کافه تلخ

۱۳۸۹ خرداد ۶, پنجشنبه

ستاره طارق چیست


ستاره طارق چیست؟


آیا ستاره طارق یکی از پنج صیحه یا ندای ذکر شده در آخر الزمان است؟
ظهور ستاره طارق بر چه دلالت دارد و چه تاثیراتی دارد؟
آیا طارق پیش از این نیز ظاهر شده؟
هنگام طلوع ستاره طارق چکار باید کرد؟
آیا می توان تاریخ ظهور طارق را با توجه به پیشرفتهای علمی و فضایی پیشگویی نمود؟

همانطور که در مقالات قبل ذکر شد، در سال ظهور و یا سال قبل از آن پنج صیحه یا ندا شنیده می شود . یکی از این صیحه ها که در شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان است صیحه جبرئیل امین است که به نام قائم آل محمد ندا می دهد و یک ندا از شیطان که در روز جمعه بعد از زوال خورشید است . سه صیحه یا ندای دیگر مربوط به سه واقعه یا به عبارت بهتر بلای طبیعی است که در دو تا از آنها در مشرق و دیگری در مغرب روی می دهد. در مقالات مربوط به آتشی از مشرق و آتشی از مغرب این دو صیحه شرح داده شد. بر اساس روایات واقعه دیگری غیر از آنچه ذکر شد در نزدیکی ظهور در مشرق زمین اتفاق می افتد.

در احادیث و روایات عصر ظهور ،دیده شدن ستاره ای دنباله دار در آسمان ، مکرر ذکر شده . ظهور این ستاره دنباله دار در ادیان دیگر نیز آمده و نشانه ای برای آخر الزمان است.

در روایات اسلامی نیز چندین بار از این دنباله دار سخن رفته و پیامبر اسلامی صلی الله علیه و اله و سلم نیز مفصل در باره آن در حدیثی طولانی و مفصل توصیاتی را نموده اند که نشان می دهد موضوع از اهمیتی خاص برخوردار است .

عن نعيم بن حماد في كتابه الفتن رقم638 جاء فيها قال ” ص ” إذا كانت صيحة في رمضان فإنه يكون معمعة في شوال قلنا وما الصيحة يا رسول الله قال هدة في النصف من رمضان ليلة جمعة فتكون هدة توقظ النائم وتقعد القائم وتخرج العواتق من خدورهن في ليلة جمعة في سنة كثيرة الزلازل فإذا صليتم الفجر من يوم الجمعة فادخلوا بيوتكم وأغلقوا أبوابكم وسدوا آذانكم فإذا أحسستم بالصيحة فخروا لله سجدا وقولوا سبحان القدوس سبحان القدوس ربنا القدوس فإنه من فعل ذلك نجا ومن لم يفعل ذلك هلك.

از نعیم بن حماد در کتاب “الفتن ” آمده است :

پیامبر (صلی­ الله­ علیه­ وآله) فرمود: هر گاه در ماه رمضان صدای صیحه بلند شد پس در شوال جنگ آغاز می گردد. گفتیم: ای رسول خدا، صدای بلند چیست؟ فرمود: صدای شدید فرو افتادن چیزی است در ماه رمضان، در شب جمعه ای ، در سالی پر از زلزله ها که خوابیده را بیدار می کند، ایستاده را می نشاند و دختران جوان را از سراپرده هایشان بیرون می آورد. بنا بر این، هرگاه نماز صبح روز جمعه را خواندید، داخل خانه­ هایتان شوید، درها و روزنه ها را ببندید، خود را بپوشانید و گوشهایتان را بگیرید. هر گاه آن بانگ بلند را احساس کردید، برای خدا به سجده در افتید و بگویید:«سُبحان القدّوس، سُبحان القدّوس، ربّنا القدّوس». زیرا هر کس چنین کند، نجات می یابد و هر کس چنین نکند، نابود می شود. الفتن، ص ۱۳۶، جزء ۳، ح ۶۱۹ . ( توضیح اینکه این روایت از ابن مسعود هم نقل شده است)

در روایتی دیگر از امام باقر (علیه السلام) آمده :

هر گاه عبّاسی به خراسان رسد، گیسوی سختی ‏آور در مشرق طلوع می‏کند.نخستین بار که طلوع کرد، برای نابودی قوم نوح بود، هنگامی که خدا غرقشان کرد. در زمان ابراهیم (علیه‏ السّلام)، آن گاه که او را در آتش افکندند و زمانی که خداوند فرعون و همراهانش را نابود ساخت و هنگامی که یحیی پسر زکریّا کشته شد، طلوع کرد. پس هر گاه آن را دیدید، از شرّ فتنه‏ها به خدا پناه برید.طلوع این ستاره پس از گرفتن خورشید و ماه خواهد بود. سپس ]بنی‏ عبّاس[درنگ نمی‏کنند(دوام نمی آورند) [جز زمانی کوتاه]، تا آنکه اَبْقَع در مصر آشکار شود. ( الفتن، ص 148، جزء ۳، ح 607)




در روایتی دیگر آمده است :

از علائم نزدیکی ظهور :… طلوع ستاره درخشان در سمت مشرق که همچون ماه می‌درخشد سپس دو جانب آن خم گردد که نزدیک شود که آن دو جانب به همدیگر متّصل شوند. پدید آمدن سرخی در آسمان که در فضا پراکنده گردد. (علامه حلی:نگاهی بر زندگی

ابو امامه نیز نقل کرده است:

رسول خدا (صلی­ الله­ علیه­ وآله) فرمود: … هر گاه شب نیمۀ رمضان شب جمعه باشد، از آسمان صدایی خواهد بود که بر اثر آن٬ هفتاد هزار نفر بیهوش٬ هفتاد هزار نفر گنگ و هفتاد هزار دوشیزه پرده هاشان شکافته می شود! گفتند: ای رسول خدا، پس چه کسی سالم می ماند؟ فرمود: کسی که در خانه اش بماند و به سجده پناه بَرَد و بلند تکبیر بگوید(عقد الدرر٬ ص ۴۰ـ۱۳۹ ٬ ب ۴ ٬ ف ۳.).

گفتنی است ، حادثۀ یادشده ، در روز جمعه نیمۀ رمضان سال پیش از ظهور، تقریباً هنگام طلوع خورشید یا کمی پس از آن ، به وقت عربستان سعودی،رخ می دهد. البتّه چنین به نظر می­رسد، اقدامات احتیاطی­ ای که پیامبر اسلام(صلی­ الله­ علیه­ وآله) به آنها اشاره فرموده است، بیشتر متوجّه مردم مشرق زمین، خصوصاً خاورمیانه، می­شود.

شیخ مفید- دانشمند شیعی – آورده است:

هر گاه ستاره ای سرخ را دیدی که آن را نمی شناسی و در مسیرحرکت ستارگان قرار ندارد و در آسمان از جایی به جایی دیگر می رود و مانند ستون است، در حالی که ستون نیست، پس بی گمان،چنین چیزی نشانۀ جنگ، بلاها، کشته شدن بزرگان، زیادی شرور و اندوه­ها و آشوب در میان مردم است(الاختصاص، ص (162

مام باقر (علیه­ السلام) فرمود:

پیش از این امر (ظهور قائم)، گرفتن ماه پنج روز مانده به پایان ماه رمضان و گرفتن خورشید در پانزدهمین روز آن رخ خواهد داد،و در این هنگام، محاسبه منجّمان بر هم می خورد (الغیبة، ص ۲۸۰، ب ۱۴، ح ۴۶. ).

پیشتر در مقاله آتشی از مشرق ذکر شد که در اثر آتشفشان تامبورا در اندونزی در سال 1815 کسوف روی داد . با توجه به همزمانی ظهور دنباله دار و یا ستاره سرخ رنگ و کسوف خورشید احتمال دارد یکی از دلایل کسوف غیر طبیعی و غیر وقت قرار گرفتن دنباله داری در بین زمین و خورشید باشد.( الله اعلم و اعلی)

همچنین، در خبری دیگر از کعب الأحبار، می خوانیم :

نابودی بنی عبّاس هنگام آشکارشدن ستاره ­ای در دل آسمان و صدای شدید فروافتادن چیزی از آسمان و شکافته­ شدنی است. همۀ اینها در ماه رمضان خواهد بود. سرخی میان پنجم تا بیستم رمضان است و صدای شدید فروافتادن چیزی از آسمان در نیمه تا بیستم ماه می باشد و شکافته­شدن از بیستم تا بیست و چهارم خواهد بود. و ستاره­ای دیده می­شود که مانند ماه نورافشانی می کند و سپس چونان مار در هم می پیچد تا جایی که نزدیک است دو سر آن به هم برسند. و دو لرزش در شبِ پدیدآمدنِ دو فرورفتن خواهد بود، و ستاره ای که شهابی به وسیلۀ او پرتاب می شود و از آسمان فرو می افتد؛ با آن صدایی شدید است تا آنکه در مشرق می افتد و مردم از آن دچار بلایی سخت می شوند. (الفتن، ج ۱، ص۲۳۰، جزء ۳، ح ۶۴۳، مکتبة التوحید، قاهره، چاپ اوّل، ۱۴۱۲ هـ. ق. )

ابن مسعود می گوید:

در ماه صفر نشانه ای خواهد بود و ستاره ای دنباله دار آشکار می گردد .

الفتن ، ص 148 ،جزء 3، ذیل ح 609

از امام علی علیه­ السلام در بارۀ تفسیر ” طارق” (رونده در شب) پرسیده

شد، فرمود:

آن، زیباترین ستاره در آسمان است،

در حالی که مردم نمی شناسندش…(6). بحار الأنوار، ج ۵۵، ص۸۹ ، ب ۹، ح ۴.

باز هم در قرآن کریم می­خوانیم:

منتظر روزی باش که آسمان دودی آشکار را پدید آورد*

این دود که مردم را فرا می­گیرد، عذابی دردناک است*(7). قرآن کریم، سورۀ دخان، آیۀ ١1- ۱٠.

امام باقر (علیه­السلام) فرمود:

پیش از قیام قائم (علیه­السلام) مردم به وسیلۀ آتشی که در آسمان

آشکارمی شود و سرخی ­ای که آن را فرا می گیرد، از گناهانشان بازداشته می شوند(10). الإرشاد، ج ۲، ص ۳۸۷.

بررسی روایات نشان می دهد که طلوع ستاره ای سرخ رنگ و سقوط شهاب سنگ یا ستاره دنباله دار که موجب خسف در زمین نیز می گردد ، از علائمی است که به نزدیکی ظهور دلالت دارد. احتمال دارد این دو یکی باشند و یا دو موضوع جدا از هم که سعی داریم با توجه به یافته های علمی دانشمندان و سایتهای علمی به آن بپردازیم.

برخورد شهاب سنگی بزرگ به زمین در روایات اخر الزمان ادیان دیگر هم آمده و این فرضیه به حدی قوی است که بر اساس آن فیلمهای متعددی هم ساخته اند و آن را نشانه پایان حیات کنونی بر روی زمین و شروع عصری جدید می دانند و زمان آن را سال 2012 اعلام کرده اند.

در روایات اسلامی و قرآن کریم نیز به صراحت از آخر الزمان و برخورد ستارگان با یکدیگر و تیره شدن خورشید و به هم خوردن نظم سیارات و زلزله های شدید و آتشفشان به عنوان دلایلی برای نزدیکی قیامت یاد شده. اما بر اساس روایات در هنگام ظهور و قبل از ان نیز از برخورد دنباله داری به زمین یاد شده که موجب کشته شدن عده زیادی می گردد ولی پایان جهان نیست و ضمن اینکه تاریخی برای آن تعیین نشده است.

در قرآن کریم سوره ای به نام طارق وجود دارد که به همین دلیل نام مقاله را از نام این سوره گرفته ایم .در این سوره به طارق قسم یاد شده و آن را ستاره ثاقب لقب داده . در تفسیر این سوره آمده است که طارق همان ستاره دنباله داری است که در آخر الزمان به زمین نزدیک می شود و با زمین برخورد می کند. منظور از طارق ، رونده در شب یا کوبنده شب ، که در قرآن کریم به آن قسم یاد شده ستاره درخشانی است که نور آن بسیار با نفوذ و زیبا می باشد. ثاقب به معنای فرو رونده و نفوذ کننده است. ظهور این ستاره دلیلی بر نزدیک بودن آخر الزمان است و در انتهای سوره نیز به کافران هشدار داده شده . این سوره یکی از معجزات علمی قرآن است .قرنها طول کشید تا اینکه دانشمندان دریابند اولین نشانه های حیات بر روی زمین با سقوط شهاب سنگها ظاهر شد.دانشمندان معتقدند شهاب ها که از فضا می آیند با خود آب و دی اکسید کربن ، منو اکسید کربن و واحدهای آمونیاک و گازهای یونیزه را وارد جو زمین می کنند و در اثر تغییرات جوی بارندگی آغاز می گردد و زمین رویش آغاز می کند و این موضوع به وضوح درآیات 5 تا 7 در باره خلقت انسان و در آیات 11 و 12 به پیدایش حیات در روی زمین و بارش باران از آسمان و شکافته شدن زمین و رویش گیاهان اشاره می کند. در حالیکه تا چند دهه قبل دانشمندان از این راز بی اطلاع بودند. در آخرین آیه این سوره به نزدیکی عذاب کافران و بی اثر بودن کید آنان در مقابل آیات و نشانه های خداوند و مهلتی که به کافران داده شده تاکید می کند .

آیا طارق یکی از پنج صیحه است؟

اگر در متن روایات دقت کنیم می بینیم که به چرخش این ستاره دنباله دار در فواصل معین زمانی اشاره شده و از جمله ، حوادث مقارن با آن ، طوفان و هلاک قوم نوح و سپس هلاک قوم ابراهیم (همانطور که می دانید قوم لوط در زمان حضرت ابراهیم می زیسته و حضرت لوط همان آیین ابراهیمی را در این قوم ترویج می نموده که با افزایش گناهان و اصرار بر آن این قوم در یک صیحه هلاک شده اند ) . و بار دیگر این دنباله دار در زمان حضرت موسی و نابودی قوم فرعون ظاهر شده و آخرین بار طبق این روایت در زمان شهادت حضرت یحیی بوده است. لذا می توان گفت که این ستاره در فواصل زمانی مختلف از نزدیکی زمین عبور و باعث پیدایش حوادثی در زمین می گردد. از جمله آن زلزله ، آتشفشان بارندگی های شدید و سیل که در نهایت منجر به مرگ عده زیادی از مردم خواهد شد و تاکید بر این است که آزمایشی برای مومنان و عذابی برای کافران است و در قرآن از آن با نام صیحه یاد شده و در روایات بالا نیز به آن صیحه اطلاق شده . لذا نتیجه می گیریم که طارق دنباله داری است که طلوع آن عذابی برای کافران و بشارتی برای منتظران و مومنان بوده و از آن به صیحه تعبیر شده است.


هنگام شنیدن صیحه چکار باید کرد؟

چنانکه از روایات استنباط می شود این صیحه با صیحه جبرئیل امین که در شب 23 ماه مبارک رمضان سال ظهور است فرق دارد و یک هفته قبل از آن می باشد و همان صدای عبور ستاره دنباله دار “طارق” است و یک هفته پس از آن صیحه جبرئیل از آسمان و به دنبال آن ندای شیطان از زمین خواهد بود.

این صیحه همراه با سقوط قسمتی از این ستاره دنباله دار در مشرق زمین می باشد . زمان سقوط قسمتی از این ستاره در وقت طلوع افتاب در روز جمعه نیمه ماه مبارک رمضان است بطوریکه خواب را بیدار و بیدار را به ترس و وحشت می افکند و زنان را از سراپرده بیرون می آورد و صدای آن به حدی بلند و شدید است که همه مردم آن را می شنوند.

