحي تحت هيپنوتيزم نموده است. وي كه اكثرعمرخودرادرهندوستان بسربرد ، پس ازمسمر ،مشهورترين شخصيت دنيا ي هيپنوتيزم است.دكتراسدالي درسال 1808 متولد شد ودرسال 1845 اولين عمل جراحي تحت هيپنوتيزم راروي يك بيمارهندي مبتلا به هيدروسل دوطرفه انجام داد. با انجام 75 عمل جراحي تحت هيپنوتيزم ، مقاله اي براي هيئت پزشكي لندن نوشت كه مورد توجه قرارنگرفت.

اما بااستقامتي كه داشت توانست مسئوليت يك بيمارستان كوچك دركلكته هند رابدست آورد وتحقيقات خويش رادرمورد هيپنوتيزم ادامه دهد.زمانيكه اودرهندوستان بسياري راتحت هيپنوتيزم ودرسلامت كامل عمل مي نمود ، دراروپا سعي برآن شد تا بكمك مواد شيميايي اقدام به بيهوشي بيماران شود.حاصل اين كوششها ارائه دوماده بنام كلروفورم و پس ازآن اتربود.دكتراسدالي دربازگشت به كشورش دچاربيماري ريوي و درنتيجه آن بسال 1859 فوت شد.

تنها درسال 1891 بودكه جامعه پزشكي بريتانيا براين نكته صحه گذارد كه هيپنوتيزم مي تواند دركاهش درد،ايجاد خواب ومعالجه بسياري ازاختلالات عضوي موثرواقع شود.اما ارائه دوماده بيهوشي فوق الذكر، مانعي شد براي كاربردي كردن هيپنوتيزم درجراحي ها.


دكتر آمبرويزآگوسته ليبلت(Dr. Ambroise-Auguste Liebeault)
ليبلت را عمدتا " پدر هيپنوتيزم نوين " مي دانند،زيرا وي براساس استنتاج خود مقاله اي رامنتشركردمبني براينكه تمامي مواردهيپنوتيزم منشاء سابژكتيو دارند.دكترليبلت پزشك دون پايه اي درفرانسه بودكه تنها ازلحاظ درماني كاراواهميت داشت.تولداوبسال 1823 وشروع تحصيل طب بسال 1844 بود،وي درسال 1848 يعني دوسال قبل ازفارغ التحصيلي ،هيپنوتيزم راتجربه كرد.

پس ازچندين مورد درمان هيپنوتيزمي ، وي كتابي دراين مورد به نگارش درآورد كه تنها يك جلد آنرا بفروش رسانيد.آنگاه دكتر ليبلت به نزد دكتربرنهايم رفت وتوانست يك مورد مبتلاي به سياتيك مقام به درمان را، كه دكتربرنهايم درمعالجه آن ناتوان شده بود، معالجه كند.برنهايم به جهت اشتياق ويا شايد هم بخاطر استهزاء ليبلت ، يك جلد ازكتاب وي راتهيه ومطالعه نمود. اما نتيجه كارمعكو س بود، برنهايم چنان تحت تاثير كتاب قرار گرفت كه سبب دوستي پايدارآنها شد و بعدها كتابي مشتركا منتشرنمودند.


برخلاف پاركر وپيروانش كه اصولا درزمينه جراحي بدون درد كارمي نمودند، ليبلت درهمه زمينه ها فعاليت داشت ودرواقع اولين پزشكي است كه هيپنوتيزم رابراي همه بيماريهاي طبي وجراحي بكارگرفت.ليبلت درهيپنوزسريع متبحرشده بود و دريافته بود كه براي اكثربيماران نيازي به خلسه عميق نيست.همان زمانيكه ليبلت تنها با بيان كلمه "بخواب" همراه با تكان دست ، بيمارانش رابه خلسه مي برد، شاركوبكمك پرتوهاي نوراني وصداي زنگ كارمي كرد.

پزشكان آلماني ، وينهولد ( Weinhold ) و هايدنهاين( Heidenhain ) ، با پوشانيدن ساعت وبرگر بكمك صفحات گرم فلزي درمان مي كردند. درآنزمان هنوز عقيده مانيتيسم وفرايند مغناطيسي پابرجا بود وعليرغم توصيف سابژكتيو بودن هيپنوتيزم ازسوي ليبلت ،برخي مثل پيترز( Piteres ) باورداشتند كه نقاطي ازبدن به تحريكات پوستي حساسند ولذا آن نواحي راحوزه هاي هيپنوتيزمي ناميدند.مثلا بسياري ازآنها تنها با لمس پيشاني بيماران رابه هيپنوز وارد مي كردند.


ژان مارتين شاركو( Charcot Martin Jean)
شاركو،نرولوژيست مشهور فرانسوي، در1825متولدودر1893فوت شد وي ازمشاهيرعلم طب است ودرزمان خود احاطه كاملي برهيپنوتيزم داشت.شاركوعلاوه برشهرت درهيپنوتيزم،بواسطه بسياري ديگرازمهارتهايش شناخته شده است ،همه دانشجويان طب با بيماري شاركوماري توث( Charcot-Marie-Tooth ) ، سندروم شاركو-ويز-باربر(سندروم سينوس كاروتيد)،و نشانه شاركو- ويگوروكس( Charcot-Vigouroux ) ونيزآتروفي عضلاني پيشرونده نروپاتيك آشنا هستند.

بسياري ازكريستالهاي پاتولوژيك بدن شامل كريستالهاي شاركو- ليدن،كريستالهاي شاركو- نيومن، وكريستالهاي شاركو- روبين نام اورابرخوددارند.

اما وي برخلاف شهرتي كه درطب داشت بدون تحقيق پابه عرصه هيپنوتيزم گذاردو آنرا حالتي پاتولوژيك ناميدكه سبب تضعيف ذهن مي گردد. بابينسكي پس ازفوت شاركو،بسياري ازبيماران معالجه شده اورا موردبررسي قرارداد وادعانمود كه برخي ازآنها دروغين وبسياري نيزحاصل خيالپردازيهاي شاركو بوده است.نتيجه اين سخنان ، به قهقرارفتن هيپنوتيزم درفرانسه تاعصرحاضربود.
اميل كوئه( Emile Couè )


اميل كوئه فرانسوي ديگري است كه در1857متولدودرسال1926 فوت گرديد.وي پيشگام استفاده ازتلقين بخود است.شهرت كوئه بخاطراين جمله اوست:روزبه روزبهرصورت من بهتروبهترمي شوم.كوئه معتقد بود كه اوتاثيري دربهبودي بيماران ندارد،بلكه روند خود- درماني بيمارراتسريع مي سازد.شايد بتوان گفت كه مهمترين برداشت اوازهيپنوتيزم اين است كه "تصويرسازي ذهني ،هميشه قويترازآرزو عمل مي كند.
ژوزف بروئر( Josef Breuer)


استفاده ازهيپنوتيزم تازمان بروئرمحدود بودبه حذف درد حين جراحي ،ويا به شيوه ليبلت ، تلقين ساده اي براي حذف علائم . اما درحوالي 1880 بروئربطوركاملا تصادفي متوجه پديده اي شدكه شيوه هيپنوتراپي رادگرگون ساخت.كاراونه تنها روش هيپنوتراپي را متغيرساخت بلكه منجربه ظهورهنركاملا تازه اي(سايكوآناليز) توسط فرويد شد كه سرمنشاء آن بروئر بود.بهرحال بروئر برروي بانوئي معروف به آنا او( Ana o ) كارمي نمود كه امروزه براي تمام دانشجويان روانشناسي مشهوراست.

