کافه تلخ

۱۳۸۶ آبان ۲۸, دوشنبه

اوشس خدا بانوي سپيده دم





اوشس خدا بانوي سپيده دم مشهور ترين ايزد بانوو الهام بخش زيبا ترين سرودهاي ودايي است. در اين سرودها اوشس يا اوشا در جامه اي سرخ فام با حاشيه زرين و چون عروسي با وقار يا زني زيبا است كه هر بامداد به هنگام بدرود با شوهر خويش زيبايي او فزوني مي گيرد.طبق روايت ريگ ودا اوشا يا اوشس ازلي و پيوسته جوان ، نَفَس بخش همه باشنده گان ، بيدار كننده خفتگان از خواب مرگ آسا ، بر انگيزاننده پرندگان در آشيان ها و مردان در خانه ها و روان سازنده آنان به كار موظف روزانه است.او پديد آورنده ثروت و بركت بخش زمين است.

اوشس دختر دياووس(خداي آسمان) ، خواهر اگني(خداي آتش) و چون او در آسمان ، ابر ها و زمين داراي تولد سه گانه و پيوند دهنده آسمان و زمين است.همچنين او خواهر اديتاها يا همسر سوريا(خداي خورشيد) مي دانند و گردونه او رخشان و حمل كننده گان آن هفت ماده گاو سرخ فاواند. او با آنكه خود جوان و زيبا و دلرباست نمادي از گذر عمر انسان ها است.
سپيده دم دختر آسمان بر خاسته است ؛ او مي آيد ،
و جلال خويش را با روشنايي نمايان مي سازد ؛
راه ها را روشن مي كند تا من از آنها بگذرم.
او عروس «سوريه» خداي خورشيد و بخشنده رزق و روزي است .
اودر ارابه همه سو روان خويش ، پيش مي آيد ،
با راست كرداران راست ، با بزرگان بزرگ ، و با معبودان معبود است .
او غم ها را بر طرف مي كند .
اي اوشس ،
اي صاحب دانايي ،
ستايشم را بپذير ، اي بانو ، اي الهه باستاني و جوان، اي مملو از دانش و خرد ،
اي صبح،
در ارابه نوراني خويش كه آواي دلنواز بيدار كننده اي دارد ، درخشان شو ،
درخشان شو .
چه شود اسب هاي زرين فام ، تو را به اينجا آورد ؟؟
صبح مي آيد ،
آن بانو و خاتون خانه ها .آن مبارك شگفت آور ،
زيبايي جلالش را آشكار مي كند.
گويا سرود هاي من آن مقدس رادر آسمان ها بيدار ساخته اند ، و به اين جهان روانه ساختند .
اي اوشس ؛
براي من شادي ساز ، زندگي را بيدار ساز ، و همه مرغان را به پرواز در آور .
اي بانوي صبح ؛
پس از ديدن تو مرغاني كه به پرواز در آمده اند ، ديگر آرامش ندارند.
اي اوشس ،
اي آنكه درهاي دو لنگه آسمان را باز مي كني ...
آنگاه با جامه هايي از نور هويدا شو ...
اي مغرور از شكل بي عيب خود ...
اي اوشس ؛
بر خيز و بگذار تا
بد خواهان تو در خواب خود خفته بمانند ...
اي اوشس ؛
به من كه ترا پرستش مي كنم ، بتاب.
بر من كه عمرم در گذر است .
آري ، بر من مرگ پذير آزرده كه در خانه خود تنها مانده ام


آناهيتا و دين زرتشت





پيوند اردويسور آناهيتا و دين زرتشت برشي از پيوند اسطوره و دين در جهان باستان است كه ريشه در پديده هاي بنيادين زندگي انسان دارند . اسطوره ها ، راوي واقعيتي ريشه دار در زمان هاي آغازين است و پيدايش دين مرحله پديد آمدن ارزش هاي مطلق در روند باورهاي اسطوره اي و آغازگر دوره اي نوين در روند دگرگوني باورهاي انسان مي باشد.