در سقوط بخشی از این ستاره ، عده زیادی کشته می شوند و عده زیادی کر و گنگ و کور می گردند . در روایت وارده از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم ، از ایشان سئوال می شود که در آن زمان ما را به چه امر می فرمایید؟ و حضرت پاسخ می دهند صدقه بدهید و بر شماست نماز و تسبیح و تکبیر و قرائت قرآن در آن هنگام . سپس سوال می شود چه علامتی برای آن است که ( صیحه) وقت دیگری از سال نباشد ؟ و حضرت می فرمایند اگر نیمه ماه مبارک رمضان گذشت و این اتفاق نیفتاد در آن سال ایمن می باشید.

در روایت دیگری تاکید شده که این واقعه در شب جمعه در سالی که پر از زلزله و سرما هست اتفاق می افتد .

به هنگام طلوع این ستاره و سقوط بخشی از آن در شرق چکار باید کرد؟

در اینجا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم توصیه می فرمایند که برای ایمنی از این واقعه ، به منزل بروید و تمام درها و پنجره ها را محکم ببندید و لباس ضخیم بپوشید و یا خود را با پارچه یا پوشش ضخیمی بپوشانید و گوشهای خود را محکم بگیرید ( ببندید) و به تسبیح و نماز جماعت و سجده طولانی مشغول گردید.

سوالی که مطرح می شود این است که آیا این نکات اشاره به وقوع جنگ و یا حمله با بمب اتمی ندارد؟

پاسخ این است که خیر زیرا اگر از سلاح اتمی استفاده گردد هیچ یک از امور فوق جان ما را حفظ نخواهد کرد.

سئوال دیگر اینکه آیا ممکن است این صیحه همان صوت جبرئیل علیه السلام باشد؟

در پاسخ باید گفت که خیر ، چگونه است که پیامبر اسلام در هنگامی که جبرئیل ما را به ندایی مهم فرا می خواند توصیه کند که گوش خود را بگیریم و در منزل پنهان شویم . در حالیکه گفته شده ندای جبرئیل امین را همه مردم روی زمین می شنوند ان شاء الله.

در این روایت همچنین آمده : زمانی که احساس کردید صیحه نزدیک می شود سجده کنید و بگویید ” سبحان القدوس ” و عبارت ” احساس کردید ” اهمیت زیادی در درک روایت دارد و نشان می دهد که ین صیحه تدریجی حس می شود و شنیده می شود و فورا شنیده نمی شود . به عبارت ، این صوت از مکانی دور شنیده شده و سپس بتدریج بلندتر شده و به ما نزدیک می شود و بطوریکه ما نزدیک شدن آن را حس می کنیم قبل از آنکه بر ما تاثیر بگذارد. و لذا برای همین گفته شده هنگامی که ” احساس کردید” . اگر صوت ناگهانی بود نیازی به انذار و هشدار نداشت. و لذا صوت جبرئیل امین نمی تواند باشد. هنگامی که جبرئیل علیه السلام ندا می دهد و منظور همان صیحه شب 23 ماه رمضان است ، همه کسانی که خداوند اراده نماید صدای او را در یک زمان خواهند شنید و صدای او تدریجی نخواهد بود.

لذا بدون شک این صوت صدای ستاره دنباله دار ” طارق” است و همانطور که گفته شده بخشی از آن در مشرق سقوط می کند و از نتایجی که به همراه دارد ، آبها را آلوده می سازد و عده زیادی از قحطی و گرسنگی خواهند مرد و صدای آن بسیار شدید است و تدریجی است و ناگهانی نخواهد بود البته برای کسانی که از آن آگاه باشند و در آن زمان بیدار بوده و به نماز صبح مشغول باشند. این صدا موجب ترس شدید در بین مردم خواهد شد و زمین را با امواج الکترو مغناطیسی شدید پر خواهد کرد. امواج صوتی حاصل از عبور این ستاره ما فوق درجه شنیداری انسان است همانند شکسته شدن دیوار صوتی در هنگام عبور هواپیماهای سریع السیر و سوپر سونیک (و یا سقوط بمب و یا موشک و یا صفیر خمپاره برای کسانی که تجربه جبهه را دارند ) .

و این امواج برای بدن ضرر دارد و از پوست و گوشت عبور می کند و لذا گفته شده که به داخلی ترین قسمت منزل بروید و گوش خود را بگیرید و با لباسی ضخیم خود رابپوشانید تا از امواج صوتی آن در امان بمانید . زیرا ممکن است پرده گوش پاره و در اثر شدت امواج دچار خونریزی مغزی گردد.

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِِ . لَقَدْ جَاءكُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُم بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُوفٌ رَّحِيمٌ. صدق الله العلی العظیم.

ببینید که چقدر پیامبر و ائمه معصومین علیهم السلام نسبت به شیعیانشان مهربان و رئوف بوده و به آنهاعنایت خاص داشته اند.

چرا باید در این حالت سجده کنیم؟

چرا در زمان وقوع زلزله و رعد و برق شدید و گرفتگی خورشید و ماه و یا ترس از وقایع طبیعی هولناک نماز آیات بر ما واجب می شود؟

علت نماز و سجده چیست؟ می فرمایند وقتی صدای صیحه را حس کردید سجده کرده و ذکر ” سبحان القدوس سبحان القدوس ربنا القدوس” بگویید. می دانیم که بهترین و زیباترین حالات برای انسان در نزد پروردگار جهانیان سجده است اما سجده چه ارتباطی با عبور ستاره دنباله دار دارد؟


فواید ذکر “سبحان القدوس، سبحان القدوس ربنا القدوس”

در فواید ذکر اسماء الهی و در ذیل ذکر ” القدوس” آمده است که کسی که این ذکر را بگوید، در هنگام ادای این ذکر احساس می کند که اعضاء و جوارحش تمایلی به گناه نخواهد داشت و در می یابد که چشمانش از نگاه حرام کراهت دارد و گوشش از شنیدن آنچه مورد غضب خدا است روی می گرداند زیرا در این ذکر تاثیر آشکار بر جوارح و اعضای انسان دارد و هر کسی که می خواهد از بندگی شیطان و معصیت رها گردد این ذکر را ورد زبان خود سازد و بدین ترتیب خدا وسوسه شیطان را از او دور می گرداند و این ذکر مجرب است.

ذکر ” القدوس” 150 بار در هنگام زوال موجب نورانی شدن قلب و ایمن شدن از وسوسه های شیطان می گردد.

حالت سجده بهترین حالت برای برای جلوگیری از بیهوشی و مرگ در موقع خوف شدید می باشد و این امر اثبات شده است. در هنگام خوف شدید تغییراتی در جسم انسان صورت می گیرد مثل عرق کردن و لرزش بدن و تغییراتی نیز در باطن جسم صورت می گیرد که عبارت است از ترشح هورمونهای مختلف و از جمله آدرنالین که موجب بسته شدن رگهای خونی و جریان خون در بدن می شود و خصوصا در مناطق بالاتر بدن مثل سر و موجب می شود خون به مغز نرسد. میزان هورمون بستگی به میزان ترس و خوف دارد و در حالات ترس شدید مانع رسیدن خون به مغز بطور کلی شده که در نتیجه احساس سرگیجه و سپس بیهوشی و در نهایت سکته مغزی و اغماء و مرگ خواهد شد. اگر انسان در این وضعیت در حالت سجده باشد مغز پایین تر از سطح قلب قرار خواهد گرفت و همینطور سایر اعضای بدن در حالت ارتفاع کمتر از قلب قرار گرفته و خون با فشار بیشتر به همه اعضای بدن و از جمله مغز می رسد. و چون سر پایین تر از اعضای بدن قرار دارد خون با فشار به مغز می رسد و مانع از بسته شدن رگهای مغز در اثر تنگی عروق خواهد شد و در نهایت مانع از بیهوشی و اغماء و مرگ مغزی می گردد. و لذا تنها راه مصونیت در حالات ترس شدید سجده است و این نماز و سجده تنها از سنتهای اسلامی و از معجزات پیامبر عظیم الشأن اسلام است. ضمن اینکه یاد خدا و تمرکز بر ذکر موجب آرامش انسان می گردد ” الا بذکر الله تطمئن القلوب” و از ترشح هورمونهای اضافی در بدن جلوگیری می کند و جریان خون را به حالت عادی باز می گرداند. هنگام سجده همچنین بارهای الکترو مغناطیسی جمع شده در بدن دفع می گردد و همانطور که ذکر شد نزدیک شدن ستاره دنباله دار با شدت و سرعتی زیاد، امواج الکترومغناطیس زیادی را تولید می کند که حالت سجده به دفع این امواج به زمین و تخلیه جسم از آن کمک می کند. شدت این امواج به حدی است که همه دستگاههای الکتریکی و کامپیوتری را از کار می اندازد.

در حالت عادی ، روزانه ما مقداری از این امواج الکترومغناطیس را از محیط دریافت می کنیم که بر سلولهای جسم تاثیر گذاشته و موجب سردرد و بیماریهای دیگر می گردد . تخلیه این امواج از بدن تنها با سجده بر روز زمین ممکن است و آنهم به طریق صحیح و تماس هفت نقطه بدن با زمین . و لذا گفته شده در هنگام صیحه که بیشترین امواج الکترو معناطیس وارد فضا می شود سجده کنید و این سجده باید تا زمان دور شدن این دنباله دار ادامه داشته باشد زیرا تنها راه مصون ماندن از امواج شدید الکترو مغناطیس و دوری از تاثیر منفی آن بر اندامها و جسم انسان است.

نکته دیگر حالت سجده انسان در وضعیت رو به قبله است که در این حالت مدارهای مغناطیسی زمین با جسم هماهنگ شده و احساس آرامش همراه با تنظیم جریان خون در بدن اتفاق می افتد و بر تنظیم ضربان قلب موثر است.

سپس گفته شده ذکر ” سبحان القدوس سبحان القدوس ربنا القدوس” را تکرار کنید

تسبیح و ذکر غذای روح و مایه آرامش انسان در هنگام خوف شدید است . تسبیح غذا و دوای مومن است و تنها غذای جسم در هنگام سجده و نماز است کما اینکه گفته شده غذای فرشتگان در آسمانهاست.

تسبیح موجب تقویت جسم است کما اینکه پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و اله و سلم به حضرت فاطمه علیها السلام هنگامی که از ضعف جسمی و خستگی در انجام امور منزل شکایت کردند ، خضرت فرمودند بهترین خدمتکار و کمک برای تو را معرفی کنم ؟ وقتی به رختخواب می روی 33 بار سبحان الله و 33 بار الحمد لله و 34 بار الله اکبر بگو .

علماء اتفاق نظر دارند بر اینکه تسبیح موجب تقویت جسم و تقویت قدرت تحمل جسم هنگام خوف و حوادث شدید می باشد. حتی در ماه مبارک رمضان نیز وقتی ضعف روزه بر جسم مستولی می شود، ذکر و یاد خدا و نماز و تلاوت قرآن نشاط خاصی به انسان می دهد.

در روایتی دیگر از پیامبر اسلام صلی الله علیه واله و سلم داریم که می فرمایند در سه سال قحطی و گرسنگی هنگام خروج دجال، طعام و غذای شما تسبیح و تقدیس است و این مومنان را کفایت می کند از غذا و آب و در آن روز تکبیر و تسبیح و تحمید بجای غذا خواهد بود.

اما اینکه تاکید شده بر اینکه نماز صبح را در مسجد جماعت بخوانند در این روز ، علت آن مصون ماندن از وسوسه های شیطان است زیرا در جماعت، انسان اعتماد به نفس بیشتری داشته و شیطان بر او مسلط نمی شود و در حالات ترس و خوف شدید شیطان بر انسان مسلط می گردد و لذا گفته شده نماز را به جماعت در مسجد برگزار کنید و همین اتحاد در جماعت، ایمان را در دلها محکم کرده و اعتماد به نفس داده و از شدت خوف و ترس انسان می کاهد. و درنهایت چنانچه عمر انسان به اخر رسیده باشد بهترین حالت لقاء پرورگار ، سجده است و در ادعیه امده است که خدایا مرگ ما را در نماز و سجده قرار بده و سجده برترین و زیباترین حالت عبودیت انسان و خضوع و خشوع او در درگاه حق است.

و لذا می بینیم که در روایت تاکید شده که اگر هر کسی این کارها را در موقع شنیدن صیحه انجام بدهد مصون می ماند و در غیر این صورت هلاک خواهد شد.

با توجه به اینکه نحوه مصون ماندن از ستاره “طارق ” تنها در روایات و احادیث اسلامی و شیعی آمده است ، احتمال زیادی دارد که این واقعه عظیم و صیحه شدید بسیاری از کافران را نابود گرداند و یا دچار عوارض بعدی گردند .

شاید این سئوال برای شما پیش بیاید که آیا ستاره طارق همان سیاره ایکس یا نیبیرو و یا آپوفیس است که دانشمندان فضا آن را رصد کرده و احتمال برخورد آن را با زمین داده اند؟ و اگر چنین است آیا با محاسبات می توان تاریخ ظهور را تعیین کرد و آیا می توان از برخورد آن به زمین جلوگیری کرد؟

اگر در سوره طارق دقت کنیم می بینیم که خداوند معلومات اندک انسان را با طرح سئوال ” و ما ادریک مالطارق” به چالش می کشد و به او می گوید ای انسان تو چه می دانی که طارق چیست؟

یعنی وقتی انسان به موضوعی علم ندارد چگونه می تواند با آن برخورد نماید و لذا انسان نمی تواند با طارق این آیه و نشان الهی مبارزه نماید . در آیات پایانی سوره به صراحت عجز انسان را در مقابله با طارق بیان می کند و می فرماید :

کافران می خواهند مکر کنند و ما هم مکر می کنیم و چند صباحی به آنان مهلت داده شده.

لذا نتیجه می گیریم که اراده خداوند بر این تعلق دارد که ستاره طارق تا زمان طلوع و ظهور آن همانند ظهور فرجه الشریف مخفی و راز باقی بماند و معلومات کافران هرگز به آن راه نیابد زیرا خداوند طارق و صیحه راعذابی برای کافران قرار داده است. ( والله اعلم واعلی)

همچنین تعیین تاریخ برای ظهور کاملا غلط و مردود است و زمان ظهور را کسی جز خدا نمی داند و فیلمهایی که اخیرا ساخته شده و به پایان دنیا در 2012 و تحدیدا 21 دسامبر اشاره می کند عاری از حقیقت است. در قسمت بعدی مقاله در باره این موضوع و احتمالات مطرح شده توسط غرب ، مطالبی را به آگاهی خوانندگان خواهیم رساند.

http://www.saramomeni.blogfa.com/post-206.aspx

آيا حيات پس از مرگ واقعيت دارد؟



آيا حيات پس از مرگ واقعيت دارد؟ علم مي گويد: بله

آيا حيات پس از مرگ وجود دارد؟
دين شناسان مي توانند ساعتها در اين مورد بحث كنند، اما دكتر جفري لانگ (Jeffrey Long) متخصص تومور چه اعتقادي دارد؟ وي معتقد است شواهد علمي صراحتا مي گويند پاسخ به سوال فوق بله است.

وي در كتاب «شاهدِ پس از مرگ» (Evidence of the Afterlife) كه اين هفته وارد بازار شد، نتيجه ي مناقشه برانگيز خود را در اين مورد ارائه كرده است.
كتابي كه حاصل پژوهشهاي ده ساله ي وي در موضوع تجربيات هنگام مرگ و بررسي تجربيات شخصي 1600 نفر در هنگام مرگ است. وي در گفت و گو با مجله ي تايم درباره ي ماهيت تجربه ي هنگام مرگ و درهم‌كنش مذهب و علم صحبت مي كند.

