کافه تلخ

۱۳۸۹ تیر ۹, چهارشنبه

مخالفان و موافقان دابوت

مخالفان و موافقان دابوت

درباب آزادی های فردی از زمانهای دور تا به حال زیاد قلمفرسایی شده است.بزرگان و آزاد اندیشان بسیاری در این مورد سخن راند ه اند و مردان بسیاری در این رابطه با افتخار جان داد ه اند.

اما در این مقوله کوتاه قصد من فقط تبیین یک موضوع است که در مورد مخالفت هایی است که در باب دابوت می شود و این که نشان دهم چگونه افرادی که خود را صاحب فضل و دانش میدانند به دامن آزادی لکه های ننگ می زنند.

دابوت چه می گوید؟

کدام یک از مخالفان دابوت این سئوال را می توانند پاسخ گویند؟

دابوت دانشی است که می گوید یاد بگیر فکر کنی. تلاش کن تا در حوزه آدمیت به گوهر پاک اند یشه برسی.بکوش تا ذهنت محصول اراجیف دیگران نباشد.اگر تا اینجا پیش روی بقیه مسائلت که مربوط به ارتزاق و شکم و آرامش و ... باشد خود به خود حل میشوند.دابوت می گوید در گام بعد به حریم دیگران احترام بگذار .هر انسانی بارقه ای از خالق است. به روح انسانیت احترام بگذار.ارتباطات بین فردی را بیاموز و سپس در راه ارتباط سازی سازنده گام بردار.زیرا تکنولوژی و زندگی پیشرفته در گرو روابط انسانی پیشرفته است.

دابوت به تو می آموزد که خدای تقلیدی را ستایش کردن هیچ بهره ای از تکامل برایت نخواهد آورد . خدایت رابشناس و در این راه تحقیق کن.

با پناه بردن به دامان طبیعت و اندیشدن در آن با مطالعه کتابهای بزرگان دنیا در تکامل خود تلاش کن.

تاریخ کشورت را مطالعه کن دلایل عقب ماندگی مملکتت را پیدا کن و بکوش تا راههای پیشرفت را بیابی

استدالال این است:من نمی فهمم چه می گویید و تمایلی هم ندارم که بدانم. پس شما بد هستید و باید خفه شوید/بقیه ی منتقدان البته ممکن است وجود ما را برای خود عوامل دردسر بدانند یا دکان متا فیزیکشان کساد می شود یا خرافات ریکی ویوگایشان یا دکانی که با آن می خواهند مردم را خوشبخت کنند.

حال ببینم طبق قوانین احترام به شعور بشرآیا این رفتار صحیح است؟

طبق گفته بزرگان اندیشه و تمام فیلسوفان حقیقی هر فرد انسانی در درجه اول این حق رابرای خود ادعا میکند که باید آزادی فردی داشته باشد.به عبارت دیگر مشروط بر اینکه آزادی وی لطمه به آزادی دیگران نزند و مشروط بر این که خود وی از قوانینی که هدفش تا مین همین آزادی برای سایر افراد اجتماع است اطاعت ورزد. در آن صورت باید حق داشته باشد که آزادانه بیندیشد و اندیشه خود را آزادانه انتشار دهد.ومیل و سلیقه خود را آزادانه به کار اندازد.نیز باید آزاد باشد که دیگران را هم با خود همراه سازد.تا به هدفهای مشترکی که برگزیده اند جامه ی عمل بپوشانند.

این گونه آزادی آزادی اسا سی بشر است.

در جامه ایرانی ما متا سفانه این آزادی گرانبهای فردی شدیدا در معرض تهدید وخطر است.

خطر اول اینکه اگر مدیر یا مسئولی با سلیقه شخصی خود با این تفکر برخورد کرد با این دلیل که من از پشتوانه فکری مردم برخوردارم و به خواسته آنها این تفکر یا این ایده را محکوم و یا نابود میسازم حرف و فعلش موجه به نظر می رسد.

دومین خطر که سر سختانه تر و وحشتناک تر است نیروی بزرگ افکار عمومی است که متا سفانه تاریخ بشری نشان داده است که در اکثر مواقع به راحتی بر علیه یک اندیشه بسیج می شوند.

تعدی افکار عمومی در بعضی از موارد بلکه در اکثر مواقع از تعدی سیاسی هم خطرناک تر است.