اين بيمار مبتلا به انبوهي مشكلات جسمي لاينحل ،ازجمله ناتواني نوشيدن آب ، شده بود. بروئر درطي يكي ازجلسات خلسه متوجه خشم ناگهاني آنا او شد ،وي تحت خلسه افشا ساخت كه زماني مجبور به نوشيدن آب ازليواني شده كه سگ اربابش به آن ليس زده بود. بروئرچنين ارزيابي كرد كه امتناع ازآب خوردن آنا او مي تواند نشا ت گرفته ازيك تجربه تلخ در گذشته باشد.

لذا تمام علائم بيمار( كوري، فلج، كري، انقباض بازوي راست، سرفه ، رعشه)را با تجزيه خاطرات قديمي درحين هيپنوتيزم درمان نمود. اهميت كاربروئر دراين بودكه بجاي برخورد مستقيم باعلائم بيماري، به علل واقعي آنها رسيدگي نمود.
دكتراوژنه آزام ( Dr. Eugene Azam )


دكترآزام ،استاد طب بوردو ومشاوردانشكده پزشكي پاريس ، بسال1887 كتابي درموردفرد بيماري نوشت كه مبتلا به دوگانگي هوشياري بود.اهميت كاراوبيشترناشي از تاثيراطلاعاتش بردانسته هاي سايرين ازقبيل دكترليبلت است.
زيگموند فرويد( Freud Sigmund )


فرويد امروزه براي همگا ن آشنا ست، دست كم بخاطر عقيده اودرجنسي بودن تمامي مشكلات رواني /هيجاني بشريت.گرچه ديگردرجهان غرب به نظريات فرويد اهميت چنداني داده نمي شود، ولي شكي نيست كه او تاثير بسزائي برعلم روانشناسي ، اخلاق جامعه وهمچنين هيپنوتيزم داشته است.اولين كاراو با همكاري بروئرتحت نام مطالعه اي برهيستري بسال 1895 انتشاريافت.

 ايندو بدرستي استنتاج كرده بودند كه علائم هيستري ناشي ازمخفي ماندن تجارب تلخ ومنفي گذشته است وچنانچه اين تجارب با تخليه ذهني بيرون ريخته شوند ؛آنگاه علائم هيستري نيز برطرف خواهند شد.شيوه درماني بروئر مبتني برهيپنوتيزم بود ولي فرويد كه علاوه برخجالتي بودن، تسلطي برهيپنوتيزم نداشت ،ازروش تداعي آزاد همراه با روانكاوي استفاده نمود.

حاصل كارفرويد سبب به قهقرا رفتن دانش هيپنوتيزم براي سالهاي متمادي شد.زيرا عمده مردم وعلماي نافرهيخته متصوربودندكه هيپنوتيزم براساس تلقين مستقيم عمل مي كند و روانكاوي مبتني برتلقين غيرمستقيم وتجزيه ذهن است ولذا علم هيپنوتيزم به نفع روانكاوي عقب نشيني كرد.

اما آنچيزي كه توجيه نشده بود، اين نكته بود كه علم وهنر هيپنوتيزم براساس كاويدن ذهن ( آناليز) وتلقين(كه تنها يكي ازجنبه هاي هيپنوتيزم مي باشد) است واگربدقت انجام گيرد علاوه برآنكه مشكل بيماررا به اجزاء آن تجزيه مي كند درنهايت براي نتيجه گيري مطلو ب ،اجزاء كوچك را كنارهم مي گذارد(سنتز).درحاليكه روانكاوي متعارف كه عملا فاقد تلقين مستقيم است و استفاده چنداني نيزازتركيب اجزاء (سنتز) نمي برد، دربسياري ازموارد ناموفق عمل مي كند. اما شهرت عالمگير فرويد سبب گرديد كه واژگان" تداعي آزاد وروانكاوي" ورد زبان همگان شده وهيپنوتيزم مجددا تولاك خود فرورود.

 دراندوره تنها معدودي متخصص همچون پيرژانه فرانسوي، برامول و مول انگليسي ،مورتون پرينس و مك دوگال آمريكايي و پاولوف روسي ، به استفاده ازهيپنوتيزم ادامه دادند واكثرديگرنرولوژيستها كاملا تحت نفوذ فرويد وروش كاري اوقرارگرفتند( نكته آنكه درآندوره بيماريهاي ذهني نيز توسط نرولوژيستها معالجه مي شد).فرويد شخصيت جالبي داشته است. اودرسال1856 درخانواده اي يهودي متولد شد.مادرش ،آماليا ، كه بشدت نسبت به اوعقده اوديپي داشت حدود 20سال جوانترازپدرش بود.درسن 4سالگي پدرخودراازدست داد كه تاثيرفراواني بروي گذارد.فرويد عليرغم يهودي بودن،مراسم مسيحيان را اجرامي كرد .اوهمچون لامارك( Lamarch) معتقد بودكه صفات اكتسابي به ارث نيز مي رسند.

به علم اختفا ، تله پاتي و علم اعداد اعتقادداشت.دوست نزديك او ،ويليام فليس، جائي اظهارداشته كه فرويد معتقد بودكه حوادث مهم براي مردان درسيكلهاي 23 تا28 روزه اتفاق مي افتد ولذا زمان مرگ خويش رادرسن 61يا62 سالگي حدث زد و ازآنجائيكه سن اوازمرز 62 گذشت ، معتقد شد كه درسن 85 خواهد مرد. فرويد دقت زيادي درپوشش لباس خودداشت ،حتي در17سال آخرعمرش كه چندين عمل ناموفق بخاطرسرطان راتحمل كرده بود.

سرطان وجراحي آن سبب شده بود بخش عمده اي ازدهان ، كام و فك اوحذف شودولذا حرف زدن برايش بسيارمشكل شده بود.ازآنجائيكه منشاء بيماريها را مشكلات جنسي مي دانست ، جهت بهبودي سرطان، اقدام به عقيمي خودنمود. سرانجام در83سالگي دراثر بيماري سرطان فوت شد.
ميلنه برامول( Milne Bramwell )


شهرت برامول بخاطر كتابش تحت عنوا ن " هيپنوتيزم: تاريخچه ، فرضيه ودرمان" ، يكي اززيباترين كتب هيپنوتيزم تابحال، است. برامول ابتدا دراثرهمسايگي با دكتراسدالي وسپس دردانشگاه تحت نظر پروفسور جان هو بنت با هيپنوتيزم آشنا شد.برامول پس ازاتمام دانشگاه ،سالهابعنوان پزشك عمومي كارنمود .

اما برحسب تصادف ،زمانيكه فردي را بيهوشي هيپنوتيك داد ومالامقاله آن را درنشريات علمي به چاپ رسانيد ، مورداستقبال فراوان بيماران قرارگرفت، تاجائيكه كارخودرا منحصر به هيپنوتيزم نمود.خوش شانسي برامول دراين بود كه برخلاف اسلاف خود با هيچگونه مخالفت ومزاحمتي ازسوي جامعه وهمكارانش مواجه نشد.اوكه عملا بخاطر هيپنوزباليني درزمينه جراحي وطب داخلي شهرت يافته بود معهذا مطالبي درمورد فرضيه هاي هيپنوز، هيپنوز درحيوانات، مديريت تجارب هيپنوتيك، پديده هاي تجربي هيپنوز، وحتي موضوعات غيرعادي همچون تله پاتي ، بينش وعلم الارواح نوشته است.