پس از دوران زندگي زرتشت بتدريج آيين پرستش آناهيتا همراه با بسياري از باورهاي گذشته وارد دين زرتشت شد. در اين روند آناهيتا و مهر به دليل پيوندهاي ديرينه سرنوشتي همانند داشتند. درباره آناهيتا حتي كوششي براي جايگزيني پئورو چيستا دختر زرتشت بر جاي او شده بود كه توفيق چنداني نيافت زيرا نياز خواستن از آب جزئي از آيين هايي بود كه دين زرتشت توانايي بر اندازي آنرا نداشت و ديرينگي پيوند آناهيتا و آب چنان بود كه هيچكس نمي توانست جايگزين آن گردد. به اين ترتيب آب دومين آفريده مادي اورمزد و مقدس ترين عنصر پس از آتش شد. آناهيتا از حلقه هاي پيوند نيكي ها به جهان گشت و يكي از نيروهاي زندگي بخشي شد كه هنگام تولد زرتشت از او پشتيباني مي كردند.

موعودان دين زرتشت ( اوشيدر ، اوشيدر ماه و سوشيانت ) را به آناهيتا سپردند و اهميت اين ايزد بانو به جايي رسيد كه اهورامزدا درباره او به زرتشت گفت : اوست كه برازنده ستايش و سزاوار نيايش براي جهان مادي است .

خرده اوستا يا اوستاي متاخراز آناهيتا واعتقادات نسبت به آن سخن مي راند در سرود آبزور از اين ايزد بانو چنين ياد مي شود :

مي ستائيم آناهيتا را كه به همه سو گسترده است ... دشمن ديوان ، اهورايي كيش و لايق ستايش در جهان مادي است ...مقدسي كه افزاينده گيتي است ، مقدسي كه افزاينده جان است ... مقدسي كه افزاينده گله و رمه است ... كه نطفه همه مردان را پاك مي كند ... كه زهدان همه زنان را براي بارور بودن پاك مي كند ...كه زايش همه زنان را آسان مي كند......

نخست خواهش خود را از آناهيتا بخواه اي زرتشت ...پس از تقديم هديه جملات زير را بخوان ، اي آناهيتا به من عطا كن بزرگترين نعمت ها و تندرستي را... به من ببخش گله و رمه و فرزندان باهمت را همانطور كه بكسان ديگر كه پيش از من از تو خواسته بودند...

حسن نقاشي

ريگ ودا و عشق

«...و بدانيد كه هستي ها از نا هستي ها به وجود آمده اند...»

آيا تا به حال «ريگ ودا» را خوانده ايد. كتاب مقدس آريائيان كه برخي مورخين بر اين باورند كه همزمان يا كمي پيش از«اوستا» گردآوري شده است. تشابهات بسيار اين متن مقدس هند باستان با اوستا و وجود ايزداني چون ميترا ، اپام نپات ، اوشس ، وايو، سوم ( هوم) و حتي بررسي واژه اسورا و اهورا (كه البته ميان اين دو اختلاف فاحش و واضحي وجود دارد) مي تواند گواه اين نظريه باشد كه هر دو كتاب از يك منبع واحد سر چشمه گرفته اند.

ريگ ودا توسط ريشي ها(سرايندگان مقدس) و گويا در ادوار مختلفي به نگارش در آمده است . گاهي زمزمه سرود هاي آسماني آن به انسان آرامشي شگرف و عميق مي بخشد و آدمي را به انديشه وا مي دارد. دور از ادعا نيست كه ريگ ودا خواننده را به جهاني پاك و فارغ از جنگ و غضب و توحش آدمي سوق مي دهد و دوستي با خدايان وساكنان عرش برين را به آدمي توصيه مي كند. ودا نيز همانند اوستا پس از مهاجرت و با وجود اختلاط بيش و كم با معتقدات بومي ، ويژگي هاي خود را كاملا از دست نداد.

در «ريگ ودا» گيتي چون معمايي است كه انسان رفته رفته آنرا حل مي كند و آنگاه در جهان بي مرگ روان مي شود. چرا كه درريگ ودا زمان مي ايستد وآدمي درخودتعمق مي كند. سرودهاي ودا از نظرتفكر مذهبي چهار مرحله را پيموده اند،پرستش طبيعت،پولي تئيسم ، مونوتئيسم و بالاخره مونيسم.