دولتی که نماینده اکثریت است دراثر فشار افکار عمومی به راحتی بدون هیچ مجوز قانونی یا اخلاقی به آنهایی که استقلال عقیده دارند و همرنگ اجتماع نمی شوند حمله نموده و خواست مردم را عملی می سازد.

خرافات/تعصب طبقاتی/احساسات زود گذر/ ادعای فضل و کمال/خویشتن پرستی/سنت/مهر وکین های اجتمایی وکساد شدن کاسبی و... همگی در این ردیف هستند.

حال مقداری تخصصی تر به مسئله نگاه کنیم:

استوارت میل این بزرگ مرد عالم اندیشه می گوید(...اگر همه ی افراد بشر منهای یک نفر عقیده واحدی داشتند و تنها یک نفر عقیده اش با آن باقی بشریت مخالف بود.عمل اینان که آن یک نفر را به زور خاموش می کنند همان اندازه ناحق و ناروا می بود که عمل خود وی : اگر فرضا این قدرت داشت که نوع بشر را به زور خاموش کند.)

استوارت میل در رساله درباب آزادی ادامه می دهد(خاموش کردن افکار و عقاید همیشه بر خلاف مصالح پایدار جامعه است.)

استوارت میل فرض را بر این می گذارد که تمام خاموش کنندگان عقیده هیچ کدام غرض شخصی ندارند بلکه مردمانی بسیار شریف و درستکار هستند که روی نیت و ایمان خالص خود می کوشند که از انتشار عقید ه ای خلاف که آن را مضر میدانند جلوگیری نمایند.

این گونه اشخاص موقعی که عقید ه ای را خاموش می کنند البته منکر صحت آن عقیده هستند ولی چون خودشان مصون از اشتباه نیستند در حین اجرای عمل ممکن است عقید ه ای را خاموش کنند که

:1.صحیح است

2.اشتباه است

و یا نهایتا نیمی صحیح و نیمی اشتباه است

در مورد اول اگر اینان اشتباه کرده اند و عقیده مخالف خود را که صحیح است را به زور خاموش کنند در آن صورت با عمل خود بشریت را از کشف حقیقت محروم ساخته اند.

در مورد دوم که وضع معکوس مورد اول است باز هم عمل اختناق ضرر دارد زیرا در نتیجه اصطکاک حق و باطل سیمای حقیقت زنده تر وروشن تر می شود بنابراین در این قسمت هم سرکوب کردن ایجاد ضرر می کند.

در مورد سوم که استوارت میل آن را اغلب اوقات بر می شمارد فرض را بر این می گذارد که حقیقت بین دو عقیده متضاد تقسیم شده است به این معنی که هر کدام از آن دو عقیده جزیی از حقیقت را در بر گرفته اند.در این مورد نیز عمل خفه کنندگان مضر و خطرناک است که توضیح و ادله آن در این مقوله نمی گنجد.

بنده (بهنام بستان)شدیدا مسر هستم که جامعه حق ندارد عقیده ای را که درک نمی کند را محکوم نماید.

زیرا بارها وباره در پاره ها یی از تاریخ می بینیم که جامعه در مورد برخورد با عقاید مرتکب چه جنایاتی شده است.

زمانی میان بزرگ مردی و مقامات قانونی کشورش که از حمایت افکار مردمی نیز بهره مند بود یک درگیری فکری پیش آمد.این مرد بزرگ در کشوری و در قرنی به دنیا آمده بودکه هر دو از عظمت آزادی اندیشه حمایت می کردند.همگان می دانستند که این مرد از بهترین فضایل انسانی بهر ه مند است. او به عنوان یک آموزگارنقشی موثر در تربیت دانشمندان جهان داشت. او مربی افکار بشریت بود.اما به خاطر عقایدش که به نظر مسئولین مملکتش و مردمش اشتباه بود به اعدام محکوم شد و جام شوکران را به او نوشانیدند این مرد سقراط بود استاد کسانی چون افلاطون و ارسطو.

این اشتباه را حکومت و مردم اورشلیم هم در مورد حضرت عیسی مرتکب شدند.

گالیله / نیوتن/ لویی پاستور/ ادیسون و.... بیشمارند کسانی که قربانی این شده اند که مردم گفتند اینها اشتباه می گویند و ما صحیح می گوییم و ما مردمی اشتباه ناپذیر هستیم.