اين مصاحبه پرخواننده ترين صفحه ي امروز وب سايت تايم بود.

پرسش: از نظر علمي، تجربه ي هنگام مرگ چيست؟
پاسخ: تجربه ي هنگام مرگ داراي دو مولفه است. نخست اين كه فرد بايد به مرگ نزديك باشد. به اين معني كه شرايط جسمي اش به قدري وخيم باشد كه در صورت عدم بهبود، بميرد. معمولا فردي را كه بيهوش است، يا از نظر باليني مرده است و ضربان قلب و تنفسش متوقف شده است مي توان نزديك به مرگ در نظر گرفت. مولفه ي دوم اين است كه مرگ درست از بيخ گوش شخص عبور كند و وي در عين حال بتواند اين مساله را به وضوح تجربه كند و به خاطر بياورد.

پرسش: پاسخ شما به شكاكاني كه كه مي گويند بايد پايه و اساس زيست شناسانه يا فيزيولوژيكي براي چنين تجربه اي وجود داشته باشد چيست؟ چرا كه شما در كتاب خودتان مي گوييد چنين تجربه اي از نظر پزشكي غير قابل توضيح است.
پاسخ: جالب اين جا است كه بر خلاف كتاب من كه توضيحي در مورد اين تجربه ارائه نمي دهد، بيش از بيست توضيح جايگزين براي اين تجربه از سوي شكاكان ارائه شده است. دليل اين تعداد زياد كاملا مشخص است. چرا كه هيچ يك از اين توضيحات، حتي براي خود شكاكان، قابل فهم نيستند.

پرسش: شما مي گوييد، ميزان شك و ترديد درمورد تجربه ي هنگام مرگ نسبت به گذشته بسيار كاهش يافته است و آگاهي در اين مورد نيز افزايش داشته است. دليل اين اتفاق چيست؟
ظرف 35 سال گذشته صدها مقاله ي علمي درمورد تجربيات هنگام مرگ منتشر شده است. علاوه بر آن، رسانه ها توجه ويژه اي به اين پديده داشته اند. بخصوص وب سايتهاي اينترنتي صدها هزار صفحه را به اين موضوع اختصاص داده اند. همه ي اينها به افزايش آگاهي مردم در اين زمينه كمك كرده است.

پرسش: شما در كتاب خود اشاره مي كنيد كه برخي از منتقدان مي گويند همه ي كساني كه تجربه ي هنگام مرگ داشته اند، جزييات اين تجربه را قبلا از ديگران شنيده اند وبه نوعي تحت تاثير محيط بوده اند.
شما در تحقيقات خود چگونه با اين مساله مقابله كرديد؟

پاسخ: ما داستانهايي كه درمورد تجربه ي هنگام مرگ دريافت مي كنيم، عينا به وب سايت خودمان مي فرستيم. با توجه به اين كه ماهانه 300 هزار صفحه توسط 40 هزار بازديد كننده از سراسر دنيا خوانده مي شود، و تا كنون هيچ كسي موفق نشده است داستانهاي تكراري را شناسايي كند، نشان دهنده ي با اصالت بودن داستانها است. در ضمن، شفافيت كار ما و تعداد بالاي بازديدكنندگان وب سايت، خود بيانگر كيفيت بالاي كار است.

پرسش: شما مي گوييد اين پژوهش تاثيرات شخصي زيادي هم بر روي شما گذاشته است. چگونه؟
پاسخ: من يك پزشك هستم كه با سرطان مبارزه مي كنم. علي رغم همه ي تلاشهايمان، همه ي بيماران علاج پيدا نمي كنند. اعتقاد من به زندگي زيباي پس از مرگ، به من كمك مي كند تا بتوانم با نيروي بيشتري به جنگ اين هيولاي وحشتناك بروم. نيرويي كه قبلا نداشتم. اين اعتقاد به من كمك مي كند كه بتوانم پزشك بهتري براي بيمارانم باشم.

پرسش: شما مي گوييد ما مي توانيم با بررسي تجربيات هنگام مرگ درمورد حيات پس از مرگ نتيجه گيري كنيم. اما واقعا فكر نمي كنيد اين كار مثل مقايسه ي سيب و پرتقال است؟
پاسخ: از نظر علمي مصاحبه با افرادي كه كاملا مرده اند، امكان پذير نيست. با توجه به اين محدوديت، ما بايد ببينيم بهترين كار ممكن چيست. اگر مغز كسي هيچگونه عملكردي نداشته باشد، مانند زماني كه شما دچار سكته ي قلبي مي شويد، به نظر من اين فرد نزديكترين مدل به آن چه است كه دنبالش هستيم. يعني مطالعه و بررسي اين مساله كه آيا تجربه ي هوشيارانه در جايي خارج از مغز امكان پذير است يا خير.

پرسش: شما در كتابتان به اين نكته اشاره كرده ايد كه تحقيقات شما مي تواند دست مذهب را بازتر كند. اما آيا مساله ي حيات پس از مرگ يك مساله ي علمي است يا مذهبي؟
پاسخ: من فكر مي كنم ما هم اكنون تركيب جالبي از اين دو داريم. اين پژوهش مستقيما به ما يادآور مي شود كه مذهب در طول هزاره هاي گذشته چه چيزهايي به ما گفته است. مذهب مشخصا به ما گفته است كه حيات پس از مرگ وجود دارد و كل جهان داراي هدف مشخصي است. در واقع پژوهش علمي ما مهر تاييدي براي همه ي چيزهايي است كه مذهب سالها است به ما گفته است. اين كتاب گام بزرگي در نزديك كردن علم و مذهب به يكديگر است.

پرسش: آيا جنبه اي از تجربيات بشري وجود دارد كه به نظر شما علم نمي تواند حتي نزديكش بشود؟
پاسخ: قطعا همين طور است. آنچه كه واقعا پس از مرگ اتفاق مي افتد يكي از اين مسائل است. توجه كنيد كه همه ي آنچه در اين مورد مي دانيم، همواره نيازمند مقداري ايمان نيز هست. در عين حال، وقتي شما به شواهد علمي زندگي پس از مرگ نگاه مي كنيد، مقدار ايمان مورد نياز براي باور داشتن به حيات پس از مرگ به طرز قابل توجهي كاهش مي يابد.

منبع : سايت ترديد

منبع اصلي : http://www.time.com/time/health/article/0,8599,1955636,00.html

معمای ديوار مار سرخ





نشريه: Current World Archeology





تاريخ: مارس 2008
Legion1992 ترجمه

ديواري طويل تر از مجموع دو ديوار مشهور هادريان1 و آنتونين2 و بيش از هزار سال کهن تر از ديوار چين آنچنانکه ما امروز مي دانيم. همچنين اين ديوار از موادي به مراتب مستحکم تر از همتاي چيني اش بنا شده است. اين عظيم ترين بنايي است که در حد فاصل چين و اروپاي مرکزي واقع شده و شايد طولاني ترين سازه اي باشد که در دوران باستان با خشت کوره اي ساخته شده است – و همچنان افراد اندکي از وجود آن آگاهند! اين ديوار با نام ” ديوار بزرگ گرگان ” يا ” مار سرخ ” شناخته شده است. يک تيم بين المللي از باستان شناسان مشغول کار بر روي اين ديوار مار گونه اند و آنچه پيش رو داريد گزارشي است از يافته هاي ايشان:

ديوار ” مار سرخ ” که نامش را وام دار رنگ سرخ خشت هايش است با طول تقريبي 195 کيلومتر در شمال ايران واقع شده است. يک خندق با عمق 5 متر آب را در طول بخش بزرگي از اين ديوار منتقل مي نموده است. شيب ملايم و پيوسته آن که براي حصول اطمينان از به جريان در آمدن آب در مسير حرکت ديوار طراحي شده است، نشان از توان بالا در مساحي زمين در نزد سازندگان اين اثر دارد. بيش از 30 موضع دژهاي نظامي در سرتاسر اين سازه ی عظيم به چشم مي خورند. فضاي هر يک از اين دژها 3 برابر بيش تر از آن چيزي است که در ديوار هادريان ساخته شده است. گرچه هنوز اين دژها در قياس با بارو هايي که در نواحي ساحلي درياي خزر ساخته شده اند بسيار کوچکند چرا که برخي از بارو هاي ساحلي گاهي تا 10 برابر بزرگ تر از دژهاي ديوار بزرگ اند. ديوار ” مار سرخ ” از بسياري جهات بي همتا بوده و رفته رفته معماهاي خود را نمايان مي سازد.

چه کساني، در چه زماني و براي چه هدفي اين مانع دفاعي را با اين مقياس شگفت انگيز و درايتي اين چنين بنا نموده اند؟ حتي طول واقعي آن بر ما معلوم نسيت: انتهاي غربي آن توسط پيش روي آب درياي خزر شسته شده، در حاليکه در طرف مقابل، انتهاي شرقي آن نيز به اراضي کوهستاني و کاوش نشده کوه هاي البرز ختم مي شود.

يک تيم ايراني تحت سرپرستي جبرئيل نوکنده از سال 1999 مشغول کاوش بر روي اين ديوار عظيم بوده اند. در سال 2005 اين تلاش با هدف کشف راز هاي نهفته و پاسخ به سوالات “چه کسي، چه زماني و چرا” به پروژه مشترکي مابين ايران و بريتانيا انجاميد.

هيچ منبع نوشتاري اي به اين ديوار اشاره ننموده، هيچ سنگ نبشته و يا مسکوکاتي در اطراف آن يافت نشده است. در پاسخ به پرسش ” چه زماني “، به جاي اتکا به گمانه زني بر اساس مستندات تاريخي، ما نياز به انجام آزمايشهاي مستقل علمي براي تعيين تاريخ صحيح ساخت ديوار داشتيم.



تاريخ گذاري معما

پس ديوار بزرگ گرگان چه زماني بنا شده است؟ برخي مي پندارند که اين ديوار در زمان تسلط اسکندر، شاه مقدوني که در سال 330 ق. م. به اين ناحيه رسيد برپا شده است، اما وي هفت سال پس از آن درگذشت – در حقيقت اين ديوار را با نام ” حصار اسکندر ” نيز مي شناسند. ديگران نيز طرح مي کنند که اين ديوار در قرن ششم پس از ميلاد و توسط خسرو پرويز اول (531-579 ميلادي) ساخته شده است. همچنين بر اساس مطالعات و کاوشهاي محمد يوسف کياني که در سالهاي دهه 70 ميلادي صورت پذيرفت – و آراء برخي ديگر از محققان – قرون اول و دوم قبل از ميلاد مسيح بعنوان تاريخ ساخت اين ديوار مطرح مي گردد. چه کسي درست مي گويد؟



خوشبختانه مهندسين سازنده ديوار، آنرا بگونه اي برجسته مناسب تکنيک هاي مدرن تاريخ گذاري ساخته اند. با توجه به اين که اين ديوار در سراسر زمين هاي رسي و استپ هاي بدون درخت کشيده شده، امکان دسترسي به چوب و سنگ جهت مصارف ساخت و ساز ميسر نبوده است. از طرفي خاک رس بهترين ماده اوليه براي تهيه ده ها و يا شايد صد ها ميليون خشت پخته شده به شمار مي رفته است که به وفور در آن ناحيه يافت مي شده. هر يک از خشت ها به شکل مستطيل و با ابعاد استاندارد شده 37 سانتيمتر در نواحي غربي و 40 سانتيمتر در قسمت شرقي ديوار، با ضخامتي بين 8 الي 11 سانتيمتر ساخته مي شدند. اين خشت هاي بزرگ مشخصا در مقياس صنعتي توليد شده اند. کاوشها، زنجيره اي از کوره هاي آجر پزي را در طول مسير ديوار نمايان ساخت. در برخي نواحي کوره هايي يافت شد که با فاصله 40 متر نسبت به يکديگر واقع شده اند و در ديگر موارد اين فواصل به 100 متر مي رسيده است. در مجموع بصورت تقريبي مي توان گفت که چند هزار کوره آجر پزي به منظور ساختن عظيم ترين حصار طولي خاور نزديک در عهد باستان احداث گرديده است.



آيا اين کوره ها نشاني بدست مي دهند که دلالت بر تاريخ دقيق ساخت اين بنا کند؟ چنانچه آنان از چوب بعنوان سوخت کوره ها بهره مي بردند پس مي بايست باقي مانده ذغال چوب درون آنها يافت شود که البته بهترين وسيله براي تعيين عمر با روش راديوکربن به حساب مي آيد. بغير از اين روش، يک کوره نمونه خوبي براي انجام روش تعيين عمر به کمک نور (3OSL Dating) نيز به شمار مي رود. هر گاه رسوبات در معرض نور خورشيد و يا در مواجهه با آتش قرار گيرند، ميزان تابناکي شان (Luminescence) به حالت اوليه باز گشته و به اصطلاع ساعت درخشندگي شان صفر مي شود. اين خصيصه تعيين عمر کوره ها را ممکن مي سازد و به ما مي گويد که آخرين بار که کوره به کار گرفته شده است به چه زماني باز مي گردد.

با اين احتمالاتي که در سر داشتيم، در سپتامبر سال 2005 مبادرت به سفر به نواحي شرقي ديوار در کوهپايه البرز نموديم، جايي که يکي از کوره ها طي مساحي هاي قبلي يافته شده بود. کوره مورد نظر ما به ظاهر مناسب مي رسيد: فاصله آن تا ديوار بين 20 – 30 متر بود و همچنين بر روي سراشيبي اي واقع شده بود که آثار هيچ يک از دوران را بر خود نداشته و زاويه شيب آن تا حدي بود که در طي حفاري ها حتي رد پا نيز در آن محل کشف نگرديد؛ بدينگونه ما مي توانستيم اطمينان يابيم که کوره صرفا براي پخت خشتهاي مصرفي در ديوار مورد استفاده قرار مي گرفته و همچنين در دوران پس از آن متروک بوده و ديگر بکار گرفته نشده است. خيلي زود ما دريافتيم که اين کوره بسيار به کوره ديگري که در فاصله 60 کيلومتر غرب اين مکان در دهه 70 ميلادي يافته شده بود و از آنهم براي ساختن خشتهاي ديوار استفاده مي شده، شباهت زيادي دارد. کوره مورد نظر ما مانند اغلب ديگر کوره ها براي جاي دادن 10 رديف خشت بصورت عرضي و 17-18 رديف خشت بصورت طولي طراحي شده بود. همه کوره ها گويي مشابه سازي هايي از يک پروتوتايپِ4 (پيش طرح) اوليه بودند که خود شاهد قدرتمندي است براي اثبات اين ادعا که “سازندگان ديوار” پي ريز اين طراحي استاندارد شده بوده اند.

رسوبات شسته شده که از سراشيبي فرو ريخته بود کوره ی ما را در وضعيتي عالي نگاه داشته بود. هر يازده طاقديس آن در دامنه تپه بنحوي سالم مانده بود که ارتفاع دو متري آنها و سازه سنگين تر روي آن همگي پس از حفاري بيرون آمدند. دو طاقديس فروريخته، اين امکان را ميسر نمود تا بتوانيم وسيله سونداژ5 را بنحوي وارد کوره کنيم که به بقاياي معماري آن آسيبي نرساند. در نهايت ما به لايه ذغال و، بلافاصله به کف سرخ شده از آتش کوره رسيديم. هدف ما ميسر گشته بود. در ماه ژانويه 2005 دکتر ژان لوک شوينينگر و دکتر مرتضي فتاحي، بترتيب از دانشگاههاي آکسفورد و تهران، به محل عازم شدند تا نمونه هاي OSL را استخراج نمايند. آنان همچنين از خود ديوار بزرگ و ديوار کوچکتري که در غرب آن واقع است (ديوار تميشه6) و کوره نزديک آن که بتازگي حفاري و بيرون کشيده شده بود نيز نمونه برداري کردند.