اين سرودها در بسياري از موارد در ادبيات باستاني جهان كم نظير و برجسته اند و پايه گذاران اين ادبيات آريايي در مقايسه با مردم زمان خود از يك فرهنگ عالي مذهبي بر خوردار بوده اند كه در سرود هاي كهن آنان متجلي گشته است. خواندن ريگ ودا را به كساني كه از زندگي نا اميد و مايوس هستند توصيه مي كنم.

واژه « ودا » از ریشه « وید » به معنای « دانش » است ؛ اما به طور اخص به معنی : « دانش الهی » یا « علم الهی » است . شاعران ودایی ، جهان هستی را صحنه ای خوانده اند که عملیات خدایان روی آن در سه بخش : زمین و هوا ( جو یا آتمسفر ) و آسمان اجرا شده است. طاق آسمان مرزی تلقی می شود که جهان مرئی بالا را از جهان مرئی آسمان که مرکز و مکان نور و خدایان ودایی است ، جدا می سازد. در واقع آسمان و هوا و زمین ، تثلیث « ریگ ودا » راتشکیل می دهند . در ماندالای دهم ـ سرود129 خلقت چنین بیان می شود :


ـ آن هنگام نه نیستی بود ، نه هستی :
نه هوایی (جوی) بود ، و نه آسمانی که از آن برتر است.
چه پنهان بود ، در کجا ، در ظل حمایت کی ؟ آیا آب ژرف بی پایانی وجود داشت؟
آن هنگام نه مرگ بود ، ونه زندگی جاویدی ، و نه نشانه ای از شب و روز .

به نیروی ذات خود ، باد تنفس می کرد ؛جز او هیچ چیز وجود نداشت .
ـ در آغاز، تاریکی در تاریکی نهفته بود . هیچ علامت مشخصی نبود ، همه جا آب بود . آن فرد به نیروی حرارت به وجود آمد .

ـ در ابتدا خواستن در آن فرد پیدا شد : آن اولین بذر بود که فکر محصول آن است.

ـ کیست که به یقین بداند ، و کیست که آنرا در اینجا بیان کند ؟

در کجا تولد یافت ، و در کجا این آفرینش به وجود آمد؟

خدایان بعد از خلقت جهان پیدا شدند ؟
پس که می داند آفرینش از کجا سرچشمه گرفته است ؟
ـ هیچکس نمی داند که آفرینش از کجا بر خاسته است ، و آیا او آن را به وجود آورده ، یا نه؟

آنکه بر عرش اعلی ناظر بر آن است ، تنها او می داند ، و شاید او هم ، نداند.

«پدر گرایی»درتجسم آسمان در ریگ ودا به طور روشن مشخص است. «طلوع»، دخترآسمان خوانده شده و«زمین»،که روی سینه وسیع خود نباتات وگیاهان مختلف را می رویاند و می پروراند یک مادراست. آسمان و زمین بیشتر به صورت پدر و مادر جهانی جفت یکدیگرند. انسان نخستین را پسر « وی و سوت » یعنی « مانو » می گویند که اولین قربانی کننده بود . در مورد این انسان نخستین گفته می شود که اصل او آسمانی و بهشتی است . در ماندالای اول سرود164 چنین آمده است:

ـ کی فرد نخستین را هنگام تولدش دیده است ؟

ـ آن بی جسمی که اجسام را به وجود می آورد کیست ؟

ـ نفس و خون از زمین است ، ولی روح از کجاست ؟
ـ کی پیش دانایان رفته است که این را بپرسد ؟
ـ با فهم نارسا و عقل ناقص من این چیزها را می پرسم که حتی برای خدایان نیز پوشیده است

آن هفت ریسمان چیست که دانشمندان گسترده اند تا خورشید را احاطه نمایند، و همه چیز در آن قرار دارد ؟

ـ من نادان از دانشمندی که ( حقیقت را ) می داند سئوال می کنم تا دانش را به دست آورم .