در این سطور من بهنام بستان صریحا از عقاید خود دفاع نموده و عرض می کنم:

دابوت تنها راه تغییرات سازنده در کشورمان است / تنها راه رسیدن به یک جامعه آرمانی ایجاد تغییرات فردی و اصلاح دیدکاههای فردی است/ایرانیان باید هر کدام به تنهایی در خودشان ایجاد تغییر کنند تا جامعه ما تغییر کند.

دابوت یکی از مهمترین راه های نیل به دموکراسی در ایران است.

وصلاح می بینم در همین جا مخالفان دابوت را متهم به نادانی/ کژ فهمی / بی سوادی /کمبود دار/ و فاقد اعتماد به نفس کنم و این آزادی را برای کلیه مخالفان قائل میشوم در صورتی که اتهامات بنده را قبول ندارند در محیطی آزاد به بحث و مناظره بپردازند ویا در وبلاگ یا هر جا که صلاح می دانند دلایل علمی و اخلاقی بیاورند.

به آنها عرض می کنم زمان حرفهای خاله زنک بازی به سر آمده زمان پشت سر زنی و غیبت و افترا به سر آمده قرن ما قرن تکنولوژی و پیشرفت است.

قرن آزادی اندیشه و گفتار است

تا زمانی که اهل مطالعه و اندیشه نشوید در حد موجوداتی خواهید ماند که باید به حالتان ترحم کرد.

موضوع دیگر اینکه یکی از دوستان که به نام شاگرد قدیمی خود را معرفی کرده بود و در یک کامنت در موضوع قبلی در خواست پیوستن مجدد به بچه های دابوت را داشت باید پاسخ دهم برادر یا خواهرم بهنام بستان کی کسی را از دابوت محروم ساخته که الان رخصت بازگشت می خواهی؟

خودتان آمدید خودتان هم رفتید.کی من به کسی بی احترامی کرد ه یا اخراج کرد ه ام؟خودتان بهتر می دانید همیشه عاشق مردم هم وطنم بوده ام.تمام بچه های دابوت از 12 سال پیش تا به حات حتی یک نفر را هم فراموش نکرد ه ام .از کسانی که در سخنرانی اخیر باعث بازداشت من شدند بپرسید که حتی از آنها هم نه ناراحتی و نه کدورتی به دل نگرفتم.

شاید بیش از ده هزار نفر فقط در کشور ایران دابوت را آموزش دید ه اند من حتی یک نفر را هم اخراج نکردم.

فقط چند ماه پیش یک نفر به واسطه مسا یل اخلاقی توسط دیگر افراد دابوت اخراج شد.بقیه ی افرادی که تصور می کنند اخراج شد ه اند حتما خودشان کاری کرده اند که نمی توانند بازگردند.یا برخی از شما سلیقه تان با دابوت جور نبود ه است .با این حال قدم همه شما بر چشم.

دابوت و مجموعه دابوت مال شماست به بنده حقیر ارتباطی ندارد به خودتان تعلق دارد و اگر مرا بشناسید می دانید که رفتارم همیشه ثابت است.



در نهایت از تمامی دوستانی که حضوری یا در مطبوعات تهران دعوت من را به دانشگاه لیورپول برای تدریس دابوت را تبریک گفتند صمیمانه سپاسگزاری می کنم

وامیدوارم روزی برسد که مخالفان هر عقیده ای به جای توطئه و آبرو ریزی و بازداشت و تهمت با احترام به اصالت وجود روح انسان ها با آنها از در منطق و اندیشه و بحث آزاد وارد شوند.

ضمنا مجددا با اطلاع می رسانم مربیان دابوت که هنوز مربیگریشان را دریافت نکرده اند برای گرفتن گواهینامه هایشان تشریف بیاورند موسسه کلیه قبول شدگان مدارکشان از امارات رسیده است.

اگر چه این گفتار در بعضی اوقات وجهی فلسفی به خود می گیرد اما همه اش همین است به همین سادگی.

در قرن بیست و یکم که قرن تفکر و اندیشه واحترام به گوهر انسانی است عده ای نا خوانده ملا مخالفند.با چیزی که حتی خودشان نمی دانند آن چیست مخالفند.