ما بلادرنگ منتظر دريافت نتيجه شديم.

نمونه هاي OSL و راديوکربن نشان دادند که قطعا هر دو ديوار در قرن پنجم و يا نهايتا در قرن ششم ميلادي بنا شده اند.



تاتارهاي سفيد7

با نتيجه بدست آمده از آزمايش تعيين عمر، اينک پي بردن به دليل ساخت ديوار امري آسان شده بود. اين ديوار در مرزهاي شماليِ يکي از قدرتمندترين امپراطوري هاي دنياي کهن، يعني ساسانيان، بنا گشته بود. ساسانيان با مرکزيت ايران کنوني، همچنين با سرزمينهاي عراق امروزي هم مرز بوده و تا کوه هاي قفقاز در شمال غرب و آسياي ميانه و شبهه جزيره هند در شمال شرق و شرق کشيده شده بود. پادشاهي پارس بارها به شرق امپراطوري روم و يا بيزانتين يورش برده در حاليکه همواره از اقدامات دشمنانش در جبهه شمالي واهمه داشت. کوههاي قفقاز و ديوارهاي ساخته شده در حاشيه ساحلي درياي خزر احتمالا براي جلوگيري از حمله تاتارها به نواحي جنوبي بکار مي رفته اند. مابقي ديوار که به سمت شرق کشيده شده است نيز احتمالا براي مقابله با قبايل تاتارهاي سفيد بوده است. نويسندگان باستان، به ويژه پروکوپيوس8، توصيفات مصوري را پيرامون نبردهاي پارس ها با قبايل شمالي بدست مي دهند. ما مي دانيم زمانيکه که فيروز شاه ساساني (459-484 ميلادي) عليه تاتارهاي سفيد اردو مي زد، به دفعات در گرگان قديم مستقر مي شد (در کنار شهر امروزي گنبد کاووس، جايي که ما بعنوان يکي از سايت هاي تحقيقاتي برگزيده بوديم که در ضلع جنوبي ديوار واقع است). در نهايت او جانش را بر سر تاختن به سرزمين هاي متعلق به تاتارهاي سفيد نهاد. اين مي توانست دليل موجهي براي فيروز و يا ديگر پادشاهان قبل يا بعد از او باشد که زمين هاي حاصلخيز و غني گرگان را به کمک يک حصار دفاعي در برابر تهديدات شمالي محافظت کنند.



کشف ساختمانهاي عظيم

پرسش مهم کماکان بي پاسخ مانده است: آيا اين ديواري دفاعي بوده که قرن ها از آن استفاده مي شده و يا اينکه اين فقط يک جاه طلبي زود گذر مهندسي بوده که پروژه اي چنين عظيم را به اجرا گذارده است؟ در سال 2006 دژ 4 با مساحت 14 جريب براي انجام نقشه برداري به روش مغناطيس سنجي 9 انتخاب گرديد. چيزي که باعث شگفتي مان شد اين بود که تجهيزات حساس راجر آينسلي10 ما را از وجود سه ساختمان با طول 228 متر آگاه نمود. از مطالعه پلات ها اطلاعات دقيق تري را بدست آورديم که وجود اطاق هاي مجزايي را به ما نشان مي داد. قواعدِ طرح بندي و نقشه ساختمانها، خوابگاه سربازان يا کارگران را بعنوان کاربريِ اصلي اين بناها مطرح مي نمود. بنابراين ما کار حفاري را آغاز کرديم.

جايي که مساحي با مغناطيس سنج به ما انشعابي از يک اطاق را نشان مي داد، به يک ديوار بزرگ خشت گل به قطر 20/1 و ارتفاع 30/3 متر برخورد کرديم. بدعتا، اين ساختمانها مي بايست مرتفع تر از آنچه ما پيش رو داشتيم ساخته شده باشند، آنچنانکه خرابه هاي بازمانده از اين آثار برآمدگي هاي مشخصي را به جاي گذارده اند. تصاوير ماهواره اي نشان مي دهند که دژ 4 تنها دژ در اطراف ديوار نبوده بلکه يکي از چندين دژي است که براي اسکان سربازان و کارگران بکار مي رفته است. تعداد سفالينه ها و استخوان حيوانات که از حفاري هاي ما در دو حفره متعلق به دژ 4 بدست آمد به علاوه ي قطعات فلزي و شيشه اي کشف شده در محل، با قدرت استدلال مي نمود که فضاي داخلي اين دژها روزگاري سرشار از هياهو و شور زندگي بوده است. همچنين انجام تست هاي راديوکربن به ما نشان داد که باقي مانده اين دژها تا اواسط قرن هفتم نيز مورد استفاده قرار مي گرفته است. اما هنوز براي پي بردن به اين مهم که آيا ديوار پس از اين تاريخ متروک شده است يا نه کمي زود بود. شايد بدليل حمله لشگر امپراطوري بيزانتين از غرب و يا يورش اعراب در جنوب از سال 636 ميلادي، همه سربازان پادشاهي پارس از ناحيه شمال فراخوانده شده و ديوار به همراه دژهاي عظيمش متروک شده باشند. اما شواهدي آرام بيرون مي آيند که بر استفاده از ديوار به مدت يک تا دو قرن بعنوان حصار دفاعي دلالت مي کنند.



يک پادگان نظامي قدرتمند

چه تعداد سرباز وظيفه نگهباني از استادانه ترين حصار نظامي پادشاهي پارس را عهده دار بوده اند؟ چنانچه بپذيريم که تراکم سربازان در اين دژها مشابه با تراکم سربازان در ديوار هادريان بوده است پس مي توان استنتاج نمود که پادگان گرگان حدود 30000 سرباز را در خود جاي داده بوده است. با مدل سازي هايي که بر اساس تعداد و اندازه اطاق هاي خوابگاهي در ديوار گرگان صورت گرفت، گمانه تعدادي مابين 15000 الي 36000 سرباز مستقر در محل را مطرح مي نمود. حتي کمترين گمانه ها نيز لشگري مستحکم و قدرتمند را پيشنهاد مي کنند، و نکته مهم اينست که سايت مورد نظر ما شامل 200 کيلومتر از مرزهاي آسيب پذير بوده که بخش بسيار کوچکي است از هزاران کيلومتر مرزِ يکي از بزرگترين امپراطوري هاي تاريخ کهن.

چه تعداد سرباز در نواحي ساحلي مستقر شده بودند؟ در سال 2007 ما اقدام به انجام مساحي ژئوفيزيکي11 نموديم که منتج به يافتن سه خندق آزمايشي در” قلعه خرابه” و يک دژ مستطيلي شکل با مساحتي برابر با نيم کيلومتر مربع که تقريبا در فاصله 5/1 کيلومتري ديوار مار سرخ واقع شده بود گرديد.آزمايشات بر روي سفالينه هاي يافت شده در قلعه خرابه که توسط سِت پريستمن12 صورت پذيرفت، عمر کاربري اين دژ را کوتاه و احتمالا به دوران آغازين تاريخ ديوار گرگان مربوط مي دانست. به نظر مي رسيد چند خانه خشت گلي که در امتداد يکديگر بوده اند، مسير مرکزي را تشکليل مي داده اند. ما يکي از آنها را حفاري کرديم؛ آناليز مواد بدست آمده از داخل اين خانه ها نشان مي داد که ساکنان آنها از رژيم غدايي سرشاري برخوردار بوده اند شامل ماهي که به احتمال زياد از آبهاي درياي خزر تامين مي گشته که در فاصله 45 کيلومتري غرب محل مورد نظر واقع است. اما هنوز ما نمي دانستيم که آيا اين شکم پرستان قديمي سرباز بوده اند يا شهروند! طرح قاعده مند مستطيلي شکل پدافندها و چينه کشي هاي قائم الزاويه و مرتبِ فضاي داخلي نشان مي داد که اين سازه نيز بدست همان سازندگانِ ديوار بزرگ احداث شده است. آيا اين يک طرح شکست خورده از سازه اي شهري بود؟ آيا اين يک اردوي موقت نظامي بود که در زمان جنگ نيروهاي کمکي را در خود جاي مي داده است؟ ويا اينکه ترک يکباره اين مکان در راستاي تخليه نواحي ساحلي از سربازان و انتقالِ شان به دژهاي ديوار بوده است؟

تحقيقات ژئوفيزيک نشان مي داد که دژ 16 داراي کوره آجري پزي بوده پس نتيجتا اين دژ قسمتي از طراحي نخستين نبوده است. آيا اين امکان وجود دارد که برخي و يا همه دژها در مرحله ديگري به ساختار ديوار افزوده شده اند – و اينکه سربازان بدعتا در اماکني همچون قلعه خرابه مستقر مي شده اند؟



ديوار و اراضي اطراف آن

ديوار در مکاني خالي از سکنه بنا نگرديده است. تراکم ساکنين در نواحي حاصلخيز ساحلي شرح مي دهد که چرا ديوار بنا گرديده و چگونه سربازانِِ پادگانهايش تغذيه مي شده اند. پروژه به ساخت ديوار منتهي نگشته بلکه شامل ساخت و ساز شهري و عمراني در اراضي گسترده ي اطراف آن نيز بوده است. مقياس اين عمليات براي رسيدن به درکي صحيح از اقدامات امپراطوري کهن پارس بسيار مناسب است چراکه مجموع اين سازه ها خواه نظامي و يا شهري، مساحت بسيار وسيعي را تحت پوشش قرار مي دهند. بدليل مساحت زياد اراضي اي که مي بايست تحت پوشش اقدامات عمراني ساسانيان قرار گرفته باشد، پروژه تحقيق بر روي ديوار گرگان در سه مقياس متفاوت پيگيري شد. در سطح منطقه اي ما از تصاوير ماهواره اي براي تهيه نقشه از ديوار و سازه هاي پشتيباني آن استفاده نموديم؛ پس از آن با کمک مساحي ژئوفيزيکي براي شناختن مواضع پنهان و يا زير زميني، نقشه هاي مربوط به سازه هاي مستقلي مانند دژها، پايگاهها و کوره ها بدست آمدند؛ و در نهايت جزييات بدست آمده براي انجام عمليات حفاري مورد نظر قرار گرفت.

در دل اين برنامه، اراضي اطراف ديوار نيز با بهره گيري از توانمندي ماهواره ها به نقشه درآمد. بوضوح قابل درک است که ساختن ديوار 195 کيلومتري مار سرخ به تعداد زيادي نيروي کار نياز داشته است. اما آنچه که تا قبل از کشف سدي بزرگ توسط آقايان نوکنده، عمراني و همکارانشان نمي دانستيم اين نکته بود که پروژه گرگان به مراتب نيروي کار حجيم تري را بکار گرفته است. اين امر بدليل انجام پروژه عظيم مهندسي اي بود که در اراضي اطراف ديوار صورت مي پذيرفت تا آب را در يکجا جمع آوري نموده به خندقي که به موازات بخش شمالي ديوار حفر شده بود انتقال دهند.

به نظر مي رسد که اجرا کردن پروژه مديريت منابع آب قسمتي از پروژه اصلي ساخت ديوار بوده که بصورت يکپارچه و به موازات آن انجام پذيرفته است. در ناحيه اي چنين نيمه بياباني، آب مورد نياز براي توليد خشتهاي کوره اي و مصرف ساکنين دژ ها به راحتي در دسترس نبوده است. بنابراين آب را از طريق حداقل پنج کانال حفر شده به محلِ احداث ديوار منتقل و سپس روانه خندقي که در ضلع شمالي ديوار و به موازات آن حفر شده بود مي نمودند. گرچه بر اساس شواهد خندق را بمنظور مقاصد دفاعي حفر کرده بودند اما از خاک رس برداشت شده از آن نيز براي توليد خشت کوره اي بهره مي بردند. شواهد ميداني نشان مي دهد که آب را پشت سد بزرگ خاکي اي (شبيه به سد گرکز) انباشت مي کرده اند. گرچه، کاوشهايي که در سال 2007 صورت پذيرفت نشان مي داد که بغير از منابع ياد شده، آب را از رودخانه اي که در جنوب شرقي رودخانه گرگان جاري بوده و به کمک يک کانال عظيم که در دشتهاي حدفاصل رودخانه تا محل احداث ديوار حفر شده بود به سد خاکي منتقل مي کردند. آب را سپس از بالاي سد خاکي که در اصل يک مجراي آب به شمار مي رفته به سمت کانالي که رو به شمال حفر گرديده بود روانه و بدين ترتيب به خندق اصلي ديوار مي رساندند. بعلاوه، آب از کانال مزبور به کانال ثانوي اي که به قسمتهاي جنوبي ديوار منتهي مي شده منتقل مي گرديد که احتمالا براي مصارف کوره هاي آجر پزي که در سرتاسر ديوار به چشم مي خورند بکار مي رفته است. اما هنوز نحوه جمع آوري آب در ديگر کانالها بر ما معلوم نيست ولي به نظر مي رسد که آبِ آندسته از کانالها عمدتا از خود رودخانه گرگان و احتمالا به همان شيوه مرسومي که در دشتهاي آبرفتي آب را با نهرهايي از رودخانه اصلي انشعاب مي گرفتند، استحصال مي شده است.

ساسانيان بواسطه تامين آب در اراضي اطراف ديوار نه تنها چشم اندازهاي جديدي را در ناحيه بوجود آوردند بلکه با ساخت ديوار، چُنان چاقويي تيز، برشي در ميان آنچه از پيشينيان پارت تبار و اقوام اوليه ساساني باقي مانده بود ايجاد نمودند. ساخت ديوار باعث گرديد تا آثار باقي مانده از اقدامات عمراني چند نسل قبل مانند کانالي که در روزهای کهن آب را براي مصرف به سايت بزرگ “تخمک” انتقال مي داد، به دو قسمت تقسيم شوند. همچنين به نظر مي رسد که ديوار کانال قديمي ديگري را نيز از ميان برده و زندگي مردمي که از آب آن براي امرار معاش بهره مي بردند را با تغيير روبرو ساخته، گرچه هنوز شواهدي دال بر همزماني احداث ديوار و متروک شدن آن زمين ها در دست نيست. مساحي هاي ما بر روي اراضي اطراف ديوار و مطالعات ست پريستمن بر روي باقيمانده سفالينه ها دلايلي را بدست مي دهند که حاکي از باير و بلااستفاده بودن اراضي شمالي ديوار ” مار سرخ ” در هنگام احداث آنست گرچه اين مناطق در چند قرن قبل از آن جمعيت زيادي را در خود جاي داده بوده است. البته اين نظريه ايست که در آينده نياز به آزموده شدن دارد.

زير دريا، در جستجوي ديوار

بي شک ديوار مار سرخ طولاني ترين و استادانه ترين حصار دفاعي پادشاهي پارس کهن به شمار مي آيد، اما اين ديوار چندين همتاي کوچک تر نيز دارد. دالان زميني مابين کوههاي قفقاز و سواحل غربي درياي خزر با سلسله اي از ديوارها مسدود شده است. معروف ترين آنها ديوار دِربِن13 در داغستان امروزي واقع در روسيه است. همچنين ديوار تَميشه با فاصله اي نزديک تر به مار سرخ و تاريخ ساختي تقريبا همزمان با آن قرار گرفته است که از گوشه جنوب شرقي درياي خزر به سمت کوههاي البرز کشيده شده است.