سايرپزشكان اين عرصه
اولين جراحي با بي حسي هيپنوتيك درسال 1829 توسط جراح فرانسوي ژول كلزنت(Jules Cleznet ) طي عمل پستان انجام گرفت.اولين هيپنوزگزارش شده درآمريكا به سال1843 توسط دوان( Doane ) ، دوگاس ( Dugas ) وسايرين صورت گرفته است.سهم كرايل( Crile ) درعلم هيپنوز ازآنجاست كه وي گزارش نمود بيماران تحت بيهوشي هنوزهم هوشياري مغزي خويش راحفظ مي كنند 




 حميد آذرمنش

تجسم خلاق


زماني كه بخواهيد ساختماني، ساخته شود ابتدا بايد تصويري از آن در ذهن سازنده، آرشيتكت و معمار آن پديد مي‌آيد.

آرشيتكت در ذهن خود تصوير ذهني به وجود مي‌آورد، تغييرات مي‌دهد پس از آن كه تغييرات برايش قابل قبول بود، شروع به كار مي‌كند و اين گونه برجي بزرگ شكل مي‌گيرد. هر پديده‌اي در جهان بدين گونه به وجود مي‌آيد. تمام هستي از تجسم خلاق بوجود آمده است. تجسم خلاق روشي است كه همه ما بصورت خودآگاه يا ناخودآگاه از آن سود مي‌بريم. اما مثل هر روش ديگر، مثل صحبت كردن، راه رفتن، ارتباط برقرار كردن مي‌توانيم با آزمون و خطا به اصول و قواعد آن دست يابيم يا اينكه با يادگيري اصول و تلاش انجام آن قدرت تجسم خلاق را براي شكل دهي ساختمان زندگيمان استفاده كنيم و آن را بكار بنديم. مهارتهاي تجسم خلاق در تمام ابعاد زندگي ما قابل استفاده مي‌باشد. از زندگي روزمره و عادي گرفته تا اينكه بخواهيم جراح خوبي شويم. سخنران خوبي باشيم يا اينكه بخواهيم از سلامت ذهن و جسم نسبتاً خوبي برخوردار شويم.
لازم است ابتدا در مورد ذهن، جسم، صحبت داشته باشيم. دانشمندان فيزيك براساس ساختار ملكولي ارائه شده قبلي بر اين تصور بودند كه جهان از ماده سختي بنام اتم تشكيل شده است كه غير قابل شكستن مي‌باشد. خود كلمه "اتم" به معني غير قابل شكستن و تجزيه كردن است. اما با تلاش متوجه شدند كه اتم داراي اجزايي است و مي‌توان آن را از همديگر جدا نمود. اتم داراي هسته‌اي بسيار كوچك است كه الكترونها در فاصله‌اي از آن در حال حركت هستند. فاصله‌اي كه الكترونها از اتم دارند اگر بخواهيم به نسبت اندازه‌شان مثال بزنيم همانند منظومه شمسي هستند و اگر فضاهاي بين اتم‌هاي بدن انسان را برداريم به كوچكي نوك يك سوزن هم شايد كوچك‌تر شود. به نظر مي‌رسد و اين گونه فيزيك ثابت كرده است آنچه ما مي‌انگاريم كه سخت و غير قابل نفوذ است، بسيار توخالي است و ظاهراً بيشتر از فضاي خالي تشكيل شده است. البته اين به شرطي است كه قبول كنيم الكترون يك فضاي توپر است. ولي براساس نظريه‌ها مختلف آن را ذره‌اي مي‌دانند كه حول محوري مي‌چرخد. ذره‌اي توخالي. بعضي معتقد هستند كه الكترون كه موجب شده است اين همه تفاوت در حيات به وجود آيد، تنها نور به دام افتاده است، يك ارتعاش كه به دام هسته‌اي افتاده و حول محور هسته مي‌چرخد و راه گريزي جز چرخيدن حول محور ندارد.
عرفا از زمانهاي بسيار قبل معتقد بودند كه انديشه‌هاي ما بر روي محيط تاثير دارد بطوريكه 2000 سال پيش عيسي ‌فرموده ‌است: فكرت را عوض كن، زندگيت عوض مي‌شود. فكر انسان نوعي انرژي است و الكترون، ماده، بدن ما، اتفاقاتي كه مي‌افتد همه و همه انرژي هستند و فكر انسان مي‌تواند در چگونگي اتفاق افتادن و شكل گرفتن آنها مؤثر باشد.
شيوه‌هاي تجسم خلاق به ما مي‌آموزد كه چگونه با استفاده از قدرت ذهن بر روي چگونگي اتفاقات تاثير بگذاريم. شيوه تجسم خلاق، شيوه ساختن زندگي و شكل دادن به‌آن مي‌باشد. من در تلاش هستم كه شيوه كاركردن و بكار گيري اين روش‌ها را در اين برنامه‌‌ها به صورت تئوري و عملي بگويم و آنها را بكار گيرم. تجسم خلاق شكلي آگاهانه استفاده كردن از ذهن در ايجاد معجزه در زندگيمان است زيرا تنها روشي كه مي‌تواند موفقيت، آرامش، لذت، سلامتي را به دنبال داشته باشد. معجزه تجسم خلاق و استفاده از نيروهاي خلاق درون است. ما به دليل استرس و نگراني اين نيروها را در بند كشيده‌ايم و خلاقيت آنها از بين رفته است.
پژوهش‌ها در اوايل دهه 1980 نشان داده است كه عناصر و رفتارهاي روان شناختي مي‌توانند توليد حساسيت(آلرژي) و دامنه وسعي از بيماريها از سرماخوردگي تا سرطان بكنند و يا اينكه از پخش و گسترش بيماريها بكاهند. ما وسائلي را در اختيار داريم كه مي‌تواند انرژي‌هاي بدن را اندازه‌گيري كند و نشان مي‌دهد كه نيروي ذهن مي‌تواند با متمركز شدن بر محيط تاثير بگذارد و موجب حركت و جابجايي فيزيكي در طبيعت گردد.
پژوهش‌ةاي ديگري كه در زمينه سلامت انجام گرفت به اين نتيجه رسيده‌اند كه حدود 3/2 مرگ و ميرها در آمريكا زودرس و زود هنگام هستند و 3/2 مرگ و ميرها قبل از 95 سالگي قابل پيشگيري مي‌باشند و در اين تحقيقات نشان مي‌دهد كه مهمترين گزينه و چيزي كه بر سلامت و طول عمر افراد در آينده تاثير مي‌گذارد نوع نگرش و انتخابي است كه افرا دارند. اين تكان دهنده است هول انگيز و نگران كننده براي كساني‌كه نمي‌خواهند مسئوليتي در قبال خود بپذيرند و جالب براي كساني كه مي‌خواهند سرنوشت خود را شكل دهند. تجسم خلاق نوع نگرش و نوع انتخاب را در ما تغيير مي‌دهد و با اين نوع تغيير و نگرش آينده و سلامتي شكل مي‌گيرد.
تجسم خلاق يك روش تخيلي نيست و با آنكه به صورت ذهني انجام مي‌گيرد كاملاً كاربردي است. از روشهاي ارائه شده بيشتر از چيزهايي كه پول مي‌دهيم و آنها را خريداري مي‌كنيم قابل استفاده تر است. در پزشكي كلاسيك با واژه‌اي بنام درمان آشنا مي‌شويم و در تجسم خلاق با واژه ديگر بنام التيام يا شفا برخورد مي‌كنيم. با شنيدن اين دو كلمه به مفاهيم راز و رمزي و عرفان و طبابت حكيمانه قديم فكر مي‌كنيم و مي‌انديشيم و اين دو كلمه از سرمايه‌هاي طبيعي ما در زندگي هستند. روشهايي كه در تكنيك‌هاي درمان كلاسيك به صورت ناقص به كار مي‌روند و موجب مي‌شوند كه هميشه به طوري وابستگي به دارو و درمان وجود داشته باشد. البته نمي‌خواهيم با اين روشها جاي پزشك يا دارو را بگيريم بلكه مي‌خواهيم از قدرت التيام بخش دروني استفاده كنيم تا حتي داروها و پزشك‌ها بتوانند مؤثرتر باشند. نوع نگرش و تفكر ما در چگونگي حالت‌هاي به وجود آمده محيط درون ما نقش بسزايي دارند. تضادي بين مراقبت از خود و تجسم خلاق و مراجعه كردن به پزشك وجود ندارد. همه اينها در خدمت سلامتي بدن هستند. بنابراين با استفاده از اين روشها مي‌توان به فرد كمك كرد تا از سلامت بيشتري برخوردار شود.
از آنجايي كه نگراني و استرس نقش بسزايي در ايجاد بيماريهاي ما دارند و پزشكان و محققان معتقد هستند كه استرس در بوجود آمدن يا تشديد بيماريها نقش زيادي دارد، بنابراين با تغيير اين حالت يعني با آرامش مي‌توان سرعت بهبود را بيشتر كرد و از وسعت بيماريها كاست.