از ويژگي هاي ممتاز ريگ ودا لحن زميني آن است و اين بدين معني است كه كسي از عالم ديگر آن را بر انسان وحي نكرده است و آدمي خود، مراحل توحيد را پشت سر مي گذارد . و به همين دليل است كه پس از عصر ودايي به« اوپانيشاد ها» يا «ودانتا» مي رسيم كه از ديگر متون كاملا عرفاني و جاودانه برهمايي است . در سروده هاي فوق نيز انساني سخن مي گويد و خود به آن پاسخ مي گويد. در ريگ ودا اين سئوال پي در پي پرسيده مي شود كه آياخدايان انسان راآفريدند يا انسانها بودند كه خدايان را به خلقت در آوردند؟

از موارد ديگري كه در ريگ ودا به دفعات با آن برمي خوريم معاشقه و دلدادگي انسان ها و خدايان مي باشد چرا كه ريگ ودا بزرگترين نعمت را روابط عاشقانه زن مرد مي داند و بر استحكام عشق اصرار مي ورزد كه سخن را با برخي از ماندالاهاي مرتبط با آن به پايان مي برم وكنكاش و تحقيق بيشتر در اين زمينه را به خوانندگان عزيز مي سپارم.

ماندالا 173/ در ستايش ويشود واها

1/ ماه با بال هاي زيبا در آسمان از ميان آب ها مي گذرد ؛ شما اي برف هاي داراي چرخ زرين ، مردم نمي توانند منزلگاه شما را بيابند.

2/ مردم تمني مي كنند و به يقين به آرزوي خويش مي رسند. زن ، شوهر خود را تنگ در آغوش ميگيرد ، و در آغوش يكديگر نعمت عشق را به هم مي بخشند .

اي زمين و آسمان اين پريشاني مرا بنگريد.

3/ اي خدايان ، باشد كه آن روشني هرگز از جاي خويش در آسمان فرو نيفتد . و هرگز ما از آنچه بسان سوما(شراب الهي)شيرين است ، و چشمه شادماني ماست ، محروم نشويم.

4/ قانون الهي باستان كجاست ؟ اكنون انتشار دهنده جديد آن كيست ؟

اي زمين و آسمان پريشاني مرا بنگريد.

يم و يمي(نخستين زوج بشري) /ماندالاي 124/

-(يمي):آرزو دارم از دوست خويش ، دوستي مهر آميز به دست آورم. پس بگذار روح من و تو به يكديگر بپيوندد ، و چون شوهري مهربان همسر من شو.

-(يم):آيا بايد كاري كنيم كه هرگز نكرده ايم؟

-(يمي):اي يم ما را در رحم خداوند همسر يك ديگر ساخته اند.آسمان و زمين معترف است كه ما از آن اوئيم.

-(يم):چه كس اين راز را كه از آن سخن مي گويي مي داند.

-من خود را تسليم تو مي كنم ، مانند چرخ ارابه بشتاب تا به يك ديگر برسيم.

-(يم): مرا واگذار اي يمي و به ديگري دل ببند.

(يمي):در آسمان و زمين، جفت بهم مي پيوندند.عمل تو به گردن من باشد.

(يم):حظ خويش را براي ديگري آماده ساز ، من آنرا از تو نمي خواهم ، اي زيبا.

(يمي):دريغا اي يم ، تو به راستي ضعيف هستي ، ما در تو اثري از دل و روح نمي يابيم.



ريگ ودا - آفرینش




«...و بدانيد كه هستي ها از نا هستي ها به وجود آمده اند...»


كتاب مقدس آريائيان كه برخي مورخين بر اين باورند كه همزمان يا كمي پيش از«اوستا» گردآوري شده است. تشابهات بسيار اين متن مقدس هند باستان با اوستا و وجود ايزداني چون ميترا ، اپام نپات ، اوشس ، وايو، سوم ( هوم) و حتي بررسي واژه اسورا و اهورا (كه البته ميان اين دو اختلاف فاحش و واضحي وجود دارد) مي تواند گواه اين نظريه باشد كه هر دو كتاب از يك منبع واحد سر چشمه گرفته اند.
ريگ ودا توسط ريشي ها(سرايندگان مقدس) و گويا در ادوار مختلفي به نگارش در آمده است . گاهي زمزمه سرود هاي آسماني آن به انسان آرامشي شگرف و عميق مي بخشد و آدمي را به انديشه وا مي دارد.
دور از ادعا نيست كه ريگ ودا خواننده را به جهاني پاك و فارغ از جنگ و غضب و توحش آدمي سوق مي دهد و دوستي با خدايان وساكنان عرش برين را به آدمي توصيه مي كند. ودا نيز همانند اوستا پس از مهاجرت و با وجود اختلاط بيش و كم با معتقدات بومي ، ويژگي هاي خود را كاملا از دست نداد.