درياي خزر برگترين درياچه در جهان است، بنابراين آب آن از رودخانه هايي که به آن ميريزند تامين مي شود. به همين دليل سطح آب اين دريا نسبت به آبهاي آزاد از نوسانات بيشتري برخوردار است. در سال 2006 ما گودال آزمايشي اي را در يکي از کوره هاي آجرپزي عهد ساسانيان که نزديک به مار سرخ نيز قرارداشت حفر کرديم. با وجوديکه اين کوره امروز در 7 کيلومتري ساحل دريا واقع است اما برخورد با پوششي از صدف دريايي در آن نقطه تعجب برانگيز بود. آزمايش راديوکربن نشان مي داد که اين کوره طي قرون 14 و 15 ميلادي زير آبِ بالا آمده درياي خزر غرق شده است. نکته در اينست که سطح آب درياي خزر در زماني که ديوار احداث مي شده، چند متر از آنچه امروز مي بينيم پايين تر بوده است. امروزه ديوار دِربِن به نواحي اي منتهي مي شود که توسط آب درياي خزر شسته شده است، و بنا به گزارشي از جهانگرد بريتانيايي قرن نوزدهم، چارلز ادوارد ييت14، اتفاق مشابهي نيز براي ديوار مار سرخ رخ داده است. در اين ميان تنها ديواري که توسط باستانشناسانِِ غواص کشف گرديد، ديوار تَميشه است. اين ديوار در سال 2007 و طي غواصي هايي که توسط يک تيم از باستانشناسان ايراني از جمله حسين توفيقيان در آبهاي تيره ي خليج گرگان صورت پذيرفت، کشف گرديد و متعاقب آن يک تيم مشترک از باستانشناسان ايراني و بريتانيايي راه نيمه پيموده آنان را کاملتر نمودند. به رغم عمق کمِ دو متري آب دريا، ميدان ديد در اين آب يکدست سبز رنگ به سختي به يک پا مي رسيد. غواصاني مانند جوليان يانسن فن رنسبورگ15 فقط به حس لامسه ي دستهاي خود اتکا کردند. اما در نهايت پاره اي اطلاعات بدست آمده از صيادان محلي، عکسهاي ماهواره اي و مساحي عمق آب دريا به ما امکان داد تا نقطه دقيقي را بعنوان هدف کاوش خود تعيين نماييم. در برخي مناطق بستر درياي خزر پوشيده از قطعات خشت هاي کوره اي عهد ساساني بود به قسمي که برخي از اين قطعات هرگز بسترِ سختِ دريا را لمس نکرده بلکه بر روي يکديگر انباشته شده بودند. نقشه اي که از مناطق تجمع خشتها تهيه شد نشان مي داد که اين قطعات همگي در يک خط قرار ندارند و اين امر دلالت بر وجود آثار ديگري مي کرد که همراه با ديوار به زير آب رفته اند. تحقيقات آتي نشان خواهد داد که درياي خزر چه آثار ديگري را نيز بلعيده است: شايد يک دژ ساساني و يا شايد يک لنگرگاه؟

ابرقدرتي باستاني

پروژه حاضر نگاه مرسوم ما به مناطق اروپايي – مرکزي17 را به چالش مي کشد. در دوراني که امپراطوري روم کبير در حال فروپاشي است و يا دولت بيزانتين زير فشارهاي خارجي کمر خم کرده است، پادشاهي پارس ساساني نيروي عظيم انساني اي را فراخوانده تا براي سرزمين هايش چنان حصار بزرگي بکشد که هيچگاه نمونه اي قابل قياس با آن در غرب ساخته نشده است. به ظاهر پارسيان از قدرتي برابر يا شايد قوي تر از دشمنان رومي خود در زمينه هاي نيروي نظامي، توانمنديهاي سازماني، مهندسي عمران و مديريت منابع آب برخوردار بوده اند.

باستانشناسيِ امروز، شروع به ترسيمِ تصويرِ جديدي از يک ابرقدرتِ باستاني در روزهاي اوجش کرده است.

با تشكز از دوستم كه زحمت كشيدند و اين مطلب جذاب را براي وبلاگ خودشان ارسال كردند.

فايل ورد هم براي پرينت گرفتن در پايين مطلب موجود است.

دانلود فايل : red snake



1. Hadrian Wall
2. Antonine Wall
3. optically stimulated luminescence (or OSL)
4. Prototype
5. Sondage
6. Tammisheh Wall
7. The White Huns
8. Procopius
9. magnetometer survey
10. Roger Ainslie
11. Geophysical survey
12. Seth Priestman
13. Derben Wall
14. Charles Edward Yate
15. Julian Jansen Van Rensburg

پدیده ی شگفت انگیز حلقه های کشتزار




در شب دوازدهم آگوست ۱۹۷۲ میلادی،برایس باند و آرتور شاتل وود در ناحیه وارمینستر از منطقه ویلتشایر در جنوب انگلستان،متوجه صداهایی شدند که از مزرعه گندم می آمد.
آنان در نور درخشان مهتاب مشاهده کردند که با فشرده شدن ساقه های گندم و خوابیدن آنها بر روی زمین،در جهت عقربه های ساعت،طرحی شگفت انگیز بر گستره کشتزار پدید آمد.


تشکیلات موسوم به حلقه های کشتزار اغلب در مزارع غلات پدید می آیند و طی فرآیندی که به پیدایش آنها می انجامد،گیاهان به نحوی اسرار آمیز بر روی زمین می خوابند.بدین صورت الگو هایی پدید می آید که یکباره و بی آنکه در روشنایی روز پیش از آن،کسی آنها را دیده باشد،توجه مردم را به خود جلب می کنند.

به سه بعدی بودن تصویر دقت کنید
مشهور ترین تصویر قدیمی مستندی که وقوع پدیده حلقه های کشتزار را نشان می دهد،یک گراور یا حکاکی چوبی،متعلق به سال ۱۶۷۸ میلادی در انگلستان است.در این اثر،موجودی شیطانی به تصویر در آمده است که با داسی بلند،مشغول دروی مزرعه غلات در قالب الگویی عجیب و خاص است.







این تصویر عینا در اهرام مصر باستان وجود دارد !!!!!!!
به وضوح شما خورشیدی را که از پشت اهرام مصر طلوع کرده می بینید !!!




۲۰۰۱ میلادی – انگلستان
شواهد موجود نشان می دهند که وقوع این پدیده،از اوایل قرن بیستم به بعد،سال به سال افزایش یافته است،به طوری که در دهه ۱۹۶۰ به رویدادی آشنا تبدیل شده و از دهه ۱۹۷۰ به بعد توجه اذهان عمومی را به خود جلب نموده است.از سال ۱۹۷۲به بعد(یعنی سال مشاهده عینی صحنه وقوع توسط باند و شاتل وود) تاکنون در حدود ده هزار گزارش از پیدایش مستند حلقه های کشتزار با اشکال گوناگون،در نقاط مختلف جهان ارائه شده است. قطر بعضی از این حلقه ها به یک کیلو متر می رسد و برخی دیگر از آنها مساحتی بالغ بر ۱۹ هزار متر مربع را می پوشانند


.در این تصویر، صورت یک موجود نقش بسته است !!!!



۲۰۰۱ – انگلستان
نکته جالب و شگفت انگیز دیگری که در این باره وجود دارد،مسئله تحول و تکامل تدریجی این طرحها می باشد.
امروزه شاهد پدیدار شدن نگاره های هندسی بغرنجی هستیم که از روابط ریاضی پیچیده ای پیروی می کنند و جالب آن که در برخی موارد،این نگاره ها،نمایانگر نقوش و طرح های مقدس اقوام و ملل مختلفی از سراسر جهان هستند.


این تصویر، هم اینک در ناسا در حال آنالیز و رمز گشایی است !!!!!!!!!
یک تیم ۴۰۰ نفره بر روی آن کار می کنند.
کاملا یک کتیبه یا منشور در آن مشاهده می شود !!!!!!
در دهه ۱۹۸۰ میلادی،دکتر ترنس میندن،رییس اتحادیه پژوهشی گردبادها و توفانها در بریتانیا،عامل پیدایش بسیاری از حلقه های کشتزار را – حداقل در نمونه هایی که اشکالی ساده دارند – جریانهای دورانی هوا و از جمله گردبادهای کوچک و بزرگ دانست.منتقدان نیز چنین عنوان کردند که اگر دکتر میندن،یکبار هم که شده به مشاهده مستقیم اثرات عبور گردباد می پرداخت،هرگز چنین نظریه ای را ارائه نمی داد!
نخست آنکه گردباد ها،الگوی جابجایی منظمی ندارند و هیچ گاه روی خط مستقیم یا مسیر های دایره ای کامل حرکت نمی کنند.همچنین گردبادهای کوچک،هرگز گیاهان را روی زمین نمی خوابانند.در کنار آنها،گردبادهای سهمگین و عظیمی همچون تورنادو و هاریکن قرار دارند که مخرب ترین نیروهای حاصل از جابجایی هوا در کره زمین هستند.این بادها در مسیر خود همانند یک جاروی برقی غول پیکر،همه چیز را از دامها و انسانها گرفته تا درختان و ساختمانها،از روی زمین بلند می کنند.
بنابراین اگر پیدایش حلقه های کشتزار، حاصل عملکرد نیروهای جوی بود،در این صورت،ساقه ها از زمین کنده می شدند و اگر ساقه ای متصل به زمین باقی می ماند،برگها و دانه های آن جدا می شد و در محل بندهای ساقه،شکستگی روی می داد.نتیجه آنکه وزش باد،آن هم از نوع دورانی آن،بر جا ماندن مزرعه ای آشفته و ژولیده را در پی خواهد داشت ،نه پیدایش طرحهای هندسی زیبا،دقیق و منظم.

به وضوح ۶سیاره در این تصاویر دیده می شود و چرخش آنها به دور خورشید خود


۲۰۰۱ – انگلستان
عده ای دیگر،بر این اعتقادند که پیدایش این حلقه ها،منشاء برون زمینی دارد و آنها را با اشیاء پرنده ناشناس،موجودات فضایی ناشناخته و نیروهای غیر خاکی مرتبط می دانند.
نکته قابل ذکر دیگر،نحوه خمیده شدن ساقه ها و ارتباط آن با ساختمان آنهاست.
ساقه گیاهان علفی،بندها یا گره هایی دارند که از وظایف آنها،ایجاد استحکام در گیاه است.این بندها،مجهز به روزنه هایی برای ایجاد امکان خروج بخار آب هستند. تجمع آب در محل بندها و فشار آن،موجب راست ایستادن ساقه و در نتیجه،موجب سر پا ماندن گیاه می شود. در صورتی که دما افزایش یابد،آب به بخار تبدیل می شود و منافذ موجود در بندها،راه را برای خروج بخار می گشایند.این ساز و کار،راهی برای تنظیم دما و خنک نگه داشتن گیاه است،که البته به از دست رفتن عامل استحکام و خمیده شدن ساقه گیاه می انجامد.


به وضوح ۶سیاره در این تصاویر دیده می شود و چرخش آنها به دور خورشید خود


۲۰۰۱ – انگلستان
عده ای دیگر،بر این اعتقادند که پیدایش این حلقه ها،منشاء برون زمینی دارد و آنها را با اشیاء پرنده ناشناس،موجودات فضایی ناشناخته و نیروهای غیر خاکی مرتبط می دانند.
نکته قابل ذکر دیگر،نحوه خمیده شدن ساقه ها و ارتباط آن با ساختمان آنهاست.
ساقه گیاهان علفی،بندها یا گره هایی دارند که از وظایف آنها،ایجاد استحکام در گیاه است.این بندها،مجهز به روزنه هایی برای ایجاد امکان خروج بخار آب هستند. تجمع آب در محل بندها و فشار آن،موجب راست ایستادن ساقه و در نتیجه،موجب سر پا ماندن گیاه می شود. در صورتی که دما افزایش یابد،آب به بخار تبدیل می شود و منافذ موجود در بندها،راه را برای خروج بخار می گشایند.این ساز و کار،راهی برای تنظیم دما و خنک نگه داشتن گیاه است،که البته به از دست رفتن عامل استحکام و خمیده شدن ساقه گیاه می انجامد.

این تصویر عینا بر روی پلاک همسر توت ان خامون فرعون مصر نقش بسته بود و موجب تعجب دانشمندان گردیده است !!!!!


۲۰۰۲ – آلمان

بررسی های میکروسکوپی نشان داده است که به هنگام پیدایش حلقه های کشتزار،دقیقا همین عامل است که به خوابیدن رستنی ها بر روی زمین می انجامد.در واقع،چنین به نظر می رسد که نوعی عامل خارجی باعث می شود در ناحیه بند ها،دما افزایش یابد.
نکته شگفت انگیز دیگر اینکه اثر این عامل خارجی،انتخابی است،یعنی بندهایی که تحت تاثیر قرار می گیرند و جهت و میزان خمیدگی آنها،بسته به طرحی که پیاده می شوند،در بخش های مختلف،تغییر می کند. مثلا ممکن است در یک سمت الگو،نخستین بند های بالاتر از سطح زمین، آب از دست بدهند و در سمت دیگر،دومین بندها. به این ترتیب،به راحتی می توان آثار تقلبی را از نمونه های اصلی تشخیص داد.خم کردن ساقه ها با دست یا هر وسیله مکانیکی دیگری، علاوه بر ایجاد آسیب در گیاه،منجر به بروز خمیدگیهایی می شود که عمدتا در میان فواصل بندها و نه در خود آنها به وجود می آیند.

پس از روئیت این تصویر که به وضوح تصویر یک موجود فضایی و دقیقا مطابق با تصویر موجود فضایی رزول می باشد، ستادی متشکل از فرماندهان عالی رتبه نظامی اروپا و امریکا و همچنین دانشمندان با گرایش های مختلف در نوراد امریکا ایجاد شد


۲۰۰۳ – آلمان
ساز و کار فوق نشان می دهد که احتمالا تابش امواجی نظیر مایکروویو که به صورت منفرد بر برخی از بندها اثر می کند،عامل پیدایش الگوی خمیدگی هاست.با توجه به پیچیدگی هندسی طرحها، چنین می نماید که نوعی وسیله هدایت کننده اصلی(نظیر یک رایانه) فرمان های مقدماتی را به یک دستگاه عمل کننده نهایی(نظیر دستگاه مولد پرتو ها) می فرستد و این دستگاه دوم،اثر قابل مشاهده را بر بندهای ساقه اعمال می کند.
بررسی خاک مزارع در بخش داخلی طرح های مربوط به حلقه های کشتزار،توسط دانشمندی به نام کالین اندروز ، نشان داده است که میزان تشعشع الکترومغناطیسی آن،تا ٪ ۱۰۰ بیشتر از حد عادی است و گزارش های ارائه شده،مشخص کرده اند که در سالهای متعاقب این رویداد،منطقه تحت تاثیر،تا ٪ ۴۰ با افزایش محصول روبه رو شده است.


