کافه تلخ

۱۳۸۵ دی ۳۰, شنبه

انسان- تفکر

از روزی که انسان پا به این کره خاکی نهاد , یک رویا ملکه ذهنش بود . وقتی انسان پرندگان را در اسمانها میدید , ارزو میکرد ای کاش میتوانست مثل انها پرواز کند
البته در عصری که ما زندگی میکنیم دیگر این یک رویا و ارزو نیست . بشر امروز به لطف دانش و تکنولوژی توانسته زمین را ترک کرده و پا به کره های دیگر چون ماه و مریخ بگذارد . اما تمام این دانش ها و تمام این معلومات ها در برابر یک معمای بی جواب قرار گرفته
ایا انسان میتواند به تکیه بر ذهن و مغز خود اثر جاذبه را از بین برده و به پرواز دربیاید.؟
نه شما اشتباه نکرده اید , و سئوال من درست بیان شده !! ایا براستی انسان چنین قدرتی دارد ..؟؟
در عصری که هواپیماهای مافوق صوت فاصله های بین قاره ای را در کمترین مدت می پیمایند , گفتن اینکه انسان دارای یک توانایی ذاتی برای پروازهای خودبخودی و بدون مساعدت از لوازم مصنوعی است کاملا بیمورد بنظر میرسد.. اما تاریخ حرفهای دیگری دارد . مسیحی ها فقط مقدسین پرنده خود را گرامی میدارند و هیچ اهمیتی برای صوفیانی که دارای چنین قدرتی هستند, قائل نیستند . در روایات بسیاری امده که مردم بارها حضرت " مسیح " را دیده اند که به روی دریاچه " گارلی " قدم میزده !! ولی ایا تنها ایشان بوده که چنین قدرتی را داشته .؟ چیزی که به یقین میتوان گفت, این است که پیرامون ما نوعی نیروی طبیعی وجود دارد که برای علم کنونی ما مجهول بوده و عده ای با توسل به ان میتوانند از زمین بلند شوند. هر اندازه که ما از جهان بینی اروپائی معاصر دور میشویم و در زمان و فرهنگهای دیگر سیر میکنیم, شواهد بیشتری را میابیم که نشان میدهد این نیروی طبیعی از دیرباز تا امروز شناخته شده بوده و طی قرون مختلف مورد مطالعه قرار گرفته است
حتی میتوان ادعا کرد که در برخی از مواقع , از ان استفاده های مفیدی نیز شده است... امار مربوط به پرواز در چهارچوبهای مذهبی بی شمارند . " اولیویه لروی " در کتاب خویش به حکایت 230 قدیس کاتولیک اشاره میکند که این استعداد ویژه را داشته اند . از جمله انها میتوان " سنت ایگناتیوس لویولا " را نام برد که هر وقت در حال عبادت بود, حدود 30 سانتیمتر از زمین بلند می شد . " سنت ادولفوس لیگوری " هم در پیش چشم همه
شرکت کنندگان در مراسم کلیسای " فوجیا " در سال 1777میلادی به هوا بلند شد . یک مورد دیگر مربوط به راهبه ای بنام "خواهرماری" میباشد که در باغ صومعه ای در شهر " بتلهم " گاهی تا ارتفاع سرشاخه درختان صعود میکرد و همانطور که بالا میرفت,دست خود را به شاخه های درختان میگرفت !! تحقیقات مربوطه نشان میدهد که در تمامی این موارد, شخص در یک حالت خلسه یا نشئه مذهبی قرار داشته و شناوری جسمانی یک مفهوم ثانویه از خود گسستگی فکری یا مسافرت معنوی دارد . البته این پدیده فقط منحصر به قدیسان کاتولیک نبوده, و هواروندگان مسلمانی نیز وجود داشته اند که از جمله انها "حیدر " درویش ایرانی سده دوازدهم میلادی بود که در پرشهای ناگهانی به بالای درختان و یا سقف منازل تبحر داشته است
" سنت جوزف " اهل شهر " کاپرتینو " ( تولد 1603 – وفات 1663 میلادی ) که فرد ساده لوحی بود, برای پرهیز از شهرتی که بخاطر صعودهای تماشائی اش کسب کرده بود , دائم توسط مافوق هایش از یک کلیسای فرقه " فرانسیس مقدس " به دیگری پاس داده می شد