قدرت انتظار و باور و روشهاي تجسم خلاق مي‌تواند بر روي نتايج جراحي تاثير گذارد. دقيقاً مشخص نيست كه روشهاي تجسم خلاق چگونه كار مي‌كند ولي مطمئن هستند كه كار مي‌كند. در اين روش ما ايده‌ها، باورهاي دروني و احساسات خود را مي‌بينيم و مورد ارزيابي قرار مي‌دهيم در فرهنگ ما خيلي تجسم خلاق را با خيالبافي يكي مي‌دانند. خيا‌ل پردازي، غير واقعي و غير عملي و كاملاً بي تاثير است. در صورتيكه تجسم خلاق كاملاً كاربردي و مؤثر است. ما در مدرسه از بچه‌ها مي‌خواهيم كه دست از تخيل بردارند. آنچه از امكانات ما در اختيار داريم همه از خلاقيت گرفته شده است. خلاقيت يعني روش غير معمول، اختراع و ابداع روشي است كه تاكنون كسي انجام نداده است. اين روش ابتدا در ذهن و تصورات ما بر رويش كار مي‌شود و اگر تخيل و تصوير سازي ذهني را از فرد بگيريم جهان بدون انعطاف خواهد شد و شاهد اين خواهيم بود كه هيچ مشكل حل نشود و هيچ چيز جديدي ابداع نگردد و اگر تخيل و تجسم خلاق نبود انسانها مدت‌ها پيش مرده بودند. انسانها حتي با استفاده از اين قدرت خدادادي توانست آتش را كشف كند. محصول بكاريد، ساختمان بسازد، اتومبيل توليد كند، هواپيما... يا كارهاي ديگري را انجام دهد. شما اگر بخواهيد ساختماني بسازيد و تصوير از آن در ذهنتان نداشته باشيد، يعني نقشه‌اي هم در كار نباشيد چگونه موفق خواهيد شد. آن موقع شما قادر نخواهيد بود قدمي از قدمي برداريد. زيرا براي راه رفتن نيز ما به قدرت تجسم و روشهاي تجسم خلاق نياز داريم. شايد تعجب كنيد كه با اين همه امكانات و قدرت‌ها تاكنون كجا بوده است. اين روش در درون انسان وجود داشته و دارد. ما در اينجا سعي داريم از قوانين كار كردن آن آشنا شويم و آن را آگاهانه تر در زندگي خود وارد كنيم. در اين صورت شاهد اين خواهيم بود كه براي رسيدن به خواسته‌ها، سلامتي، پول ... موقعيت يا هر چيز ديگري كه باشد نيازي به ج نگيدن نداريم. قدرت‌هاي تجسم خلاق بر سلامت ما مؤثر هستند و 90% از افراد از اين توانايي مغزي استفاده مي‌كنند و مشكلاتي را براي خود به وجود مي‌آورند. اگر نگران بيماري خود باشيد در ذهنتان خود را مفلوك و بيمار ببينيد، احتمال خوب شدن و شفا يافتن تقريباً غير ممكن است. به همين دليل كساني كه بيشتر نگران هستند، بيشتر بيمارند يا كساني كه استرس بيشتري دارند بيماريهاي بيشتري هم نصيب آنها مي‌شود.
در اغلب اشخاص مغز سمت چپ بيشتر مسئول صحبت كردن، نوشتن، درك كردن زبان است. مغز سمت چپ منطقي و تحليل گرانه است. برعكس مغز سمت راست، با توجه به احساسات، تصاوير، صداها و روابط فضاي فكري ايجاد مي‌كند. اين مغز ظاهرا  ساكت است اما از آگاهي و شعور بالايي برخوردار است. مغز سمت چپ تحليل مي‌كند. چيزها را از هم جدا مي‌كند. تجربه گر است. مغز سمت راست چيزها را بهم مي‌چسباند. مغز سمت چپ منطقي مي‌انديشد و سمت راست احساسي و عاطفي است. سمت چپ بيشتر با دنياي بيرون و كسب و كار سركار دارد و سمت راست با دنياي درون و ادراك و احساسات روبرو است.
مغز سمت چپ اطلاعات را با توالي پردازش مي‌كند بدنبال همديگر. در حاليكه مغز سمت راست اطلاعات را يك باره و همزمان پردازش مي‌كند. تصور كنيد قطاري از سر پيچ ظاهر مي‌شود. مغز سمت چپ واگن‌ها را مي‌بيند در حال كه بهم اتصال دارند و يكي يكي از جلو چشمانش عبور مي‌كند و فقط واگني را مي‌بيند كه جلو چشمش است و از واگن‌هاي قبلي و بعدي ديدي و كنترلي ندارد. مغز سمت چپ انگار يك بالن در ارتفاع چند صد متري نشسته است و از آنجا تماشا مي‌كند. او نه تنها قطار را مي‌بيند بلكه خط آهني را كه قطار بر روي آن حركت مي‌كند را مي‌بيند. محيط اطراف را مي‌بيند، مناظر بيرون شهر او ديد وسيع تري دارد و نگرش با مغز چپ بسيار متفاوت است.
يكي از عواملي كه در التيام و شفاي بدن يا بهبود اتفاقات و روابط وجود دارد همين خصوصيت كلي نگري بودن مغز سمت راست است. چشم اندازي كه مغز سمت راست ايجاد مي‌كند موجب مي‌شود كه ديدگاههاي جديدي پيدا كنيم و اين ديدگاه جديد در تمام مراحل و شرايط زندگي به كمك ما خواهد آمد و ما را حمايت مي‌كند. مغز سمت راست همان مكانيسم تجسم خلاق است. تجسم خلاق كار مغز سمت راست است كه به ما كمك مي‌كند ديد وسيع‌تري را نسبت به مسائل خودمان داشته باشيم. نقش بندي احساسات نيز كار مغز سمت راست است. نوع احساسات و چگونگي شكل گيري آنها با مغز سمت راست در ارتباط است. بنابراين باورها و احساسات ما مي‌تواند نقش زيادي در شكل‌گيري بيماريها و سلامتي ما داشته باشند.
زمانيكه تعارض وجود مي‌آيد. استرس ايجاد مي‌شود. مغز سمت راست ديگر نمي‌تواند كار خودش را انجام دهد و روند درمان كاهش مي‌يابد. روشهاي زيادي وجود دارند كه سعي مي‌كند فشارها را بر روي مغز راست بردارند و قدرت تخيل را افزايش دهد. در اين تكنيك‌ها و روش‌ها كه معمولاً بسيار ساده و طبيعي هستند، نگراني و انقباضي كه در عضلات بدن و همچنين در مغز داريم برداشته مي‌شود و درمان سريعتر اتفاق مي‌افتد.
شايد اگر بخواهيم واقعيت را بگويم اين گونه بيشتر صحيح باشد. مغز سمت چپ ما قدرت درمان بسيار زيادي دارد و ما با نگران بودن، نگران سلامتي يا بهبود نيافتن يا مشكلات ديگر اجازه نمي‌دهيم كه او كارش را درست انجام دهد. اگر با نوع تفكر و باورهاي كه داريم مانعي براي او نشويم خيلي سريع مشكلات و بيماريها بر طرف خواهد مي‌شد.
ما به دليل نوع آموزش خانواده و محيط و اجتماع هميشه ياد گرفته‌ايم كه نگران باشيم، البته احتياط كردن شرط عقل است با نگراني اشتباه گرفته شود. نگراني يعني اينكه زمانيكه اتفاقي مي‌افتد فكر مي‌كنيم ديگر راه بهبودي وجود ندارد، دنيا به آخر رسيده است ولي چون مغز سمت راست قدرت خود بهبودي بسيار زيادي دارد بر اين نگراني‌هاي ما فائق مي‌آيد و مات را درمان مي‌كند.
ما با روشهاي تجسم خلاق مي‌خواهيم به شما ياد دهيم كه نگران نباشيد. بدن ما داراي شعور زيادي است او بهتر مي‌داند كه ما را چگونه بهبود ببخشد اين اتفاق بايد به صورت ناخودآگاه و با استفاده از مغز راست صورت گيرد. با دخالتهاي مغز چپ ما فقط روندمان را كند مي‌كنيم.
چگونه مي‌توانيم از اين قدرت استفاده كامل را ببريم و اجازه دهيم كه تجسم خلاق كارش را انجام دهد. در قسمت تمرين نحوه بكارگيري و انجام تجسم خلاق را تجربه خواهيم كرد.
با تمرين بيشتر مي‌توانيد كيفيت‌ها و كميت‌هاي تصوير ذهني را تغيير دهيد و كنترل كنيد. در برنامه‌هاي آينده خواهيم آموخت كه چگونه با تغيير اين كميت‌هايي كه گفته شده است بر روي جسم و روان خود كنترل داشته باشيم.