در «ريگ ودا» گيتي چون معمايي است كه انسان رفته رفته آنرا حل مي كند و آنگاه در جهان بي مرگ روان مي شود. چرا كه درريگ ودا زمان مي ايستد وآدمي درخودتعمق مي كند. سرودهاي ودا از نظرتفكر مذهبي چهار مرحله را پيموده اند،پرستش طبيعت،پولي تئيسم ، مونوتئيسم و بالاخره مونيسم.
اين سرودها در بسياري از موارد در ادبيات باستاني جهان كم نظير و برجسته اند و پايه گذاران اين ادبيات آريايي در مقايسه با مردم زمان خود از يك فرهنگ عالي مذهبي بر خوردار بوده اند كه در سرود هاي كهن آنان متجلي گشته است. خواندن ريگ ودا را به كساني كه از زندگي نا اميد و مايوس هستند توصيه مي كنم.
واژه « ودا » از ریشه « وید » به معنای « دانش » است ؛ اما به طور اخص به معنی : « دانش الهی » یا « علم الهی » است . شاعران ودایی ، جهان هستی را صحنه ای خوانده اند که عملیات خدایان روی آن در سه بخش :
زمین و هوا ( جو یا آتمسفر ) و آسمان اجرا شده است.
طاق آسمان مرزی تلقی می شود که جهان مرئی بالا را از جهان مرئی آسمان که مرکز و مکان نور و خدایان ودایی است ، جدا می سازد.
در واقع آسمان و هوا و زمین ، تثلیث « ریگ ودا » راتشکیل می دهند . در ماندالای دهم ـ سرود129 خلقت چنین بیان می شود :
ـ آن هنگام نه نیستی بود ، نه هستی :
نه هوایی (جوی) بود ، و نه آسمانی که از آن برتر است.
چه پنهان بود ، در کجا ، در ظل حمایت کی ؟ آیا آب ژرف بی پایانی وجود داشت؟
ـ آن هنگام نه مرگ بود ، ونه زندگی جاویدی ، و نه نشانه ای از شب و روز .
به نیروی ذات خود ، باد تنفس می کرد ؛جز او هیچ چیز وجود نداشت .
ـ در آغاز، تاریکی در تاریکی نهفته بود . هیچ علامت مشخصی نبود ، همه جا آب بود . آن فرد به نیروی حرارت به وجود آمد .
ـ در ابتدا خواستن در آن فرد پیدا شد : آن اولین بذر بود که فکر محصول آن است.
ـ کیست که به یقین بداند ، و کیست که آنرا در اینجا بیان کند ؟
در کجا تولد یافت ، و در کجا این آفرینش به وجود آمد؟
خدایان بعد از خلقت جهان پیدا شدند ؟
پس که می داند آفرینش از کجا سرچشمه گرفته است ؟
ـ هیچکس نمی داند که آفرینش از کجا بر خاسته است ، و آیا او آن را به وجود آورده ، یا نه؟
آنکه بر عرش اعلی ناظر بر آن است ، تنها او می داند ، و شاید او هم ، نداند.
«پدر گرایی»درتجسم آسمان در ریگ ودا به طور روشن مشخص است. «طلوع»، دخترآسمان خوانده شده و«زمین»،که روی سینه وسیع خود نباتات وگیاهان مختلف را می رویاند و می پروراند یک مادراست. آسمان و زمین بیشتر به صورت پدر و مادر جهانی جفت یکدیگرند. انسان نخستین را پسر « وی و سوت » یعنی « مانو » می گویند که اولین قربانی کننده بود . در مورد این انسان نخستین گفته می شود که اصل او آسمانی و بهشتی است . در ماندالای اول سرود164 چنین آمده است:
ـ کی فرد نخستین را هنگام تولدش دیده است ؟
ـ آن بی جسمی که اجسام را به وجود می آورد کیست ؟
ـ نفس و خون از زمین است ، ولی روح از کجاست ؟
کی پیش دانایان رفته است که این را بپرسد ؟
ـ با فهم نارسا و عقل ناقص من این چیزها را می پرسم که حتی برای خدایان نیز پوشیده است
آن هفت ریسمان چیست که دانشمندان گسترده اند تا خورشید را احاطه نمایند، و همه چیز در آن قرار دارد ؟
ـ من نادان از دانشمندی که ( حقیقت را ) می داند سئوال می کنم تا دانش را به دست آورم .

