کافه تلخ

۱۳۸۹ آبان ۲۹, شنبه

عالم مثال از ديدگاه سهروردي/كشف حجاب حقيقت





نويسنده: زهرا زواريان

عالم مثال چگونه عالمي است آيا عالمي قائم به ذات است آيا اين عالم در كنار عوالم ديگر داراي حيثيتي منحصر به فرد است خصوصيات اين عالم چيست
    بي شك سهروردي يكي از كساني است كه نظريه عالم مثال را مطرح كرده است. او در كنار عوالم سه گانه ابن سينا عالم ديگري افزوده كه آن را عالم مثال يا عالم برزخ و يا اقليم هشتم نام نهاده است. ابن سينا به عوالم سه گانه نفس، ماده و عقل قائل بود. اما سهروردي به عالم ديگري معتقد است كه در كنار عوالم ديگر عالم مثال را تشكيل مي دهد.
    قبل از تشريح و توضيح عالم مثال لازم مي دانم عوالم چهارگانه سهروردي را توضيح دهم. وي مراتب هستي را به چهار مرتبه تقسيم مي كند:
    عالم انوار قاهره، عالم انوار مدبره ، عالم برازخ، صور معلقه ظلمانيه و مستنيره
    انوار قاهره عبارتند از عقول كليه مجرده كه به اجسام وابستگي و تعلق ندارند. اين انوار از شئون الهي است و ملائكه مقرب خدا بشمار مي آيند.
    انوار مدبره كه آنها را انوار اسپهبديه نيز مي نامند تدبير عالم افلاك و جهان انسان را بر عهده دارند.
    عالم برازخ عوالم كواكب و عناصر بسيط و مركبات مادي است.
    صور معلقه كه همان عالم چهارم است عبارت است از عالم مثال يا خيال منفصل. اين عالم بسيار وسيع و گسترده مي باشد و از جهت تنوع شگفت انگيز است.
    سهروردي صور معلقه را جواهري روحاني مي داند كه قائم به ذات است. اين جواهر روحاني در عالم مثال متحقق بوده و به هيچ محل و مكاني وابسته نيست. به همين جهت حواس ظاهري انسان از درك جواهر عالم مثال ناتوان است. صور معلقه و جواهر عالم مثال از طريق برخي از مظاهر براي حواس ظاهري انسان قابل درك مي شود. سهروردي جن و شياطين را نيز در عالم مثال مي داند و وجود آنها را در اين عالم از طريق برخي مظاهر قابل رؤيت مي داند.
    او در كتاب تلويحات مي گويد: هنگامي كه انسان از شواغل حسي تقليل مي يابد و نفس ناطقه در خلسه فرو مي رود و به جانب قدس روي مي كند متوجه و مجذوب مي گردد. در اين هنگام لوح شفاف ضمير آدمي به نقش غيبي منقش مي گردد.
    * عالم مثال چگونه عالمي است
    عالم مثال مرتبه اي از هستي است كه از ماده مجرد است، ولي از آثار آن بركنار نمي باشد. سهروردي صور معلقه را عالم مثال دانسته و مثل معلقه را غير از مثل افلاطوني به شمار آورده است. وي بر اين عقيده است كه مثل افلاطوني عبارتند از موجودات كه در عالم انوار عقليه ثابت مي باشند، ولي در نظر اين فيلسوف مثل معلقه تنها در عالم اشباح مجرده متحقق مي باشند.
    عالم مثال برزخ ميان عالم حس و عقل بوده و در واقع عالم اوسط را تشكيل مي دهد.
    وي معتقد است كه عالم خيال نه ناشي از نفس است و نه قائم به نفس مي باشد. صور خيالي داراي مكان و محل نبوده و در برخي موارد از طريق مظاهر مورد مشاهده اشخاص واقع مي شوند. صور خياليه را نمي توان در زمره امور معدوم بشمار آورد زيرا يك امر معدوم متصور و ممتاز نيست. محكوم به احكام ثبوتي نيز نمي باشد. صور خياليه در ذهن انسان نيز جايگزين نمي باشد. زيرا انطباع كبير در صغير محال است. صور خياليه در عالم عيني نيز قرار نگرفته اند. زيرا اگر صور خياليه در عالم عيني استقرار داشتند، لازمه اش اين بود كه هر كس داراي حس سليم است بتواند آنها را مشاهده كند. ولي اين مسلم است كه صور خياليه در معرض مشاهده عيني اشخاص قرار نگرفته اند.