بخاطر اینکه در حین مراسم کلیسا ناگهان فریادی میکشید و به هوا پرواز میکرد و باعث اختلال در مراسم می شد, او را از نیایش در جمع منع کرده بودند و وادار شده بود که این عبادت هوائیش را به تنهائی و در خلوت انجام دهد.!! همانطور که قبلا اشاره کردم , امار مربوط به پرواز در چهارچوبهای مذهبی بیشمارند.اما پروازهائی که در عصر حاضر صورت گرفته کم نیستند.. اگر یادتان باشد من در مطلبی با عنوان " S.J.S News یا عجایب عجیب" از شخص نام بردم بنام " نوح " و گفتم ایشان پدری داشته اند به همین نام " نوح " پدر قادر بود براحتی به پرواز دراید . این مرتاض هندی اکثرا هنگام خواب به پرواز درمیامد ..عکسی را میبینید مطعلق به " نوح" پدر میباشد
در سال 1938 یک انگلیسی بنام " کالین اوز " موفق شد در یک سالن عمومی به پرواز دراید.. این کار باعث شد او برای مدتی تیتر اصلی روزنامه ها بشود.. " جانتان ایتوان " که یک نقاش فقیر بود در سال 1945تصویر یک نفر را که در مکانی به پرواز در امده بود را کشید..این تابلو اکنون یکی از گرانترین اثار نقاشی بشمار میرود... اما اخرین مدرکی که من توانستم از اینگونه پروازها پیدا کنم مربوط میشود به گروه شیطانهای سیاه در امریکا این گروه در سال 1968تشکیل شد..اکثر مردم عقیده داشتند این گروه قدرت خود را از شیطان میگیرند
سه تن از انها براحتی چیزی حدود 15 سانتیمتر از زمین فاصله میگرفتند.. اما براستی این نیرو چگونه در وجود ادمی شکل میگیرد؟ ایا ذهن انسان انقدر نیرو دارد که ادمی را به پرواز دربیاورد .؟

""پرفسور " اریک نورمن " یکی از باستان شناسان شهیر دانشگاه هاروارد میگوید : هنوز انسان چیزی از علوم تمدنهای گذشته نمیداند به عنوان مثال , شاید برای شما غیر باور باشد که اعلام نمائیم مصریان از نوعی نور مصنوعی استفاده می کرده اند . انها از وجود انرژی الکتریکی باخبر بوده اند . یا پرفسور " گونیم " میگوئید من مطمئنم انها با اسرار علمی و همینطور انرژی الکتریکی غریبه نبوده اند و اشاره کرده است که اطاقهای سری در اعماق اهرام وجود دارند که بعد از سپری شدن بیش از 40 قرن و پس از کشف و گشوده شدن مجدد , وقتی هوای تازه بدرون انها نفوذ کرد , دیوارها و کف و سقف انجا پوشیده شده بود از هیروگلیف و رنگها و نقش های گوناگون , و کاملا واضح است که ان نقاشی ها با دقت و ظرافت بعد از نصب ان سنگهای عظیم به روی دیوارها کشیده شده است . با این حساب هنرمندان ان عصر از چه چیز به عنوان منبع روشنائی استفاده میکردند.؟ کار هنری به ان دقت و ظرافت نیاز به روشنائی معادل روشنائی روز دارد . چراغهای معمولی و مشعل نمیتوانسته کار ساز باشد و از طرف دیگر واضع است که از این قبیل وسائل روشنائی استفاده نشده است . زیرا هیچگونه اثری از دود و دوده در انجا وجود ندارد . در این قسمت دوباره پرفسور " اریک نورمن " میگوید : شاید عجیب و غیر باور باشد که اعلام نمائیم مصریان از نوعی نور مصنوعی استفاده میکرده اند . و حتی قبل از کشف عدسی در ان اماکن ( بعدها در انجا نوعی عدسی پیدا شد که تما محققان را دچار تعجب کرد ) نظریه فرایند الکتروشیمی مطرح شده بود ..."" از مطلب مورد نظر خود دور نشویم..در بعضی از دستنوشته ها مطالبی بچشم میخورد که باور کردنی نیست..در گذشته مردم در مورد مصریان عقاید عجیبی داشتند . مثلا مصریان میدانستند که چگونه نیروی جاذبه را خنثی نمایند و یا بلد بودند که با استفاده از وسایل فوق صوتی سنگهای عظیم را بریده و حمل نمایند
همانطور که کاروکس ادعا می کند " انسانهای ماقبل تاریخ پی به نیروی ارتعاشات برده و از انها برای بریدن سنگ چخماق استفاده میکرد " یا در کتاب لئوناردو در مورد سحر و جادوی کلدانیان چنین امده است " کاهن های عون میدانستند چگونه طوفانها را از خود دور کنند و یا از سنگهای عظیم برای ساختن معابد خود استفاده کنند که نیروی هزار مرد برای جابجایی انها لازم بوده است " یا طبق یک افسانه عربی , مصریان با ورد کلمات سحر امیز مکتوب و در طومارهای پاپیروس , سنگهای عظیم به کار رفته در اهرام را در هوا به پرواز در اورده و در محل مورد نظر پائین می اوردند