حميد آذرمنش

يوگا، علم خوب زيستن

 
روزبه روز برتعداد آدم هايي كه دچار آشفتگي ذهني و روحي هستند، افزوده مي شود. اگر به اطراف مان نگاه كنيم كمتر كسي را شاد مي بينيم. 
اغلب آدم ها غمگين، ناراحت و دچار پريشان فكري هستند. اعصاب ها چنان خرد است كه با كوچكترين حرفي سر يكديگر داد و فرياد راه مي اندازند. واقعاً دليل اين همه آشفتگي روحي چيست؟ استرس شغلي، نگراني هاي مالي و عدم دسترسي به آرامش از مهمترين دلايلي است كه باعث ناهنجاري هاي رواني در افراد مي شود.
بهترين راهي كه بتوان از شر ناملايمات روحي- رواني خلاص شد چيست؟ داروهاي آرام بخش شايد براي مدت كوتاه پريشان حالي ما را بهبود بخشند ولي براي چيره شدن بر استرس و مشكلات زندگي بد نيست تنها يك ساعت در شبانه روز را به خودمان اختصاص دهيم.
تغيير خط مشي زندگي به وسيله تمرينات يوگا يكي از روش هاي درماني است كه در سال هاي اخير به ويژه در كلينيك هاي روان درماني اروپا بسيار توصيه مي شود.
يوگا، آن طور كه شما فكر مي كنيد انجام يك سري حركات و ژست هاي عجيب و غريب نيست. هاتا يوگا، سلسله تمريناتي است براي قسمت هاي مختلف بدن كه به صورت كشش هاي ملايم، توقف برگشت از حركت به همراه تنفس هاي عميق و آرام و تمركز فكر انجام مي گيرد. حركات يوگابه ماهيچه ها، ستون فقرات و اندام وضعيت كاملاً مطلوب و متعادلي مي بخشد. با انجام حركات كششي يوگا و رهايي فيزيكي و تمرينات تنفسي منبع بسيار وسيعي از انرژي در وجود شما ذخيره مي شود. اين انرژي كمك مي كند تا با تمام بيماري هاي روحي- جسمي مقابله كنيد.
تكنيك هاي يوگا همان طور كه از نامش پيدا است با ارتباط بين بدن فيزيكي، ذهن و روان باعث آرامش فكر و درك حقيقت از طرق آگاه شدن برخويش مي شود (يوگا در زبان سانسكريت به معناي اتحاد و وحدت روح و جسم است.)
يوگا شامل ۳ بخش است؛ تمرين، تنفس و مديتيشن كه با حفظ سلامت عمومي بدن، عصبانيت، افسردگي، تنش ها و استرس هاي روزانه را كاهش مي دهد.تمرينات تنفسي بهترين ابزار مقابله با استرس و هيجان هستند. تكنيك هاي تنفس اين امكان را به شما مي دهد كه با اراده و قدرت به اثرات زيان بار استرس در خود غلبه كنيد.
تمرينات يوگا باعث مي شود تا تضادهاي شخصيتي خود را شناسايي كرده و آنها را از خود دور كنيد. موقعيت هايي را كه باعث استرس و پريشان فكري مي شود جست وجو كرده و با انجام يكسري تكنيك هاي آرام سازي و تنفس آنها فشارهاي عصبي را از ذهن تان بيرون كنيد. فراموش نبايد كرد همه سرنوشت ما را افكار و احساسات دروني ما مي سازد. اگر اعصاب و روان شما سالم باشد بدن و ذهن شما در مقابل ناراحتي ها واكنش نرمال نشان مي دهد. اما اگر اعصاب و هورمون هاي شما به هم بريزد، زمينه براي هرگونه اضطراب، نگراني و تشويش و افسردگي نيز فراهم مي شود. گرچه براي رفع اين مسائل يك مشاوره پزشكي خوب هم كارساز است ولي يوگا به شما مي آموزد كه چگونه با غلبه بر تضادهاي دروني و بيروني، جسم و ذهن خود را از عناصري كه باعث آشفتگي ذهني مي شود، پاك كنيد. شايد مسخره بيايد كه با وجود مشغله هاي فراوان گوشه اي بنشينيد، چشمانتان را ببنديد و تصويري زيبا و دلنشين از ساحل دريا را مجسم كنيد. اما اين تمرين، ريلكسيشن، گوشه اي از حركات يوگا است.
فكرتان را متمركز مي كند تا بين جسم و روحتان تعادل برقرار كنيد. اساس و پايه دسترسي به سلامت جسمي و روحي در يوگا ايجاد تعادل است. تعادل بين ذهن و روان كه از طريق آساناهاي مختلف به طور منظم و يكنواخت حاصل مي شود.
 