۲۰۰۵ – فرانسه
همچنین،اندازه گیری های مربوط به گسیل انرژی،آشکار ساخته اند که تا چندین روز پس از پیدایش حلقه ها،نوعی انرژی در محدوده فرکانس ۵ کیلو هرتز،از منطقه ساطع می شود که برخی از افراد حساس،آن را در قالب صدایی لرزان می شنوند.
بسیاری از کسانی که از این حلقه ها بازدید می کنند،دچار واکنش های جسمی خاصی می شوند که از آن جمله می توان به حالت تهوع،سردرد،گیجی،احساس قلقلک و دردهای گوناگون اشاره کرد.نظیر این نشانگان را می توان در ناخوشی های حاصل از تاثیر پرتو رادیو اکتیو نیز مشاهده کرد.
گفته می شود که ساعت ها،تلفن های همراه،دوربین های عکاسی و به ویژه دستگاههای الکترونیکی ای که برای بررسی وارد منطقه می شوند،دچار اختلال می شوند و نیز ادعا می شود که قطب نمای هواپیماها،در بالای این مناطق،به صورت دیوانه وار به چرخش در می آید.
اشخاصی که شاهد پیدایش حلقه های کشتزار بوده اند، متوجه تابش سرخ رنگی بر سطح زمین شده اند.خمیده شدن گیاهان در ۵ دقیقه اتفاق می افتد و در این مدت،هیچ کس،شخص یا وسیله ای را که بتوان این رویداد را به آن نسبت داد،ندیده است.
در برخی موارد،پیدایش اشکال پیچیده این حلقه ها با برخی حوادث عجیب همراه بوده است.مثلا دیده شده است که سگهای مجاور یک منطقه در فاصله ساعت ۲ تا ۴ بامداد پارس کرده اند و صبح روز بعد،پیدایش حلقه ای در آن منطقه گزارش شده است، و یا دیده اند که احشام، پس از ورود به محوطه حلقه ها بیمار شده اند.در دامنه تپه ها،متوجه وزش بادهای عجیب شده اند و همچنین مشاهده گوی های نارنجی نورانی،شنیدن صداهای خش خش مانند عجیب و ظهور مکرر اشیاء پرنده ناشناس،از دیگر وقایع پس از ظهور حلقه ها بوده اند.





















دواير گندم





دواير گندم:

اشکال پیچیده و منظم هندسی که در مقیاسهای بزرگ در مرازع صاف و یکدست گندم یا ذرت بوجود میایند. این اشکال بصورت دایره های کوچک که بطور چرخشی روی هم خم میشوند بوجود میایند که اگر از بالا و فاصله ی زیاد به انها بنگریم شکلهای بسیار عظیم و پیچیده و زیبای هندسی را میبینیم. این اشکال گاه انچنان پیچیده اند که کشیدن انها حتی بر روی کاغذ نیز با اشتباه همراه است.
حال انکه این اشکال طی مدت کمی از شب روی مزارع گندم انهم بدون اطلاع صاحبان مزارع بوجود میاید. دانشمندان عقیده دارند که موجودات فرازمینی با این کارشان سعی در اتتقال اطلاعات و دادن پیام به دانشمندان زمین هستند.
دواير گندم:

اشکال پیچیده و منظم هندسی که در مقیاسهای بزرگ در مرازع صاف و یکدست گندم یا ذرت بوجود میایند. این اشکال بصورت دایره های کوچک که بطور چرخشی روی هم خم میشوند بوجود میایند که اگر از بالا و فاصله ی زیاد به انها بنگریم شکلهای بسیار عظیم و پیچیده و زیبای هندسی را میبینیم. این اشکال گاه انچنان پیچیده اند که کشیدن انها حتی بر روی کاغذ نیز با اشتباه همراه است. حال انکه این اشکال طی مدت کمی از شب روی مزارع گندم انهم بدون اطلاع صاحبان مزارع بوجود میاید. دانشمندان عقیده دارند که موجودات فرازمینی با این کارشان سعی در اتتقال اطلاعات و دادن پیام به دانشمندان زمین هستند.
دواير گندم:

اشکال پیچیده و منظم هندسی که در مقیاسهای بزرگ در مرازع صاف و یکدست گندم یا ذرت بوجود میایند.
این اشکال بصورت دایره های کوچک که بطور چرخشی روی هم خم میشوند بوجود میایند که اگر از بالا و فاصله ی زیاد به انها بنگریم شکلهای بسیار عظیم و پیچیده و زیبای هندسی را میبینیم.
این اشکال گاه انچنان پیچیده اند که کشیدن انها حتی بر روی کاغذ نیز با اشتباه همراه است.
حال انکه این اشکال طی مدت کمی از شب روی مزارع گندم انهم بدون اطلاع صاحبان مزارع بوجود میاید.
دانشمندان عقیده دارند که موجودات فرازمینی با این کارشان سعی در اتتقال اطلاعات و دادن پیام به دانشمندان زمین هستند.

جهان موازی ثابت شد


جهان موازی ثابت شد
فیزیکدانان کوانتمی دانشگاه کالیفرنیا کشف عجیبی کرده اند که به گونه ای نشان می دهد جسمی که در مقابل یک فرد قرار گرفته و دیده می شود می تواند به صورت همزمان در جهانی موازی نیز وجود داشته باشد.

به گزارش خبرگزاری مهر، این کشف به واسطه ذره ای کوچک و فلزی انجام گرفته است؛ براده ای به قطر یک تار مو، جسمی که بسیار ریز است اما در عین حال می توان آن را با چشم غیر مسلح نیز مشاهده کرد.

دانشمندان این ذره را در کاسه ای مخروطی و تاریک سرد کرده و تمامی هوای اطراف آن را به منظور حذف ارتعاش خارج کردند. سپس محققان ذره را مانند یک دیاپازون حرکت داده و مشاهده کردند ذره در زمانی واحد حرکت کرده و متوقف می شود.

چگونه این پدیده را درک کنیم؟

برای درک این پدیده که کاملا غیر ممکن به نظر می رسد، باید بسیار بسیار کوچک اندیشید، حتی کوچکتر از اتمها، الکترونهایی که به دور هسته اتم در گردشند، در آن واحد در حالتهای چند گانه حرکت می کنند که ثابت کردن آنها تقریبا غیر ممکن است. به بیان ساده تر می توان گفت زمانی که فردی در شهر اکلاهاما به دیدن مادر خود می رود در جهان موازی که ذرات اتمی وی در آن حضور دارند همان فرد در خانه مشغول تماشای تلویزیون است.

به گفته دانشمندان شاید این پدیده کاملا غیر واقعی به نظر آید اما بر پایه علم حقیقی رخ می دهد. بر اساس یکی از نظریه های فیزیکی زمانی که پدیده ای در یک حالت مشاهده می شود این پدیده جهان را به دو بخش تقسیم می کند. نظریه چند حالتی بر این پایه استوار است که جهان فعلی طی مشاهده انسان متوقف شده و انسان تنها یکی از واقعیات در حال وقوع را مشاهده می کند. برای مثال می تواند توپ فوتبال را ببیند که در هوا در پرواز است، اما شاید در جهان موازی این توپ در همان لحظه سقوط کرده باشد و یا شاید اصلا فردی در آن لحظه مشغول بازی فوتبال نباشد.

بسیاری از فیزیکدانان بزرگ پایه های علمی جهان چند حالتی را حتی اگر نتوان آن را به اثبات رساند قبول دارند. “شان کرول” از موسسه تکنولوژی کالیفرنیا یکی از این فیزیکدانان بوده و معتقد است تا زمانی که نتوان تمدنهای فوق پیشرفته بیگانه را تصور کرد که پی به واقعیت این نظریه برده اند، انسانها تحت تاثیر امکان وجود جهانهای دیگر قرار نخواهند گرفت. وی در عین حال معتقد است هرگز فردی قادر به ابداع دستگاهی نخواهد بود که با استفاده از آن بتوان میان این جهانها ارتباط برقرار کرد.

درک واقعیت جهان موازی بستگی شدیدی به درک انسان از زمان دارد. به گفته “کرول” ما زمان را به صورت واقعی احساس نمی کنیم، تنها شاهد گذشت آن هستیم. برای مثال گذشت زمان در هنگام یک مسابقه هیجان انگیز بسیار سریع و در سر کلاس یک درس کسل کننده کاملا کند است. یا هنگامی که فردی تلاش دارد با تاخیر در دفتر کارش حاضر نشود، دقایق برای وی با سرعتی باور نکردنی می گذرند اما چند دقیقه باقی مانده از ساعت کار به راحتی با چندین ساعت برابری می کنند.

بازگشت به آینده

“فرد آلن ولف” از دانشمندان فیزیک کوانتم نیز معتقد است زمان به شکل یک خیابان یک طرفه به نظر می آید که از گذشته به سوی حال در حرکت است، اما با در نظر گرفتن نظریه های قابل ملاحظه ای که در سطح کوانتمی ارائه شده اند، ذرات در آن واحد به سمت عقب و جلو در حرکتند. در صورتی که بتوانیم از بخش “جلو و عقب رفتن در آن واحد” صرف نظر کنیم، شانس درک بخشی از فیزیک را از خود گرفته ایم.

به گفته “ولف” زمان در ماشینهای کوانتمی به صورت مستقیم حرکت نمی کند بلکه حرکتی زیگزاگ داشته و به همین دلیل وی معتقد است امکان ساختن ماشینی که بتواند زمان را منحرف کند، وجود دارد.

به گفته “ریچارد گات” فیزیکدان دانشگاه پرینستون “سرگئی کریکالو” فضانورد روسی که در 6 ماموریت فضایی حضور داشته است نسبت به بقیه انسانهای روی زمین 48/1 ثانیه جوانتر است زیرا وی در سرعتی بسیار بالا در مدار حرکت کرده است و کم سن تر بودن نسبت به بقیه به معنی جهش به آینده و تجربه نکردن زمان حال مشابه با دیگران است. به گفته وی از جهتی می توان گفت این فضانورد به سوی آینده سفر کرده و دوباره بازگشته است!

“گات” می گوید نیوتن باور داشت زمان پدیده ای جهانی است و تمامی ساعتهای جهان به صورت یکسان حرکت می کنند. اکنون با توجه به نظریه نسبیت خصوصی اینشتین می توان گفت سفر به آینده امکان پذیر است. با در نظر گرفتن نظریه گرانش اینشتین، قوانین فیزیک از منظری که امروز آنها را درک می کنیم نشان می دهند حتی سفر در زمان به سوی گذشته نیز امکانپذیر است اما برای مشاهده امکان این سفر باید قوانین جدید فیزیکی در سطح کوانتمی فراگرفته شوند.

درک این قوانین نیز با استفاده از ذره ای فلزی و بسیار کوچک و کاسه ای مخروطی شکل آغاز شده است. در واقع فیزیکدانان دانشگاه کالیفرنیا با ابداع خود مقیاس ماشینهای کوانتمی را به ابعاد بزرگتری تغییر دادند.

بر اساس گزارش فاکس نیوز، مسئله بعدی فراگرفتن چگونگی کنترل ماشینهای کوانتمی و استفاده از آنها برای اجسام بزرگتر است. در این صورت شاید بتوان با دستکاری تنها چند الکترون کوچک به جهان موازی دست پیدا کرد.

http://tabnak.ir/fa/pages/?cid=92494

کوروش کبیر در قرآن : ذوالقرنین





کلمه ذوالقرنین نام شخصی است که در قرآن و در سوره کهف از آیه 83 تا 110 نام برده شده است .

ذوالقرنین به معنای دو قرن است که برخی معتقدند که این نامگذاری به دلیل آن است که به شرق و غرب عالم رسیده است.عرب از آن به دو شاخ آفتاب تعبیر نموده است و بعضی میگویند که در دو طرف سر وی برآمدگی مخصوصی بوده و سر انجام عده ای بر این عقیده اند که تاج مخصوص او دارای دو شاخک بوده است.

اما قرآن ذوالقرنین را شخصی نامیده است که بنا بر درخواست قومی سدی ازآهن و مس جهت جلوگیری از هجوم بیگانگان برای آنان میسازد.

به طور کلی سه نظریه در مورد این شخص وجود دارد.در نظر اول عده ای اعتقاد دارند که وی اسکندر مقدونی است و وی را اسکندر ذوالقرنین مینامند. این نظریه را ابو علی سینا در کتاب "دار الشفاء"خود بیان نموده است.دومین نظریه مربوط میشود به ابن هشام در کتاب"تاریخ سیره" و ابوریحان بیرونی در" الاثار الباقیه" که این دو نفر ذوالقرنین را از پادشاهان یمن میدانستند . در نهایت سومین و معتبرترین نظریه مربوط میشود به ابوالکلام آزاد،وزیر فرهنگ معاصر هند در کتاب "ذوالقرنین" که این شخص را کورش کبیر پادشاه ایران نامیده است.

اکنون می توان گفت همه ی کارشناسان و مورخان اطمینان دارند که ذوالقرنین همان کوروش است.

برخی با غرض یا به اشتباه اسکندر گجستیک (ملعون) را ذوالقرنین می دانند اما‌ این‌ معنی‌ با کلام قرآن‌ سازش‌ ندارد. چون‌ نخست قرآن‌ می گوید ذوالقرنین‌ مؤمن‌ به‌ خدا و روز قیامت‌ بوده‌ است‌ و دین‌ او دین‌ توحید بوده‌ است‌؛ ولی‌ ما میدانیم‌ كه‌ إسكندر مشرك‌ بوده‌ و در تاریخ‌ آمده‌ است‌ كه‌ ذبیحه خود را برای‌ ستاره مشتری‌ ذبح‌ نموده‌ است‌.
و دوم قرآن‌ ذوالقرنین‌ را مرد صالح‌ از عباد خدا و صاحب‌ عدل‌ و رفق‌ می‌شمارد؛ و تاریخ‌ برای‌ إسكندر خلاف‌ آنرا بیان‌ میكند.

سوم اینکه در هیچیك‌ از تاریخها‌ نیامده‌ است‌ كه‌ إسكندر مقدونی‌ سدّ یأجوج‌ و مأجوج‌ را بنا كرده‌ باشد. به هر حال از ذوالقرنین در قرآن به عنوان شخصیتی دادگستر و بشردوست یاد شده است.ودر تمام نوشته هایی که از زمان باستان چه در کتابهای دینی چه کتابهای غیر دینی آمده کوروش را فردی دادگستر و بشر دوست و کسی که اولین بیانیه حقوق بشر را اجرا کرده است و کتیبه اش هنوز موجود می باشد ، ذکر شده است.



دوتا از فروع دین ما تولی و تبری است که یعنی دوست داشتن دوستان خدا و دشمن داشتن دشمنان خدا است چون کوروش بزرگ دوست خدا فردی بود که احکام خدا را در زمین جاری می کرد و در واقع نماینده خدا در زمین بود باید مورد احترام همگی ما باشد و مقامش را گرامی داریم و نگذاریم آرامگاهش از بین برود و یا به او بی توجهی و توهین شود .



چرا داستان ذو القرنين در قرآن آمده است؟

سبب نزول سوره كهف اين بود كه قريش سه نفر را به قبيله نجران فرستادند تا از يهوديان آن ديار مسائلى را بياموزند و با آن رسول خداصلى الله عليه وآله را بيازمايند. آن سه نفر «نضربن حارث بن كلده‏»، «عقبة‏بن ابى‏معيط‏» و «عاص بن وائل سهمى‏» بودند.

اين سه نفر به سوى نجران حركت كرده و جريان را با علماى يهود در ميان گذاشتند. يهوديان گفتند: سه مساله از او بپرسيد، اگر آن طور كه ما مى‏دانيم پاسخ داد، در ادعايش راستگو است. آنگاه از يك مساله ديگر بپرسيد، اگر گفت مى‏دانم، بدانيد كه دروغگو است. گفتند: آن مسائل چيست؟ جواب دادند كه از او از احوال جوانانى بپرسيد كه در قديم الايام بودند و از ميان مردم خود بيرون شده و غايب گشتند و در غيبتگاه خود خوابيدند. از او بپرسيد چقدر خوابيدند؟ نفراتشان چند بود؟ چه چيز از غير جنس خود همراهشان بود؟ و داستانشان چه بود؟

مطلب دوم اينكه از او بپرسيد داستان موسى كه خدايش دستور داد از يك عالم پيروى كن و از او تعلم گير چه بود؟ آن عالم كه بود؟ موسى چگونه از او پيروى كرد؟ و سرگذشت موسى با او چه بود؟

سوم اينكه از او از سرگذشت‏شخصى بپرسيد كه ميان مشرق و مغرب عالم گرديد تا به سد ياجوج و ماجوج رسيد; او كه بوده؟ و داستانش چگونه بوده است؟

يهوديان پس از عرضه اين مسائل جواب آن‏ها را نيز به فرستادگان قريش دادند و گفتند: اگر اين طور كه ما شرح داديم جواب داد، صادق است، وگرنه دروغ مى‏گويد.