ژاک ویس این افسانه را بخاطر داشته که چنین نوشته است " قطعه سنگهای عظیم تا 600تن یک وجهشان مقعر و وجه دیگرشان محدب است لذا در موقع کار گذاشتن کاملا به همدیگر چفت و جور شده و یک بنای یکپارچه کاملی را به وجود می اوردند . و تنها راه قرار دادن انها بر روی هم این است که انها در هوا معلق نگه داشته و به ارامی در محل خود بچینند " کاروکس میگوید که کاهنان مصر باستان به داشتن قدرت شناور شدن در هوا شهرت داشتند و در این رابطه مثالهای جالبی از نویسندگان قدیم می اورد . یا پلینی ( پدر ) بیان میکند که دینوکریتس که یک معمار هم عصر اسکندر کبیر بود , طاق اصلی معبد ارسینو را از سنگهای اهن ربا ساخت تا اینکه بت های انجا به صورت معلق در هوا بمانند . و یا حکیم ریوفینوس اهل اکولیا که در قرن چهارم میلادی میزیسته در مورد استفاده از نیروی مغناطیس از مشاهدات شخصی خود از معلق ماندن یک دیسک در هوا در معبد عظیم سراپیس در نزدیکی اسکندریه , که سنبل خورشید بود نام میبرد . حکیم لوسیین ( قرن دوم میلادی ) که به خاطر سوفسطایی ( بدبینی ) شهرت دارد , اشاره کرده است که در یکی از معابد سوریه کاهنان انجا تندیس خدای ( بت ) خود را در حال تعلیق در هوا نگهداشته بودند . موضوعات مربوط به شناور ماندن در هوا را میتوان در منابع مختلف مربوط به دورانها و مردمان گوناگون مشاهده کرد , از جمله : کاسیوس دوروس که یک سیاستمدار و نویسنده قرن پنجم میلادی بود , صحبت از کوپید ( تندیس عشق که بصورت یک کودک برهنه بالدار که کمانی در دست دارد ) می نماید که در معبد دایانا بین زمین و اسمان در هوا قرار گرفته بود . ودر تبت هزاران نفر زوار صومعه خالدان , تندیس "تسان کابا" را که یک مصلح بود , در حال تعلیق در هوا مشاهده کرده بودند . و در کلیسای بیزان در ابیسینیا, یک میله فلزی مشهور به میله پرنده , قرنها بین زمین و اسمان در هوا معلق مانده بود . این موضوع را پدر " فرنسیسکو الوارز " که در سال 1515 میلادی به عنوان منشی سفارتخانه پرتغال انجام وظیفه میکرده بیان نمود و تاکید کرده است که هیچ کلکی در کار نبوده و هیچ وسیله نامرعی برای حفظ ان در هوا وجود نداشته است . این موضوع را دو قرن بعد ژاک پاست نیز تعریف کرده است و چون احتمال میداده است که شاید یک وسیله نامرعی انرا در هوا نگهداشته است از متولی انجا خواسته بود تا به او اجازه دهد وی انرا از نزدیک معاینه نماید و مینویسد " من میله ای را در بالای ان و در پائینش و همینطور در اطراف ان حرکت دادم و برایم مسلم شد که هیچگونه تکیه گاه نامرعی ان را در هوا نگاه نداشته است "
از دیگر عجایب شیخ بهائی کار گذاشتن مجسمه ای در اطاقی , که بصورت معلق باقی مانده بود . هنگامی که چهار گوشه اطاق را کندند مجسمه بر زمین افتاد و هرگز به حالت اولیه باز نگشت , هنوز هیچ کامپیوتری قادر به محاسبه انرژی مغناتیسی این چهار قطب که جاذبه زمین را از بین برده بود نیست . ( با تشکر از ایشان ) من هرگز مطالب را هر چند کوچک باشند نادیده نمیگیرم و انها را جمع میکنم چون میدانم یکروز بکار می اید
ایا اینها نمونه هائی از خواص مغناطیسی است و یا مربوط به وسایل مافوق صوت میباشد .؟ یا براستی اصراری وجود دارد که فهم انسان امروزی از درک ان عاجز است . دوباره به گفته پرفسور " اریک نورمن " دقت کنید : هنوز انسان چیزی از علوم تمدنهای گذشته نمیداند!! عنوان کردن این جمله در عصری که دانش و فن اوری جهان را تسخیر کرده , یک جمله کاملا عجیب است..اما من میگویم انسان امروز هیچ چیز از علوم تمدنهای گذشته نمیداند..