  يوگا و مديتيشن

قرآن و خودهيپنوتيزم


پيش بيني هاي علمي و جهاني قرآن بر كسي پوشيده نيست و هيپنوتيزم و خودهيپنوتيزم هم در قرآن دقيقا،كلمه به كلمه و حتي با جرات ميتوان گفت:نقطه به نقطه تعريف شده است.

براي روشن شدن اين حقيقت تعريفي را  كه دانشمندان و متخصصين بزرگ روانشناسي هيپنوتيزم از هيپنوتيزم و خود هيپنوتيزم كرده اند تكرار ميكنم و آيه هائي هم در قرآن در اين باره وجود دارد بيان ميكنيم،تا مقايسه اي بين آنها بعمل آيد.

تعريف هيپنوتيزم در روانشناسي جديد:

دكتر اس-جي-وان پلت يكي از متخصصين بزرگ هيپنوتيزم انگليسي است،كه در كتاب روانشناسي هيپنوتيزم در حدود شصت صفحه درباره معرفي ايشان،تاليفات و عقايد و تعاريف هيپنوتيزم طبق نظريه ايشان بحث شده است.

طبق تعريفي كه (وان پلت) از هيپنوتيزم مي كند(هيپنوتيزم عبارت از تمركز فوق العاده ذهن است.)

فكر يا ذهن را چگونه ميتوان متمركز كرد؟ در اين باره در فصل هاي آينده در همين وبلاگ در مبحث تمركز فكر مفصل بحث خواهد شد،در اينجا به طور اختصار اشاره ميشود،خيره شدن به نقطه سياه،خيره شدن به شمع,به خورشيد صبح و خورشيد غروب،گوش كردن به ضربان قلب و تنفس و صداي قرآن و نظاير آن فكر را متمركز  مي نمايد.

يكي از راه هاي دگر  هيپنوتيزم شدن ،ذكر گفتن است،ذكر (هو) و (حق) كه درآويش و عرفا ميگيرند يكي از راه هاي وصول به (الله)يا خود هيپنوتيزم شدن است. تكرار ذكر هاي ديگر نظير (سبحان الله)-(لا الله الي الله)-(الله اكبر) ذاكر را به وصول حق رهنمون ميسازد، و ذاكر وقتي يكي از اين ذكر ها را طبق دستور و شرايط معيني زياد مثلا تا 1000 بار تكرار كرده،به حالت خلسه و جذبه يا خودهيپنوتيزم در مي آيد،كه اين حالت خاص روحي و رواني داراي دو فايده است،يكي حالت روحاني و مذهبي و ديگري حالت آمادگي براي تلقين پذيري و معالجه.

گفتار قرآن در باره ذكر:

گفتيم كه تكرار ذكر(حق) ذاكر و مومن را به حالت خاصي به نام خلسه و جذبه يا (خود هيپنوتيزم) در آورده و به احديت نزديك ميكند و هر مسلماني كم و بيش آگاه است، كه در قرآن اشاره و شواهدي روشن و واضح در اين باره وجود دارد، پيغمبر (ص) و امامان نيز در اين باره گفتارهاي زيادي دارند،و حالا به طور اختصار چند آيه از قرآن كريم ميآوريم.

اول:

خداوند مي فرمايد:(فاذكروني اذكركم) يعني (پس مرا ذكر گوييد تا من هم شما را ياد كنم)

دوم:

آيه ديگر از قرآن :(الذين يذكرون الله قياما قعودا و علي جنودهم) يعني (مومنين از جمله هستند كه در حال ايستاده و نشسته و خوابيده ذكر خداي را مي گويند)

سوم:

آيه ديگر از قرآن: (الذين يذكرون الله قياما و قعودا وعلي جنو بهم و متفكرون في خلق السموات و الارض) يعني ( كساني كه ذكر خدا را ميگويند در حال نشسته و ايستاده و يا حال سجده و فكر ميكنند در باره آفرينش آسمانها و زمين)

چهارم:

نشانه ديگر از گفتار خدا(واذكرربك في نفسك تضرعا و خفيه و دون الجهر من القول با لغدو والا صال ولا تكن من الغافلين) يعني (ذكر بگو خداي خود را در ضمير خود در حال گريه و پنهاني آشكار نباشد در گفتار صبح و شام و مباش از غفلت كنندگان)

در كتاب تاريخ تصوف دكتر قاسم غني تحت عنوان منشا اسلامي تصوف به آيه هاي بسيار زيادي از قرآن اشاره شده است  و در قرآن نيز آيه هاي بسيار ديگري در خصوص ذكر و تفكر وجود دارد،پيغمبران و امامان نيز اساس تعليمات و راهنمايهايشان بر مبناي تمركز فكر بوده كه كليد آرامش فكر و روان است.

گامي پيش تر (پانصد سال جلو تر)

(خودهيپنوتيزم)به همه مردم جهان سرايت خواهد كرد,همه مردم جهان را فرا خواهد گرفت زيرا شبيه پوشش و كفش و لباس همه مردم بدان نيازمند هستند.

(خودهيپنوتيزم)كليد مغز،عواطف و احساسات است,بعبارت ديگر (خودهيپنوتيزم)نسخه خوشبختي و داروي خونسردي و آرامش در مقابل همه بحرانها و رويداد هاي ناگوار و تلخ زندگي است.

(خودهيپنوتيزم)كشف تازه اي است، شبيه كشف ماشين سواري كه چون همه مردم جهان بدان احتياج دارند،لذا همه تلاش ميكنند آن را براي خودتهيه كنند،همانطور كه همه مردم جهان به برق احتياج دارند، به (خودهيپنوتيزم)نيز احتياج دارند،شايد بتوان گفت احتياج به (خودهيپنوتيزم)بيشتر و بالاتر از برق و ماشين است،شايد هم معادل هردو،زيرا برق و ماشين احتياجات مادي را رفع ميكنند،ولي (خود هيپنوتيزم) احتياجات معنوي را تامين مينمايد.

فقط با داشتن ماشين و برق نمي توان خوشبخت،خوشحال،آرام،خونسرد و سالم بود،ولي با دانستن فن خودهيپنوتيزم بدون داشتن ماشين و برق ميتوان،خوشبخت،خوشحال،آرام،خونسرد و سالم بود.

(خودهيپنوتيزم)چه وقت همه جامعه ما را فرا خواهد گرفت؟(خودهيپنوتيزم)چه وقت،ساير كشورهاي جهان و همه كشورهاي جهان را فرا خواهد گرفت؟صد سال؟دويست سال؟پانصد سال؟من حداكثر پانصد سال پيش بيني ميكنم،شايد هم خيلي زودتر بتواند فراگير همه گردد.
           