از ويژگي هاي ممتاز ريگ ودا لحن زميني آن است و اين بدين معني است كه كسي از عالم ديگر آن را بر انسان وحي نكرده است و آدمي خود، مراحل توحيد را پشت سر مي گذارد . و به همين دليل است كه پس از عصر ودايي به« اوپانيشاد ها» يا «ودانتا» مي رسيم كه از ديگر متون كاملا عرفاني و جاودانه برهمايي است . در سروده هاي فوق نيز انساني سخن مي گويد و خود به آن پاسخ مي گويد. در ريگ ودا اين سئوال پي در پي پرسيده مي شود كه آياخدايان انسان راآفريدند يا انسانها بودند كه خدايان را به خلقت در آوردند؟


از موارد ديگري كه در ريگ ودا به دفعات با آن برمي خوريم معاشقه و دلدادگي انسان ها و خدايان مي باشد

چرا كه ريگ ودا بزرگترين نعمت را روابط عاشقانه زن مرد مي داند و بر استحكام عشق اصرار مي ورزد كه سخن را با برخي از ماندالاهاي مرتبط با آن به پايان مي برم وكنكاش و تحقيق بيشتر در اين زمينه را به خوانندگان عزيز مي سپارم.

ماندالا 173/ در ستايش ويشود واها
1/ ماه با بال هاي زيبا در آسمان از ميان آب ها مي گذرد ؛ شما اي برف هاي داراي چرخ زرين ، مردم نمي توانند منزلگاه شما را بيابند.
2/ مردم تمني مي كنند و به يقين به آرزوي خويش مي رسند. زن ، شوهر خود را تنگ در آغوش ميگيرد ، و در آغوش يكديگر نعمت عشق را به هم مي بخشند .
اي زمين و آسمان اين پريشاني مرا بنگريد.
3/ اي خدايان ، باشد كه آن روشني هرگز از جاي خويش در آسمان فرو نيفتد . و هرگز ما از آنچه بسان سوما(شراب الهي)شيرين است ، و چشمه شادماني ماست ، محروم نشويم.
4/ قانون الهي باستان كجاست ؟ اكنون انتشار دهنده جديد آن كيست ؟
اي زمين و آسمان پريشاني مرا بنگريد.
يم و يمي(نخستين زوج بشري) /ماندالاي 124/
-(يمي):آرزو دارم از دوست خويش ، دوستي مهر آميز به دست آورم. پس بگذار روح من و تو به يكديگر بپيوندد ، و چون شوهري مهربان همسر من شو.
-(يم):آيا بايد كاري كنيم كه هرگز نكرده ايم؟
-(يمي):اي يم ما را در رحم خداوند همسر يك ديگر ساخته اند.آسمان و زمين معترف است كه ما از آن اوئيم.
-(يم):چه كس اين راز را كه از آن سخن مي گويي مي داند.
-من خود را تسليم تو مي كنم ، مانند چرخ ارابه بشتاب تا به يك ديگر برسيم.
-(يم): مرا واگذار اي يمي و به ديگري دل ببند.
(يمي):در آسمان و زمين، جفت بهم مي پيوندند.عمل تو به گردن من باشد.
(يم):حظ خويش را براي ديگري آماده ساز ، من آنرا از تو نمي خواهم ، اي زيبا.
(يمي):دريغا اي يم ، تو به راستي ضعيف هستي ، ما در تو اثري از دل و روح نمي يابيم.
(يم):اي يمي ، همان گونه كه گياه پيچك به درخت مي پيچدو بالا مي رود ، بگذار تا ديگري بر تو بپيچد و ترا در آغوش گيرد.
دل او را به دست آور ، و بگذار كه كه او عشق ترا تحصيل نمايد، و او با تو پيوندي مقدس به وجود آورد....