هنري بك،كاشف فرانسوي در سرداب‌هاي زيرزميني قلعه الموت، در نزديكي درياي خزر، طومارهايي يافته است كه شواهد جديدي در مورد قاليچه‌هاي پرنده به دست مي‌دهند. اين طومارها كه به طرز خارق‌العاده‌اي سالم مانده‌اند، در اوايل قرن سيزدهم ميلادي توسط يك محقق يهودي به نام اسحاق‌ بن شريره نوشته شده‌اند. قاليچه‌هاي پرنده‌اي كه مي‌توانستند چند متر بر فراز زمين شناور باشند، نخستين بار توسط كيمياگران و صنعت‌گران دربار ملكه صبا ساخته شد و ملكه صبا آن را به نشانه عشق خود براي حضرت سليمان فرستاد "

قرن‌ها پس از آن كه قاليچه‌هاي پرنده تنها يك افسانه هزار و يك شبي تصور مي ‌شد، هنري بك، كاشف فرانسوي، شواهد مستند از وجود قاليچه‌هاي پرنده در ايران يافته است. هنري بك در سرداب‌هاي زيرزميني قلعة الموت، در نزديكي درياي خزر، طومارهايي يافته است كه شواهد جديدي در مورد قاليچه‌هاي پرنده به دست مي ‌دهند. اين طومارها كه به طرز خارق‌العاده‌اي سالم مانده‌اند، در اوايل قرن سيزدهم ميلادي توسط يك محقق يهودي به نام اسحاق‌ بن شريره نوشته شده‌اند . پس از آن كه پروفسور جي. دي. سپتيموس، زبان شناس مشهور اين متون را از زبان فارسي به انگليسي ترجمه كرد، اين دست‌نوشته‌ها باعث جنجال‌هاي زيادي در جامعه علمي جهان شدند. مدت كوتاهي پس از انتشار ترجمه اين متون، كنفرانسي با حضور كارشناسان برجسته بين‌المللي در مدرسه مطالعات شرقي و آفريقايي لندن برگزار شد. بسياري از مورخان با حمله به بك، اين دست نوشته‌ها را جعلي خواندند
اما پروفسور سپتيموس كه به خاطر عدم شركت بك در اين كنفرانس به خاطر تولد فرزندش دفاع از او را به عهده داشت، گفت كه اين متون بايد به طور دقيق مورد بررسي قرار بگيرند. قدمت اين دست نوشته‌ها اكنون در انستيتوي لئوناردو داوينچي شهر تريست، به كمك روش راديو كربن در حال تعيين است. بنا بر نوشته‌هاي بن شريره، حكام مسلمان قاليچه‌هاي پرنده را وسيله‌اي شيطاني مي ‌دانسته‌اند و به همين خاطر دانش و سازندگان آن را سركوب كرده‌اند و ردپاي آن را از تاريخ به دقت پاك كرده‌اند. هرچند قاليچه‌هاي پرنده تا اواخر قرن سيزدهم ميلادي بافته و فروخته مي ‌شده‌اند، اما استفاده از آن در انحصار افراد خاصي بوده است
بنا بر يادداشت‌هاي بن‌شريره، نخستين اشارات به قاليچه‌هاي باستاني در دو متن باستاني صورت گرفته است. يكي از اين كتاب‌ها، مجموعه‌اي از ضرب‌المثل‌ها است كه توسط شامشاد، وزير نبوكدنزر پادشاه بابلي جمع‌آوري شده است و منبع ديگر، مجموعه‌اي از گفتگوهاي باستاني است كه توسط شخصي به نام ژوزفوس نگاشته شده است. بر اساس نوشته‌هاي بن شريره، قاليچه‌هاي پرنده‌اي كه مي ‌توانستند چند متر بر فراز زمين شناور باشند، نخستين بار توسط كيمياگران و صنعت‌گران دربار ملكه صبا ساخته شد و ملكه صبا آن را به نشانه عشق خود براي حضرت سليمان فرستاد. اما وقتي ملكه صبا خبر برخورد سرد حضرت سليمان را با هديه‌اش شنيد، دل‌شكسته شد و صنعت‌گران خود را از دربار بيرون كرد.