 



( بنيانگذار هيپنوتيزم در ايران)

وارد شدن به حالت خلسه



اگرچه هيپنوتيزم را مدت ها پيش از آن كه آن را درك كنند نيز به كار مي‌بردند، ولي در قرن هاي اخير، دانشمندان متوجه نقش مغز در عملكرد بدن و واكنش هاي عاطفي شدند و حالا مي‌دانيم كه حالت خلسه‌اي كه در هيپنوتيزم ايجاد مي‌شود، باعث مي‌شود آن قسمت از مغز كه پذيراي انديشه هاي نو مي باشد، فعال شود و به اين ترتيب مي‌توانيم براي افزايش سلامت جسمي و روحي خود، مغز را تعليم دهيم.
اين ماده ي ژله‌اي شكل سه يا چهار پوندي كه آن را مغز مي‌ناميم، قدرت استنتاجي بيشتري از بزرگترين رايانه‌هاي دنيا را دارد. طبق اظهارات مهندسان، اگر قرار باشد، رايانه‌اي ساخته شود كه بتواند توانايي هاي مغز انسان را داشته باشد، اندازه ي آن بايد به قدر ساختمان امپاير ستيت باشد.
مغز انسان از 30 بيليون ياخته ي عصبي تشكيل يافته است. هر ياخته ي عصبي براي اجراي اعمالي نامحدود با ساير ياخته‌ها، مرتبط مي‌شود. ارتباط رواني و زيستي مغز با بدن همچون دستگاه الكترومغناطيسي است كه فرستنده‌هايي او را با سيستم عصبي مرتبط مي‌كنند.

آرزوهايتان اجابت مي شوند.


درخواست كنيد به شما داده خواهد شد. 

جستجو كنيد آن را پيدا خواهيد كرد. بكوبيد به روي شما باز خواهدشد. زيرا هر چه طلب كنيد دريافت مي‌كنيد. آنچه جستجو كنيد مي‌يابيد و در به روي كسي كه مي‌كوبد، باز مي‌شود. رؤياها و آرزو‌هايتان هر چه باشد راه رسيدن به آن يكي است، و آن تجسم خلاق است.
 تجسم خلاق به شما كمك مي كند تا به آرزوهايتان دست يابيد. اگر آنچه را كه امروز مي شنويد ، انجام دهيد، زندگيتان را دگرگون مي‌سازد. تجسم خلاق به شما مي آموزد جهان در انتظار تجسم و اراده شماست تا رام اراده و تجسم شما گردد، پس اول تجسم كنيد و سپس اراده كنيد. مكانيزم تجسم خلاق آن را براي شما برآورده مي‌كند. بخواهيد، به شما داده خواهد شد.
1- ابتدا بايد آرزوهايمان را آشكار سازيم. آرزوهايتان و خواسته‌تان را به صورت صريح و روشن بنويسيد، بدون ابهام. بهتر است قبل از ادامه، قلم و كاغذ برداريد تا با هم بتوانيم آرزوهايمان را دنبال كنيم. به عنوان مثال من مايلم در دهكده كوچكي زندگي كنم. مي‌خواهم خانه‌اي براي خود بسازم. مايلم در آمدم را تا 2 سال آينده 2 برابر كنم. يا از كشور هند ديدن كنم.
پس از اينكه آرزوهايتان را نوشتيد به اين موضوع فكر كنيد كه چرا اين آرزو را كرده ايد. اين آرزو چطور مي‌تواند به شما كمك كند تا شما خود واقعي يا برتر‌تان را پيدا كنيد. آيا اين آرزوي شما ضرري هم دارد. با خودتان صادق باشيد، به خودتان بگوييد كه آرزوي واقعي و علت آرزوي قلبيتان چيست؟ از آرزوهايي كه مي‌خواهيد روي ديگران تأثير بگذارد و منشاء آن نفس است دوري كنيد. هر آرزويي كه منشاء آن نفس است بي ارزش است و در خواست آن تقاضا به شمار نمي‌آيد و ممكن است به اين درخواستتان نرسيد.
مسئله اي كه بايد به آن توجه كنيد اين است كه الان در حال انجام كداميك از آرزوهايتان هستيد. تفكراتي كه هم اكنون در حال انجام آن هستيد چه آينده اي را براي شما فراهم مي‌كند. اگر شما كارمند جزء هستيد و آرزو مي‌كنيد كه مدير شويد جهت به انجام رسيدن اين آرزو چه كاري را انجام مي‌دهيد؟ اگر در آرزوي رابطه جديد و صميمي هستيد، آيا سعي كرده ايد با افراد جديدي آشنا شويد. الان داريد چكاري انجام مي‌دهيد؟
حالا نوبت آن رسيده است كه باور هاي خود را آزمايش كنيد. اگر آرزويي داريد، آيا با باور كنوني ما در تضاد است. اگر خواهان پول و ثروت بيشتر هستيد نظرتان در مورد كساني كه پول دار هستند، چيست؟ اگر مي‌خواهيد تفريح كنيد نظرتان در مورد كسانيكه تفريح و گردش مي‌كنند چيست؟ آيا آنها كار خوبي مي‌كنند يا اينكه وقتشان را تلف مي‌كنند. در مورد آزمون باورهاي خود صادق باشيد.
به دنبال هر خواسته يك مسئوليت يا يك جايگاه جديد در ما بوجود مي‌آيد با رسيدن به آرزوي جديد آيا چيزي را از دست مي‌دهيد. به همين دليل بايد به اين مسئله توجه كنيد كه سدهايي را كه در مقابل خود ساخته ايد را از ميان برداريد. مثلا اگر من درآمد بالايي داشته باشم از چه چيزي مي‌ترسم، ‌آيا نگران چيزي هستم. هر چه به ذهنتان مي‌آيد را روي كاغذ بنويسيد. اينها نظرات و موانع به انجام رسيدن آرزوهايتان هستند.
يكي از موانع، نوع برداشتي است كه از خودمان داريم. همه ما از خودمان برداشتي داريم اين برداشتها بصورت يك تصوير در ذهن ذخيره مي شود. ما در برابر هر احساس، آرزو و باور تصوير ذهني مشخصي داريم. چنانچه تصوير ذهني با كاري كه انجام مي‌دهيم هماهنگ نباشد، تصوير ذهني اتفاق مي افتد و تصوير ذهني برنده است. بايد نوع تصوير ذهني كه از خود داريم را تغيير دهيم. چشمانتان را ببنديد و در مورد كار يا وضعيتي كه داريد فكر كنيد. تصويري كه به ذهنتان مي آيد چيست؟ آيا اين تصوير مي تواند شما را موفق كند؟ مثلاّ چنانچه شما بخواهيد برنده مسابقه كشتي يا وزنه برداري شويد زمانيكه چشمتان را مي بنديد و به خودتان فكر مي كنيد چه چيزي را مي بيند يك فرد قوي يا يك فرد ضعيف و ناتوان؟ آيا خودتان را بزرگ مي بينيد يا كوچك. كداميك مي تواند به شما كمك كند. تصوير ضعيف و كوچك يا تصوير قوي بزرگ و نيرومند؟ بايد تصوير ذهني با اهداف و آرزوهايتان هماهنگ باشد تا تصوير ذهني بتواند در به انجام رساندن اهدافتان به شما خدمت كند.
آرزو كنيد، تجسم كنيد، آرزوهايتان را به تصوير بكشيد حالا منتظر باشيد، انتظارش را بكشيد تا اتفاق بيفتد. ما داراي يك كامپيوتر زنده هستيم. اشتباه نشود ما كامپيوتر نيستيم بلكه داراي يك كامپيوتر زنده هستيم، ما برنامه ريز اين كامپيوتر هستيم. اين كامپيوتر كاري ندارد كه اين كار خوب است يا بد. فقط مسئول اجراي آن است. چه مثبت چه منفي آن را برايمان به انجام مي رساند.
ذهن ناهوشيار ما بين آرزو و ترس، بين رؤيا و كابوس، بين واقعيت و تخيل نمي تواند تفاوت بگذارد. هميشه سعي مي كند انتظارات ما را برآورده سازد. زني مي گفت كه هميشه هراس داشت كه منزلش روزي به آتش كشيده شود. اين بدترين كابوسي بود كه او مي توانست تصور كند و اين قدر بر روي اين تصوير ذهني بصورت خود آگاه و نا‌خود‌آگاه فكر كرد تا اينكه روزي به دليل بي احتياطي و اتصال برق منزلش دچار آتش سوزي شد. خودش مي‌گفت كه مي دانسته اين اتفاق مي‌افتد.
ترسهاي او عاقبت به وقوع پيوست. ترس‌هاي ما هم ممكن است به وقوع بپيوندد. علت آتش سوزي ترسهاي او و ذهن او بود نه يك اتفاق معمول. باورهاي او- ترس از آتش سوزي -موجب آتش سوزي شد.
هدفتان را با تمام جزئيات تصور كنيد. به جزئيات توجه كنيد، بگذاريد غرق در جزئيات شويد. اگر مي‌خواهيد باغي داشته باشيد، باغي را تصور كنيد. در آن باغ قدم بزنيد. بگذاريد بوي گلهاي داخل آن، عطر گلها، بوي خاك و... را احساس كنيد. ببيند سايه درختان چطور همه جا پخش شده است، به گربه اي فكر كنيد كه داخل باغ بازي مي‌كند به طرف گربه برويد، موهاي نرم گربه را لمس كنيد. تصاوير را تغيير دهيد تا تصويري مطابق ذوق و سليقه تان بوجود آيد. هيچ چيزي واقعيت نمي‌يابد مگر اينكه ابتدا به تصوير كشيده شود. هرگاه فرصتي پيدا كرديد به اين تصوير و آرزو فكر كنيد. آنچه را واقعاّ دوست داريد به تصوير بكشيد. اگر به خودتان بگوئيد اين فكر احمقانه اي است و چنين چيزي امكان ندارد. طبعاّ اتفاق نخواهد افتاد. واقعيت افكار ما را تأئيد مي‌كند. هر زمانيكه نياز داريد موضوعي اتفاق بيافتد بايد سه موضوع را در نظر بگيريد:
آرزو كنيد، تجسم كنيد، انتظار وقوع آن را داشته باشيد.
تجسم خلاق به شما كمك مي‌كند تا آرزو وقوع بپيوندد. تجسم خلاق راه ميان بر رسيدن به آرزوهاست. سه كلمه را در ذهن تجسم كنيد.آرزو، تجسم، انتظار وقوع. مطمئن باشيد نا‌ممكن ممكن مي‌شود.
چطور به طور عملي مي‌توانيد آرزوهايتان را به وقوع بپيونديد.
من در دوره‌هاي تجسم خلاق و نوارهايي كه آماده كرده‌ام اين تكنيك را به طور كامل پياده كرده‌ام. اين تكنيك كاملاّ مؤثر است و بعضي مواقع مي تواند خيلي سريع آرزوها و خواسته‌هايتان را برآورده كند. ممكن است اين آرزو پيدا كردن جاي پارك باشد يا اينكه بخواهيد شغلي با درآمد خوب و عالي را پيدا كنيد.
اشتياق، تجسم خلاق و انتظار وقوع، راه رسيدن به آرزوهاست.
ابتدا صحنه اي را تجسم كنيد. صحنه‌اي را تجسم كنيد كه گوياي آرزوي شما باشد اين موضوع را مي‌توانيد به دوران كودكي يا موفقيت‌هاي قبلي خود ارتباط دهيد مثلاّ اگر مي‌خواهيد موفق شويد، به زمان فكر كنيد و زماني را تجسم كنيد كه در كنكور موفق شده بوديد يا اينكه در دوران مدرسه درس را خوب جواب داده بوديد و خوشحال بوديد اين صحنه را به صورت روشن و واضح تجسم كنيد.
به صحنه از بيرون نگاه كنيد. فيلم اين اتفاق را ببينيد.حالا به درون تصوير برويد. به جزئيات دقت كنيد. دوباره از بيرون به آن نگاه كنيد. حالا وارد صحنه شويد. آنقدر اينكار را انجام دهيد تا كاملاّ برايتان تداعي شود و بتوانيد تصوير را با تمام جزئيات تجسم كنيد.