    مي توان گفت صور خياليه موجود و محقق مي باشند ولي نه در عالم ذهن جاي دارند و نه در عالم عين. صور خياليه نيز در عالم عقول كليه نيز به كسوت هستي آراسته نمي باشند. زيرا اين صور از نوع صور جسمانيه بوده و از سعه و كليت عقلي برخوردار نمي باشند. در نتيجه صور خياليه در صقع مخصوص و موطن ديگري جاي دارند كه آن را عالم مثال يا خيال منفصل مي نامند.
    * موجود مثالي
    موجود مثالي چگونه موجودي است چه تفاوتي با ديگر موجودات دارد
    سهروردي مي گويد: موجود مثالي موجودي است كه در عين اين كه از كم و كيف و ساير اعراض برخوردار است، از ماده مجرد است.
    * علت وجودي عالم مثال
    سهروردي علت وجودي عالم مثال را برخي از عقول متكافئه كه آنها را عقول عرضيه مي نامد، بشمار آورده است. در عالم مثال صور جوهريه تمثل پذيرفته و به شكل هاي گوناگون ظاهر مي شود. اختلاف اشكال و تفاوت هيات ها در عالم مثال به وحدت شخصيه يك فعليت جوهري لطمه وارد نمي آورد و يك شيئ مي تواند به صور گوناگون تمثل يابد.
    خيال منفصل و خيال متصل سهروردي عالم مثال را به دو قسم منفصل و متصل تقسيم كرده و آنها را خيال متصل و منفصل مي نامد. خيال منفصل عالمي است كه قائم به خود بوده و از نفوس جزئيه متخيله بي نياز و مستقل مي باشد. خيال متصل برعكس، قائم به نفوس جزئيه است و پيوسته در متخيله افراد آدمي ظهور مي پذيرد. بايد توجه داشت كه در عالم خيال متصل احياناً صوري به ظهور مي رسد كه نتيجه دعابت نفوس بوده و داراي ملاك و ضابطه عقلي نيست. اين گونه صور جزافيه در عالم مثال منفصل موجود نبوده و نمي توان آنها را از افعال حكيم به شمار آورد. آنچه موجب شده اين عالم را عالم خيال منفصل بنامند؛ چيزي جز اين نيست كه بين اين عالم و عالم خيال متصل نوعي شباهت برقرار است. بايد توجه داشت جهان خيال منفصل كه آن را عالم مثال اكبر نيز مي نامند به هيچ وجه با مثل افلاطوني متحد نبوده و از جهت مراتب وجود پائين تر از مرتبه عقول قرار گرفته است.
    * صور معلقه و صور نوريه
    كساني كه با آثار سهروردي آشنايي دارند به خوبي مي دانند كه اين فيلسوف متاله نه تنها به عالم مثل معلقه معتقد بوده و آن را به حكماي ايران باستان منسوب مي نمايد، بلكه به عالم مثل نوريه نيز معتقد بوده و آن را مقتضاي برهان به شمار مي آورد. بايد توجه داشت كه عالم مثل نوريه به هيچ وجه با عالم مثل معلقه متحد نبوده و هر يك از اين دو عالم داراي احكام و آثار مخصوص به خود مي باشند. صور معلقه غير از مثل افلاطوني است. مثل افلاطوني عبارت است از موجوداتي كه در عالم انوار عقليه ثابت مي باشد، ولي مثل معلقه تنها در عالم اشباح مجرده متحقق مي باشد. وي صور معلقه و عالم مثال را عالم اوسط دانسته و آن را برزخ ميان عالم عقول و جهان ماده بشمار مي آورد. مثل افلاطوني عبارتند از ارباب انواع. هر نوع از انواع جرميه كه در عالم حس موجود است در عالم عقل امثال است و آن صورت بسيطه نوريه است كه قائم است به ذات خود. زيرا قابل اشاره حسي نيست و آن مثل به منزله ارواح صور نوعيه جسمانيه است و اين صور نوعيه جسمانيه به منزله اصنام آن صور نوريه است. آنچه در عالم اجسام از اشخاص موجود است، اظلال آن صور نوريه است و مثل افلاطوني عبارت از آن صور نوريه است.
    مثل معلقه عبارتند از اموري كه در عالم مثال قائم به ذات بوده و در محل و مكان مخصوصي منطبع نمي باشد. موجودات حسي جهان حسي را تنها مي توان مظاهري براي مثل معلقه به شمار آورد. به همين جهت است كه حقايق عالم مثال از طريق مظاهر متناسب با خود، در اين جهان به ظهور پيوسته و براي اهل بصيرت قابل ادراك مي باشد.
   
   
    زهرا زواريان