اين صنعت‌گران در نهايت در ناحيه بين‌النهرين و در نزديكي شهر بغداد ساكن شدند و كسب و كار خود را ادامه دادند. بن شريره در يادداشت‌هاي خود به توضيح چگونگي كار اين قاليچه‌هاي پرنده مي ‌پردازد، اما متاسفانه اكثر اصطلاحات و عبارات فني به كار رفته در اين قسمت قابل فهم نيستند. اما از قسمت‌هاي قابل خواندن متن چنين برمي ‌آيد كه قاليچه‌هاي پرنده هم مانند قاليچه‌هاي معمولي روي دار بافته مي ‌شده‌اند و تفاوت آن‌ها با قاليچه‌هاي معمولي در مرحله رنگرزي بوده است
صنعتگران دربار ملكه صبا گِل مخصوصي به دست آمده از چشمه‌هاي كوهستان» كشف كرده بودند كه هنگامي كه در معرض حرارت شديد، «داغ‌تر از آتش حلقة هفتم جهنم» در ظرفي محتوي روغن يوناني قرار مي ‌گرفت، خاصيت ضد مغناطيسي پيدا مي ‌كرد. با توجه به مغناطيس بودن كرة زمين، و وجود ميليون‌ها محور مغناطيسي كه از قطب جنوب تا قطب شمال كشيده شده‌اند، قاليچه‌هايي كه الياف شان به اين گل آغشته مي ‌شد مي ‌توانستند از سطح زمين فاصله بگيرند. اين فاصله با توجه به غلظت و ميزان گل به كار رفته، از يك متر تا چند ده متر مي ‌رسيد. محورهاي مغناطيسي مانند ريل‌هاي هوايي عمل مي ‌كردند و قاليچه مي ‌توانست در امتداد اين محورها پيش رود. بر اساس يادداشت‌هاي بن‌ شريره، كتابخانه اسكندريه تعداد زيادي از اين قاليچه‌هاي پرنده را در اختيار داشته است و آن را براي گردش ميان قفسه‌هاي مملو از پاپيروس كتابخانه در اختيار مراجعه‌كنندگان به كتابخانه مي‌گذاشته است. اين كتابخانه كه در يك زيگورات قرار داشته است، بيش از 40 هزار طومار خطي در اختيار داشته است كه توسط سيصد نسل از كاتبان نگاشته شده بود
سقف اين كتابخانه آن‌قدر بلند بوده است كه بسياري از مراجعه‌كنندگان ترجيح مي ‌داده‌اند به حالت شناور در هوا و روي قاليچه‌هاي پرنده مطالعه كنند. بر اساس يادداشت‌هاي بن شريره، ساخت قاليچه‌هاي پرنده در سرزمين‌هاي اسلامي به دو دليل سركوب شد. نخست اين كه حكام مسلمان مي ‌گفتند بشر قرار نيست پرواز كند و قاليچه‌هاي پرنده باعث به هم خوردن نظم امور مي ‌شون
دليل دوم بيشتر اقتصادي بود
بسياري از اشراف و ثروتمندان عرب ثروت خود را مديون گله‌هاي شتر و اسب خود بودند و دل‌شان نمي ‌خواست چند صنعتگر فقير و بي‌چيز با ساخت قاليچه‌هاي پرنده كسب و كار آن‌ها را نابود كنند. قاليچه‌هاي پرنده در زمان حكومت خلفاي اموي و عباسي به شدت سركوب شدند و در نهايت در سال 1226 ميلادي و با حمله مغول‌ها به آسياي مركزي، در هرات و بلخ و بخارا حمام خون به راه افتاد. مغول‌ها در جريان غارت و تاراج خود، چند قاليچه پرنده هم پيدا كردند و هنگامي كه مردي به آن‌ها گفت اين قاليچه‌ها تيزروتر از اسب‌هاي پاكوتاه مغول‌ها هستند، چنگيزخان چنان از اين توهين برآشفته شد كه سر مرد را از تنش جدا كرد و دستور داد تمام قاليچه‌هاي پرنده قلمروي وسيعش را جمع‌آوري و نابود كنند.