روش 33 ثانيه
تصوير ساده را در ذهن تجسم كنيد اين تصوير نشان دهنده روياي شما باشد. آن تصوير را 33 ثانيه در ذهن نگاه داريد تا حداكثر اثر خود را بر روي ناخود آگاه بگذاريد. ضمن تجسم صحنه همه شوق و شادي و هيجان ناشي از تحقق اين آرزو را احساس كنيد. سپس آن تصوير را از ذهن بزدايند.
حالا با رؤيايتان زندگي كنيد. اگر مي خواهيد سفر كنيد. اگر خارج از كشور است زبان ياد بگيريد. پاسپورتان را آماده كنيد. از جاهايي كه بايد بازديد كنيد، اطلاع پيدا كنيد. اين‌ها را به بازي نگيريد. به همين سادگي جهان در خدمت آرزوهاي ماست. مي‌توانيد آرزوهايتان را بسازيد. نگران نباشيد. جهان از افكار و باورهاي ما حمايت مي‌كند.
از موقعيت‌هاي خود استفاده كامل را بنمائيد. مثلا اگر ماشين نوي را آرزو داريد، به ماشين قديمي خود برسيد،آن را برق بيندازيد. بعضي‌ها مي‌گويند كه چنانچه از موقعيت خود راضي باشيم و بتوانيم لذت ببريم جهان شرايط بهتر ي را برايمان فراهم نمي‌كند ولي جهان و طبيعت چيزها را به كسي مي‌دهد كه قدرش را بداند و بتواند از آنها استفاده كند. اين روش و عمل مي تواند تمريني براي رسيدن به اهداف بالاتر باشد.
بايد يادتان باشد كه ديگر نمي‌خواهيد با موقعيت قبلي باشيد، ولي از آن موقعيت استفاده كنيد. زندگي هديه و ارمغاني است كه بايد بياموزيم چگونه آن را دريافت كنيم، نه مثل روزي به دستش آوريم؟ پشتكار و برنامه ريزي هميشه موفق بوده است. ما هميشه آنچه مي خواهيم بدست مي‌آوريم نه آنچه درخواست مي كنيم. بنابراين اگر چيزي را درخواست كردي و به آن نرسيدي، خود را سرزنش نكن از خودت بپرس چرا من به آن نرسيدم. شايد در باورهاي تو(تصوير ذهني) مشكلي وجود دارد. بيائيد به جاي پاك كردن صورت مسئله، بياموزيم چگونه مسائلمان را حل كنيم. 

به جاي فراموش كردن آرزو، ياد بگيريم كه چگونه آن را فراهم كنيم. دلايل شكست و عدم موفقيت هر چه باشد بايد پيدا شود. بايد حتي دلايل موفقيت خود را متوجه بشويد.