فرستادگان قريش پرسيدند: آن يك سؤال ديگر كه گفتيد چيست؟ گفتند: از او بپرسيد كه قيامت چه وقت‏به‏پا مى‏شود؟ اگر ادعا كرد كه من مى‏دانم قيامت چه موقع به‏پا مى‏شود، دروغگو است، ولى اگر گفت جز خدا كسى تاريخ آن را نمى‏داند، راستگو است.

فرستادگان قريش به مكه برگشتند، نزد ابوطالب جمع شدند و گفتند: پسر برادرت ادعا مى‏كند كه اخبار آسمان‏ها برايش مى‏آيد، ما از او چند پرسش مى‏كنيم، اگر جواب داد، مى‏دانيم كه راستگو است، وگرنه مى‏فهميم كه دروغ مى‏گويد! ابوطالب گفت: هر چه دلتان مى‏خواهد بپرسيد!

آن‏ها آن مسائل را مطرح كردند. رسول خداصلى الله عليه وآله فرمود: فردا جواب‏هايش را مى‏دهم; اما در وعده‏اى كه داد «ان‏شاءالله‏» نگفت. به همين جهت، چهل روز وحى از او قطع شد تا آنجا كه رسول خداصلى الله عليه وآله غمگين گرديد و (بعضى از) يارانش كه به وى ايمان آورده بودند به شك افتادند، و قريش شادمان شده و به استهزاء و آزار ايشان پرداختند; ابوطالب نيز سخت در اندوه شد.

پس از چهل شبانه‏روز، سوره كهف بر پيامبر نازل شد. رسول‏خداصلى الله عليه وآله از جبرئيل سبب تاخير را پرسيد؟ (جبرئيل) گفت:ماقادرنيستيم‏ازپيش‏خود نازل شويم جز به اذن خدا.


توضيح آيات قرآن
«و يسئلونك عن ذى القرنين قل ساتلوا عليكم منه ذكرا»
و از تو اى پيامبر درباره ذو القرنين سؤال مى‏كنند، در پاسخ ايشان بگو:به زودى بخشى از سرگذشت او را براى شما بازگو مى‏كنم.
«انا مكنا له فى الارض و اتيناه من كل شى‏ء سببا» ما او را در روى زمين قدرت و حكومت داديم و اسباب هر چيز را در اختيارش گذاشتيم.
سفر به مغرب:

«فاتبع سببا» ذو القرنين از اين اسباب و وسايل استفاده كرد و راه سفر را در پيش گرفت.
«حتى اذا بلغ مغرب الشمس وجدها تغرب فى عين حماة و وجد عندها قوما» تا به غروبگاه آفتاب رسيد. در آنجا چنين در نظرش مجسم شد كه خورشيد در چشمه يا دريايى تيره و گل‏آلود فرو مى‏رود و در آنجا مردمى را ديد كه مجموعه‏اى از انسان‏هاى نيك و بد بودند.
«قلنا يا ذا القرنين اما ان تعذب و اما ان تتخذ فيهم حسنا» گفتيم اى ذو القرنين، آيا مى‏خواهى بدان ايشان را مجازات كنى، يا روش نيكويى در مورد آن‏ها انتخاب مى‏نمايى؟
«قال اما من ظلم فسوف نعذبه ثم يرد الى ربه فيعذبه عذابا نكرا»

ذو القرنين گفت: ما كسى را كه ستم ورزيده مجازات خواهيم كرد; سپس او به سوى پروردگارش باز مى‏گردد و خداوند او را مجازاتى شديد خواهد نمود; يعنى ظالمان و ستمگران، هم مجازات اين دنيا را مى‏كشند و هم عذاب آخرت را.

«واما من امن و عمل صالحا فله جزاء الحسنى وسنقول له من امرنا يسرا» و اما كسى كه ايمان آورد و عمل صالح انجام دهد، پاداشى نيكوتر - بيشتر از استحقاقش - خواهد داشت و ما به فرمان خود، او را به كارى آسان واخواهيم داشت.
سفر به مشرق:

ذو القرنين سفر خود را به غرب پايان داد و دوباره عزم سفر كرد; قرآن مى‏گويد:
«ثم اتبع سببا» سپس بار ديگر از وسايلى كه در اختيار داشت استفاده كرد و به طرف مشرق حركت نمود.
«حتى اذا بلغ مطلع الشمس وجدها تطلع على قوم لم نجعل لهم من دونها سترا»
همچنان به راه خود به طرف مشرق ادامه داد تا به صحرايى نزديك به محل طلوع خورشيد رسيد. در آنجا ديد كه خورشيد بر جمعيتى طلوع مى‏كند كه برايشان در برابر تابش آفتاب، هيچ‏گونه پوشش و سايبانى قرار نداده بوديم.
«كذلك و قد احطنا بما لديه خبرا» آرى، ذو القرنين اين چنين بود! و ما به خوبى از امكانات و فعاليت‏هاى او آگاه بوديم.
برگشت از مشرق و سفر به طرف كوه‏هاى ياجوج و ماجوج:

«ثم اتبع سببا» باز از وسايل مهمى كه در اختيار داشت استفاده كرد و به قصد سفر حركت نمود.

«حتى اذا بلغ بين السدين وجد من دونهما قوما لا يكادون يفقهون قولا».
همچنان راه خود را ادامه داد تا به ميان دو كوه رسيد و در كنار آن دو كوه، قومى را يافت كه هيچ سخنى را نمى‏فهميدند; يعنى خيلى ساده و بسيط‏الفهم بودند.
«قالوا يا ذا القرنين ان ياجوج و ماجوج مفسدون فى الارض فهل نجعل لك خرجا على ان تجعل بيننا و بينهم سدا» آن گروه - وقتى ذو القرنين را با آن قدرت و توانايى ديدند - به او گفتند: اى ذو القرنين، طايفه ياجوج و ماجوج در اين سرزمين فساد مى‏كنند، آيا حاضرى پولى از ما بگيرى و ميان ما و آن‏ها سدى ايجاد نمايى؟!
«قال ما مكنى فيه ربى خير فاعينونى بقوة اجعل بينكم و بينهم ردما».
ذو القرنين در پاسخ آنان گفت:
اموال و امكاناتى كه پروردگارم در اختيارم گذاشته، از آنچه شما پيشنهاد مى‏كنيد بهتر است. بنابراين من از شما اجر و مزد نمى‏خواهم! فقط مرا با نيروى انسانى كمك كنيد تا ميان شما و آن‏ها سد محكمى ايجاد نمايم!
ساختن سد :

«اتونى زبر الحديد حتى اذا ساوى بين الصدفين قال انفخوا حتى اذا جعله نارا» در ابتداى كار سدسازى، ذو القرنين چنين دستور داد: قطعات بزرگ آهن برايم بياوريد و آن‏ها را روى هم بچينيد تا اينكه كاملا ميان دو كوه را بپوشانند. بعد گفت: در اطراف آن آتش بيفروزيد و در آن بدميد.

آنان چنين كردند تا قطعات آهن سرخ و گداخته گرديد.

«قال اتونى افرغ عليه قطرا» بعد گفت: اكنون مس مذاب برايم بياوريد تا روى اين بريزم!

و به اين ترتيب، سدى آهنين در مقابل ياجوج و ماجوج ايجاد كرد، چنان كه قرآن مى‏گويد:

«فما اسطاعوا ان يظهروه وما استطاعوا له نقبا» پس از آن ديگر آن گروه مفسد قادر نبودند از روى آن عبور كرده يا راه نفوذ و حفره‏اى در آن ايجاد كنند.

«قال هذا رحمة من ربى.» ذو القرنين در پايان كار سد گفت: اين سد خود نعمت و رحمتى از پروردگار من است!

«فاذا جاء وعد ربى جعله دكاء و كان وعد ربى حقا» گمان نكنيد اين يك سد جاودانى و ابدى است، بلكه آن زمان كه وعده پروردگارم فرارسد، آن را در هم مى‏كوبد و به يك سرزمين صاف و هموار مبدل مى‏سازد و وعده پروردگارم حق است و تحقق خواهد يافت (وعده‏اى كه بر اساس آن، در آستانه رستاخيز سازمان دنيا به هم خورده و تمامى استحكامات آن فرو خواهد ريخت).
_________________
کتابخانه آریا --

موجود فضايي 2007 مكزيك




این خبر که امروز در سایت دیگ امتیاز بسیار زیادی آورد مربوط می شود به پرده برداری از یک اتفاق بسیار عجیب در مکزیک. در سال 2007 یک کشاورز مکزیکی موجود عجیبی پیدا کرد که به زحمت زیاد توانست او را بکُشد.

چند روز پیش دانشمندان پس از دو سال تحقیق نتایج آزمایشات خودشان را در یک کنفرانس که شدیدن در شرایط امنیتی بود منتشر کردند (قطعه کوتاهی از این فیلم در لینک موجود است).

این موجود کوچک که از نظر اسکلت تقریبن به خزندگان شباهت دارد به اندازه کف دست انسان است ولی دارای دندان و اسکلت سری شبیه به انسان است و نتایج ژنتیکی نشان داده که نوع ژن این موجود به هیچ موجود زنده‏ای در کره زمین شباهت ندارد.

کشاورز مکزیکی گفته بود که برای کشتن این موجود مجبور شد که سه بار به مدت چند ساعت او را در آب غرق کند.
وقتی که کشاورز موجود را پیدا کرد، این موجود که بسیار شبیه به فیلم های تخیلی فضایی است برای نجات خود شروع به جویدن بازوی خود کرده بود.
گفته شده است که کشاورز مکزیکی مدتی بعد در یک صانحه رانندگی که منجر به آتش سوزی شد با حرارت بسیار زیادی سوخته و کشته شده است.
اگر ميخواهيد ويديو اين موجود را ببينيد با نام alien baby در youtubeسرچ كنيد.

موجود عجیب و غریب در پاناما + عكس








روز شنبه یک موجود عجیب و غریب در پاناما پیدا شد که حرف‌های زیادی درباره آن گفته می‌شود.





در سال گذشته نیز یک موجود عجیب و غریب در ساحل دریا در نیویورک پیدا شد که دانشمندان تاکنون نتوانسته‌اند اصلیت و خاستگاه آن را شناسایی کنند.

به نوشته «خبر»، بدن این موجود مو ندارد و به نظر می‌رسد پوست و سیمای بدنش، مانند کائوچو است. این موجود هیولای پاناما لقب گرفته است. گروهی از مقامات مسئول این موجود را با موجود عجیبی که قبلاً در نیویورک پیدا شده و به آن هیولای مانتوک لقب داده شده، مقایسه می‌کنند.

هیولای مانتوک نیز توسط امواج به ساحل دریا در نیویورک آورده شد. این موجود نیز دندان‌های تیز و پوست عجیب و غریبی مانند
کائوچو دارد.



گزارش‌های صادره از پاناما نشان می‌دهد گروهی از جوانان این موجود عجیب و غریب را که چهار دست و پا از یکی از غارهای شهر سرو آزول، در شمال شهر پاناما خارج می‌شده، دیده‌اند.

زمانی که این موجود به طرف جوانان آمده، برخی از آنان دچار ترس و وحشت شده‌اند و با عصا ضربه‌ای به او زدند که باعث مرگش شده است. آنها این موجود را به داخل برکه آب انداخته و محل را ترک کردند.

این افراد پس از مدتی دوباره به محل آمده و از این موجود عکس گرفتند که در پایگاه اینترنتی تلویزیون پاناما قرار داده شده است. عکس‌های منتشره از هیولای پاناما سؤالاتی را در ذهن خوانندگان برانگیخته و یکی از آنان حدس می‌زند که این موجود از سیاره دیگری آمده باشد.

یکی از عکس‌هایی که از هیولای پاناما گرفته شده، نشان می‌دهد که این موجود دست و پا و بدن انسان را دارد و عکس دوم نیز چشم، بینی، دهان و زبان او را به وضوح نشان داده است.


تمدن زيرزميني عجيب





یک پدیده غیر عادی که آمیخته با روایات عجیب و غریب محلی بود , باعث شد تا توجه دانشمندان روسی را به سوی یک چاه بی انتها در جمهوری” آذربایجان ” جلب نماید . دیواره آن چاه نور آبی رنگ مبهمی را انتشار می داد و صداهای عجیب و غریب زوزه یا سوت مانند از داخل آن به گوش می رسید .

آنطور که دانشمندان پی بردند هیچ چیز غیر عادی در آنجا وجود نداشت . تعدادی از محققان تا عمق معینی از چاه پائین رفتند و در همان حال تعدادی نیز شکافها و سوراخ های اطراف آن محل را مورد کاوش قرار دادند تا ببینند ارتباطی بین آنها وجود دارد یا نه , و بیش از آنچه انتظار داشتند یافتند .
شبکه عظیمی از تونلهای زیر زمینی که بعدا” معلوم گردید با تونل های زیر زمینی ” گرجستان ” و ” قزاقستان ” نیز مربوط می باشند . ابتدا چنین تصور شد که آنها متعلق به عصر ماقبل تاریخ است, زیرا در نزدیکی مدخل آنجا استخوانهای انسانها و نقاشیها و خطوط نوشتاری مشاهده شد .
اما تحقیقات بیشتر معلوم کرد که استخوانها خیلی جدیدتر از خطوط و نقاشی هاست . همچنین معلوم گردید که اکثر تونلها به غارهایی که در کنار کوه کنده بودند منتهی می شود .

این تونلها نیز با سنگ ملاط آهک مسدود شده و مانع کاوش مناسب می شد . با وجود اینها تشکیل یک سیستم عریض قابل تردد را می داد که بعضی ها دایره ای ( چهارسو یا محل تلاقی چندین معبر ) و بعضی ها به صورت دالانهای کوتاه بن بست بودند و در سرتاسر آن چاه ها , کانالهایی آنقدر باریک وجود داشت که حتی یک کودک هم نمی توانست از داخل آن عبور نماید .

یکی از تونلهای بزرگ آن که قابل تردد بود , بعد از مسافت قابل ملاحظه ای به یک هال وسیع زیر زمینی منتهی شد که بیش از 22 متر ارتفاع داشت . کاملا واضح بود که آنجا حاصل کار موجودات با تمدن بوده است , اما برای چه منظوری ساخته شده است ؟! تاکنون هیچ پاسخی وایده ای برای آن یافت نشده است . شاید پاسخ به این سئوال در داخل تونلهایی که مسدود شده اند نهفته باشد .

اما در مورد هدف کندن این تونلها ، دانشمندان روسی عقیده دارند که آنها بخشی از یک شبکه عظیم هستند که به طرف ایران کشیده شده است و شاید هم به تونلهای جدیدی که بعدها در نزدیکی ” آمودریا ” ( واقع در ترکمنستان و در نزدیکی افغانستان ) کشف شده اند وصل باشند و حتی امکان دارد به دخمه های پیچ در پیچ زیر زمینی مرکز و غرب چین و تبت و مغولستان متصل باشند . بعضی از آن تونلها در سالهای 1920 و 1921 توسط ” اوزندو وسکس ” که یک کاوشگر روسی بود کشف شدند , خود وی عقیده داشت که مردم آن سامان از وحشت تهاجم و قتل و غارت مغولها که تحت رهبری چنگیزخان همه جا را به خاک و خون کشیدند ، کنده شده است تا بتوانند در داخل آنها مخفی شوند .

در این رابطه شرق شناس معروف ” نیکولاس روزیخ ” عقیده دارد که در جایی در آسیا یک امپراطوری عظیم زیر زمینی وجود داشت که ” شمبهالا ” نام داشت و از نسل آنها یک ناجی جدید بشریت به صورت پهلوان ” میترییا ” ظهور خواهد نمود . روحانیان تبتی عقیده دارند که آن تونلها پادگان امنی بوده و حتی آخرین آنها پناهندگان زیادی را از یک فاجعه عظیم نجات داده است . روایت می شود که آن مردم ناشناخته در داخل آن تونلها به یک منبع انرژی دست یافته بودند , که گویا جانشین انرژی خورشیدی بوده است . یعنی باعث رشد گیاهان و افزایش طول عمر انسانها می شده است . و گمان می رود که نور مهتابی سبز رنگی را منتشر می کرده است .

باز هم نکته عجیبی که وجود دارد این است که چنین عقیده ای در افسانه های آمریکا نیز وجود دارد . روایت است که یک کاوشگر در دل جنگلهای آمازون دخمه تو در توی زیر زمینی را کشف کرده بود که از طریق یک فروغ جاویدان روشنایی اخذ می کرده است . آن کاوشگر در اثر حمله یک عنکبوت غول پیکر با عجله به بیرون فرار کرده بود , ولی در حین فرار شبح انسانهایی را مشاهده کرده بود که در انتهای آن دخمه در حال تردد بوده اند .

بازماندگان ” اینکا ” ها افسانه هولناکی درباره اجداد خود نقل می کنند . طبق گفته آنها اجدادشان در دل کوه ها مسکن گزیده بودند و به ندرت از آنجا بیرون آمده و در زیر نور ستارگان قدم می زده اند . طبق گفته ” تام ویلسن ” که از متخصصین نسل سرخپوستان در کالیفرنیا می باشد , تعریف می کند که دست نوشته پدربزرگ خود را که حدود 90 سال قبل زندگی می کرده و هیچگونه اطلاعی از حکایات آمریکای جنوبی نداشته را پیدا کرده ؛ پدر بزرگ او در آن دست نوشته اشاره کرده که بر حسب اتفاق یک شهر عظیم زیرزمینی را یافته و خودش برای مدتی در میان مردمان عجیب آنجا که لباسی از جنس شبیه چرم ، اما نه خود چرم به تن داشتند و به زبان غریبی تکلم می نمودند و غذاهای غیر طبیعی مصرف می کرده اند را بچشم دیده و چند روزی در میان آنها به سر برده بود . آیا انها باقی مانده های مردمی هستند که دارای عمر جاویدانند ؟ البته آن قبیل از دانشمندان که به موضوعات فوق طبیعی معتقدند ، بلافاصله به این سئوال پاسخ مثبت خواهند داد , اما باید با احتیاط با این موضوع برخورد نمائیم .

در حدود سالهای 1899 تا 1900 یک جوینده طلا به نام ” وایت اژلومان” به یک گورستان زیرزمینی دست یافت . این گورستان عجیب تا امروز بسیاری از محققان و دانشمندان را در بهت و حیرت عجیبی فرو برده است . در این گورستان زیر زمینی که در سالن وسیع آن صدها جسد به حال طبیعی وجود داشت که بعضی از آنها در روی صندلی های سنگی لمیده و بعضی دیگر نیز در حالات طبیعی در اطراف سالن نشسته بودند . حالات آنها طوری بود که انگار مرگ آنها را ناگهان غافلگیر نموده , و در حالت بی خبری به طور ناگهانی قالب تهی کرده بودند . این اجساد نیز لباسی از جنس شبیه چرم به تن داشتند و داخل آن مکان زیرزمینی نیز به وسیله یک نور سبزرنگ روشن بوده است و در اطراف و کنار آن اجساد تندیسهای بزرگ طلائی که در زیر نور می درخشیدند ، بچشم می خورد . طبق بررسی های به عمل آمده تمام اجساد در یک لحظه معین جان سپرده بودند ، متاسفانه دانشمندان نتوانستند علت مرگ دست جمعی آنها را بفهمند . آیا آنها با انرژِی که علم امروز از درک آن عاجز است جان باخته اند ؟!

سرخپوستان آپاچی از تونلهای بین سرزمین خود و شهر افسانه ای ” تایاهواناکو ” داستانهایی تعریف می کنند و ادعا می کنند که بعضی از اجداد آنها از ترس جنگجویان قبایل دیگر به داخل آن تونلها پناه برده و سالها در داخل آنجا به جلو رفته و به آمریکای جنوبی رسیده بودند . شاید این گونه روایات را که آپاچی ها تعریف می کنند را با دیده شک و تردید بنگریم . ولی وقتی می شنویم که روسای آنها این موضوع
را تائید می کنند و می گویند که تونلها به وسیله اشعه مرگباری که ” صخره زنده ” را منهدم می کرد , کنده شده است ، دچار شگفتی می شویم . آنها می افزایند که عاملان آن اشعه موجوداتی هستند که در نزدیکی ستارگان زندگی می کنند !

نکته پیچیده دیگر وجود چاهی در ” پالنگ ” می باشد . این چاه که عمقی معادل 70 متر دارد در نزدیکی معابد مایا می باشد . با بررسی های به عمل آمده در این چاه آنها وقتی در عمق 45 متری به آب رسیدند و چیزی معادل 30 متر از این چاه درآاب کنده شده است ! باور نکردنی است چون برای چنین چاهی باید ابتدا پمپی آب داخل چاه را بسرعت به بیرون بیاورد تا مقنّی بتواند در آب چاه را حفر کند . نکته دوم پمپی دیگر باید هوا را از بیرون به داخل چاه هدایت کند . حال آن دستگاهها با چه انرژی کار می کردند ؟ خود معمای دیگری
می باشد !

وقتی مجددا” به موضوعات مربوط به آسیا بر می گردیم , پی می بریم که علاوه بر افسانه امپراطوری ” شمبهالا ” یک امپراطوری اسرار آمیز زیر زمینی دیگر به نام ” اگارتی ” ، ” اگارتا ” یا ” اقارتی ” در یک پناهگاه امن مرکزی که در یک جایی نزدیک در زیر کوههای هیمالیا قرار دارد وجود داشته است . طبق ادعای پرفسور ” اوزند ووسکی ” این مرکز با فرهنگ و تمدن انسانی حداقل در 60.000 سال قبل پایه گذاری شده بود . بعضی از روایات مربوط به وجود آنها خیلی خیلی تخیلی هستند و ارزش وقت تلف کردن را ندارند و از طرف دیگر هر از چندگاه یک بار شارلاتانهای جورواجور ظهور نموده و ادعا می کنند که از روحانیون والا مقام آنها هستند . اما روایاتی که در مورد پروازهای فضایی مافوق انسانی مردمان آن امپراطوری به قهرمانان موجود در کتب سانسکریت هندوها به چشم می خورد که تعدادی را به فکر انداخته که علیرغم افسانه آمیز بودن آن روایات , ارزش مطالعه و بررسی دقیق را دارند . به طوری که یک دانشمند آمریکایی مطرح نمود است : موضوع مربوط به امپراطوری زیر زمینی ” اگارتی ” و دیگر معماهای کیهانی ، افسانه های تبت و نعمت الهی روان شناسی تجربی که بعضی از مردمان آسیا از آن برخوردارند و تماما” در فصول همان کتب نگاشته شده است , مربوط به افسانه تمدن ” مو ” می باشد .

شاید روزی بتوانیم ایده هایی از محتویات کتب باقی مانده کسب نمائیم . اما چگونه و چه موقع ؟ جستجوی یک سوزن در انبار کاه در مقایسه با آن کار ساده ای می باشد و این موضوع مورد تائید کسانی است که سعی کرده اند پرده از روی راز موجودات فضایی و یا پرستش کنندگان ستاره ها که ” هسینگو ” نامیده می شود ، بردارند . آنها از نژاد مردم چین نبودند , در یک منطقه خالی از سکنه که در ضمن اطلاعات چندانی در مورد آنجا ندارم و در شمال تبت و در جنوب رشته کوه های ” کان لون ” واقع است ، می زیسته اند . تصور بر این است که آنها از ایران و سوریه به آنجا آمده بودند و یافته های به عمل آمده یادآور فرهنگ ” یوگاریت ” می باشد . خصوصا” تصویر ” بعل ” که یک کلاه کله قندی بسر دارد و تن وی پوشیده از نقره است .( تصویر اول )

وجود تمدنی اسرار آمیز در زیر زمین خیلی محتمل جلوه می نماید ، زیرا دالانها و راهروهای زیرزمینی فراوانی از این دست نه تنها در سرزمین اینکاهای سابق بلکه در جاهای دیگر نیز موجود است . گفته می شود که یکی از مهمترین نوع تونل ها , شبکه هایی از دالانهای زیرزمینی بوده است که بین ” لیما ” پایتخت پرو و “کوزکو ” پایتخت اینکاها کشیده شده بود و به سمت جنوب شرقی تا مرز ” بولیوی ” ادامه داشته است . طبق مدارک قدیمی مقبره مجلل سلطنتی در داخل یکی از همین تونلهای زیرزمینی قرار دارد . تنها دانشمندان نیستند که جذب این وسوسه شده اند . هر چند که حقیقت آن تا چند قرن آینده نیز شاید برملا نشود . زیرا کندن و کنار زدن مانع سنگ و ملات آهک که تا عمق 40 متری مدخل تونل را مسدود نموده است ، خارج نمودن بخارات خفه کننده و متعفنی که چندین قرن است داخل آن تونل ها را پر نموده خیلی مشکل و پرهزینه است . وخطرات مرموز دیگر نیز شاید در انتظار کاشفین آنجا باشد , مثلا گفته می شود که اینکاها تله هایی برای تجاوزکنندگان احتمالی به آنجا کار گذاشته اند , بدین صورت که ناگهان زمین زیرپای چنین آدمهایی دهان باز کرده و به کام خود که چاه های عمیقی هستند فرو خواهد برد .

اینگونه تونل ها علاوه بر وسوسه دست یابی به گنجینه کلان , معمای باستان شناسی شگفت انگیزی نیز به حساب می آیند . دانشمندان بر این باورند که آن تونل ها به وسیله اینکاها ساخته نشده اند و هر چند بعدها مورد استفاده آنها واقع شده و در مورد سازندگان آنها نیز بی توجه بوده اند . در واقع آنها آنقدر شگفت انگیز و مهم هستند که نمی شود با حدس و گمان و احتمالات در موردشان صحبت نمود , همانطوری که تعدادی از دانشمندان تحقیق به عمل آورده و آنها را ساخت دست نوعی از غولهای ناشناخته قلمداد نموده اند . اما همانطور که خدمتتان عرض کردیم ، حقیقت عجیب دیگر این است که این نوع تونل ها در سرتاسر دنیا وجود دارد . یعنی علاوه بر آمریکای جنوبی در کالیفرنیا ، ویرجینیا ، هاوائی ( در آنجا تمام جزیره آن مجمع الجزایر به وسیله آن تونلها زیر زمینی به هم ارتباط داده شده اند ) اقیانوسیه و آسیا و همچنین در سوئد و چک و اسلواکی و جزیره مالت وجود دارند . یک تونل بزرگ که در حدود 50 کیلومتر آن مورد کاوش قرار گرفته است از زیر تنگه جب الطارق عبور نموده اسپانیا را به مراکش وصل می کند . بعضی از دانشمندان معتقدند که میمون های نوع شمالی آفریقا که برای اروپائیان ناشناخته است , از طریق آن خود را به جبل الطارق رسانده بودند ( ما سعی دارم تمام تئوریها را خدمت شما بیان کنیم تا خود قضاوت کنید ) حتی گفته شده است که این گونه دالان های سنگی زیر زمینی شبکه ای را تشکیل می دهند که حتی دور افتاده ترین نقاط سیاره ما را بهم وصل می کنند .

پروفسور ” آیرون جان هیل ” درباره تونل های آمریکای جنوبی و به خصوص تونل های منتسب به ” اینکا ” ها نظر جالبی دارد , او می گوید : همانطور که همه می دانند جمجمه کریستالی قوم ” مایا ” چون معمائی برای نسل امروز باقی مانده است , هر چند این جمجمه کریستالی از ویرانه های ” مایا “ها پیدا شده اما قدمتی چند هزار ساله دارد اقوامی که می توانند آن جمجمه کریستالی را آنگونه برش و طراحی کنند ، آیا از کندن چنین تونلهای عاجز خواهند بود ؟!

” جان شپرد ” که شعبه یکی از روزنامه های مشهور ایالات متحده را در کشور ” اکوادور ” اداره می کند , گفته است که در سال 1944 یک نفر مغول را که یک نوع چرخ فرفره عبادت ( این نوع چرخ فرفره را بیشتر روحانیان معابد تبت در دست می گیرند ) را در دست داشت و به حالت خلسه فرو رفته بود , در ساحل کشور کلمبیا مشاهده کرده بود . گفته می شود که آن شخص کسی جز ” دالایی لامای سیزدهم ” نبوده است که تصور می شد در سال 1933 فوت نموده ولی جسد وی هرگز در داخل سردابه ای که بدین منظور درست شده بود قرار نگرفته بود . دلایلی را که ” لهاسا ” ارائه نمود این بود که وی در حقیقت نمرده بود , بلکه دست به یک سفر زیارتی زیر زمینی به سوی کوه های” آند ” واقع در قاره آمریکا زده بود ، که خواستگاه اصلی دین ” لاما ” قبل از اینکه با بودایی محشون شود , بوده است . این موضوع شاید عجیب و غیر واقعی جلوه بکند ، اما تعدادی از روحانیان دین لاما که در مورد وجود تونل های زیر زمینی مورد سئوال قرار گرفتند ، همگی اعلام نمودند : بله چنین تونل های وجود دارند و توسط تعدادی از غولها کنده شده است که ما را با نور معرفت و دانش خود منور نمودند و در آن ایام دنیا هنوز جوان بود.

شاید وقتی بخوانیم که طبق گفته ” کاروکس ” ، ” ایوپالیونها ” در ایام باستانی تونلی را در جزیره ” ساموس ” احداث نمودند , تا حدودی قانع بشویم . طبق آن مدارک ، کار حفاری از دو نقطه ابتدا و انتها بطور همزمان شروع گردید .
طول تونل حدود 1100 متر است . این تونل کاملا مستقیم است و دو تیم حفاری درست طبق طرح در یک نقطه به هم رسیدند .
مهندسین فرانسه و ایتالیا که زیر کوه ” مونبلانش ” مشغول حفر تونل بودند ، از تجهیزات مدرن و الکترونیکی گوناگون بهره می گرفتند , البته کانال مانش هم از این قاعده مستثنی نیست ، در صورتی که تا آنجا که اطلاع داریم ” ایوپالیونها ” حتی قطب نما هم در اختیار نداشتند ! حال این معما را چگونه باید حل کرد با شماست .
کانالی که حتی یک اینچ هم منحرف نشده و از یک مهندسی باور نکردنی حکایت می کند . یکی از مسائلی که دوباره باید بازنگری شود ، ارتباط تمدنهای گذشته با یکدیگر است ، اینکه این ارتباط چگونه و از کجا صورت گرفته نکته مهمی است .

یکی از همین دالانها یا تونلها زیرزمینی از زیر ارگ تبریز تا باسمنج واقع در 5 کیلومتری شرق تبریز کشیده شده بود و خیلی عریض و بلند و حتی کالسگه رو بوده است . البته نمی دانیم الان هم وجود دارد یا خیر ، اما حدود سالها پیش در خبرها آمده بود که در یکی از روستاها تونلهای پیچ در پیچی کشف شده .
ابتدا تصور می شد که این راه های زیر زمینی برای دفن اموات بوده است ، اما تحقیقات بعدی این فرضیه را رد کرد . آن تونلها برای چه و توسط چه اشخاصی حفر شده معلوم نیست .